آیا تا حالا احساس کرده اید که طرف مقابل شما دارای شخصیت خودشیفته است؟ آیا با افرادی برخورد کرده اید که از مصاحبت و گفتگو با آنان احساس ناراحتی کنید؟ یا شاید دیگران شما را به خود شیفتگی متهم کرده اند! اختلال شخصیت خودشیفته یکی از انواع اختلال شخصیت کلاستر B می باشد. افراد مبتلا به اختلالات شخصیت معمولا هیچ آگاهی نسبت به مشکلات شخصیتی شان ندارند. برای مثال شخصیت خودشیفته معمولا برای درمان افسردگی اش به مشاور مراجعه می کند.
اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیسیسم
اختلال شخصیت خودشیفته یکی از انواع اختلالات شخصیت است. واژه خودشیفتگی یا نارسیسیم از نام مرد زیبا رویی به نام نارسیوس گرفته شده است که با دیدن تصویر خودش در آب، عاشق و شیفته خودش شد. این اسطوره یونانی بسیار مورد توجه دیگران بود ولی با رفتارها و بی تفاوتی هایش سبب ناراحتی دیگران می شد. در نهایت نارسیوس بعد از دیدن تصویر خودش در آب دچار غم عشق به خودش می شود و در کنار برکه از اندوه جان می سپارد.شخصیت خودشیفته خودش را مرکز دنیا می داند، او در ذهنش از هر جهت ویژه و خاص می باشد. در واقعیت نیز اکثرا اشخاصی مشهور و موفق هستند، اما شخصیت خودشیفته خود را خیلی فراتر از آن چه واقعا هست (زیباتر، پولدارتر، موفق تر و...) می پندارد. شخصیت خودشیفته احساسات و مشکلات دیگران را نادیده می گیرد، گویی او تنها کسی است که لیاقت مورد توجه بودن را دارد.
علل ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته
بر اساس تحقیقات انجام شده هنوز علت اصلی ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته شناخته نشده است. اما مشخص شده که عوامل بیولوژیکی، اجتماعی و روانی در بروز این اختلال نقش دارند. بسیاری از روانشناسان معتقدند که اختلال شخصیت خودشیفته نتیجه تربیت غلط دوران کودکی است. ناز پرورده کردن بیش از حد و یا بر عکس مورد بی توجه بودن کودکان، منجر به بروز شخصیت خودشیفته می گردد. کودکانی که مورد بی توجهی یا آزار اذیت قرار گرفته اند به طور غریضی خود محوری را برای بقای خودشان انتخاب می کنند. این کودکان فکر می کنند که تنها خودشان باید از خودشان مراقبت کنند. بنابراین خودشیفتگی نتیجه غفلت یا سو استفاده یا آسیب روحی وارد شده به کودک توسط والدین و دیگران نیز می باشد. بسیاری از صفات و ویژگی های شخصیت خود شیفته در طول مراحل طبیعی رشد رخ می دهد.
علائم اختلال شخصیت خودشیفته
معمولا فرد خودشیفته، در کار و شغلش فردی موفق و در انظار عمومی مهربان و بخشنده به نظر می رسد. آنها اغلب دوستانی خواستنی و شریک زندگی ایده آلی به نظر می آیند. بیرون رفتن با آنها بسیار لذت بخش است. اما زمانی که پای تفاوت در دیدگاه و نظرات در میان باشد، متوجه می شوید که او تنها به نظرات خودش اهمیت می دهد. در هر بحثی مجبور به کوتاه آمدن خواهید بود. اگر فکر می کنید توانسته اید تغییری در نگرش او ایجاد کنید، تنها به این دلیل است که او می خواهد شما اینطور برداشتی داشته باشید. برای جلوگیری از مورد سوءاستفاده واقع شدن باید نحوه برخورد و رفتار با شخصیت های خودشیفته را یاد بگیرید.
در ادامه برخی خصوصیات شخصیت خودشیفته را شرح داده ایم:
1-گوش دادن یک طرفه
در زمان گفتگو با فرد خود شیفته تنها گفته های خودش مهم هستند، گفته های شما را قطع کرده و به شما اجازه صحبت نمی دهد. در تصمیم گیری ها به نظرات بقیه اهمیت نداده و او تنها کسی است که درست می گوید. نظرات دیگران را با لحنی توهین آمیز نفی یا رد می کند.
2-خود شیفته مرکز تمام اتفاقات است
شخصیت خود شیفته خود را بهتر، جالب تر، جذاب تر و مهم تر از بقیه می داند. در حین صحبت اگر طرف مقابل در حال حرف زدن باشد، فرد خودشیفته در حرف ها به نکته ای مربوط به خود اشاره می کند تا مجددا خود را در کانون بحث قرار دهد. او وقتی که چیزی را بخواهد حتما باید بدستش بیاورد و اصلا اهمیتی ندارد که دیگران چه فکری می کنند.
3-قانون فقط برای دیگران است
بیمار خودشیفته اعتقاد دارد که به اقتضای منافع اش مجاز به انجام هر کاری است. وقتی دیگران در صف، انتظار می کشند نوبت را رعایت نمی کند. از پرداخت مالیات با تقلب شانه خالی می کند، چون در دید او قوانین وضع شده تنها برای دیگران هستند.
4- انتقاد را تحمل نمی کنند
شخصیت خود شیفته از انتقاد به راحتی رنجیده می شود. او انتظار دارد که همواره مورد تحسین و تمجید اطرافیان قرار بگیرد. اگر از او انتقاد شود، احساساتشان جریحه دار خواهد شد و به سرعت مقابله به مثل می کند. خودشیفته در نگاه اولی فردی با اعتماد به نفس بالا به نظر می رسد ولی با کوچکترین بازخورد منفی باد غرورش زود خالی می شود.
5- اگر مشکلی پیش بیایید مقصر دیگران هستند
شخصیت خودشیفته عذر خواهی نمی کند یا به اشتباهاتشان اعتراف نمی کند. چون اعتقاد دارد که والاتر از دیگران می باشد، پس ملامت و سرزنش را در شان خود نمی بیند. چنانچه از این فرد انتظار داشته باشید که سهم خودشان را در مشکلی بگوید، به شدت عصبانی می شود.
6- خیلی سریع عصبانی می شوند
در صورت پیش نرفتن شرایط بر باب میل افراد خودشیفته خیلی سریع عصبانی می شوند و کنترل خود را از دست می دهند.
پیامدهای اختلال شخصیت خودشیفته
این افراد خود را برتر از دیگران می دانند. متکبر هستند و رفتار تحکم آمیزی دارند، در عین حال از دیگران انتظار احترام و تحسین دارند. زمانی که نیازهای ناممکن این افراد را برآورده نشود؛ به طور شایع دچار غم و اندوه و علائم افسردگی می شوند و از دارو و مواد مخدر به عنوان راهی برای رهایی از ناراحتی استفاده می کنند. در صورت زندگی و ازدواج با شخصیت های خودشیفته حتما مشاوره ازدواج بگیرید.
درمان اختلال شخصیت خود شیفته
مطالعات نشان می دهد که بسیاری از مبتلایان خود می دانند که خودشیفتگی دارند، اما حتی به خودشیفتگی خود افتخار می کنند، به همین دلیل به دنبال راه های درمان اختلال شخصیت خودشیفته نمی روند.روش درمان مشخصی برای همه افراد دارای اختلال شخصیت خوشیفته وجود ندارد. اما در روان درمانی بخصوص روان درمانی بلند مدت فرد با مشکلات و ویژگی های شخصیتی خودش آشنا می شود، رفته رفته به اصلاح و تغییر رفتارش منجر خواهد شد.دارو درمانی جزو درمان های موثر برای درمان اختلال شخصیت خودشیفته (نارسیسیم) محسوب نمی شود. اما گاهی از دارو برای کاهش رفتارهای آزار دهنده فرد استفاده می شود. در صورت اعتیاد باید همزمان برای درمان اعتیاد و درمان اختلال شخصیتی اقدام کرد. شما در هر جایی که هستید می توانید از خدمات مشاوره تلفنی و مشاوره حضوری مرکز مشاوره روانشانسی حامی هنر زندگی بهرمند شوید.
این اختلال جزو اختلالات شخصیت به شمار می رود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (Narcissistic personality disorder) توانایی های خود را بیش از آنچه هست در نظر می گیرند، موفقیت های خود را بزرگتر از آنچه هست می دانند، در همه چیز به تحسین دیگران نیاز دارند و با مردم همدلی نمی کنند. این افراد معتقدند که برتر و بهتر از دیگران هستند و از آنها انتظار دارند که این برتری را به رسمیت بشناسند. آنها به طور دایم منتظر تعریف و تمجید دیگران هستند ودر صورتی که کسی از آنها تعریف نکند، ممکن است خشمگین شوند. در روابط میان فردی انتظار دارند که دیگران وقت، انرژی و احساسات خود را وقف آنها کنند و از دیگران به نفع خود سؤاستفاده می کنند. افراد خودشیفته با دیگران همدلی ندارند و احساسات و خواسته های دیگران را نمی توانند تشخیص دهند یا نادیده می گیرند. به همین دلیل پیشینه آنها پر از روابط نافرجام است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته همسرانی را ترجیح می دهند که آنها را آشکارا ستایش می کنند، نه همسرانی را که آنها را واقعا دوست دارند (یعنی همسرانی را که دایم قربان صدقه می روند اما ممکن است آنها را زیاد دوست نداشته باشند، به همسرانی که زیاد قربان صدقه نمی روند ولی با عمل نشان می دهند که دوستشان دارند، ترجیح می دهند). اما، در پشت ظاهر پر سر و صدای این افراد که درباره موفقیت ها و استعدادهایشان داستان های پرآب و تابی تعریف می کنند، اعتماد به نفسی بسیار شکننده وجود دارد و این افراد دایما به تایید دیگران نیازمند هستند و اطرافیان باید دایم به آنها اطمینان بدهند که حرف ها و کارهایشان درست است. وقتی دیگران به آنها قوت قلب نمی دهند، خشمگین و پرخاشگر می شوند. به علت عدم همدلی با دیگران و تلاش برای سؤ استفاده از آنها، اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است به رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه منجر شود. بسیاری از افراد خودشیفته تکبر و خودبینی نشان می دهند. یکی از مکانیسم های دفاعی که افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته به کار می برند گسستگی است. این افراد ار انکار و گسستگی استفاده می کنند تا احساس حقارتی را که در طول کودکی در آنها به وجود آمده است از خودشان دور کنند.
( پنجمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) معیارهایی را برای تشخیص اختلال خود شیفته ارائه داده است. فرد تقریبا در همه جوانب زندگی خود احساس خود بزرگ بینی دارد (در خیال یا در رفتار)، نیاز به تعریف و تمجید دیگران دارد، و همدلی ندارد. این وضعیت از اواخر نوجوانی و قبل از اوایل بزرگسالی شروع شده است، در شرایط مختلف حضور دارد و پنج مورد یا بیشتر از موارد زیر آن را نشان می دهند:
1. خود بزرگ بینی دارد و احساس می کند فردی مهم است (مثلا، موفقیت ها و استعدادهای خود را بزرگ جلوه می دهد و بدون آنکه موفقیت های بزرگی داشته باشد انتظار دارد دیگران او را فردی بسیار خوب و مهم بدانند).
2. دایم درباره موفقیت، قدرت، هوش، زیبایی، یا عشق ایده آل خیالبافی می کند.
3. باور دارد که فردی بسیار خاص و تافته جدا بافته است و فقط کسانی که خودشان افرادی خاص یا با کلاس هستند می توانند او را درک کنند، یا فقط باید با چنین افرادی رفت و آمد داشته باشد.
4. به تمجید و تحسین دیگران به شدت نیازدارد.
5. همیشه حق به جانب است و فکر می کند هرکاری بخواهد می تواند انجام دهد ( بدون هیچ منطقی انتظار دارد دیگران در حق او لطف خاصی انجام دهند).
6. از دیگران سؤ استفاده می کند (تا به اهداف خود برسد).
7. همدلی ندارد، یعنی نمی خواهد احساسات و نیازهای دیگران را متوجه شود و به رسمیت بشناسد.
8. معمولا حسادت دیگران را می کند یا فکر می کند دیگران حسادت او را می کنند.
9. رفتار متکبرانه دارد یا از بالا به دیگران نگاه می کند.
علل اختلال خودشیفته:
افراد مبتلا به شخصیت خودشیفته توانایی های خود را بیش از حد می دانند و موفقیت های خود را بزرگ جلوه می دهند. اما در پشت این ظاهر خودبزرگ بین، اعتماد به نفس شکننده وجود دارد که باعث می شود دایما در پی جلب تایید دیگران باشند. نظریه های سایکودینامیک عقیده دارند که صفات شخصیتی اختلال شخصیت خودشیفته ، در فرزندان والدین سرد و بی عاطفه، که به ندرت موفقیت های کودک را ستایش می کنند، به وجود می آیند. این گونه والدین موفقیت های کودکان خود را معمولا بی ارزش می دانند و ترجیح می دهند درباره موفقیت های خودشان حرف بزنند. در اثر این تجربه ها، کودکان برای مقابله با احساس بی ارزشی، نارضایتی، و عدم پذیرش خود سعی می کنند راه هایی پیدا کنند. یکی از این روش ها این است که به خود دلداری دهند و خودشان را متقاعد کنند که فردی با ارزش و با استعداد هستند. محصول نهایی این فرایند، فردی است بدون اعتماد به نفس که درباره استعدادها و موفقیت های خود دایما به دنبال جلب توجه است، نسبت به دیگران بی عاطفه و بی اعتناست، زیرا در کودکی، زندگی با والدین سرد و بی عاطفه را تجربه کرده است. آنچه این نگرش را تایید می کند گذشته افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته است، زیرا اکثر آنها قربانی بدرفتاری و غفلت بوده اند. اما بدرفتاری و غفلت در دوران کودکی شرط کافی برای ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیست، و بعضی روان شناسان بالینی اعتقاد دارند که محبت بیش از حد والدین و رفتار یسش از حد مثبت آنها باعث می شود که فرزندان بیش از حد به خود مطمئن شوند و باورهای غیر معقول و خود بزرگ بینانه به وجود آورند. جالب اینجاست که شواهد تصادفی نیز تایید می کننند که اکثر افراد مبتلا به خودشیفتگی اولین فرزندان یا تنها فرزند خانواده هستند، زیرا در این حالت، والدین برای رسیدگی به فرزندان، وقت و توجه بسیار زیادی به کار می برند.
اختلال شخصیت خودشیفته با اختلال شخصیت ضد اجتماعی ارتباط نزدیکی دارد و افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معمولا رفتار خودخواهانه، مکارانه، و پرخاشگرانه نشان می دهند. آنها می خواهند از دیگران بهره کشی کنند و نسبت به دیگران همدلی ندارند. همه اینها به رفتارهای موجود در اختلال شخصیت ضد اجتماعی شبیه هستند. اما آنچه تمایز این دو را آسان می سازد این است که افراد خودشیفته دایما استعداد های خود را بزرگنمایی می کنند و خود را منحصر به فرد و برتر از دیگران می دانند.
درمان اختلال خود شیفته
تحقیقات انجام شده درباره انواع روان درمانی های موجود، هم از لحاظ تعداد تحقیقات و هم از لحاظ موفقیت آمیز، بی نهایت محدود هستند. وقتی برای کمک به این افراد از روان درمانی استفاده می شود، معمولا روی خود بزرگ بینی، حساسیت بیش از حد به ارزیابی شدن از سوی دیگران و عدم همدلی با دیگران، تمرکز می شود. در شناخت درمانی تلاش می شود تا باورهای غلط یا خیالبافی های این افراد با تمرکز روی تجربه های لذت بخش روزمره و واقعا قابل وصول جایگزین شوند. برای کمک به این افراد در جهت مواجه شدن با انتقاد دیگران و قبول آن، از استراتژیهای کوپینگ (مقابله ای) ، مثل آموزش ریلکسیشن، استفاده می شود. یکی دیگر از اهداف روان درمانی این است که به این افراد کمک شود روی احساسات دیگران تمرکز کنند. چون افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته در مقابل افسردگی های شدید بسیار آسیب پذیر هستند، مخصوصا در میانسالی، افسردگی آنها نیز مورد روان درمانی قرار می گیرد. با این حال، هرگونه نتیجه گیری درباره تاثیر این گونه روان درمانی در اختلال شخصیت، غیر ممکن است.
وابستگی هم مانند همه مسائل دیگر در جهان هستی بخش مثبت و منفی دارد و درصدی از آن در همه انسانها وجود دارد، اما زمانی که از شخصیت وابسته سخن به میان میآید، در واقع، با یک اختلال روبهرو هستیم. در شخصیت وابسته نوعی چسبندگی عاطفی، ذهنی و رفتاری نسبت به افراد یا مسائل اطراف خود وجود دارد. وابستگی اختلالی است که از شخصیت آسیب خورده یا اختلالات شخصیتی نشات میگیرد. شروع وابستگی از ذهن بوده و با تغییر الگوهای ذهنی و باوری بهبود مییابد.
وابستگی هم مانند همه مسائل دیگر در جهان هستی بخش مثبت و منفی دارد و درصدی از آن در همه انسانها وجود دارد، اما زمانی که از شخصیت وابسته سخن به میان میآید، در واقع، با یک اختلال روبهرو هستیم. در شخصیت وابسته نوعی چسبندگی عاطفی، ذهنی و رفتاری نسبت به افراد یا مسائل اطراف خود وجود دارد. وابستگی اختلالی است که از شخصیت آسیب خورده یا اختلالات شخصیتی نشات میگیرد. شروع وابستگی از ذهن بوده و با تغییر الگوهای ذهنی و باوری بهبود مییابد. شخصیتهای وابسته غالبا از وابستگیای به وابستگی دیگر روی میآورند. شاید هیچوقت وابستگی در شخصیتهای وابسته به صفر نرسد اما میتواند به تدریج بهبود یابد.شاید بتوان وابستگی را با اعتیاد برابر دانست. انسانها به هر چیزی که وابسته میشوند در حقیقت به آن اعتیاد پیدا میکنند و زندگی شان به نوعی مختل میشود. اعتیاد فقط این نیست که ما وابستگی شدیدی به مواد مخدر یا الکل داشته باشیم، اعتیاد میتواند به بودن با فردی، داشتن چیزی، به سبک خاصی زندگی کردن، داشتن رفتاری و... باشد. زمانی که شما آنقدر به چیزی وابسته هستید که زندگیتان بدون آن مختل میشود، بنابراین، معتاد آن مساله هستید. البته میتوان گفت اعتیاد یک گستره دارد که شدیدترین حالت آن اعتیاد به مواد مخدر، الکل و چیزهایی است که شما را رو به ویرانی میبرند. جالب است بدانید که وابستگی یکی از تاثیراتی است که خانوادههای معتادان دریافت میکنند، یعنی یکی از تاثیرات بیماری اعتیاد بر خانوادههای معتادان، وابستگی است.
ویژگیهای شخصیتهای وابسته چیست؟
1. افراد وابسته غالبا در انکار و فرار هستند. آنها درد درونی خود را انکار میکنند و برای فرار از آن آویزان عاملی خارج از خود میشوند. این افراد دروغها را باور میکنند و قادر به دیدن واقعیتها نیستند، به بیانی بهتر، از دیدن واقعیتها فرار میکنند. آنها نیازهای ارضا نشده خود چه در گذشته و چه در حال انکار میکنند. این افراد وقتی وابسته میشوند تمایل شان به دیگر مسائل و امورات زندگی را انکار کرده و آن را کنار میگذارند. آنها بهرهکشی از جانب دیگران را تحمل میکنند و وانمود میکنند که فرد مهم و تاثیرگذاری هستند. در رابطه با عامل وابستگی، احساس میکنند که در دام افتادهاند، اما این مساله را با رفتارهایی نظیر کنترل گری انکار میکنند. انکار و فرار از واکنشهای همیشگی افراد وابسته است.
2. در رابطه با انسانهای دیگر، این افراد باور دارند که ناجی و سرپرست هستند. یکی از مهمترین باورهای سمی وابستهها این است که «من ناجی دیگران هستم.» آنها عمیقا خود را نجاتدهنده و سرپرست دیگران میدانند و سعی میکنند با رفتارهای مختلف دیگران را از وضعیتی که در آن هستند نجات دهند. این باور باعث میشود که آنها درک صحیحی از انسانهای اطراف خود نداشته باشند و صرفا به دلیل اینکه فکر میکنند آنها در وضعیت نامطلوبی هستند، از راههای ناسالم سعی کنند که نجات شان دهند. سرویس دادنهای افراط گونه یکی از مهمترین رفتارهای ناشی از باور سمی ناجی بودن است. در نگاه عمیقتر آنها خود را در نقش خدای دیگران میبینند و فکر میکنند که میتوانند کل دنیا را نجات دهند، مخصوصا عامل وابستگی خود را. آنها عمیقا خود را مسوول دیگران میدانند و تمام انرژی، وقت، احساسات، نیازها و سلامتی خود را صرف عامل یا عوامل وابستگی خود میکنند. همچنین، این باور منجر به واکنش «کنترل» دیگران نیز میشود.
3. این افراد سعی میکنند با کنترل دیگران بر آنها تاثیر بگذارند. زمانی که وابستهها در مقابل عامل وابستگی خود قرار میگیرند و زمانی که احساس میکنند که کار دیگران یا کار دنیا ایرادهایی دارد و آنها بهعنوان ناجی و منجی باید وضعیت را سر و سامان دهند، کنترل گری شروع میشود. آنها شروع به کنترل لحظه به لحظه حال عامل وابستگی خود میکنند. اگر این عامل یک انسان باشد، دائما او را چک میکنند و میخواهند وی را در قالبی که خود صحیح میدانند شکل دهند. همچنین، در برابر شرایط اطراف نیز دست به کنترل گری زده و تلاش میکنند آن را به شکلی که میخواهند در آورند.
4. آنها آنچه را که خود نیاز دارند به دیگران میدهند و از دیگران طلب دارند. غالبا وابستهها آنچه که خود به آن نیاز دارند، مانند توجه، عشق و مراقبت، را به دیگران میدهند و سعی میکنند از این طریق نیاز درونی خود را ارضا کنند. همچنین، آنها ارضای نیاز ها، خواسته ها، عشق و مراقبت را به جای اینکه خودشان به خود بدهند از دیگران طلب میکنند. این افراد به جای اینکه به خود عشق و توجه دهند و از خود مراقبت کنند، به عامل وابستگی خود عشق و توجه میدهند و دائما سعی میکنند از او مراقبت کنند.
5. وابستهها عزت نفس تخریب شدهای دارند. احساس عمیق بیارزش بودن درون وابستهها کاملا مشهود است. آنها حرمتی برای خود، نیازها، خواستهها، احساسات و شرایط خود قائل نیستند، زیرا از درون خود را لایق توجه و ارزشمندی نمیدانند. آنها نمیدانند که چه میخواهند و چه نیازهایی دارند و اگر بدانند هم اهمیت و ارزشی برای آن قائل نیستند. عزت نفس تخریب شده در وابستهها باعث میشود که به جای ارزشگذاری برای خود و مراقبت از خود، دائما در خدمت یا متمرکز بر زندگی عامل وابستگی خود باشند. همچنین، آنها پیوسته در صدد جلب رضایت دیگران هستند، هرچند که با رفتارهای خارج از منطق و بعضا تنبیه گرایانه، باعث رنجش و آزردگی عامل وابستگی میشوند.
6. تمام فکر و حرف وابستهها درباره عامل وابستگی شان است. وابستهها به هر چیزی که وابسته شوند، تمام فکرشان درگیر آن میشود و دائما در حال فکر کردن به آن یا حرف زدن درباره آن هستند. آنها از عامل وابستگی خود هویت میگیرند و به همین خاطر است که از دست دادن آن عامل برایشان وحشتناک و دردناک است. در واقع فکر میکنند که با از دست دادن عامل وابستگی، هویت خود را از دست میدهند. وابستهها دچار الگوهای رفتاری تکرارشونده در رابطه با عامل وابستگی خود میشوند. آنها به هر چیزی که وابسته شوند، به آن میچسبند و آن را تمام دنیا و تمام زندگی خود معرفی میکنند.
ختلال «شخصیت وابسته» چیست؟/مبتلایان نمیتوانند خانواده مستقل تشکیل دهند
یک روانشناس بالینی با اشاره به اینکه ترس از رها شدن در کودکی زمینهساز ابتلا به اختلال شخصیت وابسته است، گفت: مبتلایان به این اختلال، اعتماد به نفس پایینی دارند، از طرد شدن میترسند و نمیتوانند خانواده مستقلی را تشکیل دهند.
مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته به طور انعطافناپذیر و گستردهای از نظر فکری، احساسی و رفتاری به دیگران وابستگی دارند.
* مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته اعتماد به نفس پایینی دارند
این افراد معمولاً اعتماد به نفس پایینی دارند مگر آنکه از طرف فردی که به آن وابسته هستند مورد حمایت قرار گیرند، به عبارتی اعتماد به نفس این افراد متکی به فردی است که به آن وابستگی دارند.مبتلایان در تصمیمگیری مشکلات جدی داشته و دچار شک و تردید میشوند، این افراد معمولاً تائید کننده مطلق فردی هستند که به او وابستگی دارند و به نوعی مستعمره آن فرد تلقی میشوند.
* افرادی که از طرد شدن میترسند
مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته، ترس از رها شدن دارند و از اینکه افرادی که به آنها وابستگی دارند طردشان کنند میترسند، این ترس باعث میشود فرد مبتلا، به فرد یا افرادی که به آنها وابسته است، باج دهد.این روانشناس بالینی تأکید کرد: مبتلایان نمیتوانند زندگی مستقلی داشته باشند و به لحاظ فکری به دیگران وابسته هستند چنانچه به دلایلی مانند ادامه تحصیل، خدمت سربازی و ازدواج ناچار به جدایی از خانواده باشند دچار اضطراب، علائم افسردگی و شک و تردید در تصمیمگیری میشوند.
* مبتلایان نمیتوانند خانواده مستقلی را تشکیل دهند
چنانچه این افراد تشکیل خانواده دهند به خانواده خود وابسته بوده و این موضوع مشکلاتی را برای آنها فراهم میکند چرا که ممکن است خانواده آنها در امورشان دخالت کند.
* ترس از رها شدن در کودکی زمینهساز اختلال شخصیت وابسته
مبتلایان معمولاً در کودکی ترس از رها شدن و اضطراب جدایی را تجربه کردهاند این حالات به ویژه در موقعیتهای جدید مانند روز اول مدرسه به چشم میخورد، اما در کودکی اختلال شخصیت محسوب نمیشود چرا که اختلالات شخصیت از حدود 18 سالگی به بعد خود را نشان میدهد. این افراد چنانچه در رشته مورد علاقهشان قبول و قرار باشد از والدین خود که به آنها وابسته هستند جدا شوند ترجیح میدهند شهر و رشتهای را انتخاب کنند که خانوادهشان نیز در کنارشان باشد، همچنین ممکن است افرادی را برای ازدواج برگزینند که مورد تائید صد درصدی والدینشان باشد.
* درمان اختلال شخصیت وابسته
اضطراب و افسردگی در پی ابتلا به اختلال شخصیت ایجاد میشود، اختلال شخصیت با روان درمانی توسط روانشناسان بالینی قابل درمان است و علائمی مانند اضطراب و افسردگی که در پی ابتلا به اختلال شخصیت ایجاد میشود به دارو درمانی و روان درمانی به موازات یکدیگر نیازمند است.
مهارتهای ابراز وجود و جرأت ورزی و تصمیمگیری در درمان مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته موثر است چرا که این افراد در موقعیتهای اجتماعی احساس نقص در برقراری ارتباط با دیگران دارند و به نظر میرسد مهارتهای اجتماعی مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته به خوبی رشد نکرده است چرا که مسائلشان توسط دیگران حل میشود.
اختلال شخصیت وابسته یکی از انواع اختلالات شخصیتی است که نیاز به توجه و درمان خاص دارد. اختلال شخصیت وابسته با صفت مهر طلب بودن توصیف می شود. ترس از تنهایی و بی پناهی، وابستگی او را به میزان زیادی افزایش میدهد. آنچه که دیگران به راحتی حاضر به گذشتن از آن نیستند، برای شخص مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به راحتی قابل بخشش است. و برای حفظ آرامش و موافقت دیگران خود را درگیر فعالیتهای پر زحمت میکند. و یا وعدههایی میدهد که قادر به برآورده کردن آنها نیست. همچنین حاضر به برقراری روابطی میشود که هدف آن فقط سود جویی از اوست.
ویژگی های افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته
شخص مبتلا به اختلال شخصیت وابسته کشمکش درونی بیوقفهای در اعتماد کردن به دیگران دارد. زیرا همیشه میترسد که مبادا رها شود. و در پی آن است که دیگران او را نسبت به محبت و وفاداری خود خاطرجمع کنند. او محتاج است. و از شما میخواهد توجه و وقت خود را صرف او کنید.
بنابراین میتوان ویژگیهای اصلی اختلال شخصیت وابسته را چنین برشمرد:
او بدون دریافت راهنمایی و قوت قلب از سمت شما قادر به تصمیم گیری های عادی روزمزه خود نمی باشد.
برای به عهده گرفتن اکثر مسوولیتهای زندگیاش به شما یا دیگران وابسته است.
ترس از طرد شدن یا از دست دادن حمایت دیگران مانع از آن میشود که ابراز وجود کنند.
به علت عدم اعتماد به قابلیتها و قدرتهای خود به سختی میتواند کاری را آغاز کرده یا وظایفش را به تنهایی انجام دهد.
به شدت تلاش میکند تا محبت و حمایت دیگران را بدست بیاورد.
ترس و نگرانی شدید از عدم توانایی در محافظت از خود، او را اکثراً با احساس عذاب و بیپناهی مواجه میسازد.
وقتی یک رابطه صمیمی را از دست میدهد، به سرعت و مصرانه در پی برقراری یک ارتباط جدید است. تا توجه و حمایتی را که نیاز دارد به دست بیاورد.
ترس از اینکه مجبور باشد به تنهایی از خودش مراقبت کند به طرز غیر واقعبینانه ذهنش را مشغول میکند.
منشاء به وجود آمدن اختلال شخصیت وابسته چیست؟
فقدان عزت نفس و خودکفایی شخصیت وابسته از آنجا ناشی میشود که او بدون کمک دیگران قادر نیست در جامعه عملکرد مناسبی داشته باشد. آنها به ندرت قادرند کار یا پروژهای را به تنهایی انجام دهند. و اگر هم انجام دهند مدام در پی تایید گرفتن و یا دلگرمی از جانب دیگران هستند. بدون راهنمایی دیگران به سختی قادر به اتمام کاری هستند. و یا در انجام دادن آن با شکست مواجهه میشوند.میتوان گفت تلاقی اتفاقات مختلف را بایستی در شکلگیری چنین ویژگی شخصیتی امکان پذیر دانست. این امکان وجود دارد آنها در محیطی رشد کرده باشند که در آن تحت کنترل شدید، حمایت بیش از اندازه و رسیدگی افراطی پدر و مادر خود بودهاند. و والدین او نه تنها در رشد خودکفایی کودک ناکام ماندهاند، بلکه در هر مرحله از سنین رشد، استقلال او را مسئله ای ناچیز و کم اهمیت تلقی کردهاند. چیزی که در جلسات مشاوره کودک بسیار دیده میشود، این است که در این وضعیت کودک یاد نمیگیرد که به تنهایی نیازهایش را برآورده کند. و یا تصمیم بگیرد. حتی ممکن است با عناوینی مانند بچه ننه، لوس، و یا نازک نارنجی توسط هم سالانش مورد تمسخر قرار گیرد.
ویژگی اصلی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته چیست؟
اصلیترین مشغله ذهنی شخصیتهای وابسته افکار وحشت انگیز آنها در مورد انزوا و تنها ماندن در دنیایی است که بدون کمک دیگران قادر نیستند از عهده آن برآیند. همانطور که از نام آن پیداست فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به دیگران نیاز دارد. و از این رو تمام سعیاش این است که دیگران را در کنار خود داشته باشد.
به طور خلاصه میتوان چنین گفت که شخصیت وابسته به شکل وحشتناکی گرفتار ترس از تنها ماندن است. افراد مبتلا به این نوع از اختلالات شخصیتی خود را با کمبودهایی که دارند میشناسند. تا اینکه در پی یافتن قابلیتهای مثبت خود باشند. اگر دیگران را در کنار خود داشته باشند خوشحال و راضی هستند. و اگر خود را در جمعی ببینند که در آن دوستی تضمین شده امنی با دیگران دارند این خوشحالی مضاعف میشود.
شخصیت وابسته به عنوان همسر
ویژگی هایی که امروز در مورد همسر یا معشوغه خود شاهدش هستید نتیجه تمام این تجربهها همراه با ترس ذاتی او از تنها ماندن است. این اختلال در زنان به اندازه قابل توجهی بیشتر از مردان است. اگر در حال حاضر با یک شخصیت وابسته رابطه عاطفی دارید ممکن است احساس دربند بودن و درماندگی به شما دست دهد. اگر همسر شما به اختلال شخصیت وابسته باشد حتما متوجه شدهاید که خواستهها و نیازهای او با گذشت زمان از شما بیشتر و بیشتر میشود. و حالا به جایی رسیده که قسمت اعظم زندگی شما را به خود درگیر کرده است.
در نتیجه یافتن زمانهایی برای خلوت کردن با خود و یا لذت بردن از آزادی و استقلال کمترین اهمیت و جایگاه را در دنیای خواستههای عاطفی همسر شما دارد. در نهایت تمام اینها احساس رنجش خاطر و خشم را در شما میانگیزد. مشاوران خانواده معتقدند که تعیین حد و مرز جدی و قاطع و حتی دوری کردن از همسر ممکن است وابستگی و نیازمندی فرد مبتلا را بیشتر از قبل کند. این چرخه منفی بیپایان و طاقت فرسا خواهد بود. مشکل اصلی در چیست؟ او مهارتهای لازم و نیز شناختی از ارزشهای خود ندارد. تا بتواند در زندگی مشترک، شریک واقعی و همتای شما باشد.
آیا ازدواج با فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته توصیه میشود؟
نیازهای مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته هیچگاه ارضا شدنی نیستند. این شخص باعث میشود تا شما با گذشت زمان، زندگی در کنار شخص وابسته، اجباری به نظر بیاید. و احساس خواهید کرد صرفاً در حال ایفای نقش پدر یا مادر برای او هستید. آنچه در ابتدا عاشقانه به نظر میرسید به زودی تبدیل به فضایی بسته و خسته کننده میشود. از این رو در جلسات مشاوره ازدواج پیشنهاد میشود که به شدت از ازدواج با چنین افرادی خودداری شود. چرا که اگر این افراد به درستی درمان نشوند، زندگی را به شدت سخت و خستهکننده میکنند.
اما راه حل برای درمان چیست؟
اگر قصد دارید تا با یک شخصیت وابسته یک رابطه طولانی را حفظ کنید حتما باید زوج درمانی را جدی بگیرید. این کار به شما کمک میکند مهارتهای مناسبی را که برای بهتر شدن این رابطه موثرند کسب کرده و ارتقا دهید. نکته مثبتی که در شخصیتهای وابسته وجود دارد این است که آنها برای ایجاد تغییر و تحول در رابطه خود نسبت به دیگر اختلالات شخصیتی با انگیزهتر هستند. داشتن ارتباط مستمر با یک متخصص و مشاور روانشناس ممکن است محبوبیت و توجهی را که او به آن نیاز دارد را برایش فراهم کند. تا به محض شکل گیری ارتباط موثر درمانی با کمی تشویق برای دنبال کردن این جلسات انگیزه پیدا کند.