همهی ما لحظات داریم که احساس ناامنی میکنیم و زمانهایی هست که ترجیح میدهیم به جای رویارویی با اوضاعی ناراحتکننده خودمان را پنهان کنیم. اما افرادی که دچار اختلال شخصیت اجتنابی هستند خجالت افراطی و عزت نفس پایین را به حدی تجربه میکنند که نمیتوانند در بیشتر تلاشهای فردی و حرفهای مشارکت کنند. همانطور که از اسمش پیدا است، علامت این اختلال اجتناب از مجموعهی گستردهای از وضعیتها است. علت این اجتناب به عزت نفس بسیار پایین بر میشود، ترسی غیرمنطقی از تحقیر شدن، و باور فرد به اینکه همتایان و همکاران او را به خاطر بیکفایتی طرد خواهندکرد.
بر اساس گزارش موسسهی ملی سلامت روان، تقریبا ۵ درصد بزرگسالان اختلال شخصیت اجتنابی دارند. مهم است توجه داشتهباشید که بسیاری از علائم اختلال شخصیت اجتنابی بسیار شبیه اختلالات دیگر از قبیل اضطراب، و ترس است – بنابراین اگر شک کردید که دچار اختلال شخصیت اجتنابی هستید، با یک روانپزشک ملاقات کنید تا تمام علائم شما را ارزیابی کند و ماهیت دقیق مشکلتان را مشخص کند.
این یک بیماری ذهنی نیست که توجه زیادی به آن شود، اما یک مشکل واقعی است، مشکلی که با درمان بهبود مییابد.
۱. اضطراب شما باعث میشود از کار و مدرسه اجتناب کنید
ترس شما از طرد شدن، تحقیر و دوست داشته نشدن باعث میشود از کار و یا مدرسه اجتناب کنید. احتمالا در روزهایی که میدانید شاید از شما خواسته شود در جمع صحبت کنید، با یک مافوق جلسهی دو نفره داشتهباشید، یا در دور همی اجتماعی محل کار شرکت کنید، یعنی موقعیتهایی که معاشرت و گفتوگوهای کوتاه اجتنابناپذیر است، این اجتناب تشدید میشود.بسیاری از ما از این فعالیتها لذت نمیبریم؛ اما برای افرادی که دچار اختلال شخصیت اجتنابی هستند واقعا غیر قابل تحمل، یا حتی غیرممکن است. این ترس مطلقا به این معنی نیست که شما سختکوش نیستید یا به فعالیتهای آکادمیک و حرفهای خود متعهد نیستید – بلکه واقعیت سخت دربارهی بیماریهای روانی این است که اگر کمک نگیرید شما را تحت کنترل خود در میآورند.
۲. روابط نزدیک برایتان یک چالش است
عزت نفس پایین و ترس از طرد شدن علائم اختلال شخصیت اجتنابی است – بنابراین احساس امنیت در روابط نزدیک میتواند برای این افراد دشوار باشد. آدمهایی که اختلال شخصیت اجتنابی دارند قطعا روابط دوستانه و رمانتیک دارند، اما این اختلال باعث میشود کنار گذاشتن گارد و احساس راحتی کامل با فردی دیگر برایشان بسیار چالش برانگیز باشد.اگر شما مرتبا از یک دوست نزدیک یا شریک عشقی بدون دلیل مشخصی گریزان هستید، این میتواند نشانهی اختلال شخصیت اجتنابی باشد. چون افراد دارای این اختلال حس خودارزشی بینهایت پایینی دارند، در این کشمکش هستند که آیا میتوانند در کنار فردی دیگر خودشان باشند و به جای قضاوت یا طرد شدن دوست داشتهشوند.
۳. مدام میترسید آدمها دوستتان نداشتهباشند
همهی ما گاهی نگران میشویم که فردی ما را دوست نداشتهباشد – و البته این هرگز احساس خوبی نیست. اما افرادی که اختلال شخصیت اجتنابی دارند معمولا بهطور خودکار فرض میکنند هر کسی که با آنها ارتباط برقرار میکند دوستشان ندارد. از این گذشته، ممکن است از نظرات و اقدامات خنثی تعبیری منفی شود و به عنوان نشانهای تلقی شود که فرد در حال صحبت شما را دوست ندارد. برای همین این سبب اجتناب شما از هر گونه وضعیتی میشود که در آن میترسید شاید تحقیر یا سرزنش شوید.
۴. ترس از سرخوردگی مانع از آن میشود که کاملا درگیر تجربیات زندگی شوید
به همان اندازه که بخواهید یک شغل یا فعالیت جدید را امتحان کنید، ترستان از تحقیر مانعتان میشود که آن را انجام دهید؛ این اجتناب باعث میشود از هر گونه سرخوردگی یا سرزنش احتمالی احساس امنیت کنید. این دلیل مهمی است که اگر اختلال شخصیت اجتنابی دارید به دنبال کمک گرفتن باشید- شما نه تنها سزاوار این هستید که احساس خوبی نسبت به خودتان داشتهباشید، بلکه سزاوار پیگیری فرصتهایی هستید که به نظرتان جذاب یا مهیج است.
۵. نفرت از خود و عزت نفس پایین بر افکار شما غلبه دارد
شما خودتان را نسبت به دیگران “پایینتر” و از نظر “شخصیتی ناخوشایند” میدانید. افرادی که اختلال شخصیت اجتنابی دارند احساس میکنند انگار فاقد مهارتهای اجتماعی هستند، به همین دلیل از وضعیتهایی که باید در روابط بین فردی شرکت کنند اجتناب میکنند. این مستقیما با ترس از تحقیر گره خورده است –شما باور دارید که نسبت به دیگران پایینتر و به طرز ناامیدکنندهای بیعرضه هستید. چنین باوری منجر به این میشود که فکر کنید اگر خودتان را وادار به شرکت در یک رویداد یا دور همی اجتماعی کنید حتما سرخورده میشوید و همین باعث اضطرابتان میشودی. این یک چرخهی معیوب است، چون ترسها به حدی فلجکننده هستند که اغلب شانسی برای شرکت در این فعالیتها به شما نمیدهند تا ببینید آدماها واقعا شما را دوست دارند و از سپری کردن وقت با شما لذت میبرند.
۶. خودتان را منزوی میکنید
ترس شما از سرخوردگی، طرد شدن، دوست داشته نشدن باعث میشود خودتان را منزوی کنید چون ایمنترین گزینه به نظر میرسد. علت منزوی بودن افراد دارای اختلال شخصیت اجتنابی این نیست که دوست ندارند با دیگران تشکیل گروه بدهند، در واقع بیشتر کسانی که از این اختلال رنج میبرند دوست دارند فرصتی داشتهباشند تا در تعاملات اجتماعی شرکت کنند و روابط نزدیک شکل دهند. انزوا مثال دیگری است که نشان میدهد بیماری روانی چه قدرتی روی یک فرد دارد – ترس و اضطراب به حدی قوی و نافذ است که نمیگذارد فرد به دنبال چیزی باشد میخواهد و نیاز دارد.
در پایان
اختلال شخصیت اجتنابی اگر درمان نشود میتواند توانایی شما را در استفاده از ظرفیتهای اجتماعی، فردی، و حرفهایتان به شدت محدود میکند. سخن درمانی (درمان از طریق صحبت کردن، م.) میتواند به آرامی به شما کمک کند اما مطمئنا شما را به سوی یک زندگی سوق میدهد که در سلطهی ترسها و اضطرابهایتان نیست. از آنجا که اختلال شخصیت اجتنابی نسبت به اختلالات دیگر، از قبیل اضطراب و افسردگی شیوع کمتری دارد، مهم است درمانگری را پیدا کنید که تجربهی این بیماری خاص را داشتهباشد. هرچند این اختلال ریشهکن نمیشود، اما قطعا قابل درمان است – بنا براین بدانید که تشخیص اختلال شخصیت اجتنابی برابر با یک زندگی محکوم به انزوا و ترس نیست.
اختلال شخصیت اجتنابی یا دوریی گزینی اختلال شخصیتی است که ویژگی اصلی آن دوری کردن از ارتباط با انسانها همراه با حساسیت زیاد نسبت به طرد شدن است. فرد مبتلا در شرایط دشواری است، زیرا از یکسو خواهان مراوده با دیگران است و از سوی دیگر نمیتواند براحتی با مردم ارتباط برقرار کند. دوریگزین یا اجتنابی نوعی اختلال شخصیت اضطرابی است که افراد مبتلا به آن با وجود میل شدید به نزدیکی به دیگران الگویی از پرهیز اجتماعی، احساس بیلیاقتی، حساسیت شدید به ارزیابی منفی و اجتناب از تعامل اجتماعی از خود نمایش میدهند.این افراد تمایل دارند که خود را پریشان، مضطرب، تنها، ناخواسته و مجزا از دیگران توصیف کنند. این رفتار بهطور معمول در اوایل بزرگسالی آغاز میشود و در موقعیتهای مختلفی بروز پیدا میکند.افراد مبتلا به اختلال دوریگزین خود را از لحاظ اجتماعی بیعرضه یا فاقد جذبه شخصی میپندارند و از تعامل اجتماعی از ترس تمسخر، تحقیر، طرد شدن یا مورد بیمیلی قرار گرفتن اجتناب میورزند.
ویژگی های شخصیتی افراد دوری گزین
- شخصیت دوری گزین با ویژگی هایی مانند فرار همیشگی از جمع، احساس حقارت و حساسیت بیش ازحد به نظرات منفی و انتقادات دیگران شناخته می شود.
- فقدان اعتماد به نفس، عدم اطمینان و دست کم گرفتن خود و نداشتن عزت نفس از ویژگی ها این افراد است.
- ترس از جمله ویژگی هایی است که در این بیماران بسیار مشخص است. افراد دوری گزین خجالتی بوده و از ترس مسخره شدن یا خجالت کشیدن درباره خود هیچ حرفی نمی زنند. چنین شخصی در اجتماع ممکن است از صحبت کردن در جمع به خاطر تپق زدن، خجالت، لکنت زبان یا دست پاچه شدن بترسد.
این افراد از انتقاد و عدم پذیرش می ترسند و همیشه فکر می کنند که دیگران میخواهند از آن ها ایراد بگیرند و تحقیرشان کنند. این افراد همواره نگران این هستند که از جانب دیگران طرد شوند و همین ترس باعث کناره گیری آن ها از جمع و جامعه می شود.
- اطلاعات و نظریه های مبهم را به شیوه منفی تفسیر می کنند.
- اهل ریسک پذیری نیستند، میترسند و سعی میکنند که از هر موضوع مشکوکی فاصله بگیرند. بنابراین از هر موقعیت جدیدی در زندگی دوری می کنند زیرا در غیر این صورت بسیار آشفته میشوند.
علل دوری گزینی
شخصیت وحشت زده اکثراً نسبت به انگیزه افرادی که قصد برقراری ارتباط با او را دارند حس سوءظن و تردید دارد. این ترس بیشتر بازتاب عزت نفس بسیار پایین آنهاست. با این وجود شخصیت وحشت زده حس بی ارزش بودن خود را در دنیای ارتباطاتش با دیگران بیشتر از همیشه فرافکنی می کند.
در نتیجه همین احساس، تبدیل به آدمی ترسو شده که از عدم تأیید و طرد شدن توسط دیگران واهمه دارد. حقیقت امر این است که این تصور طرد شدن او را به جایی سوق می دهد که در واکنش های مردم نسبت به هرگونه حرکتی که کوچکترین نشانه تنفر و طردکردن در آن باشد بسیار حساس و زودرنج می شود.
برعکس افراد منزوی، شخصیت های وحشت زده خواستار برقراری ارتباط هستند اما ترسی که همواره با آنهاست منجر می شود از مردم فاصله بگیرند. شخصیت دوری گزین در کودکی بسیار آرام و خجالتی بوده است. آنها حتی در دوران کودکی نیز از نظر اجتماعی کمرو بوده و در گروهها و فعالیت های اجتماعی بسیار معذب و ناراحت هستند. شخصیت دوری گزین مانند شکلهای دیگر کمرویی و خجالت با ژنتیک در ارتباط است و این رفتارهای دوران کودکی دقیقاً در دوران بزرگسالی او نیز تکرار می شوند. با این حال محیط زندگی فرد نقش به مراتب مهمتری در تمایل شخص به دوری گزینی ایفا می کند.
شواهد حاکی از آن است که در خانواده و والدین اشخاص دوری گزین سابقه ترس و اضطراب وجود دارد. الگوی فرزندپروری این گروه از والدین بر مبنای ترس و حمایت بیش از حد کودک بوده است.
علائم و نشانههای فرد مبتلا اختلال شخصیت دوری گزین
از جمله ملاک های تشخیصی اختلال شخصیت دوری گزین می توان به موارد زیر اشاره داشت. اگر چهار مورد یا بیشتر از این علائم در فردی وجود داشته باشد میتوان گفت که دچار این اختلال است.
-دوری کردن از فعالیت های حرفه ای شامل تعاملات بین فردی خاص به خاطر ترسی که از طرد شدن دارند.
-تمایلی به برقراری با افراد ندارند مگر تعدادی افراد خاص.
-سعی می کنند ارتباطات صمیمی برقرار نکنند چون از مسخره شدن یا شرمنده شدن می ترسند.
-فکر می کنند در نظر دیگران فردی نالایق و بی عرضه هستند.
-از بودن در محیط های جدید فراری اند زیرا خود را فردی بی کفایت تصور می کنند.
-توانایی تصمیم گیری شخصی و به تنهایی را ندارد زیرا از خجالت زده شدن می ترسد.
• رفتار اجتنابی ممکن است هم بچه ها و هم در جوانی دیده شود ولی تشخیص اختلال شخصیت دوری گزین در دوران کودکی امکان پذیر نیست چرا که خجالت، ترس یا حساس بودن نسبت به انتقاد اغلب بخشی از دوران کودکی و جوانی است.
افراد دوری گزین در موقعیت کاری و تحصیلی
این افراد معمولا مشاغل حاشیهای را انتخاب کرده، سالهای سال بدون پیشرفت و موفقیت به کار خود ادامه میدهند. آنها حتی پیشنهادهای مربوط به ترفیع شغلی را نیز نمیپذیرند، مگر اینکه مطمئن شوند همه افراد با ترفیع او موافق هستند. این افراد با قرار گرفتن در محیط های کاری به سختی می توانند احساس راحتی و آرامش داشته باشند.
اگرچه ارتباط مستقیم با مردم لازمه اکثر شغلهاست، شخصیت وحشت زده از ارزیابی و انتقاد دیگران واهمه دارد از این رو مدام سعی می کند در محیط کار توجه کسی را جلب نکند و از حضور در جلسات اجتماعی به هر قیمتی که شده خودداری می کند. مبتلایان به اختلال شخصیت اجتنابی یا دوری گزین از مدرسه، کار و همه فعالیت های اجتماعی اجتناب می کنند و حتی نمی توانند با کسی دوست صمیمی شوند.
نحوهی ارتباط برقرار کردن با افراد دوری گزین
همانطور که گفته شد، ابتلا به اختلال شخصیت اجتنابی موجب ترس از عدم پذیرش میشود و فرد بههمیندلیل بهسختی میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. مبتلایان به این اختلال شخصیتی در برقراری دوستی با دیگران احساس تردید میکنند، مگر اینکه مطمئن باشند که طرف مقابل دوستشان خواهد داشت.
چنین افرادی وقتی در رابطهای قرار دارند، از بیان احساسات و مسائل خصوصیشان میترسند و از همینرو در حفظ روابط نزدیک و دوستیهای صمیمی به مشکل برمیخورند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی زمانی روابط اجتماعی با کسی برقرار میکنند که تضمین قوی از بابت پذیرش بدون انتقاد به آنها داده شود.افراد مبتلا به اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی نه خجالتی هستند و نه غیر اجتماعی و علاقه شدیدی به ارتباط برقرار کردن با دیگران دارند اما به حمایت قوی و ضمانت بی چون و چرا برای پذیرفته شدن بدون انتقاد نیاز دارند.
افراد دوری گزین در روابط عاشقانه
اگرچه به ندرت دیده شده که شخصیت های دوری گزین انسانهایی بدطینت یا خطرناک باشند، اما می توانند بسیار خسته کننده و ملال آور باشند. چنین شخصیتی به شدت تودار است، از نارضایتی دیگران نسبت به خودش واهمه دارد و همیشه در افکارش خود را فردی نالایق و بی ارزش می پندارد.
از این رو بدون دریافت اطمینان قلبی و تأیید همیشگی از سوی شما حاضر به وارد شدن در یک جمع تازه نیست و یا از آغاز کردن رابطه عاشقانه و نزدیک با شما وحشت دارد. اگر هم تن به چنین کاری دهد، این ارتباط خالی از ثبات و استحکام واقعی است و احساس شما مانند یک درمانگر و یا پدر/مادر خواهد بود و نه معشوقه ای که رابطه ای دوطرفه را آغاز کرده است. تصورش دشوار است که او قادر باشد روزی مانند یک دوست واقعی رفتار کند.
اختلالات مرتبط با اختلال شخصیت دوری گزین
اختلال شخصیت دوری گزین ممکن است با سایر اختلالات هم آیند شود از جمله اختلالاتی که معمولا همراه با اختلال شخصیت دوری گزین دیده می شود می توان به موارد زیر اشاره داشت:
-هراس یا فوبیای اجتماعی که طی آن فرد در موقعیت ها اجتماعی به شدت دچار ترس و اضطراب می شود.
-اختلال شخصیت مرزی که این افراد در حوزه ها فردی خود مانند عواطف و تفکراتشان دچار مشکل میشوند.
-اختلال شخصیت وابسته که در آن افراد در تصمیم گیری های خود به شدت به دیگران وابسته اند.
-علاوه بر اختلالات نام برده شده، فرد دوری گزین ممکن است دچار اضطراب و علائم افسردگی نیز باشد.
تشخیص و درمان اختلال شخصیت دوری گزین
تشخیص و درمان اختلال شخصیت دوری گزین بر عهده روانشناس و یا روانپزشک می باشد. بارزترین عامل برای شناسایی بررسی میزان آسیبهای بین فردی ناشی از ارتباط نداشتن با دیگران است.
روان درمانی
درمان اصلی این اختلال از طریق روان درمانی است. درمانگر در قدم اول باید بتواند اعتماد بیمار را جلب کند و همچنین در برابر ترس هایی که فرد از طرد شدن و مسخره شدن دارند، موضع پذیرا داشته باشد و با آغوش باز به حمایت از آن ها بپردازد. در نهایت بیمار را تشویق کند که از لاک خود بیرون آید و تصوری که از تحقیر شدن خود دارد را از بین ببرد.در رواندرمانی ابتدا باید همدلی و ائتلاف با مراجع صورت گیرد زیرا فرد مبتلا نمیتواند حتی به درمانگر خود اعتماد کند بنابراین شناسایی ترسهای مراجع و بررسی ریشه آنها گام دوم درمان است سپس لازم است با الگوهای گام به گام مهارتهای اجتماعی به فرد آموزش داده شود و تمریناتی را خارج از جلسه درمان انجام دهد.
دارو درمانی
با توجه به اختلالات هم آیند اختلال شخصیت دوری گزین، ممکن است تجویز دارو نیز لازم باشد.
گروه درمانی
گروه درمانی یکی از روش های درمانی موثر برای درمان اختلال شخصیت دوری گزین یا اجتنابی می باشد. که طی آن بیماران می فهمند که حساسیت بیش از اندازه او، چه تاثیراتی بر خود و اطرافیان دارد.
رفتاردرمانی
جرأت آموزی و تقویت مهارت سخنوری از اشکال رفتاردرمانی است که به فرد می آموزد که نیازهای خود را بیان کند و از آنها خجالت نکشد و اعتماد به نفس خود را ارتقا دهد.
• استفاده از رواندرمانی، دارودرمانی و رفتار درمانی به صورت توام قطعا موثرتر واقع خواهد شد.
اختلال شخصیت اجتنابی شباهت ویژهای به شخصیت اسکیزوئید دارند. هر دو میخواهند در انزوا باشند اما برخلاف شخصیت اسکیزوئید، شخصیت اجتنابی به برقراری ارتباط علاقه دارد ولی میترسد در روابط شکست بخورد یا تحقیر شود. این افراد در روابطشان از ترس مرگ، خودکشی میکنند. این الگوی اجتنابی را میتوان در ابعاد دیگر زندگی این افراد نیز دید. این افراد معمولاً بهشدت خجالتی هستند و بیشازاندازه نگران طرد شدن، موردانتقاد واقعشدن و مسخره شدن هستند. در ادامه با توضیحات تکمیلی با این افراد آشنا میشوید، تا بتوانید ارتباط بهتری با آنها برقرار کنید.
اختلال شخصیت اجتنابی
اغلب افراد در مواقعی تااندازهای احساس کمرویی میکنند، مثلاً، در موقعیت ناآشنایی که دیگران را نمیشناسند. امکان دارد آنها نگران باشند که مرتکب اشتباه بزرگی شوند و احمق به نظر برسند، اما اگر کسی همیشه از موقعیتهای اجتماعی بترسد، از هرگونه آمیزش با دیگران بیمناک باشد، و از احتمال شرمنده شدن در انظار وحشت داشته باشد، به اختلال شخصیت اجتنابی مبتلاست.افراد مبتلا به اختلال شخصیت اجتنابی تقریباً از کلیه تعاملهای اجتماعی، مخصوصاً از هرگونه موقعیتی که احتمال آسیب شخصی یا شرمندگی وجود داشته باشد، خودداری میکنند و خود را از فعالیتی که بخشی از کارهای عادی روزمره آنها نیست، کنار میکشند. گاهی آنها فجایع وحشتناکی را تجسم میکنند که از فعالیتهای جدید به بار میآیند و این نگرانی را دلیل اجتناب کردن از موقعیتهای تازهای میدانند که عدهای میتوانند آنها را ببیند. آنها که متقاعد شدهاند ازنظر اجتماعی پستتر از دیگران هستند، نسبت به طرد و تمسخر شدیدا حساساند و اغلب اظهارات بیغرضانه را علامت انتقاد میدانند.
آنها درنتیجه تمایل به اجتناب کردن از عدمتأیید خیالی دیگران، گرایش دارند تنها باشند. ترجیحات شغلی آنها این تمایل به دوری گزینی از دیگران را نشان میدهد، آنها از مشاغلی که تعامل کردن با دیگران را ایجاب میکنند، اجتناب می ورزند. اگر بتوان آنها را از پذیرش نامشروط خاطرجمع کرد، قادرند روابط نزدیک و حتی صمیمانه برقرار کنند. بااینحال، آنها در روابط خود با دیگران مفید میمانند و از انتقاد، شرمندگی، یا طرد احتمالی خود را دورنگه میدارند.این اختلال با اختلال شخصیت اسکیزوید چند ویژگی مشترکی دارد. در هر دو اختلال، فرد از روابط صمیمانه فاصله میگیرد. بااینحال، فرد مبتلا به اختلال اجتنابی، نزدیکی را واقعاً دوست دارد و از اینکه ظاهراً نمیتواند با دیگران رابطه برقرار کند، مقدار زیادی رنج میبرد. در مقابل فرد اسکیزوئید ترجیح میدهد تنها باشد و از اینکه با دیگران درآمیخته نیست، احساس ناراحتی نمیکند.اختلال شخصیت اجتنابی در یک پیوستار از صفت شخصیت بهنجار کمرویی تا اختلال اضطراری معروف به فوبی گسترش دارد. طبق این دیدگاه اختلال شخصیت اجتنابی نوع شدیدتر فوبی اجتماعی است (رتیو،۲۰۰۰)، که وجود درونگرایی و نشانههای افسردگی، آن را از فوبی اجتماعی متمایز میکند(ون لزن، املکامپ، و شولینگ، ۲۰۰۰)، اطلاعات، بهدستآمده از خویشاوندان افراد مبتلا به فوبی اجتنابی، از رابطه آن با اختلال شخصیت اجتنابی حمایت بیشتری میکند.
در تحقیقی که پیوندهای ژنتیکی بین این اختلالها را بررسی کردند، معلوم شد خویشاوندان افراد مبتلا به فوبی اجتماعی، بیشتر در معرض خطر ابتلا به اضطراب اجتماعی شدید قرار دارند (تیلفروس، فورمارک، اکسلیوس، وفرد ریکسون،۲۰۰۱). معلوم شد اختلال شخصیت اجتنابی در والدین کسانی که در کودکی به اسکیزوفرنی مبتلا شده بودند نیز شایعتر بود
توجیهات روان پویشی(روانکاوی) امروزی این اختلال، بر ترس فرد از دلبستگی در روابط تأکید دارند (شلدون و وست،۱۹۹۰)، درحالیکه رویکردهای شناختی- رفتاری بر این امر تأکید میکنند که افراد مبتلا به این اختلال، به علت اینکه در کودکی انتقاد شدید والدین را تحمل کردهاند، بیشازحد نسبت به طرد حساس هستند. (بک و
همکاران، فریمن و همکاران،۱۹۹۰). طبق این رویکرد، نگرشهای کژکار این افراد پیرامون این عقیده استوارند که آنها معیوب هستند و ارزش توجه دیگران را ندارند. آنها به علت همین احساس بیارزشی، انتظار دارند دیگران دوستشان نداشته باشند، درنتیجه، برای محافظت کردن از خودشان در برابر آنچه طردگریز ناپذیر میدانند، از نزدیک شدن به دیگران اجتناب میکنند. برداشتهای تحریفشده از دیگران، مشکل آنها را وخیمتر میکند. حساسیت آنها نسبت به طرد، باعث میشود اظهارات ظاهراً خنثی و حتی مثبت را سوءتعبیر کنند. آنها که از این طرد فرضی جریحهدار هستند، به عالم درون میروند و بین خودشان و دیگران فاصله بیشتری ایجاد میکنند.
ویژگیهای تشخیصی
این تشخیص برای افرادی مقرر میشود که طبق چهار مورد زیر یا بیشتر، به بازداری اجتماعی، احساس بیکفایتی، و حساسیت مفرط نسبت به ارزیابی منفی دچار هستند
اجتناب از فعالیتهایی که مستلزم تماس میانفردی هستند، به علت ترس از انتقاد، عدمتأیید، یا طرد
عدم تمایل به درآمیخته شدن با دیگران مگر اینکه مطمئن شوند دوستش دارند
خودداری از برقراری روابط صمیمانه با دیگران به علت ترس از شرمنده یا تمسخر شدن
اشتغال ذهنی به طرد شدن یا موردانتقاد قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی
کمرویی در موقعیتهای میان فردی جدید به علت احساس بیکفایتی
خود را از لحاظ اجتماعی نالایق، از لحاظ شخصی فاقد جذابیت، یا پستتر از دیگران دانستن
بیمیلی در خطر کردنهای شخصی یا انجام دادن فعالیتهای جدید به علت ترس از شرمنده شدن
وسواس، شایعترین اختلال روانپزشکی در ایران است که متاسفانه باعث رنج بیمار و اطرافیان وی می شود و دارو درمانی همراه با شناخت درمانی بهترین روش درمان وسواس است. وسواس از زمان های دور مورد توجه بوده است و در تاریخ و ادبیات نیز ردپای ان دیده می شود. در زمان های قدیم وسواس به طور کلی مرتبط با مذهب شناخته می شد و می پنداشتند مبتلایان به این بیماری به وسیله نیروی بیرونی تسخیر شده اند.اختلالات اضطرابی شایع ترین اختلالات روانی در جمعیت عمومی هستند و تقریباً از هر چهار بزرگسال یک نفر را در ایلات متحده مبتلا می کنند. مطالعات انجام شده در ایران نیز این اختلالات را شایعترین دسته اختلالات روانپزشکی یافته اند. اختلال وسواسی – اجباری نیز یکی از اختلالات اضطرابی شدید و ناتوان کننده است که از هر 40 بزرگسال یک نفر را مبتلا می کند.
دو اختلال متفاوت وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی وجود دارد. این دو بیشتر مواقع با هم اشتباه گرفته می شوند.
اختلال شخصیت وسواسی
این افراد کسانی هستند که در زندگی معمولی انعطاف ناپذیر، سختگیر، ریزبین و حاشیه بین هستند. آنها در تصمیم گیری مرددند و خلاقیت کمی دارند و از وضعی که دارند پا را فراتر نمی گذارند و همیشه سعی می کنند از هر شرایط جدید و تحول در زندگی فاصله بگیرند. در جابه جایی مسکن، تغییر شغل و هر نوع تغییر موقعیتی، تصمیم گیری برای ازدواج و... انعطاف ناپذیرند، اما تشخیص اختلال شخصیت وسواسی به عهده پزشک است، زیرا همه افراد واقعا دچار اختلال شخصیت وسواسی نیستند و فقط علائمی از این اختلال ممکن است در آنها وجود داشته باشد.
معمولا چنین افرادی رفتارهایی از خود نشان می دهند که چندان برای مردم خوشایند نیست. آنها در جامعه به عنوان انسان های نچسب و خشک شناسایی می شوند، حتی بسختی دوست پیدا می کنند ولی اگر دوستی داشته باشند دوستی هایشان پایدار خواهد بود و همان طور که گفته شد اختلال شخصیت وسواسی ندارند.
اختلال وسواسی – اجباری
نشانه اصلی وسواس (اختلال وسواسی- اجباری) وجود وسواس های فکری و عملی مکرر و ناتوان کننده است. وسواس های فکری، افکار، تصاویر یا تکانه های مزاحم، تکراری و مداومی هستند که ناخواسته و غیرارادی ایجاد می شوند و باعث اضطراب یا اشفتگی قابل توجه فرد می گردند.
وسواس ها غالباً منجر به مقاومت ذهنی بیمار می شوند، اما کنترل آن ها دشوار است. بیمار معمولاً وسواس ها را ساخته ذهن خود می داند و اغلب آنها را بی معنی یا غیرمنطقی می شناسد، اما سطح بصیرت بیماران نسبت به بی معنی بودن وسواس ها بسیار متفاوت است.
درمان وسواس عملی به جلسات روان درمانی متعدد و هم چنین اطلاع دقیق تری از موضوعات مربوط به فرد نیاز دارد.
انواع وسواس
وسواس شامل سه نوع وسواس فکری، وسواس عملی یا تلفیقی از این دو یعنی وسواس فکری و عملی است.
الف) وسواس فکری: همان افکار یا تصویر های ذهنی ناگهانی یا میل به انجام کاری یا گفتن چیزی است که فرد را ناراحت می کند و مدام هم در ذهن تکرار می شود. از جمله ترس از نجس شدن یا نجس کردن، ترس از دست زدن به مواد سمی یا آلوده، ترس از آسیب رساندن یا کشتن فردی به خصوص نزدیکان و کسانی که فرد آن ها را دوست دارد. ترس از فراموش کردن انجام کاری مثل قفل کردن در، بستن شیر گاز یا ترس از ابتلا به یک بیماری مثل ایدز یا سرطان و....
ب) وسواس عملی: همان رفتارهایی است که فرد احساس می کند مجبور است آن ها را تکرار کند تا اضطرابش را کمتر کند یا جلوی یک اتفاق بد گرفته شود. از انواع آن می توان به: شست وشو و آب کشی مکرر و طولانی مثل شستن مکرر دست ها در طول روز، وارسی و بررسی افراطی مثل چندین بار قفل کردن در، اعمال تکراری مثل 16 بار چراغ را خاموش کردن، جمع کردن و انبار کردن چیزهای بی مصرف یا وسایل غیرقابل استفاده، قرار دادن اشیا و وسایل به صورت قرینه یا براساس یک نظم خاص و... اشاره کرد. بیشتر کسانی که از این اختلال رنج می برند، می دانند که ترس آن ها واقع بینانه نیست اما در عین حال نمی توانند رفتار خود را کنترل کنند، گویا مجبورند این کارهای تکراری را انجام دهند. در تحقیقی که در مراکز درمانی شهر تهران در سال جاری انجام گرفت مشخص شد که رایج ترین نشانه های وسواس عملی شامل وسواس عملی متفرقه، نظافت و شست وشو و وارسی کردن است.
ج) وسواس فکری – عملی: افرادی که گرفتار این نوع وسواس هستند هم افکار ناراحت کننده و هم رفتارهای تکرار شونده را تجربه می کنند.
مشکلات ناشی از وسواس
وسواس می تواند مشکلات جدی برای فرد ایجاد کند که از جمله آنها می توان به این موارد اشاره کرد:
این افراد ساعت های زیادی در طول روز به انجام رفتارهای وسواسی می پردازند. به همین دلیل فرصت کافی برای رسیدگی به امور خانواده را ندارند .
بسیاری از این افراد از رفتن به مکان ها و قرار گرفتن در موقعیت هایی که در آنها اضطراب ایجاد می کند خودداری می کنند و در بیشتر اوقات فرد یا افرادی در خانواده مجبورند به آنها کمک کنند تا از عهده انجام تشریفات وسواسی برآیند.
وسواس در چه کسانی بیشتر بروز می کند؟
تجارب نشان می دهد که وسواس همگام با بلوغ در افراد پایه می گیرد و به تدریج رشد می کند. البته اگر در آن ایام شرایط برای درمان مساعد باشد راحت تر می توان به درمان پرداخت وگرنه این بیماری سیر مداوم و رو به رشد خواهد داشت.
بررسی های علمی نشان داده است که وضع هوشی افراد وسواسی در سطحی متوسط و حتی بالاتر از حد متوسط است.
وسواسی هایی که هوش اندک یا با درجه ضعیف دارند بسیار کم هستند؛ براین اساس رفتار آنها نباید حمل بر کم هوشی شان شود.
تجارب نشان داده است آن هایی که در زندگی شخصی حساس ترند امکان ابتلای شان به بیماری وسواس بیشتر است. هم چنین در بین فرزندانی که والدین شان معمولا محکوم شان می کنند این بیماری بیشتر دیده می شود. حتی گاه وسواس افراد در بزرگسالی نشأت گرفته از منع های شدید دوران کودکی و حتی نوجوانی و جوانی آنان است.
درمان وسواس
بیماری وسواس تا 75 درصد قابل درمان است. اما موضوع درمان بستگی به نوع بیماری و مدت ابتلا به آن دارد. بنابراین 6 ماه تا یک سال می توان برای درمان وقت گذاشت، البته ناگفته نماند در صورتی که بیماری زندگی فرد را مختل کند و مریض دچار افت عملکرد شود پزشک با بستری کردن وی در بیمارستان زمینه بهبودی را فراهم می کند. اما در غیر این صورت درمان ها به شیوه سرپایی و با دارو صورت می گیرد.
وسواس یک بیماری مزمن مزاحم و طولانی است که احتیاج به مشارکت و کمک بیمار، خانواده بیمار، روانپزشک و روان درمانگر دارد. درمان دارویی بیمار حتما باید توام با رفتاردرمانی و جلسات متعدد مشاوره باشد. دیدگاه فرد مبتلا به وسواس باید بتدریج تغییر کند. درمان های جدیدی به نام موج سوم روان درمانی هم وجود دارد که بسیار مفید است. در مواقع خیلی شدید هم لازم است بیمار شوک درمانی شود.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری تمایلاتی به شدت کمال گرایانه دارند. به نظم و کنترل بر اوضاع به شدت اهمیت می دهند. تا حدی که انعطاف پذیری، کیفیت کار، و بازدهی صحیح را به خطر می اندازند.
آن ها به اصول و قواعد کار، جدول های زمانی برای انجام کار ها، و روند و روال های از پیش تعیین شده «می چسبند» تا جایی که نیت اصلی در کاری که انجام می دهند از یاد می رود(مثلا تفریحی بودن فعالیت).منحرف شدن از یک برنامه ی از قبل تعیین شده باعث رنج شدید آن ها می شود و نیز نرسیدن به بالاترین استاندارد ها در کار هایی که انجام می دهند ناراحتی شدید آن ها را فراهم می آورد.توجه به جزئیات و عدم انعطاف پذیری آن ها دیگران را ناراحت می کند، زیرا باعث می شود کارها به تاخیر بیفتد و مشکلاتی پیش بیاید. مثلا این افراد کار گروهی را متوقف نگه می دارند تا قسمتی که آن ها مسئول انجامش هستند با دقت و ریزبینی کامل همانطور که از اول برنامه ریزی شده است، انجام شود.افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری همیشه همه چیز را با دقت برنامه ریزی می کنند. آن ها دوست ندارند در برنامه های خود تغییری بدهند. بنابراین حتی سرگرمی ها و تفریحات برای آن ها تکالیفی جدی است که باید طبق برنامه ریزی و زمان بندی انجام شود.مثلا رفتن به رستوران باید از مدت ها قبل برنامه ریزی شود، منوی رستوران مورد بررسی قرار گیرد تا اطمینان حاصل شود که همه ی اعضای خانواده از آن خوششان خواهد آمد. کیفیت رستوران باید با دوستانی که قبلا آن جا رفته اند چک شود. اگر برنامه مختل شود(مثلا خانواده به آن جا برود و ببیند که رستوران بسته است) فرد به شدت ناراحت می شود و نمی تواند بلافاصله راه حل دیگری پیدا کند.هر کاری که طبق نظم و ترتیب مخصوص به خود انجام نمی گیرد این افراد را ناراحت می کند. گاهی نظم و ترتیب حالت افراطی به خود می گیرد(مثلا، خواستن از فرزند که در خط مستقیم دوچرخه سواری کند یا ثابت کردن به دیگران که طرز صحیح شستن ظرف ها کدام است). اگر دیگران به حرف آن ها گوش ندهند عصبانی می شوند ولی به ندرت آن را نشان می دهند، به همین دلیل هیچ کاری را به دیگران نمی سپارند، می خواهند همه ی کارها را خودشان انجام دهند و در نتیجه دیگران فکر می کنند که آن ها «معتاد کار» هستند.تمایل به کمال گرایی باعث می شود که افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری، به جای دور ریختن وسایل اضافه، آن ها را جمع می کنند، تا جایی که حالت مرضی به خود می گیرد. همچنین این افراد در خرج کردن پول بسیار دقت می کنند و عقیده دارند که پول نباید حیف و میل شود. به همین دلیل اکثر آن ها در سطحی زندگی می کنند که بسیار کمتر از سطحی است که توان مالی آن را دارند.اختلال شخصیت وسواسی اجباری منعکس کننده ی یک سبک شخصیتی بسیار انعطاف ناپذیر است که در طول زندگی فرد زیاد تغییر نمی کند. آن ها هیچ نکته ی منفی در رفتار خود نمی بینند و احساس می کنند که مشکل آن ها دیگران هستند. به همین خاطر معمولا خودشان با پای خودشان به مشاوره مراجعه نمی کنند و به خاطر مناقشه ای که بین آن ها و دیگران به وجود آمده است به مشاوره می آیند. علت این مناقشه این است که این افراد دوستان و اعضای خانواده ی خود را مجبور می کنند کار ها را آن طور که باب میل آن هاست انجام دهند و به طور طبیعی وقتی با مخالفت آن ها مواجه می شوند دچار ناراحتی می شوند.این افراد معمولا عقاید بسیار خشک و سختگیرانه ای درباره ی «درست و نادرست» دارند و این انعطاف ناپذیری ممکن است به رفتاری های مرتبط با خرج کردن گسترش یابند. بسیاری از این افراد به خسیس و ناخن خشک معروفند.
آن ها معمولا از این که دیگران به اندازه ی آن ها به نظم، کمال گرایی و دقت در کار ها اهمیت نمی دهند به شدت ناراحت می شوند. مشغولیت ذهنی به جزئیات، قوائد و اشتباهات احتمالی باعث می شود که این افراد نتوانند قاطعانه تصمیم گیری کنند و قادر به دیدن «تصویر بزرگ» نباشند(یعنی فقط جزئیات را می بینند نه کل را و به عبارت دیگر درخت ها اجازه نمی دهند آن ها جنگل را ببینند).
آن ها می خواهند هم جزئیات زندگی خود و هم افکار و احساسات سایر مردم را تحت کنترل داشته باشند. همکاران این افراد معتقد هستند که آن ها بیش از حد سختگیر، غیر قابل انعطاف و کمال گرا هستند.
به گزارش DSM-5 اختلال شخصیت وسواسی اجباری شایع ترین اختلال شخصیت در جامعه است و حدود ۲.۱ تا ۷.۹ % تخمین زده می شود.
ازدواج با اختلال شخصیت وسواسی اجباری OCPD
آن ها بسیار خشک و عبوسند.
آدم باحال مهمونی نیستند.
زندگی آن ها بیشتر در کار، ورزش و تحصیل می گذرد.
روسری ها و لباس های آن ها باید به شیوه ی خاصی تا یا مرتب شود.
“باید ها” قسمت بزرگی از تفکرات و زندگی آن ها را تشکیل می دهد.
منطق آن ها به هیجانشان غلبه دارد، بنابراین یکنواختی آن ها بعضا ممکن است خسته کننده باشند.
به شدت خسیس و حسابگرند.
بسیار به زمان حساسند.
اگر دیدید در مسافرت و تفریح هم کتاب می خوانند تعجب نکنید.
همواره در حال یادگیری هستند! همان هایی که در ماشین هم وویس زبان انگلیسی گوش می کنند!
خط اتوی لباس حتما باید صحیح باشد