همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

ضعف اعصاب چیست؟

مدتی است که پس از انجام فعالیت‌های مختصر جسمی یا فکری، احساس ضعف و فرسودگی می‌کنی. گویا انرژی و توان روحی و جسمی‌ات بدون آن‌که علت‌اش را بدانی، بشدت تحلیل رفته است و ادامه این روند همراه با بدخوابی، سر درد، ضعف حافظه و کاهش تمرکز بسیار آزاردهنده شده است؛ بنابر تشخیص روانپزشک، تو مبتلا به خستگی عصبی یا ضعف اعصاب هستی، اما ضعف اعصاب چیست؟

ضعف اعصاب درباره اختلالی به کار می رود که با خستگی مزمن و ناتوانی بروز پیدا می کند. این اختلال با خستگی ناشی از کار و فعالیت های جسمی و فکری مختصر، سردرد و بی خوابی همراه است و در بسیاری موارد به اشتباه، نوعی اختلال اضطرابی یا حتی افسردگی تلقی می شود. بویژه در کشور ما که مردم نمی خواهند به داشتن بیماری روانی متهم شوند، ضعف اعصاب تشخیص ارجح محسوب می شود.

 این بیماری از یک سو می تواند در قالب شکایت از خستگی فزاینده پس از فعالیت ذهنی بروز کند که همراه با کاهش نسبی در عملکرد شغلی و حتی انجام فعالیت های روزانه خواهد بود. از سوی دیگر ضعف اعصاب می تواند بیمار را دچار احساس ضعف جسمی یا بدنی و فرسودگی ناشی از کمترین فعالیت کند که با دردها و ناراحتی عضلانی و ناتوانی در شل کردن آنها همراه است.

فشار بیش از حد به اعصاب

روانپزشکان دریافته اند علت ضعف اعصاب، فرسودگی عصبی است که ناشی از تخلیه سلول عصبی از ذخیره مواد غذایی است. البته این تخلیه به دنبال وارد شدن تنش های مداوم ناشی از کار و فعالیت بیش از حد ایجاد می شود و فرد را به جایی می رساند که حتی با انجام فعالیت های مختصر نیز دچار ضعف و ناتواتی می شود. در چنین شرایطی احساسات جسمی ناخوشایند مانند سرگیجه، سردردهای تنشی، احساس بی ثباتی عمومی و اختلال خواب بر بیمار غالب می شود.

 بیماران دچار ضعف اعصاب به طور پیوسته از احساس فرسودگی، خستگی و ضعف جسمی پس از انجام فعالیت های معمول روزانه شکایت می کنند.

 با اشاره به این که طول مدت این اختلال روانشناختی دست کم سه ماه است،  بیمار دچار ضعف اعصاب در شرایط جسمی و روحی خاصی قرار می گیرد که حتی با استراحت و تفریح نیز از احساس ناتوانی، درد و ناراحتی عضلانی اش کم نمی شود.

از تشخیص درست تا درمان

از آنجا که بسیاری از علائم و نشانه های ضعف اعصاب با هر یک از اختلالات شایع روانشناختی چون اضطراب، افسردگی و اختلالات شبه جسمی همپوشانی دارد، تشخیص این بیماری حتی برای متخصص اعصاب و روان نیز دشوار است. پس این اختلال در صورت درمان نشدن، معمولا به صورت مزمن در می آید و بیمار را دچار ناتوانی های جسمی جدی تری خواهد کرد.

بررسی ها نشان داده است که بروز ضعف اعصاب در نوجوانی و دوران میانسالی بسیار شایع است و حتی مورد شناسایی قرار نگرفتن و درمان نشدن این اختلال در دوران کودکی می تواند در قالب بروز مشکلاتی در کارکرد تحصیلی نظیر گرفتن نمرات پایین و مدرسه گریزی بروز پیدا کند.

در بزرگسالی درمان نشدن این اختلال می تواند به تخریب عملکرد شغلی فرد منتهی شود یا ممکن است بیمار را چنان ناتوان کند که کار کردن برایش غیرممکن شود.همچنین روابط اجتماعی و زناشویی، بیمار را دچار مشکل خواهد کرد.

: بروز اختلالات جنسی در کنار گرگرفتگی، ضعف حافظه، بدبینی، کاهش تحمل به صدا و نور، سوء هاضمه، تپش قلب، مشکلات گوارشی، تعریق بیش از حد و احساس نگرانی و ناامیدی از دیگر نشانه هایی است که می تواند به تشخیص صحیح ضعف اعصاب یا خستگی روحی کمک کند.

درمان در مصرف دارو خلاصه نمی شود

 مفهوم کلیدی در درمان ضعف اعصاب این است که روانپزشک درک کند که نشانه های بیمار خیالی نیست. از سوی دیگر باید به بیماران دچار ضعف اعصاب که بشدت به مصرف دارو تمایل دارند، اطمینان داده شود که تجویز دارو فقط در صورتی نشانه های این بیماری را تخفیف می دهد که به طور همزمان با مداخله روان درمانی همراه شود. همچنین باید به بیمار کمک شود که نه تنها شیوه زندگی را اصلاح کند، بلکه بر استرس های زندگی اش غلبه کند و روش کنار آمدن با آنها را بشناسد. گرچه مبتلایان به ضعف اعصاب به خوددرمانی و استفاده نابه جا از دارو تمایل دارند، ولی باید بدانند که انتخاب داروی مناسب و دستور مصرف باید حتما زیر نظر روانپزشک باشد.

بیماری های اعصاب وروان

همه ما اصطلاحاتی مثل روانی، دیوانه، بیمار روانی، و… را شنیده ایم. این اصطلاحات حتی برای شوخی و گاها توهین به یکدیگر نیز استفاده می شوند. اما همان طور که دچار بیماری جسمی می شویم گاهی سیستم روان ما هم دچار مشکل می شود. در این طور مواقع از اصطلاح بیماری روانی یا اعصاب استفاده می کنیم.

بیماران اعصاب و روان نیز همانند سایر بیماران به درک کمک و همدلی از سوی جامعه احتیاج دارند پس بیاییم با افزایش آگاهی درباره ماهیت اختلالات روانی گامی در جهت کاهش درد و انگ زدایی از این بیماران برداریم

آشنایی با بیماری های اعصاب و روان

بیماری های مرتبط با روان، سالیانه بخش زیادی از افراد جامعه را درگیر کرده و هزینه های زیادی را به افراد و سیستم بهداشتی جامعه تحمیل می کند.

معمولا اطلاعات چندانی راجع به این نوع اختلالات در دسترس افراد مبتلا و خانواده های آن ها قرار نمی گیرد. خود این اشخاص نیز به دلیل برخی عقاید نادرست که در جامعه در ارتباط با بیماری های اعصاب و روان وجود دارد، به موقع به دنبال درمان نرفته و اطلاعات درستی در رابطه با ماهیت بیماری خود ندارند.

اختلال روانی چیست؟

همه ما در طول زندگی دوره هایی از افسردگی، غم، خشم و یا اضطراب را تجربه کرده ایم. بسیاری از ما در دوران زندگی خود طعم تنهایی، شک به ارزش ها و یاس و ناامیدی را چشیده ایم.

اما آیا در همه این موارد دچار یک اختلال روانی شده ایم؟ و یا صرفا یک حالت گذرا و واکنشی به اتفاقات ناخوشایند زندگی، را تجربه کرده ایم؟

ملاک های بیماری اعصاب

همانطور که گفتیم هر نوع پریشانی و حال بد نتیجه ی اختلال روانی نیست. خیلی از این موارد موقت و زودگذر هستند. لذا متخصصان برای یک اختلال روانی ملاک هایی را در نظر می گیرند. در ادامه این ملاک ها توضیح داده می شوند:

الف) انحراف از هنجارهای اجتماعی

هر جامعه برای رفتارهای قابل قبول خود معیارهای معین یا هنجارهایی دارد و رفتاری که به طور مشخصی از این معیارها دور و منحرف شده باشد، رفتار نابهنجار شناخته می شود.

اما اگر صرفا انحراف از هنجارهای اجتماعی را به عنوان ملاک و معیار برای تعریف نابهنجاری در نظر بگیریم مشکلاتی پیش می آید. رفتاری که در جامعه معینی بهنجار تلقی می شود ممکن است در جامعه دیگری نابهنجار باشد. مثلا شنیدن صداهای خاص در شرایطی که واقعا کسی صحبت نمی کند یا دیدن برخی افراد در شرایط نبودن هیچ شخص دیگر، در نظر مردمان برخی فرهنگ ها اصلا امور غیر عادی به حساب نمی آید.

حتی مفهوم نابهنجاری در یک جامعه خاص نیز در طول زمان ممکن است تغییر کند. مثلا نوع پوشش های خاصی که جوانان استفاده می کنند شاید چندین سال قبل نوعی نابهنجاری محسوب می شد. ولی امروزه اکثرا به عنوان تفاوت هایی در سبک زندگی به شمار می آیند.

بنابراین برای تعریف یک اختلال روانی به ملاک های بیشتری نیاز داریم.

ب) ناانطباقی بودن رفتار

بسیاری از دانشمندان علوم اجتماعی به جای اینکه اختلال روانی را برحسب انحراف از هنجارهای آماری یا اجتماعی تعریف کنند معتقدند که مهم ترین ملاک در این مورد این است که هر رفتار چگونه بر کیفیت زندگی شخص یا گروه اجتماعی تاثیر می گذارد؟

بر این اساس رفتاری نابهنجار است که ناانطباقی و متضمن پیامدهای زیان بار برای شخص یا جامعه باشد. بعضی از رفتارها بهزیستی شخصی را مختل می کنند. مثلا فردی که از جمعیت می ترسد و دچار اضطراب می شود نمی تواند در محیط شغلی، خانودگی و یا تحصیلی خود عملکرد مطلوبی داشته باشد.

ج) پریشانی شخصی

این ملاک به احساس پریشانی خود شخص توجه دارد تا رفتارش. غالب کسانی که بیمار روانی شناخته می شوند – اما نه همه آن ها خود را به شدت در رنج و عذاب می دانند: به این معنا که مضطرب یا افسرده هستند. ممکن است دچار بی خوابی، بی اشتهایی و انواع دردهای بدنی باشند.

هیچ یک از سه ملاکی که در بالا به آن ها اشاره شد به تنهایی نشان دهنده اختلال روانی نیست و همه این ملاک ها در ارتباط با هم باید در نظر گرفته شوند. مثلا اگر کسی رفتاری داشته باشد که خیلی در تناسب با عرف و معیارهای جامعه نباشد ( انحراف از هنجار اجتماعی) و به اصطلاح عجیب و غریب باشد نمی توان گفت که این شخص دچار اختلال روانی است.

بلکه باید ببینیم که این رفتارها تا چه روی عملکرد زندگی وی تاثیر گذاشته و باعث اختلال در روند زندگی او شده است ( پریشانی شخصی) و همین طور اینکه چه قدر این رفتار به جامعه آسیب می رساند (نا انطباقی بودن رفتار). وقتی دو یا سه مورد از موارد بالا وجود داشته باشد به احتمال زیاد شخص دچار اختلال روانی شده است.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، در آخرین ویرایش خود بیماری روانی را به این صورت تعریف کرده است:

“اختلال روانی حالتی  است که ویژگی  آن بر هم خوردن بارز شناخت، نظم هیجانی یا رفتاری فرد است و خود بازتابی است از بد کارکردی فرایندهای زیستی، روانی یا رشدی که زمینه ساز عملکرد روانی هستند. اختلالات روانی معمولا با ناراحتی قابل ملاحظه یا کم توانی در فعالیت های اجتماعی، شغلی و یا سایر فعالیت های مهم زندگی فرد همراه هستند.”

انواع بیماری های روانی

بیماری های اعصاب و روان به ۱۵ طبقه کلی تقسیم می شوند:

دوره های نوباوگی، کودکی یا نوجوانی: اختلال هایی که ابتدا در این دوره ها آشکار می شوند. مانند عقب ماندگی ذهنی، اختلالات طیف اتیسم، اختلال بیش فعالی و نقص توجه یا همان ADHD و …

گم گشتگی، زوال عقل، یاد زدودگی و سایر نارسایی های شناختی: در این بیماری ها کارکرد مغز مختل می شود.

مصرف مواد: اختلالاتی که از مصرف مواد ناشی می شوند.

طیف اسکیزوفرنی: گروهی از اختلال ها با ویژگی های مختل شدن حس واقعیت سنجی، اختلال بارز اندیشه و تفکر،رفتار عجیب و غریب. در بعضی از موارد بیمار تقریبا همیشه توهم و هذیان دارد.

هیجان یا خلق: اختلالاتی که با هیجان یا خلق مرتبط است. شخص ممکن است به شدت افسرده یا بر عکس به طور غیر معمول خوشحال باشد و یا بین حالت های شادی و غم نوسان داشته باشد.

اضطرابی و وسواسی: شامل اختلال هایی است که در آن ها یا اضطراب نشانه اصلی اختلال است یا وقتی شخص نتواند از موقعیت های ترس آور اجتناب کند یا وقتی در برابر میل به انجام دادن کارهای خاصی یا فکر های سمج مقاومت کند ( وسواس فکری – عملی ) دچارش می شود.

جسمانی شکل: وقتی نشانه های اختلال جسمانی وجود دارد اما هیچ گونه مبنای عضوی برای آن ها نمی توان یافت. به نظر می رسد نقش اصلی با عوامل روانی باشد.

گسستی: تغییرات موقت در کارکردهای هشیاری، حافظه یا هویت شخصی به علت اختلال های هیجانی.

روابط جنسی: شامل اختلال در هویت جنسی مثل نارضایتی جنسیتی. اختلال عملکرد جنسسی نظیر ناتوانی جنسی، انزال زودرس . اختلال هدف گیری جنسی مانند علاقه جنسی به کودکان، دیگر آزاری یا خود آزاری.

عادات غذا: شامل بی اشتهایی و پر اشتهایی عصبی.

خواب: شامل کم خوابی مزمن، خواب آلودگی شدید، وقفه تنفسی. خواب گردی و حمله خواب.

ساختگی: ابراز عمدی نشانه های جسمانی یا روانشناختی برای وانمود به بیمار بودن.( این بیماری از تمارض متفاوت است. در تمارض فرد عمدا و با هدف به دست آوردن نفع مشخصی مثلا فرار از سربازی یا دریافت غرامت ادعای بیماری می کند.

کنترل تکانه: شامل دزدی مرضی ( دزدیدن چیزهایی که شخصی نیازی به آن ها ندارد.) قمار و آتش افروزی عصبی .

شخصیت: الگوهایی دیرپا از رفتار غیر انطباقی شامل شیوه های ناپخته و نامناسب برای حل و فصل فشار روانی یا حل مشکلات.

توجه بالینی: شامل بسیاری از مشکلاتی که مردم را به کمک خواهی وا می دارد. مانند مشکلات زناشویی، تعارضات والدین و نوجوانان و …..

 تصورات اشتباه از بیماری روانی

در جوامع مختلف افراد در مورد بیماری های روانی به دلیل ماهیت خاص آن ها اعتقاداتی وجود دارد که لزوما همه آن ها درست نیستند. در ادامه سعی شده است که به رایج ترین آن ها اشاره شده و درستی و نادرستی آن مورد بررسی قرار گیرد.

بیماری روانی درمان ندارد!

واقعیت اینکه با پیشرفت علم در این دوره به سختی می توانیم بگوییم که یک بیماری درمان ندارد. البته بعضی از اختلالات به دلیل ماهیت خاصی که دارند درمان سخت تری داشته یا درمان قطعی نداشته باشند ولی قابل کنترل هستند. خوشبختانه اکثر بیماری های اعصاب و روان درمان پذیر بوده و با انجام مشاوره های به موقع می توان از عود آن ها جلوگیری کرد.

بیماران بستری در بخش اعصاب و روان افراد خطرناکی هستند!

عمدتا این بیماران افراد بی آزاری هستند که آسیبی به دیگران نمی رسانند. در مواردی که هم ممکن است برای دیگران خطراتی ایجاد کنند حتما کنترل می شوند. پذیرش این افراد، احترام به آن ها و دانستن نکات لازم در مورد این نوع بیماری ها به این افراد کمک بسیار زیادی می کند.

مصرف داروهای اعصاب ضرر دارد و فرد را وابسته می کند!

مسلما هر دارویی در کنار فواید خود ممکن است عوارضی نیز داشته باشد. ولی فراموش نکنیم که این عوارض در در کنار سودی که می رسانند ناچیز است. اگر داروهای روانپزشکی زیر نظر پزشک متخصص و طبق دستور پزشک مصرف شود مشکلی برای فرد ایجاد نمی کند.

درمان مشکل روانی

به طور کلی برای درمان اختلالات روانی و بیماری های اعصاب و روان، از ۴ رویکرد کلی استفاده می شود:

رویکرد زیست شناختی

در این رویکرد نارسایی های دستگاه عصبی یا اختلالات ژنتیکی مسئول اختلالات روانی شناخته شده و برای درمان آن ها از طیف وسیعی از داروها استفاده می شود.

رویکرد روان کاوی

تکیه ی رویکرد روان کاوی بر اختلال روانی مبتنی بر وجود تعارض های ناخود آگاه است که معمولا از دوران کودکی برمی خیزد. و بر پایه مکانیسم های دفاعی، برای حل و فصل اضطراب قرار دارد که ناشی از تکانه ها و هیجان های واپس رانده شده است. در این رویکرد این طور فرض می شود که یادآوری و بازگرداندن تعارض ها و هیجان های ناخودآگاه به حیطه آگاهی، موجب از بین رفتن ضرورت کاربرد دفاع های روانی و در نتیجه بهبود یافتن اختلال است.

رویکرد رفتاری

رویکرد رفتاری به بررسی چگونگی شرطی شدن ترس ها با موقعیت های معین و نیز نقش تقویت در ایجاد و پایداری رفتارهای نامناسب می پردازد.

رویکرد شناختی

رویکرد شناختی، برخی اختلال های روانی را ناشی از نقص و نارسایی فرایندهای شناختی و بهبود آن ها را با تغییر آن شناخت ها امکان پذیر می داند. در این رویکرد به جای تکیه بر انگیزه ها و هیجان ها و تعارض های نهفته و پنهان، فرایندهای ذهنی آگاهانه مدنظر قرار دارد. برای آشنایی بیشتر با این رویکرد می توانید به مقاله خود آگاهی مراجعه کنید.

آموزش خانواده

آموزش خانواده به تنهایی یک درمان به حساب نمی آید، اما در کنار سایر درمان ها، چه درمان دارویی و چه درمان روانشناختی به بهبود بیمار کمک بسیار زیادی می کند. در این روش، اعضای خانواده طی جلساتی با جمبه های مختلف بیماری آشنا شده و نحوه برخورد درست با مشکلات بیمار و رفتارهای وی را می آموزند.

آیا این مقاله توانست به شما در ارتباط با بیماری روانی کمک کند؟ در رابطه با این بیماری های اعصاب و روان برای اطرافیان و یا خودتان نیاز به مشاوره دارید؟ همین الان مشاوره ی رایگان با تیم توان درمان را شروع کنید. 

اختلالات مرتبط با مصرف مواد مخدر

نتیجه تصویری برای اختلالات ناشی از مصرف مواد مخدر

مصرف مواد هنگامی به یک اختلالِ روان شناختی تبدیل می‌شود که فرد از لحاظ جسمانی یا روانشناختی به ماده‌ای وابستگی پیدا کند. در DSM-IV طبقهٔ اختلال مرتبط با مصرف مواد به دو طبقهٔ کلی تقسیم می‌شود: سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد. سوء مصرف مواد را هنگامی می‌توان به کاربرد که مصرف مواد با کارکرد اجتماعی یا شغلی فرد تداخل نماید. هر گاه فردی سراسر روز را به مستی بگذراند یا نتواند مصرف خود را کاهش دهد یا هرگاه الگوی مصرف به رفتار نامتعدل، تکانشی یا پرخاشگرانه منجر شود، او را می‌توان به عنوان مصرف کنندهی سوء الکل در نظر گرفت.

مصرف مواد هنگامی به وابستگی به مواد تبدیل می‌شود که این الگوی مصرف، نه تنها با کارکرد اجتماعی و شغلی تداخل کند، بلکه همچنین به واکنش های جسمانی تحمل مواد(نیاز به مواد بیشتر برای رسیدن به همان اثر اولیه) یا نشانه‌های ترک(واکنش های جسمانی که هر گاه مصرف دارو قطع شود، بروز می‌کنند) منجر شود.

اختلالات مرتبط با مواد :

اختلالات مرتبط با مواد، اختلالاتی را شامل می شود که به مصرف یک ماده قابل سوء مصرف(از جمله الکل) عوارض جانبی یک داروی تجویز شده و قرار گرفتن در معرض سم مربوط می شوند. اختلالات مرتبط با مواد به دو گروه تقسیم می شوند:

۱ – اختلال مصرف مواد شامل وابستگی مواد و سوء مصرف مواد

۲- اختلالات ناشی از مصرف مواد شامل مسمومیت مواد، محرومیت مواد، دلیریوم ناشی از مصرف مواد زوال عقل پایدار ناشی از مواد، اختلال فراموشی پایدار از مواد، اختلال پسیکوتیک ناشی از مواد، اختلال خلقی ناشی از مواد، اختلال اضطراب ناشی از مواد اختلال کنشی جنسی ناشی از مواد و اختلال خواب ناشی از مواد.

 الف:وابستگی مواد

وابستگی نیاز روانی یا جسمانی برای ادامه مصرف ماده است و علامت اساسی آن مجموعه ای از علائم شناختی – رفتاری و فیزیولوژیکی است و حاکی از آن است که فرد علیرغم داشتن مسائل قابل ملاحظه مرتبط با مواد به مصرف مواد ادامه می دهد الگویی از مصرف تکراری وجود دارد کم معمولا منجر به تحمل، محرومیت و رفتار اجباری مصرف دارو می شود وابستگی به یک ماده ممکن است روانی- جسمی یا هر دو باشد. وابستگی روانی یا رفتاری که گاهی عادت نیز خوانده می شود عبارتست از میل شدید مستمر یا متناوب برای مصرف مواد به منظور اجتناب از حالت ملال و خماری وابستگی جسمی یا فیزیولوژیک، عبارتست از ناتوانی قطع مصرف مواد به این معنی که قطع مصرف آن موجب بروز علایم می شود که اغلب عکس اثراتی است که استفاده کننده بدنبال آن است.

تحمل عبارتست از نیاز به مصرف مقدار بیشتر مواد برای رسیدن به اثر مطلوب(اثر مورد نظر) یا کاهش قابل ملاحظه تأثیر مواد با ادامه مصرف مقدار معینی از مواد بطوری که فرد با مصرف مقدار همیشگی، به آن تأثیر دلخواه قبلی نمی رسد، لذا مجبور است مقدار مواد را افزایش دهد. تحمل نشانگر پاسخ به اثرات مواد است که نیاز به مقادیر بالاتر را برای رسیدن به آن اثر ایجاد می کند .

اعتیاد وابستگی روانی و جسمی به مواد را بیان می کند و چون یک اصطلاح غیرعلمی است مورد استفاده قرار نمی گیرد و به جای آن وابستگی مواد و یا وابستگی دارویی مورد استفاده قرار می گیرد .

ب- سوء مصرف مواد ‏Substance  Abuse‏:

سوء مصرف مواد، عبارتست از الگوی غیرانطباقی مصرف مواد که پیامدهای مضر دارد.مانند مشکلات اجتماعی – قانونی و شغلی و استعمال در موقعیت هایی که از نظر جسمی خطرناک است. مثلا هنگام رانندگی موادی که قابل سوء مصرف هستند.شامل، الکل -آمفتامین ها – کافئین، حشیش، مواد افیونی، کوکائین، توهم زا- مواد استنشاقی، نیکوتین، مسکن ها، خواب آورها، و ضد اضطراب ها و فن سیلکیدین می باشند.به این مواد گاهی مواد موثر بر روان یا روانگردان نیز می گویند.مواد موثر بر روان موادی هستند که وقتی وارد بدن می شوند هوشیاری و حالت روانی را تغییر می دهند این مواد از روزگاران قدیم به شکل داروهای درمانی، محلول ها، گیاهان و غیره مورد استفاده قرار می گرفتند .

اختلالات ناشی از مصرف مواد

 الف: مسمومیت مواد

مسمومیت مواد به اثرات روانی و جسمانی ناشی از مصرف اخیر مواد اطلاق می گردد که با دفع مواد از بدن فرد برطرف می شود.آثار مسمومیت مواد در افراد مختلف متفاوت است و به ماده مصرفی، مقدار مصرف شده، تحمل شخص و فاصله زمانی از آخرین مصرف بستگی دارد .

ب:محرومیت مواد

محرومیت مواد محرومیت یا ترک،عبارتست از نشانه ها و علایمی که بدنبال کم کردن یا قطع مصرف زیاد و مداوم یک ماده بروز می کند، بعد از بروز علایم نامطلوب محرومیت، فرد به منظور کسب آرامش یا اجتناب از این علایم برای استعمال مجدد مواد وسوسه می شود .

ج- اختلالات روانی ناشی از مواد

گروهی از اختلالات روانی با مصرف مواد مانند الکل، مواد افیونی و غیره رابطه دارد که شامل اختلال دلیریوم، زوال عقل،فراموشی،اختلال پسیکوتیک،خلقی،اضطرابی کنشی- جنسی و خواب می باشد،اختلالات ناشی از مصرف مواد به همراه اختلالات روانی ‏ناشی از اختلالات جسمی قبلا تحت عنوان اختلالات روانی – عضوی طبقه بندی می شده اند اما در ‏DSM-IV-TR‏ واژه روانی عضوی حذف شده و این گونه اختلالات در بخش های دیگر آماده شده است مثلا دلیریوم، زوال عقل در بخش دلیریوم، زوال عقل و سایر اختلالات شناختی آورده شده است .

فرایند پرستاری در اختلالات مرتبط با مواد

بررسی و شناسایی مشکلات مصرف کننده مواد اغلب دشوار است . این بیماران معمولا از این که دیگران را در جریان مشکلات و مسائلشان قرار دهند واهمه دارند .هم چنین ، بیماران قابل اعتماد

نیستند .لذا جهت اخذ اطلاعات و تهیه شرح حال باید از سایر منابع مانند اعضای خانواده کمک گرفت بررسی بیمار از نظر وجود مشکلات طبی مربوط به مصرف مواد خصوصا از نظر احتمال ابتلا به ایدز -هپاتیت و سایر عفونت های ناشی از تزریقات آلوده ، دارای اهمیت زیادی است .هم چنین نیازهای فیزیولوژیک و روانی بیمار ، ضرورت دارد . باید الگوی سوء مصرف ، مثلا ، آیا مستمر استفاده میشود یا دوره ای ، و اینکه بدنبال سوء مصرف ، چه مشکلاتی در زندگی اجتماعی و خانوادگی او بوجود آمده است از قبیل کشمکش در خانواده ، مشکلات شغلی ، مشکلات قانونی و غیره مشخص شود .در بررسی باید ویژگی های مثبت بیمار که می توان درمان را بر آن استوار کرد مشخص نمود .

معاینه وضعیت روانی بیمار از نظر وجود اختلالات شخصیتی ، مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی ، مرزی و خود شیفته و سایر اختلالات روانی مانند اختلالات اضطرابی -خلقی و پسیکوتیک ضرورت دارد هم چنین شناسایی سیستم های حمایتی بیمار ، اینکه از چه کسانی میتوان در ترک بیمار از مواد ، کمک گرفت لازم است . از آزمونهای غربالگری برای تشخیص موارد مشکوک به سوء مصرف مواد می توان استفاده کرد .نکات اصلی که در بررسی و معاینه مبتلایان به اختلالات مرتبط با مواد باید مورد توجه قرار گیرد بصورت زیر می باشد .چه کسی بیمار را ارجاع داده ؟ نظر بیمار نسبت به مسأله چیست ؟ از درمان چه انتظاری دارد ؟ نظر اطرافیان نسبت به مسأله چیست ؟ مواد مورد مصرف چیست ؟ چه ‏موقع مصرف مواد آغاز شده ؟ تعداد دفعات و مقدار مصرف سئوال شود .هر گونه دوران ترک در گذشته سوال شود . اقدامات درمانی گذشته سئوال شود .الگوی تاریخچه اشتغال بیمار بررسی شود .شیوه ارتباط فردی شامل تعداد و کیفیت دوستان و معاشرت های خانوادگی بررسی شود . وجود مشکلات قانونی بررسی شود . چگونگی گذراندن اوقات فراغت بررسی شود . بررسی موقعیت نهایی که بیمار معمولا مواد مصرف می کند و …..

تشخیص های پرستاری:

نمونه هایی از مشکلات بیماران وابسته به مواد که باید در تشخیص های پرستاری مطرح شود به شرح ذیل می باشند: مشکلات زیست شناختی، شامل:تغییرات حسی – درکی استعداد برای صدمه دیدن، نقص مراقبت از خود، اختلال عملکرد جنسی، استعداد برای عفونت، اختلال در الگوی خواب، اختلال در تغذیه، اختلال در آسایش و راحتی به صورت درد و اختلال در رشد و تکامل زیستی، مشکلات روانشناختی، شامل: تخریب ارتباطات، تطابق غیرموثر فردی،اختلال در پنداشت از خود،اضطراب، ترس، گناه، غم، ناامیدی، انزوای اجتماعی، اختلال در مسئولیت های خانوادگی، توانایی بالقوه برای خشونت، نقص در آگاهی، اختلال در فرآیند تفکر و اختلال در رشد و تکامل روانشناختی نمونه هایی از تشخیص های پرستاری، عبارتند از :

۱-      تغییرات حسی – درکی – بینایی / شنوایی در ارتباط با محرومیت از مواد

۲-       اختلال در تغذیه، کمتر از نیاز بدن در ارتباط با وابستگی الکل

۳-      توانایی بالقوه برای خشونت در ارتباط با مسمومیت الکلی

۴-       افزایش خطر صدمه دیدن در ارتباط با مسمومیت مواد

مداخلات:

مداخلات مربوط به تغییرات حسی – درکی افراد ممکن است هم بدنبال سوء مصرف و هم در جریان ترک الکل یا سایر مواد روانگردان دچار اختلالاتی در سیستم حسی -درکی گردند مانند:توهم و خطای درکی. از آنجا که بیمار ممکن است توهمات را واقعی بپندارد و براساس آن ها عمل کنند.(مانند واکنش های تهاجمی ناشی از توهمات آمرانه) پرستار باید بیمار را از نظر آسیب زدن به خود و دیگران تحت نظر داشته باشد .

مداخلات مربوط به اختلالات تغذیه ای:

همانطوری که قبلا گفته شد مصرف الکل جذب مواد مغذی مانند ویتامین ها و اسید آمینه ها را از روده کوچک مختل می سازد و به همراه عادات غذایی بد در الکلیک ها ممکن است به کمبود جدی ویتامین ها بخصوص ویتامین های گروه ‏B‏ منجر شود.

تدابیر لازم شامل:

رساندن مایعات، ویتامین ها و مواد مغذی می باشد رژیم غذایی پرکالری – کربوهیدرات های تقویت شده بامولتی ویتامین حائز اهمیت است. کم آبی بدن را با دادن مایعات از راه دهان یا انفوزیون وریدی، میتوان اصلاح نمود .

سایر اقدامات عبارتند از :

۱-      ثبت دقیق مایعات خورده شده و دفع شده

۲-       وزن کردن روزانه بیمار، به منظور بررسی میزان افزایش یا کاهش وزن

۳-       فراهم کردن غذاهای مورد علاقه بیمار

۴-       آموزش بیمار درباره اهمیت تغذیه کافی

۵-      تأمین تغذیه کافی مانند غذاهای مقوی و پرکالری، مایعات برای بیماران در حال ترک از مواد مخدر نیز ضروری می باشد این بیماران ممکن است دچار اسهال شوند لذا تحمل غذاهای چرب را ندارند و مایعات و نمک کافی برای آنها مناسب تر است، برنج، نان توست شده، سیب، موز برای کاهش اسهال مفید است. باید مصرف غذا به مقدار کم و در وعده های زیاد باشد .

مداخلات مربوط به خواب:

کم خوابی و گاهی نیز بی خوابی در دوران ترک طبیعی است بهتر است به بیمار توصیه شود که در ساعات روز کمتر بخوابد و در طول روز خود را سرگرم کند تا شب ها بیشتر بخوابد این بی خوابی بتدریج رفع خواهد شد .

مداخلات مربوط به خشونت و آسیب زدن به خود و دیگران:

مداخلات مستلزم محافظت بیمار و ممانعت از آسیب زدن به خود و دیگران است برای این منظور باید محیطی امن برای بیمار فراهم شود و کلیه اشیاء خطرناک از دسترس بیمار دور نگه داشته شود 

تفاوت روانپزشک و روانشناس چیست؟

نتیجه تصویری برای تفاوت روانشناس و روانپزشک

در حال حاضر روانشناسی و روانپزشکی با همه جنبه های زندگی انسان در ارتباط است و هر اندازه که جامعه پیچیده تر می شود، روانشناختی نیز نقش مهم تری در حل مشکل ها برعهده می گیرد.

اغلب دیده یا شنیده اید که بسیاری از مردم، بعد از اینکه با مشکلات روحی روانی مواجه می شوند و با پیشنهاد بعضی از اطرافیان که می گویند به «مشاور» یا «روانشناس» مراجعه کن، روبرو می شوند، چنین اظهاراتی می کنند:«من سالمم» یا «مگر من دیوانه ام که بروم پیش روانشناس».اگر ضرورت داشتن خانواده، جامعه و روابط سالم را بدانیم، مسلما از کنار چنین خدمات مشاوره به شرطی که توسط افراد ورزیده و حرفه ای انجام شود به سادگی نخواهیم گذشت. اما روانشناس و روانپزشک چه تفاوت هایی با هم دارند؟ کی به روانپزشک مراجعه کنیم، کی به روانشناس؟

«روانشناسی و روانپزشکی بحث قدیمی است. این دو رشته کاملا جدا از هم هستند. یک نکته خیلی مهم درباره بیماری ها، شناخت و تشخیص بیماری است. همانطور که فقط یک پزشک می تواند تشخیص دهد، مثلا فرد بیماری قلبی دارد یا نه، در مورد اختلالات روانی هم فقط یک روانپزشک است که می تواند تشخیص دهد کسی مثلا بیماری افسردگی یا اختلال اضطرابی دارد یا نه.

اکنون ثابت شده بهترین نوع درمان در اختلالات روانشناختی، تلفیقی از روانشناسی و روانپزشکی (روان درمانی و دارو درمانی) است

دلیلش هم این است که خیلی از اختلالات جسمانی مانند کم کاری یا پرکاری تیروئید، بیماری قلبی، اختلالات هورمونی مربوط به غدد فوق کلیه و... می تواند مربوط به اختلالات روانی باشند. به همین دلیل، تشخیص بیماری روانی قطعا بر عهده روانپزشک است و درمان دارویی نیز توسط او انجام می شود.

موضوعی که مورد بحث و دردسرساز است، بحث روان درمانی است. در تمام کشورهای دنیا کسی می تواند روان درمانی و یا همان مشاوره را انجام دهد که دوره های آموزشی خاص از روان درمانی را گذرانده باشد. این دوره ها می تواند شامل شناخت درمانی، رفتار درمانی، خانواده درمانی، روان درمانی تحلیلی و... باشد. این موارد به روانشناس یا روانپزشک بودن فرد ارتباطی ندارد.خیلی از همکاران ما اعتقاد دارند درمان یک اختلال روانی فقط باید با دارو انجام شود، در صورتی که اکنون ثابت شده بهترین نوع درمان در اختلالات روانشناختی، تلفیقی از روانشناسی و روانپزشکی (روان درمانی و دارو درمانی) است.اکنون در همه جای دنیا روانشناس و روانپزشک باید با هم همکاری کنند، ممکن است فرد بیماری نیاز به دارو درمانی و نوع خاصی از روان درمانی داشته باشد که روانپزشک به تنهایی توانایی انجام آن را نداشته باشد. در اینجا روانپزشک بیمار را تحت دارو درمانی قرار می دهد و بعد از آن بیمار را به روانشناس ارجاع می دهد ، برای اینکه نوع خاصی از روان درمانی را انجام دهد.»

تفاوت روانشناسی و روانپزشکی

دکتر افشین یداللهی، متخصص اعصاب و روان درباره تفاوت روانشناسی و روانپزشکی می گوید:

«روانپزشکان باید دوره پزشکی عمومی را بگذرانند و بعد در تخصص اعصاب و روان یا روانپزشکی تحصیل کنند. بعد از گذراندن این دوره ها که حدود چهار سال طول می کشد، در واقع روانپزشک اجازه درمان و تجویز دارویی دارد. ضمن اینکه اگر دوره های مشاوره را گذرانده باشد، علاوه بر تجویز دارو در صورت لزوم اجازه بستری کردن بیمار را هم دارد.علاوه بر این، روانپزشکان در مورد مشاوره و درمان های غیردارویی هم می توانند فعالیت کنند. اکثر روانپزشکان علاوه بر درمان دارویی، روان درمانی اعم از شناخت درمانی، رفتار درمانی، روان شناختی و... را نیز انجام می دهند.

اما روانشناسان اول لیسانس روانشناسی را می گیرند که شامل روانشناسی بالینی، عمومی و انواع روانشناسی های دیگر است و بعد از آن مقطع فوق لیسانس را می گذرانند.در روانشناسی بالینی یا همان رشته مشاوره، روش های مختلف مشاوره و درمان های غیر دارویی آموزش داده می شود. روانشناس و روانپزشک باید این دوره را به صورت طبی در دوره های آموزشی تکمیل کنند. در روانشناختی، یک درمان روانکاوی و تحلیلی هم هست که متخصص بهتر است خودش هم مورد روانکاوی و تحلیل قرار گرفته باشد تا بتواند این کار را انجام دهد.»

تحلیل و شناخت، مهم ترین گام برای تصمیم گیری

یداللهی درباره مراجعه افراد به روانشناس یا روانپزشک می گوید: هر کسی نیاز به مشاوره و تحلیل شدن دارد. بعضی از مسائل در ضمیر ناخودآگاه افراد انجام می شوند و برای شناختن آنها، فرد باید تحلیل شود تا به شناخت برسد و در واقع با مشاوره، افق های جدیدتری به روی فرد باز می شود. همچنین مسائلی مطرح می شوند که شاید قبل از تحلیل مطرح نشده باشند و این موضوع باعث می شود خیلی از راه ها برای فرد گشوده شود. بنابراین مهم ترین گام برای تصمیم گیری در مراحل مختلف زندگی، تحلیل و مشاوره است.از این دیدگاه افرادی که در مراحل و دوره های تحلیل قرار می گیرند، در واقع افرادی هستند که مشکلات خاصی هم ندارند، ولی برای شناخت عمیق تر و بیشتر خودشان نیاز به گذراندن این دوره ها دارند. با توجه به اینکه همه افراد با مشکلات متعددی روبه رو هستند و هیچ آدمی بدون مشکل نیست، این دوره های تحلیلی برای تمام افراد توصیه می شود.

مشاوره روانشناس

گرفتن مشاوره و انتخاب های مناسب

افراد در تمام مراحل زندگی خود مانند دوران بلوغ، انتخاب همسر، تربیت فرزند، تعامل اجتماعی با افراد دیگر و ... نمی توانند همه مسیرها را بدون اینکه مطالعه یا اطلاعاتی داشته باشند به درستی بدانند و انتخاب کنند، مثلا برای انتخاب همسر و تربیت فرزند حتما باید مشاوره قبلی داشته باشند.

یداللهی در این باره می گوید: افراد در تمام مراحل زندگی مثل استعدادیابی و انتخاب شغل که متناسب با روحیات فرد باشد و بتواند به آرامش و آسایش نسبی برسد، نیاز به گرفتن مشاوره دارد. مشاوره می تواند از سوی روانپزشک یا روانشناس باشد. این گونه افراد بیمار نیستند و ممکن است به دلایل متفاوتی نیاز به روانپزشکی و روانشناسی داشته باشند.گروه دیگر افرادی هستند که برای گرفتن تصمیم خاصی یا مدیریت مسائل معمولی زندگی خود برای مشاوره مراجعه می کنند. از طرفی زندگی پیچیده امروزی، امکانات و انتخابات متعددی که انسان ها دارند و از طرف دیگر میل به بهتر شدن و کمال طلبی انسان زمینه ای می شود تا افراد برای انتخاب برتر، با فردی که در این زمینه تخصص دارد مشاوره کنند.

مشاوره در زمینه چگونگی رفتار با فرزند نوجوان، مشاوره ازدواج و... از جمله دلایل دیگری است که مردم به روانپزشک و یا روانشناس مراجعه می کنند.

مراجعه بیماران به روانشناس و روانپزشک

یداللهی درباره علت های دیگر مراجعه افراد به روانشناس یا روانپزشک می گوید: افرادی که دچار اضطراب یا علائم افسردگی خفیف، وسواس، فوبیا یا خیلی از مشکلات دیگر روانشناختی باشند نیازمند مراجعه به روانشناس یا روانپزشک هستند. بعضی از این موارد در حدی که خفیف تا متوسط باشد، با روان درمانی و مشاوره هایی که متناسب با روحیه و دیدگاه فرد باشد، انجام می شود.

در موارد متوسط و شدید ممکن است نیاز به مداخله درمان دارویی باشد که در کنار آن مشاوره ها هم می تواند کمک بسزایی کند. در مواردی دیگر که فرد دچار روان پریشی است و علائمی مثل توهم های متعدد با افت عملکرد، توهم های مختلف دیداری، شنیداری دارد و در انواع دیگر مانند بدبینی های شدید، پرخاشگری های غیرقابل کنترل، وسواس های شدید، اضطراب های شدید و... نیاز به درمان های دارویی است که توسط روانپزشک تجویز می شود.

در مواردی که خیلی شدیدتر می شود و ممکن است برای دیگران و خود فرد هم خطر ایجاد کند، مثلا آسیبی به خود یا دیگران وارد کند، یا مواردی که فرد در یک محیط پر تنش است و این محیط باعث استرس و جلوگیری از بهبود علائم فرد می شود، ممکن است نیاز به بستری شدن بیمار باشد که این موضوع هم در حیطه اختیار روانپزشک است.در شرایطی که بیمار بستری می شود، حضور یک روانشناس و مددکار اجتماعی در کنار روانپزشک بسیار موثر و ضروری است. این تیم پزشکی باعث درمان چند جانبه ای می شوند و درمان قطعی تری را برای بیمار رقم می زند. درمان های تحلیل هم خیلی در شناخت بیمار کمک می کند.

البته کسانی باید این کار را انجام بدهند که دوره های آموزشی را گذرانده باشند و تجربه کار داشته باشند و زیر نظر یک متخصص مجرب، دوره ها را به صورت عملی گذرانده باشند تا بتوانند به مراجعه کنندگان این خدمات را ارائه دهند.

روانپزشک یا متخصص اعصاب و روان      

روانپزشک همانطور که از عنوانش مشخص است در رشته پزشکی تحصیل کرده و پس از گذراندن پزشکی عمومی، دوره تخصص خود را در رشته روانپزشکی (یا همان تخصص اعصاب و روان که یکی از تخصص های پزشکی است) گذرانده است. حتما می دانید که پزشکی تخصص های مختلفی دارد از جمله تخصص چشم، داخلی، قلب و غیره که روانپزشکی هم یکی از آنهاست. روانپزشک (یا همان متخصص اعصاب و روان) بیشتر بر جنبه جسمی و فیزیولوژیک بیماری ها تأکید دارد و برای درمان مشکلات بیماران دارو تجویز  می کند و در صورت لزوم و در شرایط خاص بیمار را بستری می کند.

روانشناس (روانشناس بالینی)

روانشناس در دوران دبیرستان در رشته علوم انسانی و در دانشگاه در رشته روانشناسی تحصیل کرده است و پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد یا دکتری، اجازۀ داشتن مطب یا فعالیت در مراکز مشاوره را دارد. یکی از شاخه های رشته روانشناسی که بیشتر بر درمان تأکید دارد، روانشناسی بالینی است. هدف روانشناسان بالینی نیز کمک به مراجعان برای درمان مشکلات آنهاست و از روان درمانی برای رسیدن به این هدف استفاه می کنند. روان درمانی روش های مختلفی دارد؛ از جلمه شناخت درمانی، رفتار درمانی، طرحواره درمانی، درمان های تحلیلی، بازی درمانی و غیره و هر روانشناس از یک یا چند روش مختلف روان درمانی برای کمک به مراجعان خود استفاده می کند.

به دلیل آنکه کار روانپزشک اغلب تشخیص و درمان بیماری به کمک دارو است، عمدتاً جلسات درمان کوتاه و فاصله بین مراجعه هم طولانی تر است (معمولاً هر یک ماه یا دو ماه یک بار).

برخی از مشکلات جسمی می تواند اثرات روانشناختی داشته باشد (مثل کم کاری یا پرکاری تیروئید یا مشکلات هورمونی و …) که در برخی شرایط نیاز است روانپزشک آزمایش های پزشکی برای بیمار تجویز و نتایج آن را بررسی کند.

طول جلسات روان درمانی بیشتر و فاصله بین جلسات آن کمتر است. جلسات مشاوره یا روان درمانی بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت طول می کشد و معمولاً فاصله بین جلسات هم کوتاه تر است (جلسات، هفتگی یا دو هفته یکبار و در برخی شرایط دو یا سه جلسه در هفته است).

روانشناس در هیچ شرایطی اجازه و صلاحیت لازم برای تجویز دارو را ندارد (هر چند متأسفانه از برخی مراجعان شنیده ام که روانشناس برایشان دارو تجویز کرده است!).

معمولأ در درمان اختلالات روانی، روانپزشک و روانشناس با همکاری یکدیگر فرایند درمان را پیش می برند. به عبارت دیگر برخی از مراجعان باید به روانپزشک و روانشناس همزمان مراجعه کنند.

جمع بندی و سخن پایانی

در این مطلب سعی کردم به اختصار تفاوت روانشناس و روانپزشک را توضیح دهم. هدف هر دو کمک به مراجعان برای بهبود سلامت روان آنهاست که روانپزشک عمدتأ از دارو و روانشناس از روان درمانی برای دستیابی به این هدف استفاده می کنند.

روان پزشک کیست؟

نتیجه تصویری برای روانپزشکی

روانپزشکان به تشخیص، ارزیابی، درمان و پیشگیری از اختلالات رفتاری، عاطفی و ذهنی می پردازند.

به عبارت دیگر روانپزشک،  (Psychiatrist) پزشکی است که متخصص تشخیص و درمان بیماری های روانی یا روان درمانی می باشد.  

همه روانپزشکان برای سنجش و درمان بیماری های روانی آموزش می بینند. روانپزشکان و متخصصان بهداشت روانی تنها کسانی هستند که مرجعیت تجویز دارو برای درمان بیماری های روانی را دارند. برخی از روانپزشکان متخصص در کمک به گروه سنی ویژه ای می باشند، مانند روانپزشک کودکان، که درمان گروه سنی کودکان یا نوجوانان را بر عهده دارند.

تفاوت روانشناس، مشاور و روانپزشک

برخی از مردم گاهى روانپزشک را با روانکاو و روان شناس و یا مشاور اشتباه می گیرند. از نظر تحصیلی و فرایند آموزشی روان‌پزشک پیش از روانپزشک شدن باید از دانشکده پزشکى فارغ‌التحصیل شده و مدرک دکتری عمومی اخذ نموده و سپس آموزش بیماری های روانی را دیده و متخصص روانپزشک شود اما روانشناس و مشاور در رشته روانشناسی ابتدا نسبت به دریافت مدرک کارشناسی و سپس در مراحل بعدی کارشناسی ارشد و یا دکتری اقدام می کنند.

اما از نظر کار و وظیفه ای که هر یک از این متخصص ها انجام می دهند نظر دکتر غلامرضا میرسپاسی، نایب‌رئیس انجمن روانپزشکان ایران و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران را مرور می کنیم :

 " وقتی یک فرد با مشکلی برخورد می‌کند (مثلا یک مشکل تربیتی با فرزندش) ابتدا از یک دوست یا بزرگ‌تر نظرخواهی می‌کند و آن دوست بر اساس تجربه‌های محدودش نقطه نظراتی را مطرح می‌کند که می‌تواند مفید باشد یا نباشد. پس از آن، اگر فرد از آگاهی و بینش بهتری برخوردار باشد، به جای رفتن سراغ اعمال مضحک (مثل کف‌بینی و طالع‌بینی) سراغ اهل‌ فن می‌رود و مثلا سعی می‌کند با خواندن کتاب یا مقاله، مشکلاتش را حل کند. به طور مثال، در زمینه تربیت کودکان کتابی مطالعه می‌کند؛ و البته معمولا آن کتاب، کامل نیست و به طور اختصاصی برای ما تدوین نشده. در گام بعدی، فرد با یک مشاور تماس می‌گیرد؛ البته مشاوره تلفنی می‌تواند راهکار مفیدی باشد ولی چون تماس چهره به چهره وجود ندارد، احساس خوبی نیز تجربه نمی‌شود و معمولا کلی‌گویی‌هایی صورت می‌گیرد. از این‌رو فرد، قدم بعدی را برای رفتن نزد یک مشاور برخواهد داشت. مشاور هم سعی می‌کند راهکارهایی ارایه دهد و در صورتی که مشکل همچنان باقی بود فرد باید از یک روان‌شناس بهره بگیرید تا با بررسی مسایل و مشکلات و توانایی‌های منحصر به فرد او کاری ‌کند که بتواند راه‌ ساده‌‌ای را در زندگی‌ انتخاب کند.

 حال پس از بررسی‌های همه ‌جانبه روان‌شناسی و ارایه راهکار‌های مناسب فرد متوجه شود که جایی از مغزش دچار مشکل شده‌ است. حالا باید نزد روان‌پزشک رفته تا با دریافت داروهای خاصی تنظیم هورمونی وضعیت عادی خود را به دست آورد و یا از یک متخصص مغز و اعصاب بخواهد او را معاینه کرده و در صورت لزوم، عمل جراحی انجام دهد تا فرد بتواند دوباره به روان‌شناس خود مراجعه کند. "

آمار و ارقام و مشکلات موجود 

 آمارها حاکی از آن است که 10 تا 14 میلیون نفر از مردم ایران حداقل یک بار در عمر خود مسائل روانی را به نوعی تجربه کرده‌اند. علی معین، رئیس کرسی یونسکو می‌گوید: براساس آمار سازمان WHO از هر 4 نفر در خانواده حداقل یک نفر دچار اختلالات روانپزشکی هستند و اعضای خانواده‌ها نیز معمولاً درگیر مشکلات بیماران می‌شوند.اما علاوه بر مشکلات فرهنگی که در این زمینه در کشور وجود دارد و بیمار را از مراجعه به روانپزشک باز می دارد یکی دیگر از مشکلاتی که حوزه درمان‌های روانپزشکی با آن مواجه است، طولانی شدن مدت درمان‌هاست که در خیلی موارد باعث می‌شود بیماران درمان را رها کنند. کارشناسان اذعان دارند اغلب داروهای روانپزشکی تحت پوشش بیمه هستند ولی درمان‌های غیردارویی تحت پوشش بیمه نیستند و گاهی تصور می‌شود که جلسات غیردارویی که درمان بیمارهای روانی در آن اتفاق می‌افتد تنها گفت‌وگوی بین پزشک و بیمار است. در حالی که در این جلسات درمان صورت می‌گیرد. متاسفانه این جلسات غیردارویی که برای درمان بیماران صورت می‌گیرد هزینه‌های بالایی دارد که تحت پوشش بیمه‌ها نیستند.

وظایف و مسئولیت های روانپزشک

ارزیابی وضعیت ذهنی و فیزیکی بیماران برای تعیین ماهیت و حد اختلالات رفتاری، عاطفی و ذهنی

ارزیابی تاریخچه و سوابق پزشکی و روانپزشکی بیماران به منظور تشخیص بهتر بیماری و امکان تجویز بهترین درمان

انجام تست های مختلف برای تشخیص بیماری و یافتن بهترین راه درمان

تجویز دارو و برگزاری جلسات درمانی لازم تا بهبودی بیمار

همکاری با سایر متخصصان از جمله پزشکان، روانشناسان و... برای درمان همه جانبه بیمار تا رسیدن به بهبودی کامل او

دانش و مهارت های مورد نیاز

علاقه زیاد به دیگران و حل مشکلات آنها زیرا در صورت عدم علاقه مندی روانپزشک به انسان ها نمی تواند شنونده خوبی برای آنها بوده و با

ثبات عاطفی زیرا بسیاری از مراجعین روانپزشکان دچار اختلالات روحی و روانی هستند و از مشکلات روحی رنج می برند و نیاز است روانپزشک از ثبات روحی بالایی برخوردار باشد تا بتواند به دور از احساسات تصمیمی منطقی اتخاد نماید

داشتن صبر و حوصله برای گوش کردن به صحبت های بیماران و آرامش دادن به آنها

رازداری -  زیرا گاهی اوقات بیماران مجبور می شوند برای مداوا خصوصی ترین مسایل زندگی خود را با روانپزشک درمیان گذارند و در صورت عدم اطمینان از رازداری پزشک خود عمل تشخیص و درمان با موفقیت انجام نخواهد شد.

مهارت های ارتباطی عالی به منظور تأثیر گذاری بر بیماران

مهارت شنیداری و گفتاری خوب

قدرت تصمیم گیری به منظور اتخاذ تصمیم مناسب و صحیح به دور از احساسات و مسایل غیر تخصصی

توان حل مساله برای حل مسایل و مشکلات بیماران

تحصیلات لازم و نحوه ورود به شغل روانپزشکی

فارغ التحصیلان رشته پزشکی که دوره تخصصی روانپزشکی را گذرانده اند، می توانند وارد این شغل شوند.

فرصت های شغلی و بازار کار روانپزشکی

روانپزشک - مسیر ایرانیعلی رغم اینکه در ایران آمار دقیقی در این زمینه وجود ندارد اما می توان پیش بینی کرد به دلیل رشد فرهنگ مردم در خصوص روش صحیح مواجه شدن با بیماری های روانی و مراجعه به پزشک متخصص برای تشخیص و درمان آنها در آینده رشد اشتغال در این حوزه از میانگین مشاغل بیشتر باشد. 

 همچنین به دلیل افزایش اختلالات و بیماری های روانی در سال های اخیر به دلیل رشد زندگی شهرنشینی و افزایش استرس، افسردگی و سایر بیماری های مرتبط با این موضوع و نیز با گسترش بخش های نادرست فرهنگ غربی بین خیلی از ایرانی ها و افزایش مشکلات خانوادگی و میان فردی در سال های اخیر پیش بینی می شود نیاز نسل جدید به روانپزشکان در سالهای پیش رو به شکل فراینده ای رشد خواهد داشد. روانپزشکان می توانند در مراکز بهداشتی و درمانی، مراکز روانپزشکی، کلینیک های روان‌شناسی و روان‌پزشکی دولتی و خصوصی، مدارس و دانشگاه ها و سایر سازمان هایی که به تخصص آنها نیاز دارند، مشغول به کار شوند. آنها همچنین می توانند به صورت مستقل کار کرده و مطب شخصی داشته باشند.

وضعیت استخدام این شغل در برخی کشورهای جهان به شرح زیر است :

استرالیا - در بازه زمانی 5 سال گذشته میزان استخدام در این شغل رشد 36.4 درصدی داشته و رشد محدود در آینده برای آن پیش بینی شده است.

 میزان درآمد روانپزشک

درآمد روانپزشکان در ایران به طور کامل مشخص نیست. اما آنچه مسلم است تا کنون جایگاه این تخصص در بین مردم مشخص نشده و بسیاری از بیماران روانی که درجه ناراحتی روحی آنها خفیف است از مراجعه به روانپزشکان خودداری می کنند. پیش بینی می شود در آینده با افزایش مراجعین به روانپزشکان، سطح درآمد این گروه از افراد نسبت به این زمان افزایش یابد.

درآمد روانپزشک در برخی از کشورهای جهان عبارتند از :

آمریکا - متوسط درآمد سالانه این شغل مطابق با آخرین آمارها در سال 2013، 170.200 دلار بوده است.

استرالیا - متوسط درآمد سالانه روانپزشکان 96.000 دلار (قبل از کسر مالیات) می باشد.

شخصیت های مناسب این شغل

در یک انتخاب شغل صحیح و درست، عوامل مختلفی از جمله ویژگی های شخصیتی، ارزش ها، علایق، مهارت ها، شرایط خانوادگی، شرایط جامعه و ... برای هر فرد باید در نظر گرفته شوند. یکی از مهم ترین این عوامل ویژگی های شخصیتی می باشد. شناخت درست شخصیت هر فرد فرآیندی پیچیده و محتاج به تخصص و زمان کافی است. البته هر فردی ویژگی های منحصربه فرد خود را دارد، حتی افرادی که به نوعی تیپ شخصیتی مشابه دارند، باز هم در برخی موارد با یکدیگر متفاوت هستند.

به طور کلی همیشه افراد موفقی از تیپ های شخصیتی مختلف در تمام مشاغل هستند و نمی توان دقیقا اعلام کرد که فقط تیپ های شخصیتی خاصی هستند که در این شغل موفق می شوند. اما طی تحقیقاتی که صورت گرفته تیپ های شخصیتی ای که برای این شغل معرفی می شوند، عموما این کار را بیشتر پسندیده و رضایت شغلی بیشتری در آن داشته اند.

ENTJ این تیپ شخصیتی شان اجتماعی و سطح نفوذی را که به دنبالش است، در این شغل می یابد. او از چالش های این شغل لذت برده و دوست دارد دانش خود را در دنیای پیرامونش به کار بگیرد.INTJ این تیپ شخصیتی در زمینه های فنی تر حوزه سلامت موفق تر است. او می تواند به طور مستقل و با حداقل دخالت دیگران کار کند. 

کلی واژه : روانپزشک – روانپزشکی – وظیفه روانپزشک – وظیفه روانپزشکان – شغل روانپزشکی – دکتر روانپزشک – کارهای یک روانپزشک – درآمد روانپزشک – بازار کار روانپزشکی – فرصت های شغلی روانپزشک

برخی از روانپزشکان معروف


 ÙÛŒÙ„یپ پینل - مسیر ایرانیفیلیپ پینل : پدر روانپزشکی جهان

 Ù‡Ø§Ø±Ø§Ø·ÙˆÙ† داویدیان - مسیر ایرانیهاراطون داویدیان : پدر روانپزشکی نوین ایران

عبدالحسین میرسپاسی - مسیر ایرانیعبدالحسین میرسپاسی : از پایه گذاران روانپزشکی ایران

محمد ولی سهامی - مسیر ایرانیمحمد ولی سهامی : از بنیانگذاران روانپزشکی کودک و نوجوان