اختلال شخصیت ضد اجتماعی یکی از انواع اختلالات شخصیت کلاستر B است. افراد ضد اجتماع به درست یا غلط بودن کارهایی که انجام می دهد، اهمیتی نمی دهند. احساسات و حقوق دیگران را نادیده میگیرند. شخصیت ضد اجتماعی با کارهایشان اغلب برای دیگران مشکل ایجاد می نمایند. بارها به خاطر اعمالش به زندان افتاده اما باز هم از اشتباهاتش درس نمی گیرد. با کارهای خلاف یا کلاهبرداری زندگی خود را می گذراند. اما آیا راهی برای تغییر و درمان این افراد وجود دارد؟ در این مقاله علل، نشانه ها و درمان شخصیت ضد اجتماعی را بررسی خواهیم کرد.
اختلال شخصیت ضد اجتماع
اختلال شخصیت ضد اجتماعی یکی از انواع اختلالات شخصیت است که در روانشناسی سایکوپاتی هم خوانده میشود؛ وضعیتی روانی است که در آن فرد هیچ اهمیتی به درست و غلط بودن اعمالش نمیدهد و احساسات و حقوق دیگران را نادیده میگیرد. افراد دارای شخصیت ضد اجتماعی نسبت به دیگران احساس دشمنی یا بیتفاوتی سنگدلانه دارند و با آنها خشن برخورد میکنند. در رفتار این گونه افراد هیچ احساس گناه یا ندامتی دیده نمیشود. آنها اغلب از قانون سرپیچی میکنند.افراد مبتلا به اختلال شخصیت سایکوپات معمولا به مواد مخدر یا الکل اعتیاد دارند. شخصیت سایکوپات به طور معمول نمی تواند از عهدۀ مسئولیتهای خانوادگی، کاری یا تحصیلی خود برآید. درگیر شدن به اعتیاد مشکلاتش را دو چندان می کند، ویژگی های شخصیتی سایکوپات ها ترک اعتیاد را سخت تر می کند.
نشانه های اختلال شخصیت ضد اجتماعی
اگر قصد ازدواج و زندگی با شخصیت ضد اجتماعی را دارید بهتر است اطلاعات خود را در مورد این اختلل بیشتر کنید. از مهمترین نشانه های اختلال شخصیت سایکوپات می توان به موارد زیر اشاره داشت:
بیتوجهی به درست و غلط
دروغگویی مداوم یا فریب دیگران برای بهرهکشی
سنگدلی، بدبینی و بیاحترامی نسبت به دیگران
بازیچه قرار دادن دیگران با استفاده از جذابیت یا شوخطبعی برای نفع یا لذت شخصی
تکبر، احساس برتری و استبداد شدید
مشکلات مکرر با قانون، از جمله رفتارهای مجرمانه
نقض مکرر حقوق دیگران از طریق ارعاب و بیصداقتی
تکانشگری یا ناتوانی در برنامهریزی قبلی
خصومت، تحریکپذیری قابل توجه، اضطراب، پرخاشگری یا خشونت
فقدان همدردی نسبت به دیگران و عدم پشیمانی از آزار رساندن به سایرین
خطرپذیری غیرضروری یا رفتارهای خطرناک بدون توجه به امنیت خود یا دیگران
روابط ضعیف یا سوءِاستفاده گرانه
ناتوانی در درک عواقب منفی رفتار یا عبرت گرفتن از آنها
مسئولیتناپذیری مکرر یا ناتوانی از انجام کار و بی تعهدی مالی
افراد مبتلا به اختلال شخصیت سایکوپات معمولا از سن ۱۵ سالگی نشانههایی از اختلال سلوک از خود نشان میدهند. عدم درمان به موقع خطر ابتلا به اختلال شخصیت را افزایش می دهد.اگرچه تصور میشود اختلال شخصیت ضداجتماعی حالتی مادام العمر باشد، برخی از نشانهها (به خصوص رفتار مخرب و مجرمانه) ممکن است در طول زمان کمرنگ شوند. اما مشخص نیست که این اتفاق در نتیجۀ بالا رفتن سن یا افزایش آگاهی نسبت به عواقب رفتار ضد اجتماعی رخ میدهد. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد نحوه برخورد با شخصیت ضد اجتماعی کلیک کنید.
علل ابتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی
از جمله علل اختلال شخصیت ضد اجتماعی می توان به ژنتیک، شرایط زندگی فرد، تربیت فرد در زمان کودکی و... اشاره داشت. همچنین ممکن است در طول رشد و شکلگیری مغز، تغییراتی در عملکرد آن رخ داده باشد. اما هیچ کدام از این عوامل به تنهایی منجر به بروز شخصیت سایکوپات نمی شود، بلکه مجموعه از این عوامل نقش دارند.
پیامدهای اختلال شخصیت ضد اجتماعی
مشکلات و عواقب ناشی از وجود اختلال شخصیت ضداجتماعی به شکل های مختلف قابل مشاهده می باشد. از جمله مهمترین عواقب و پیامدهای اختلال شخصیت سایکوپات می توان به موارد زیر اشاره داشت:
آزار و اذیت یا بیتوجهی نسبت به همسر یا فرزند
اعتیاد به الکل یا مواد مخدر
زندانی شدن
رفتارهای مربوط به خودکشی یا قتل
ابتلا به سایر اختلالات سلامت روانی مانند افسردگی یا اختلال اضطرابی
وضعیت پایین اجتماعی و اقتصادی و بیخانمانی
وارد شدن به گروههای اراذل و اوباش
مرگ زودهنگام، به خصوص در نتیجهی خشونت
درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی
درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی با استفاده از جلسات مشاوره روانشناسی، روان درمانی و دارو درمانی امکان پذیر می باشد که نیاز به صرف زمان و همکاری با درمانگر دارد. از جمله عوامل تاثیر گذار بر روی روند موقعیت فرد، میزان تمایل او به همکاری و شدت علائم اختلال می باشد. خانواده در درمان اختلال شخصیت سایکوپات نقش بسیار مهمی را ایفا می کند که به همین منظور اعضای خانواده باید مهارت های لازم را در برخورد با افراد ضد اجتماعی بیاموزند که به سیکل درمانی او کمک کنند.
رواندرمانی
رواندرمانی که آن را گفتوگو درمانی (talk therapy) نیز میشناسند، در درمان اختلال شخصیت سایکوپات مؤثر است. این درمان ممکن است شامل مدیریت خشم و خشونت، درمان اعتیاد و درمان سایر مشکلات سلامت روان باشد. شرکت در گروه های حمایتی بسیار می تواند به درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی کمک کند.
دارودرمانی
داروی مشخصی وجود ندارد که بر اساس استانداردهای دارویی به عنوان داروی درمان اختلال شخصیت ضد اجتماعی تأیید شده باشد. در واقع پزشک معمولا دارو را برای درمان مشکلات جانبی اختلال شخصیت ضد اجتماعی، مثل اضطراب یا علائم افسردگی و یا نشانههای پرخاشگری تجویز میکند.
مهارتهای مورد نیاز اعضای خانواده
اگر یکی از نزدیکان شما به اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلا است، بسیار اهمیت دارد که خود شما آموزش های لازم را در مورد نحوه رفتار صحیح با او بیاموزید. یک متخصص سلامت روان میتواند به شما بیاموزد که چطور مرزگذاری کنید و از خودتان در مقابل پرخاشگری، خشونت و خشم شخصیت سایکوپات محافظت کنید. همچنین، به شما آموزش می دهد که چگونه به او کمک کنید تا بتواند درمان خود را هر چه سریعتر پیش بگیرد.
پیشگیری اختلال شخصیت ضد اجتماعی
هیچ روش مطمئنی برای جلوگیری از ابتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی در افرادی که مستعد آن هستند وجود ندارد. از آنجایی که تصور میشود این اختلال ریشه در کودکی داشته باشد، والدین، آموزگاران و پزشکان اطفال ممکن است بتوانند هشدارهای اولیه را تشخیص بدهند. تشخیص اولیه و مداخلهی زودهنگام به پیشگیری و درمان کمک میکند.مراقبتها، آموزشهای اصلاحات رفتاری، مهارتهای اجتماعی و حل مسئله، آموزش والدین، خانواده درمانی و رواندرمانی زودهنگام، به کاهش احتمال مبتلا شدن کودکان مستعد و درمان شخصیت ضداجتماعی کمک می کند. شما در هر جایی که هستید می توانید از خدمات مشاوره تلفنی و مشاوره حضوری مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی بهرمند شوید.
اختلال شخصیت ضد اجتماعی (به انگلیسی: Antisocial personality disorder) یا ASPD، نوعی اختلال شخصیت است که در آن فرد نمیتواند با موازین اجتماعی سازگار شود و در قبال رفتارهایش احساس گناه و اضطراب ندارد مشخصه این اختلال، اعمال مداوم ضد اجتماعی یا خلاف قانون است، اما این اختلال مترادف با بزهکاری نیست. ICD-10 آن را اختلال شخصیت مردم ستیز (به انگلیسی: Dissocial personality disorder) نامیدهاست.
میزان شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی سه درصد در مردان و یک درصد در زنهاست. این اختلال از همه بیشتر در نواحی فقیرنشین شهری و در جمعیت غیر ثابت این نواحی شیوع دارد. پسر بچههایی که مبتلا به این اختلال اند، خانوادههایی بزرگتر از دختر بچههای مبتلا به این اختلال داشتهاند. این اختلال پیش از پانزده سالگی شروع میشود. دختر بچهها معمولاً پیش از رسیدن به سن بلوغ و پسر بچهها حتی از این هم زودتر علایمی دارند. شیوع اختلال شخصیت ضد اجتماعی در زندانیان، بسیار بالا یعنی حدود هفتاد و پنج درصد است. این اختلال الگویی خانوادگی دارد، به طوری که شیوعش در بستگان درجه اول مردان مبتلا به این اختلال، پنج برابر افراد گروه شاهد (کنترل) است.
خصایص بالینی
بیماران دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی اغلب ظاهری طبیعی و حتی گرم و دوست داشتنی دارند. اما در سابقه آنها مختل بودن حوزههای بسیاری از کارکردهای زندگیشان دیده میشود. دروغگویی، فرار از مدرسه، فرار از خانه، دزدی، دعوا، سوء مصرف مواد، و اعمال غیرقانونی، تجاربی است که این گونه بیماران نوعاً از ابتدای کودکیشان داشتهاند. بیماران دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی، بالینگران جنس مخالف خود را اغلب تحت تأثیر جنبههای مبالغه آمیز و اغواگرانه شخصیت خود قرار میدهند، اما به چشم بالینگران جنس موافقشان ممکن است افرادی فریبکار و پرتوقع جلوه کنند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هیچ گونه افسردگی یا اضطرابی از خود نشان نمیدهند و این مغایرتی واضح با وضعیت آنها دارد، هر چند تهدید به خودکشی و اشتغال ذهنی مربوط به مسایل جسمی در آنها شایع است. توضیحاتی که آنها خود در مورد رفتار ضد اجتماعیشان میدهند، چنان است که گویی رفتار مذکور از سر بیفکری و بیتوجهی انجام شدهاست. با این حال در محتوای ذهنی بیمار هیچ گونه هذیان یا علامت دیگری از تفکر غیر منطقی دیده نمیشود حتی آنها اکثر اوقات از حس واقعیت سنجی بسیار بالایی برخوردارند و اغلب ناظر را تحت تأثیر هوش کلامی خوبی که دارند، قرار میدهند. افراد معروف به کلاهبردار نمونههای خوبی از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعیاند. آنها بسیار فریبکارند و اغلب با زبانی چرب و نرم قاب دیگران را میدزدند و آنها را به دام مشارکت در طرحهای خود میاندازند؛ طرحهایی که شامل راههایی ساده برای پولدار شدن یا کسب شهرت یا بدنامی است و نهایتاً نیز ممکن است فرد را به ورطه فساد مالی، رسوایی اجتماعی، یا هر دو بکشند. بیماران مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی هیچ وقت راست نمیگویند و هرگز نمیشود به آنها اعتماد کرد که وظیفهای را درست انجام دهند یا اساساً به هیچیک از ملاکهای متعارف اخلاق پایبند باشند. لاابالیگری جنسی، همسر آزاری، کودک آزاری، و رانندگی در حین مستی، اتفاقاتی شایع در زندگی این گونه بیماران است و چیزی که خیلی مشهود است، این است که آنها هیچ وقت از کارهای خود پشیمان نمیشوند، یعنی انگار که اصلاً وجدان ندارند.
نشانهها
اختلال شخصیت ضد اجتماعی (Antisocial personality disorder) دارای چهار نشانه است که عبارتند از: خودمحوری، فقدان وجدان، رفتار تکانشی و جاذبهٔ سطحی. خود محوری به اشتغال ذهنی فرد به مسایل خود و عدم حساسیت به نیازهای دیگران مربوط میشود. فرد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی به زندگی خود در دنیا یی که با تنهایی او آمیخته شدهاست ادامه میدهد، گویی که در مکان جدا و عایقی قرار دارد و هرگز دوست و آشنایی ندارد. این افراد اغلب فکر میکنند که با دیگران تفاوت دارند. آنها ظاهراً احساس توجه و نگرانی نسبت به دیگران را درک نمیکنند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اضطراب، گناه یا احساسهای پشیمانی را حتی در صورتی که آسیب زیادی را به دیگران وارد کرده باشند، تجربه نمیکنند. آنها اغلب، هنگامی که با رفتار تخریبی خود روبه رو میشوند، آرام و موقر باقی میمانند و نسبت به کسی که بتواند آنها را فریب دهد، احساس تنفر میکنند.
این افراد بر خلاف بزرگسالانی که یادگرفتهاند، رضایت مندیهای بی درنگ خود را به خاطر اهداف دراز مدت فدا کنند، بدون توجه به پیامدهای احتمالی بر اساس تکانههای خود عمل میکنند. آنها مشاغل و روابط خود را بهطور ناگهانی تغییر میدهند و اهل خشونت و بی ملاحظه هستند. آنها اغلب، سابقهٔ مدرسه گریزی دارند و ممکن است مکرراً به خاطر رفتار مخرب از مدرسه اخراج شده باشند. حتی هنگامی که آنها پیوسته به خاطر رفتارهای خود تنبیه شوند، نسبت به رابطهٔ بین رفتارشان و پیامدهای آنها هیج بینشی ندارند.
افراد مبتلا به شخصیتهای ضد اجتماعی میتوانند کاملاً فریبنده و متقاعدکننده به نظر آیند و بهطور قابل توجهی نسبت به نیازها و ضعفهای دیگران آگاهند. آنها حتی در حالی که فردی را استثمار میکنند، احساسهای اعتماد را در وی بر میانگیزانند. کن بایانچی در فریب دادن دیگران به اندازهای مهارت داشت که توانست زنی را متقاعد کند که دربارهٔ بعضی از قتلها، برای حمایت از وی شهادت دروغ بگوید. بایانچی میدانست که این زن تنها بهطور اتفاقی قبل از دستگیری وی حضور داشت و هنگامی که در جایگاه دادگاه بود، او را متقاعد کرد که به وی کمک کند.اگرچه به نظر میرسد که چنین افرادی احتملاً مجرم میشوند، ولی بسیاری از افراد جامعه ستیز از مشکلات قانونی اجتنابیمیانکنند و با استفاده از روشهای کمتر قابل توجه به عنوان تاجران بی رحم، و سیاستمدارانِ متقلب به دیگران آسیب وارد میکنند. عللی که در بوجود آمدن رفتار ضد اجتماعی دخیل اند:۱-زمینهٔ خانوادگی و اجتماعی ۲-نارساییهای یادگیری ۳-احتمالاً عوامل وراثتی معلوم شدهاست که عدهٔ زیادی از افراد ضد اجتماعی دارای ناهنجاریهایی در امواج مغزی غیرعادی هستند. یکی از این ناهنجاریها، کندی امواج مغز است، چنانکه میتوان گفت امواج مغزی آنان شبیه کودکان است که خود نشانهای است از نارسایی در رشد مغز آنها.
علتها
اگرچه علتهای اختلال شخصیت ضد اجتماعی کاملاً شناخته نشدهاند، ولی پژوهشها از تبیینهای مربوط به وراثت و هم از تبیینهای مربوط به پرورش و ترکیبی از هر دو حمایت میکنند. همبستگی بالایی بین شیوههای فرزند پروری و سرمشق دهی نامناسب به دست آمدهاست. افراد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی اغلب به خانوادههایی تعلق دارند که با محرومیت هیجانی، روشهای انضباطی خشن و بیثبات مشخص میشوند و علاوه بر این، رفتارهای والدین نیز ضد اجتماعی است.
تشخیص افتراقی
تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی، بر افرادی که سن پائینتر از ۱۸ سال دارند گذاشته نمیشود و تنها زمانی مطرح میشود که سابقهای از چند نشانه اختلال سلوک قبل از سن ۱۵ سالگی وجود داشته باشد. برای افرادی که بیش از ۱۸ سال سن دارند، تشخیص اختلال سلوک تنها زمانی داده میشود که ملاکهای اختلال شخصیت ضداجتماعی مطابقت نکنند.
هرگاه رفتار ضداجتماعی در یک فرد بزرگسال با یک اختلال مرتبط با مواد مربوط باشد، تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی داده نمیشود مگر این که علایم اختلال شخصیت ضداجتماعی در دوران کودکی نیز وجود داشته و تا دوران بزرگسالی ادامه یافته باشند. هرگاه مصرف مواد و رفتار ضداجتماعی، هر دو، در کودکی آغاز شده وتا بزرگسالی دوام یافته باشند، اگر ملاکهای هر دو اختلال مطابقت کنند، هر دو تشخیص مرتبط با مواد اختلال شخصیت ضداجتماعی مطرح میشوند، اگرچه امکان دارد بعضی از اعمال ضداجتماعی، پیامد اختلال مرتبط با مواد باشند (برای مثال، فروش غیرقانونی داروها یا دزدی جهت کسب پول برای خرید داروها). نباید رفتار ضداجتماعی را که صرفاً در طی سیر اسکیزوفرنیا با یک دورة مانیک رخ میدهد به عنوان تشخیص اختلال شخصیت ضداجتماعی مطرح کرد.
سایر اختلالهای شخصیت، ممکن است با اختلال شخصیت ضداجتماعی اشتباه شوند زیرا ویژگیهای معین مشترکی دارند؛ بنابراین، تمایز میان این اختلالها، براساس تفاوت در ویژگیهای آنها مهم است. با وجود این، هرگاه فردی ویژگیهایی داشته باشد که علاوه بر اختلال شخصیت ضداجتماعی با ملاکهای یک یا چند اختلال شخصیت مطابقت کنند، تمام تشخیصها را باید مطرح کرد. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت خودشیفته از نظر یک دندگی، چربزبانی، سطحی بودن، استثمارگر بودن، و نداشتن همدلی شبیه هم هستند. با وجود این، اختلال شخصیت خودشیفته فاقد خصوصیات تکانشگری، پرخاشگری و فریبکاری است. علاوه بر این، افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی ممکن است نیازمند تحسین نباشند و به حال دیگران غبطه نخورند و افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته معمولاً سابقهای از اختلال سلوک در کودکی یا رفتار جنایی در بزرگسالی ندارند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و اختلال شخصیت نمایشی از نظر تکانشی و سطحی بودن، هیجان طلبی، بی ملاحظه بودن، اغواکنندگی و فریبکاری شبیه هم هستند ولی اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی، بیشتر در هیجانهای خود اغراق میکنند و بهطور بارز درگیر رفتارهای ضداجتماعی نمیشوند. افراد مبتلا به اختلالهای شخصیت مرزی نمایشی در مهرجویی مهارت دارند، در حالیکه افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی منفعت طلب، قدرت طلب، یا به دنبال کسب سایر رضامندیهای مادی هستند. افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی نااستواری هیجانی کمتر و پرخاشگری بیشتری نسبت به افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دارند. اگرچه رفتار ضداجتماعی ممکن است در بعضی از افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویایی وجود داشته باشد، ولی این افراد معمولاً بواسطة نفع شخصی یا میل به استثمار دیگران- آن طوری که در اختلال شخصیت ضداجتماعی وجود دارد- برانگیخته نمیشوند، بلکه رفتار ضداجتماعی آنان ناشی از تمایل برای انتقام گرفتن است.
اختلال شخصیت ضداجتماعی را باید از رفتار جنایی که برای کسب منفعت صورت میگیرد، متمایز کرد، زیرا با ویژگیهای شخصیتی شاخص این اختلال همراه نیست. رفتار ضداجتماعی بزرگسالان را میتوان برای توصیف رفتار جنایی، پرخاشگرانه یا سایر رفتارهای ضداجتماعی به کار برد که مورد توجه بالینی قرار میگیرند، ولی با تمام ملاکهای اختلال شخصیت ضداجتماعی مطابقت نمیکنند. صفات شخصیتی ضداجتماعی، تنها هنگامی به عنوان اختلال شخصیت ضداجتماعی تلقی میشوند که انعطافناپذیر، ناسازگارانه و پایدار بوده و موجب اختلال کارکردی یا پریشانی ذهنی قابل ملاحظه شوند(DSM-IV-TR.2000).
معیارهای DSM-5
الف) فرد تقریباً در همه جنبههای زندگی به حقوق دیگران احترام نمیگذارد و آنها را نقض میکند. این رفتار از ۱۵ سالگی شروع شدهاست، و سه مورد (یا بیشتر) از موارد زیر آن را نشان میدهند:
فرد با پیش نگرفتن رفتارهای قانونی، هنجارهای اجتماعی را رعایت نمیکند، و این موضوع را تکرار ارتکاب اعمال مجرمانهای که به دستگیری او منجر میشوند نشان میدهد.
مکار و فریبکار است، و این موضوع را دروغگوییهای مکرر، استفاده از نامهای مستعار، یا کلاهبرداری از دیگران به منظور سودجویی شخصی یا لذت بردن نشان میدهند.
فرد بدون فکر و بلافاصله بر اساس امیال ناگهانی خود عمل میکند یا نمیتواند از پیش برنامهریزی کند.
زود رنج، زودخشم، و تحریک پذیر، یا پرخاشگر است، و این موضوع را تکرار دعواها یا تهاجمهای فیزیکی نشان میدهند.
با کارهای خطرناکی که انجام میدهد، ایمنی خود یا دیگران را رعایت نمیکند.
تقریباً در همه امور بی مسئولیت است، و این موضوع را تکرار قانونشکنیها در محل کار یا رعایت نکردن مسئولیتهای مالی نشان میدهند.
پشیمانی و عذاب وجدان ندارد، و این موضوع را بیتفاوتی او نسبت به ناراحت کردن دیگران، بدرفتاری با آنها، یا دزدیدن اموال آنها، یا تلاش برای توجیه این اعمال، نشان میدهند.
ب) فرد حداقل ۱۸ سال سن دارد.
پ) شواهد موجود نشان میدهند که فرد اختلال سلوک دارد و شروع آن قبل از ۱۵ سالگی بودهاست.
ت) رفتار ضد اجتماعی صرفاً در طول اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی روی نمیدهند.
هر وقت تلویزیون رو روشن میکنم گوینده به من اخطار میده که شوهرت سعی داره تو رو مسموم کنه، من دچار وحشت میشم و نمیذارم شوهرم به منزل بیاد و سعی میکنم دیگه چیزی نخورم...
- هر وقت تلویزیون رو روشن میکنم گوینده به من اخطار میده که شوهرت سعی داره تو رو مسموم کنه، من دچار وحشت میشم و نمیذارم شوهرم به منزل بیاد و سعی میکنم دیگه چیزی نخورم. من این جریان رو به پلیس اطلاع دادم اما اونا میگن که من باید با یه روانپزشک ملاقات کنم ولی من به محافظت احتیاج دارم نه درمان.
- من به همسرم خیلی اعتماد داشتم ولی اون سعی کرد که منو فریب بده. البته اون این موضوع رو انکار میکنه و میگه چنین قصدی نداره، ولی من دیگه بهش اعتمادی ندارم. فکر اینکه همسرم با فرد دیگهای رابطه داره، منو به شدت عذاب میده، حتی شغلم هم برام عذاب آور شده.
چنین افکاری مربوط به افرادی است که از پارانویا - کجباوری - رنج میبرند؛ اگرچه به وضوح مشخص است که مورد اول به اسکیزوفرنیای - روان گسیختگی - پارانوئید مبتلاست ولی نشانههای بیمار دوم چندان واضح نیست. تشخیص اختلال پارانویا به این بستگی دارد که مشخص شود اندیشههای فرد چقدر به واقعیت نزدیک است و مسائل از دیدگاه او چگونه تفسیر میشود. دکتر شهربانو قهاری، روان درمانگر و پژوهشگر و دکتر مهران ضرغامی، روانپزشک و عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات روانپزشکی و علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی مازندران در کتاب «پارانوئید / کجباوری و بدبینی» بر این باور هستند که: واژه «پارانوئید» در همه زبانها به فردی اطلاق میشود که شکاک، بدبین و بسیار حسود است. البته آنها بر این موضوع کلیدی و مهم اشاره میکنند: اگرچه بیمار پارانوئید، شکاک و بدبین است ولی تا وقتی نشانههای دیگری وجود نداشته باشد، نمیتوان قاطعانه گفت که فرد پارانوئید است. همه ما گاهی اوقات نسبت به کسی بدگمان میشویم یا حسادت میکنیم ولی پارانوئید نیستیم. این افکار و احساسات در یک محدوده معین طبیعی هستند اما بدگمانی در شخص پارانوئید، بسیار شدید، غیرواقعی و اغلب خطرناک است. فردی که به اختلال پارانوئید مبتلاست به اشتباه معتقد است که همسرش غیر قابل اعتماد است و دیگران نیز قصد صدمه زدن به او را دارند. او حتی زمانی که با شواهد و دلایل کافی علیه عقایدش مواجه میشود همچنان سرسختانه به عقایدش میچسبد و نسبت به درست بودن آنها به شدت پافشاری میکند. زندگی با یک بیمار پارانوئیدی راه رفتن روی لبه تیغ است، پس نیاز به سعه صدر بسیار و مهارتهایی دقیق دارد.
پارانوئید - کجباوری - چه علایم و نشانههایی دارد؟
هر بیماریای در درون انسان، علایم و نشانههای خاص خود دارد که عموماً در رفتار آن فرد ظاهر میشود. بیماری پارانویا هم از این قاعده مستثنا نیست. از نگاه دکتر شهربانو قهاری و دکتر مهران ضرغامی مهمترین نشانههای پارانویا (کجباوری) از این قرار است:
بدگمانی: یک رویداد عادی نظیر دیدن افرادی که با هم در حال گفتوگو و خندیدن هستند، ممکن است توسط بیمار پارانوئید به غلط اینطور تعبیر شود که آنها راجع به او صحبت میکنند و به او میخندند. بیمار پارانوئید سعی میکند در رفتار و حرکات دیگران، نشانههایی به نفع بدگمانی خود بیابد، حتی اگر چنین نشانههایی هم وجود نداشته باشد.
هذیانهای گزند و آسیب: بیمار پارانوئید به غلط چنین میپندارد که دیگران در پی آزار و اذیت او یا خانوادهاش هستند. اینکه کسانی قصد فریب او را دارند، عدهای او را تعقیب میکنند، کسی میخواهد او را مسموم کند.
هذیان بیوفایی و حسادت: اگر شما با فردی پارانوئید در ارتباط هستید یا با چنین فردی ازدواج کردهاید، مطمئناً متوجه شدهاید که وی بدون دلیل کافی شما را غیرقابلاعتماد میداند. او اتفاقات جزئی و بیاهمیت را به طرز غیر عادی خیلی مهم جلوه میدهد و از آنها برای اثبات هذیانهای خود استفاده میکند. یک همسر پارانوئید ممکن است از توجهی که شما نسبت به اعضای خانواده، دوستان یا آشنایان نشان میدهید خشمگین شود و به دلیل حسادت شدید، مانع ملاقات شما با آنها گردد.
وقتی در برابر یک بیمار پارانوئید قرار میگیرید
دکتر مهران ضرغامی، روانپزشک بر این باور است که شدت علایم، مدت زمان ابتلا به بیماری، اینکه شما یا دیگران هدف هذیانهای او باشید یا نه و همچنین میزان نزدیکی شما با بیمار تعیینکننده چگونگی واکنش او به شماست.
اگر بیمار نسبت به یکی از اعضای خانواده یا نزدیکان بدبین شود، در این صورت ممکن است احساس کنید که در وضعیت دشواری گیر کردهاید و به تله افتادهاید. انگار که طناب محکم عقاید هذیانی بیمار دست و پای شما را بسته است. هرچه به فرد مورد نظر نزدیکتر باشید وضعیت برای شما دشوارتر خواهد بود. بیمار ممکن است به شما فشار آورد و شما را مجبور کند تا عقایدتان را نسبت به آن فرد ابراز کنید یا اینکه او را کنار بگذارید و ارتباط خود را با وی قطع کنید. در این شرایط امید اندکی برای سازش وجود دارد یا ممکن است هیچ امیدی وجود نداشته باشد. معمولاً وقتی وضعیت اینگونه میشود بسیاری از خانوادهها از هم میپاشند.
در صورت بدبینی شدید بیمار چه میتوان کرد؟
زمانی که بیمار نسبت به شما بدبین میشود، توصیف و شدت احساساتی که تجربه میکنید برایتان دشوار خواهد بود به خصوص اگر بیمار، همسر یا خویشاوندی نزدیک باشد. در این صورت ممکن است احساساتی مانند شوک، وحشت، بیاعتمادی، ترس و خشم را در حد شدید تجربه کنید.
دکتر شهربانو قهاری، روان درمانگر در این باره معتقد است: اگر بدبینی همسر یا خویشاوند شما علامتی از بیماری دیگر باشد یا اگر بیمار به تناوب حالت پارانویایی داشته باشد در این صورت ممکن است با علم به اینکه روزهای بهتری در پیش خواهد بود، بتوانید این رفتار او را تحمل کنید. اما اگر با کسی زندگی میکنید که به طور مداوم نسبت به شما بدگمان است، در این صورت زندگی غیرقابلتحمل خواهد شد، چراکه هرچه بیشتر سعی میکنید بیگناهی خود را به او ثابت کنید وضع بدتر از پیش میشود. به نظر میرسد هرچه بگویید یا هر کاری انجام دهید فرقی نمیکند. در هر صورت این شما هستید که بازندهاید. اتهامات شدید و بیوقفه بیمار، شما را کلافه میکند و اضطراب مزمنی در شما ایجاد و اعتماد به نفس شما را ضعیف میکند. ممکن است انجام دادن هر کاری باعث بروز مشکل جدیدی شود و این موضوع شما را عصبی کند. در این شرایط شما واقعاً احساس درماندگی میکنید، انگار که به دام افتادهاید و برای خروج از این وضعیت دشوار هیچ راهی ندارید. در نهایت ممکن است به این نتیجه برسید که برای حفظ سلامتی خود، جدا از بیمار زندگی کنید. اگر شخصی نسبت به شما بدبین است و از صحبت با شما یا دیدنتان امتناع میکند، شما هیچ شانسی برای کمک به او ندارید و مجبورید برای مدتی هم که شده عقبنشینی کنید، چراکه ممکن است هر تلاشی که برای حل اختلاف به کار میگیرید خصومت بیشتر بیمار را به دنبال داشته باشد. گاهی ممکن است بیمار پارانوئید، همسر و فرزندان خود را مجبور کند که مانند او فکر و رفتار کنند.
آیا میتوان با بیمار پارانوئید ارتباط برقرار کرد؟
«من باید به چیزی که در موردش حرف میزنم به دقت توجه کنم. شبیه قدم زدن تو میدون مینه، حواسم باید کاملاً جمع باشه. یه گام اشتباه میتونه انفجار به بار بیاره.»
برای اکثر افرادی که با بیمار پارانوئید در ارتباط هستند، احساس ناامنی و غیرقابل پیشبینی بودن رفتار، مسئله دشواری است. شما ممکن است احساس کنید که مجبورید روی خط باریکی راه بروید و باید دقیقاً متوجه هر چیزی که میگویید و هر کاری که انجام میدهید باشید. اگر با بدگمانیهای او موافق باشید در این صورت وی با شما همراه خواهد بود اما اگر با او موافق نباشید ممکن است خشمگین شود و شما را مورد حمله قرار دهد.
12 توصیه برای مواجهه خانواده با یک بیمار پارانوئیدی
پرسش این است که در یک خانواده چگونه میتوان با یک بیمار پارانوئیدی مواجه شد. دکتر شهربانو قهاری و دکتر مهران ضرغامی در عین حال که تأکید میکنند قاعده مشخصی برای ارتباط با بیمار پارانوئید وجود ندارد اما چند راهکار را ارائه میکنند که ممکن است مفید باشد:
1- نسبت به او به عنوان یک انسان، علاقهمند باشید و افکار و فعالیتهای سالم او را مورد تشویق قرار دهید.
2- وقتی بیمار در مورد علائم و نشانههای بیماری خود صحبت میکند، سعی کنید حالت آرام و دوستانهای به خود بگیرید. با وی همدلی نشان دهید اما با اظهارات نادرست و رفتارهایی که ممکن است برای وی یا دیگران مضر باشد موافقت نکنید و اگر به شما اعتماد دارد و خیلی هذیانی نیست ممکن است بتوانید دیدگاه خود را در رابطه با بیماری با وی در میان بگذارید. اما چنانچه مشاهده کردید که چنین مذاکراتی وی را خشمگین میکند بحث را ادامه ندهید و گفتوگو را به مسیری بیخطر بکشانید. در مورد موضوعات خنثی صحبت کنید و اگر توصیهای میکنید، فقط در حد توصیه باشد و بیمار را به انجام آن مجبور نکنید. با مشغول کردن بیمار به امور روزمره یا فعالیتهایی که به آنها علاقه دارد ذهنش را از مشکلات مربوط به بیماری دور کنید.
3- مدت زمانی را که برای شنیدن شکایات پارانوئیدی بیمار سپری میکنید محدود کنید. به او خاطرنشان کنید گرچه برایش اهمیت قائلید ولی در عین حال صحبت مداوم در مورد مشکل برای هیچ کدام از شما مفید نخواهد بود.
4- از آنجایی که افراد پارانوئید، بدگمان و معمولاً در پی یافتن معانی پنهانی در صحبتهای دیگران هستند، سعی کنید با آنها واضح و شفاف صحبت کنید. اگر به اطلاعاتی نیاز دارید سعی کنید سؤال خود را به صورت مستقیم و روشن بپرسید و دلایل نیاز به چنین اطلاعاتی را نیز برای بیمار بیان کنید. پاسخهای بیمار را از نظر درست بودن یا نبودن وارسی نکنید. از پاسخ دادن به سؤالات بیمار طفره نروید و با او نیشدار و کنایهآمیز صحبت نکنید.
5- او را به طور ناگهانی ذوقزده نکنید. اکثر بیماران پارانوئید از انعطاف طبیعی لازم برخوردار نیستند. آنها به محیطی نیاز دارند که وقایع آن قابل پیشبینی باشد. اتفاقات غیرمترقبه حتی از نوع دلچسب و خوشایند نظیر گرفتن جشن تولد و خریدن چیزی برای آنها ممکن است در آنها منجر به آشفتگی و رفتار غیرقابل پیشبینی شود.
6- او را تشویق کنید که پیگیر مداوای خود باشد. اگر در مورد مسائلی ناراحت است او را تشویق کنید تا مشکلاتش را با روانشناس در میان بگذارد.
7- اگر فکر میکنید بیمار باید برخی از رفتارهایش را تغییر دهد به آرامی و ملایمت او را متقاعد کنید. سعی کنید انتخاب را به عهده خودش بگذارید. اگر با عصبانیت از او انتقاد کنید خود را برای جنگی آماده کردهاید که در آن بازنده هستید. همچنین اگر از او بخواهید به یکباره تغییرات زیادی در رفتارش به وجود آورد، احساس مغلوب شدن میکند و ممکن است فکر کند شما از او نفرت دارید. پس به او کمک کنید تا در هر زمان فقط یک قدم بردارد. چنانچه بیمار نمیداند چرا باید تغییر کند یا با تغییر بعضی از رفتارهایش مخالف است در این صورت تأمل کنید و موقتاً دست نگه دارید.
8- اکثر بیماران پارانوئید فاقد حس شوخ طبعی هستند و اگر در حضور آنها جوک و لطیفه بگویید و سر به سرشان بگذارید، ممکن است فکر کنند که شما از این رفتارها منظور خاصی دارید.
9- اگر صمیمی شدن با کسی برای بیمار دشوار است و از عهده آن برنمیآید به او فرصت بیشتری بدهید. از ابراز هرگونه احساساتی که ممکن است او را ناراحت کند خودداری کنید و او را برای ابراز احساساتش تحت فشار نگذارید، این کار او را به شدت کلافه میکند.
10- سعی کنید نسبت به طعنه، سرزنش و تحریکپذیریهای او واکنش نشان ندهید. البته درک میکنیم که پیروی از چنین تقاضایی دشوار است و همیشه هم امکانپذیر نیست، با وجود این بعضی از خانوادهها به این موضوع کاملاً آگاه هستند و میدانند که اظهارات و رفتارهای بیماران پارانوئید، ناشی از رفتار اطرافیان نیست بلکه بیشتر به خود بیمار و آنچه در درون ذهنش میگذرد مربوط است. آگاهی خانوادهها به این موضوع حساسیت آنها را نسبت به اظهارات و رفتار بیمار کاهش میدهد.
11- هیچگاه برای اینکه از آزار و اذیت او در امان باشید به چیزی اعتراف نکنید. این کار بیفایده است. بیماران پارانوئید، همسرشان را به داشتن روابط عاشقانه متهم میکنند و ممکن است این موضوع را مرتب تکرار کنند: «اگر حقیقت را بگویی دست از سرت برمیدارم» در چنین وضعیتی ممکن است همسر در حالت درماندگی به داشتن روابطی که هرگز نداشته است اعتراف کند. چنین اعترافاتی نه تنها اتهامات بیمار را کاهش نمیدهد بلکه سبب میشود که بیمار بعدها بیشتر همسرش را متهم کند. چنین اعترافاتی مثل نفت ریختن روی آتش است. 12- به او اجازه ندهید که شما را با تهدیدات غیرواقعی خود کنترل کند. چنانچه بیمار به دلایل شما برای مراجعه به پزشک گوش نمیدهد یا مایل نیست برای درمان خود اقدام کند در این صورت خودتان با پزشک صحبت کنید. بیمارانی که بیماری خود را قبول ندارند و نمیخواهند درمان شوند به بستری شدن نیاز دارند.
پارانوئید به زبانی ساده، نوعی آشفتگی فکری است که در آن فرد مبتلا دارای ویژگیهایی چون خودبزرگبینی، شکاکیت و یا حسادت میباشد. در اصطلاح عام، این نوع افراد نسبت به اطرافیان خود بسیار بدبین هستند. فرد دارای "اختلال شخصیت پارانوئید"اکثرا به حالت آماده باش و دائم در جستجوی نشانههای تهدیدآمیز است. این افراد نمیتوانند از ترس خود رهایی یابند و همواره در انتظار فریب و نیرنگ دیگران هستند. در یک کلمه میتوان گفت که در وفاداری و صداقت اطرافیان خود شک دارند.
تمام آنهایی که مجبورند با افراد پارانوئید تعامل منظم داشته باشند (پدر و مادر، دوست، فامیل، آشنا) ویژگیهای آنها را کمابیش احساس میکنند ولی هیچکدام مانند همسران این افراد شرایط طاقتفرسا و هولناک را تجربه نمیکنند. برای مثال، رایجترین نوع پارانوئید (درکشورما) در بین مردانی است که نسبت به همسران خود بدبین هستند. البته خانمها نیز از این آشفتگی مصون نیستند. آنها نیز همسران خود را دائم در حال بیوفائی و خیانت تصور میکنند.طبق نظر فرنسوا درتیه1، جامعهشناس فرانسوی، این افراد کوششهایی را برای برقراری روابط متقابل انجام میدهند اما فرد هنگامی بیشتر به رضایت خاطر میرسد که کنترل رابطه را در دست داشته باشد و احساس نکند که دیگری کنترل ارتباط متقابل را در دست دارد. برای همین است که این افراد در تمام مراحل زندگی مشترک (درعمل) به استقلال شخصی همسر خود هیچ اعتقادی ندارد و هرنوع شک و بدگمانی در مورد همسر خود را طبیعی میدانند و وجود این احساس را به گردن فرد مقابل میاندازند و اکثرا از او میخواهند که با محدود کردن خود این آرامش ضمنی را به آنها بدهد. برای مثال خانمی که دارای این اختلال شخصیت میباشد هرنوع ارتباط انسانی، کاری و... با یک زن را برای همسر خود ممنوع میکند. این افراد با داشتن شخصیتی اقناعگر بسیار ماهرانه میتوانند همسر خود را حتی در روابط با زنهای خانواده (مادر، خواهر، همسربرادرو...) نیز محدود و یا به صورت آزاردهندهای تحت کنترل بگیرند.سوال این است که چه اتفاقی برای همسران این افراد به وجود میآید. اولین اتفاق این است که او کنترل زندگی را از یک روند حداقلی به روندی حداکثری از دست میدهد. درشروع رابطه همه "قربانییان" رابطه با این افراد بر این امر توافق دارند که در شروع رابطه این شک و بدگمانی را به عنوان حساسیت نسبی و یاشدت علاقه زیاد قلمداد میکنند. اما در روند رابطه متوجه میشوند که این حساسیتها به صورت نسبی بیشتر و بیشتر میشود.
هرنوع حرکت، رفتار و یا گفتمانی باعث تنش میشود و فرد دارای اختلال پارانوئید نگرانیها و شکهای خود را بیشتر و بیشتر میکند. محدودیت تا جایی به وجود میآید که این همسر از هرنوع فعالیت فردی، اجتماعی و یا حتی خانوادگی فلج میشود. برای نمونه، خانمی که با مردی پارانوئید قصد ازدواج دارد، در دوران نامزدی متوجه میشود که همسر آینده او از ارتباط او با تمام دوستان دانشگاهی و یا خانوادگی منزجر است. در زمان رفتن به دانشگاه از افرادی که در سرویس حملنقل دانشگاه هستند تا اساتید و همکلاسیها، به همه و همه شک دارد و همسر خود را مورد بازپرسی، شماتت و سرزنش قرار میدهد. این رفتار آرام آرام به خشونت نیز کشیده میشود. خانم، با مشورت کورکورانه خانواده درس را متوقف میکند و درخانه میماند. مشکل حل نمیشود و فرد پارانوئید ایندفعه به سطح روابط اعضای خانواده و علاقه آنان به هم مشکوک میشود و ادامه ماجرا. مشکل اینجاست که همسر مستاصل راههای متفاوت را برای رضایتمندی فرد جستجو و امتحان میکند غافل از اینکه خوب بودن، صداقت داشتن، آرام و خونسرد به مسائل نگاه کردن و هزاران رفتار صلحجویانه، همه و همه، تشدیدکننده شک و بدگمانی فرد مبتلا به پارانویید میباشد. چون او اینها را در ذهن خود بستری برای شروع یک خیانت و بیوفایی میبیند. به بیانی ساده، تمام حرکات، رفتار و گفتمان همسر را فقط از دید خیانت ترجمه و تفسیر میکنند.
داستان از این قرار است که افراد پآرانوئید به هیچ وجه اتفاقات را براساس رابطه علت ومعلول(causalité) نمیبینند بلکه بر اساس اصل ارتباط (correlation) میبینند.
برای مثال اگر در ده عدد ماشینی که تصادف کردهاند چتر یافت شود این افراد علت تصادف را در وجود چتر میبینند نه وجود بارندگی در منطقهایکه خودروها بودهاند.
به عبارتی دیگر میپندارند رابطه بین چتر و خودروها باعث ایجاد تصادف شده است نه وجود بارندگی، لغزندگی زمین و یا محدودیت دید رانندگان.
به بیانی سادهتر، این افراد از چهار عمل اصلی در ریاضی فقط جمع کردن را در ذهن دارند و به جز جواب خود به هر جوابی واکنش نشان میدهند. اگر از او بخواهید که چهار را در سه ضرب کند، نه تنها عدد او فقط هفت است بلکه به عدد دوازده شما عکس العمل منفی نشان میدهد.
به همین دلیل است که طبق نظر دکتر یوسف کریمی2 این افراد از تخیلی به تخیلی دیگر و از هزیانی به هزیان دیگر در تردد هستند. این بیماران به دنبال رسیدن به بخشی از نیازهای اساسی خویش (مثل نیاز به پایگاه اجتماعی) هستند که در زندگی واقعی مورد انکاربوده است.
از آنجایی که نمیتوانند کمترین انتقادی را بپذیرند از دیگران بسیار انتقاد میکنند و فقط افرادی را در کنار خود نگاه میدارند که شنونده خوبی باشند و هیچ انگشت اتهامی به سمتشان نشانه نروند. برای همین نمیخواهند بهانهای به دست کسی بدهند تا نسبت به رفتارشان مظنون گردند. در یک کلام، این افراد در یک شبه جامعه ساخته تخیلات خود زندگی میکنند.آنها در هنگام ضعف توانایی بسیار ماهرانهای دارند که حس ترحم دیگران (مخصوصا همسر خود) را نیز به صورتی کاملاً منطقی برانگیزند و یا حتی با زیرکی بسیار در طرف مقابل حس گناه ایجاد کنند.
پارانوئیدها با هنرنمایی وصفناپذیری میخواهند به همسرشان بقبولانند که خواهان زندگی مطلوبی هستند ولی بیوفایی، خیانت و ... که همسر مرتکب شده این چرخه نکبت و مصیبت را تحمیلکرده و زندگی تیرهوتار شده است.مشکل برای همسران زمانی حادتر میشود که فکر میکنند با محدود کردن خواستههای خود و یا انجام نکاتی که آنها مدعی هستند به آرامش میرسد، باعث از بین رفتن شک و عدم امنیت و اطمینان آنان میشود. ولیهر کارخوبی که صورت پذیرد مورد سوءتعبیر آنها قرار میگردد. برای نمونه،اگر کسی به آنان پیشنهاد یاری در کار بدهد، با خود میپندارند "منظور این است که من به تنهایی از عهده کارم برنمیآیم." باید توجه داشت که مبتلایان به اختلال شخصیت پارانوئید پیشتر در حالت لجاجت و کینهتوزی هستند و تمایلی به بخشیدن "توهینها" یا "تحقیرهای" تصوری ندارند.
درمان اختصاصی در اختلال شخصیت پارانویا عبارت است از رواندرمانی و دارو درمانی. اما ویژگیهای شخصیتی این بیماران مانع عمدهای در ایجاد رابطه درمانی مناسب است چون به هیچوجه به بیماری خود اعتقاد و باور ندارند و حتی فرد پیشنهاددهنده را نیز مورد شک و بدگمانی جدید قرارمیدهند.
در روند روان درمانی، درمانگر سعی در ایجاد شرایطی دارد که فرد مبتلا با خود تردیدی یا سوءظن به خود، رفتارهایی را جایگزین عکس العملهای منفی بکند و در شرایطی حادتر درمان دارویی را برای مقابله با اضطراب و پریشانی بیمار و یا دورههای آشفتگی شدید و اندیشههای شبه هذیانی او تجویز کند. اما این دو راه به هیچ وجه تضمین کننده بهبودی کامل و یا حاد نشدن بیماری در آینده نیست خصوصاً که این دو روند بسیار زمان بر نیز می باشند.
در واقع، شک و بدبینی دو محور بسیار حیاتی یک زندگی مشترک، یعنی اعتماد و احترام، را میکشد. همسران افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانویید باید بدانند که این افراد به هیچ وجه توانایی حفظ این دو خط قرمز یک رابطه سالم را ندارند. تمام پیشگیریها و رفتارهایی که به آنها (همسران) میشود، فقط جنبه اطلاع رسانی و بالا بردن آستانه صبر را دارد و به هیچ وجه راه حلی جهت حفظ این دو مقوله اساسی رابطه نمیشود.ولی واقعه تلخی که در مورد این افراد باید دانست این است که در رابطه با یک فرد پارانوئید نه عشق، نه تعهّد و نه صمیمیت هیچکدام درمانگری نمیکند و شرایط را بهبود نمیبخشد.
دلیل آن است که در هیچ مرحله از رابطه، حتی با همسرانشان تمامیت خود را به واسطه شک و بدگمانی در رابطه نمیتوانند بگذارند. با خصوصیت لجبازی و خلق خیانتی که دارند بسیار در بازآفرینی خود پس از اتمام یک رابطه عاطفی توانمندند.
این افراد تنهاترین آدمهای دنیا هستند که همسران خود را نیز، چه در زندگیشان بمانند و چه نمانند محکوم به تنهاییمیکنند