اختلال شخصیت مرزی بیش از ۱,۶ درصد از مردم آمریکا را تحت تاثیر قرار داده است. در اینجا به نشانه هایی از این اختلال که غالباً با سایر بیماری های روانی اشتباه گرفته می شود خواهیم پرداخت.
نشانههای اختلال شخصیت مرزی را بشناسید ممکن است ما روزانه به سادگی و یا به شوخی از انواع اختلالات روانی در میان کلام خود استفاده کنیم و جملاتی مانند ” من خیلی در تمیز کردن خانه وسواسی هستم.” و یا ” نواسات خلقی او خیلی بد است، آیا او دوقطبی است؟” را به کار ببریم. بر طبق گفته موسسه ملی بهداشت اختلال شخصیت مرزی یک اختلال نسبتاً شایع می باشد.
از میان ۱۰ نوع اختلال شخصیتی (شامل اختلال شخصیت وسواسی-اجباری (OCPD)، اختلال شخصیت پارانوئیدی و اختلال شخصیت خود شیفتگی)، اختلال شخصیت مرزی یا borderline personality disorder بیشترین تعداد تشخیص نادرست را شامل می شود. حتی نام این اختلال به دلیل وجود کلمه ی “مرزی” که میتواند به خفیف نامهم بودن آن دلالت کند، گیج کننده است.
کارشناسان در ابتدا اختلال شخصیت مرزی را مرز بین اختلالات روانی شدید (جنون) و اختلالات اعصاب ملایم می دانستند و از آن به عنوان یک اختلال مشخص نام نمیبردند. از سال ۱۹۸۰ این اختلال متمایزاً در لیست اختلالات و بیماری های ذهنی و روانی فهرست شد. از آن پس متخصصین در جهت شناسایی و فهم آن متمرکزتر شدند. شواهد متعددی گواه این است که بخشی از علت بروز این اختلال مربوط به ژنتیک و به صورت ارثی است و بخش دیگری در مسیر رشد و در طول زندگی به دلیل تجربیات گوناگون استرس زا و پر دغدغه توسعه میابد، هر چند دلیل اصلی بروز این اختلال هنوز به طور علمی و ثابت شده مشخص نشده است.
یک متخصص اجتماعی بالینی و عضو آکادمی درمانگری شناختی در نیوجرسی تأیید میکند که بسیاری از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی در دوران کودکی نوعی از ضربه شدید روحی، از دست دادن و یا رها شدن را تجربه کرده اند و سعی میکنند در بزرگسالی این ضربات روحی را جبران کنند. با این حال، بزرگ شدن در یک محیط رشدی نامناسب و یا سابقه خانوادگی اختلال شخصیت مرزی به این معنا نیست که شما لزوماً این اختلال را تجربه خواهید کرد، فقط بدان معنی است که احتمالاً نسبت به سایرین بیش تر در معرض خطر درگیری با آن میباشید.
آیا علائم هشدار دهنده ای وجود دارد؟
اختلال شخصیت مرزی یک بیماری بسیار دشوار است که تقریباً ۱,۶ درصد از بزرگسالان در ایالات متحده را تحت تاثیر قرار داده است. این آمار ممکن است جزیی به نظر برسد اما بدون شک تمام جمعیت آماری این اختلال را شامل نمی شود. تشخیص اختلال شخصیت مرزی بسیار دشوار است چرا که علائم این اختلال با برخی بیماری های روانی مانند افسردگی، دو قطبی و اختلال شخصیت خود شیفتگی همپوشانی دارد. علاوه بر این، اختلال شخصیت مرزی در طیف بسیار وسیعی اتفاق می افتد. این طیف از افراد با عملکرد بسیار محدود، به طوری که از فعالیت های روزانه خود باز می مانند، تا افراد بیش از حد فعال را شامل می شود. برخی از بیماران ممکن است در تمام زندگی غافل از وجود این اختلال شخصیتی در خود باشند و هیچ گاه نتوانند مشکلات مربوط به آن را کاهش دهند. اما در واقع نشانه هایی برای تشخیص این اختلال وجود دارد. در اینجا به برخی از نشانه های اختلال شخصیت مرزی میپردازیم.
همه ی ما در درون خود یک فرد منتقد داریم، اما افراد با اختلال شخصیت مرزی دائماً با شک و تردید فراوان، از درون به مبارزه با خود می پردازند. این افراد دارای عزت نفس فوق العاده متزلزل هستند، بنابراین برای شناسایی هویت خود به شدت به ستایش و تایید خارجی وابستگی دارند. این بیماران حس پایین تر بودن نسبت به سایرین و کامل نبودن دارند و ممکن است برای جبران این احساس از اعمال و رفتار دیگران تقلید کنند چرا که استقلال و اعتماد به نفس آنان مختل شده است.
این که شما تمام زندگی خود را با جزییات برنامه ریزی نکنید کاملاً طبیعی است، ولی اکثر مردم حداقل اهداف و آرزوهای کلی برای آینده ی خود دارند. افراد با اختلال شخصیت مرزی اغلب فاقد هر گونه جهت گیری برای آینده هستند. آنها معمولاً خواسته ای برای آینده ی زندگیشان و برنامه ریزی خاصی برای کارها و اهداف خود ندارند.
در افراد با اختلال شخصیت مرزی، حس دیدن خود از بیرون و دیدن دیگران از درون وجود ندارد. به عبارت دیگر، این افراد فاقد حس خود آگاهی و حس همدردی می باشند. آنها متوجه این موضوع نیستند که رفتارشان چه تاثیری بر دیگران خواهد گذاشت، بنابراین وقتی که از کنترل خارج شوند درکی از این که باعث استرس و ناراحتی اطرافیان خود می شوند ندارند. این مشکل باعث می شود این افراد رابطه ی احساسی بلند مدت موفقی نیز نداشته باشند.
مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی پی در پی خود را در روابط خشونت آمیز فیزیکی و یا احساسی می یابند. در بسیاری موارد، آنها به سوی شرکایی جذب می شوند که امیدوار هستند بتوانند نیازهایی که در کودکی آنها برآورده نشده را ارضا کنند. این تمایل اغلب منجر به ماندن آنها در روابط سمی می شود. آنها همچنین در روابطشان بیش از حد نیازمند و غیر قابل اعتماد هستند. در واقع اضطراب شدید این افراد از ترس از دست دادن نزدیکانشان باعث می شود به دست خود کاری کنند که واقعاً اطرافیانشان را از دست بدهند.
همه ی ما ممکن است هر از گاهی بسته به شرایط مضطرب شویم، اما اضطراب در بیماران اختلال شخصیت مرزی با احساسات شدید عصبی، تنش، وحشت و رفتارهای نامناسب همراه میشود. این احساسات اغلب به عنوان یک پاسخ فوق العاده حساس به رفتار و اقدامات دیگران به وجود می آید. بیماران این اختلال احتیاج شدیدی به دوست داشته شدن و مورد توجه قرار گرفتن دارند و عدم پاسخگویی به این نیاز، آنها را بسیار مضطرب میسازد.
ترس تنها ماندن، طرد شدن و یا رها شدن از نشانه های اختلال شخصیت مرزی است. این ناامنی واکنش های غیر منطقی و رفتارهای حسودانه و پارانوئیدی را ممکن می سازد. رفتارهایی مانند چک کردن ایمیل و پیامک های شریک خود برای یافتن سرنخ هایی از طرد شدن. عدم امنیت حتی میتواند منجر به رفتارهای افراطی و عملی نیز بشود. به عنوان مثال یک بیمار شخصیت مرزی ممکن است به شریک خود بگوید اگر در زمانی که مقرر است زنگ نزند اقدام به خودکشی می کند.
اختلال شخصیت مرزی اغلب با بیماری افسردگی اشتباه گرفته می شود. البته افسردگی در مبتلایان به این اختلال بسیار شایع است، ولی تفاوت این دو بیماری در این است که در اختلال شخصیت مرزی مبتلایان، افسردگی بسیار شدیدی را تجربه می کنند و دائماً فکر می کنند که هیچ ارزشی ندارند و هیچ چیز در دنیا برایشان مهم نیست.
یک نمونه از نوسانات خلقی، افزایش ناگهانی تمایلات جنسی در مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی است که باعث می شود با اختلال دو قطبی اشتباه گرفته شود. اما در اختلال دو قطبی، این تمایلات ممکن است یک هفته و یا بیشتر طول بکشد، در حالی که در اختلال شخصیت مرزی نوسانات خلقی به سرعت و در پاسخ به محرک های بیرونی رخ می دهد.
برای افراد دارای این اختلال خشم و واکنش اغراق آمیز به رویدادها بسیار رایج است. به عنوان مثال اگر به جای ساعت ۷، ساعت ۷:۳۰ از خواب بیدار شوند ممکن است به شریکشان فحاشی و او را تهدید به ترک کنند. این افراد هیچ گاه خود را مسئول اشتباه خود نمیدانند و همواره دیگران را سرزنش می کنند.
این افراد ممکن است به طور ناگهانی مبلغ هنگفتی از پولشان را بیهوده هدر دهند و یا رفتارهای جنسی پر خطر داشته باشند. آنها بسیار ریسک می کنند و متوجه پیامدهای اقداماتشان نیستند.
نرخ بالایی از ایده ها و تلاش های خودکشی مربوط به جمعیت مبتلایان به اختلال شخصیت مرزی می باشد. از جایی که این افراد بر اقداماتشان کنترلی ندارند، خطر اقدام خودکشی بیشتر تهدیدشان میکند. آنها خودکشی را یک دلیل منطقی برای رهایی از افسردگی و سایر مشکلاتشان میدانند.
آیا من اختلال شخصیت مرزی دارم؟
برای آنکه بدانید آیا به این اختلال دچار هستید باید حداقل دو تا از نشانه های زیر:
– عزت نفس پایین
– اجتناب از تفکر در مورد آینده
– نداشتن حس همدردی
– روابط آشفته
و همچنین چهار تا از نشانه های زیر را در خود داشته باشید:
– اضطراب شدید
– ترس از رها شدن
– افسردگی
– نوسانات خلقی مکرر
– خشم غیر قابل کنترل
– تحریک پذیری
– ریسک پذیری
اگر این ۶ نشانه در شما همراه با خشم غیر قابل کنترل و تحریک پذیری بالا همراه باشد، لازم است برای اطمینان خاطر به پزشک روانشناس و یا مشاور خود مراجعه کنید.
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی (به انگلیسی: Borderline personality disorder (BPD)) در مرز روان نژندی و روانپریشی قرار دارند و مشخصهٔ آنها ناپایداری حالت عاطفی، خلق، رفتار، روابط ابژهای، و خودانگارهٔ آنهاست. این اختلال را به نامهای شیزوفرنی موقت، شخصیتانگاری (as-if personality اصطلاحی که Helene Doutsch وضع کردهاست)، اسکیزوفرنی شبهنوروتیک (که پاول هوخ و فیلیپ پولیتن وصف کردهاند)، و اختلال منش سایکوتیک (که جان فرش ذکر کردهاست) نیز خواندهاند. در ICD-10 نیز اختلال شخصیت دارای بیثباتی هیجانی نامیده شدهاست.
تاکنون هیچ مطالعهای نشده که میزان قطعی شیوع این اختلال را نشان دهد. اما به نظر میرسد در یک تا دو درصد از جمعیت وجود داشته باشد و در زنها نیز دو برابر مردها شایع است. شیوع اختلال افسردگی اساسی، اختلالات مربوط به مصرف الکل، و سوء مصرف مواد، در بستگان درجهٔ اول افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بیشتر از جمعیت عمومی است.
به گزارش DSM-5، نرخ شیوع اختلال شخصیت مرزی در جامعه حدود ۱٫۶٪ تخمین زده میشود اما ممکن است تا ۵٫۶٪ افزایش یابد. نرخ شیوع این اختلال در خدمات بهداشتی و درمانی اولیه حدود ۶٪، افرادی که به کلینیکهای بهداشت روانِ سرپایی مراجعه میکنند حدود ۱۰٪، و بیمارانی که در بیمارستانهای روانی بستری میشوند حدود۲۰٪ است. شیوع اختلال شخصیت مرزی در گروههای سنی مسن تر ممکن است کاهش یابد.
تشخیص
طبق DSM-IV-TR اگر بیماری از اوایل بزرگسالی لااقل پنج عدد از ملاکهایی را داشته باشد که در جدول فهرست شدهاست، میتوان تشخیص اختلال شخصیت مرزی را در موردش مطرح کرد. از بررسیهای زیستی هم میتوان برای تشخیص کمک گرفت، چنانکه در برخی از بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، دوره نهفتگی REM کوتاه شده، تداوم خواب مختل است، و نتایج غیرطبیعی در آزمون فرونشانی دگزامتازون و همچنین آزمون تحریک با هورمون آزادکننده تیروتروپین دیده میشود. اما این تغییرات در برخی از بیماران دچار اختلالات افسردگی هم دیده میشود.
ملاکهای تشخیصی DSM-IV-TR در مورد اختلال شخصیت مرزی
بیثباتی در روابط بین فردی، خودانگاره، و حالت عاطفی، و نیز آشکارا تکانشی بودن، به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینههای مختلف به چشم آید، که علامتش وجود حداقل پنج عدد از موارد زیر است:
انجام تلاشهای مضطربانه توأم با سراسیمگی برای اجتناب از ترک شدن واقعی یا تصوری. نکته: شامل رفتارهایی نظیر خودکشی یا خودزنی نمیشود، اینها را جزء ملاک ۵ باید برشمرد.
بیثبات و شدید بودن روابط فردی به صورت الگویی که مشخصهاش تناوب میان دو قطب افراطی است: آرمانینمایی و بیارزشنمایی.
اختلال و اشکال در هویت؛ بیثبات بودن واضح و دائم خودانگاره یا احساس فرد در مورد خودش.
تکانشی بودن لااقل در دو حوزه از حوزههایی که بالقوه به فرد صدمه میزنند. (مثلاً خرج کردن پول، روابط جنسی، سوء مصرف مواد، بیملاحظه رانندگی کردن، شکمبارگی). نکته: شامل رفتارهایی نظیر خودکشی یا خودزنی نمیشود؛ اینها را جزء ملاک ۵ باید برشمرد.
رفتار، ژست، یا تهدید به خودکشی به صورت مکرر، یا خود زنیهای مکرر.
بیثباتی در حالت عاطفی به صورت واکنشپذیری آشکار خلق (مثل ملال، تحریکپذیری، یا اضطراب شدید و حملهای [اپیزودیک] که چند ساعتی طول بکشد و خیلی به ندرت هم بیش از چند روزی).
احساس پوچی مزمن.
نامتناسب و شدید بودن خشم یا دشواری در تسلط بر خشم (مثلاً تندخو شدنهای پیاپی، خشمگین بودن دائمی، نزاع کردنهای مکرر).
بروز افکار بدگمانانه (پارانویید) یا علایم شدید تجزیهای به صورت گذرا و در مواقع فشار روانی (استرس).
مدل پیشنهادی نوبخت و داله (2017)برای تبیین ارتباط بین سابقهٔ تروما و سوءاستفادهٔ کودکی، علایم گسستگی (تجزیهای) و خودزنی. احساس بیحسی، پوچی و تهیبودگی، که از نشانههای اختلال شخصیت مرزی است، میتواند فرد را به سمت خودزنی سوق دهد.
خصایص بالینی
بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی تقریباً همیشه به نظر میرسد که در بحران به سر میبرند. چرخشهای سریع خلق در اینها شایع است: یک لحظه ممکن است نزاعطلب باشند، لحظهٔ بعد افسرده و لحظهای دیگر شاکی از این که هیچ احساسی ندارند. اینگونه بیماران ممکن است حملات روانپریشی با عمر کوتاه داشته باشند که اصطلاحاً حملات میکروسایکوتیک خوانده میشود، اما حملات شدید و تمامعیار روانپریشی در اینها دیده نمیشود؛ در واقع علایم روانپریشی که بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی پیدا میکنند، تقریباً همیشه محدود، گذرا، و مشکوک است. رفتار اینگونه بیماران بسیار غیرقابل پیشبینی است و از همین رو آنها تقریباً هیچ وقت به آن مقدار کارایی که در توانشان هست، دست نمییابند. دردناک بودن ذاتی زندگی آنها در خودزنیهای مکرر آنها مشهود است. اینگونه بیماران برای جلب کمک دیگران، ابراز خشم، یا برای کرخت کردن خود در برابر حالت عاطفی فلجکنندهای که دارند، ممکن است رگ دست خود را بزنند یا به اشکال دیگری خودزنی کنند
مدلی که توسط حبیب نوبخت نیارق و کارل اینگوار داله (2017) برای تبیین ارتباط بین سابقهٔ تروما و سوءاستفادهٔ کودکی، علایم گسستگی (تجزیهای) و خودزنی پیشنهاد شدهاست، نشان میدهد چگونه احساس بیحسی، پوچی و تهیبودگی، که از نشانههای اختلال شخصیت مرزی است، فرد را به سمت خودزنی سوق میدهد.
بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی چون احساس وابستگی و خصومت را همزمان دارند، روابط بین فردیشان آشفته و به هم ریختهاست. ممکن است به کسی که احساس نزدیکی با او میکنند، وابسته شوند، و از طرف دیگر نسبت به دوستان صمیمی خود هم اگر احساس سرخوردگی پیدا کنند، خشمی بسیار زیاد ابراز میکنند. بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی نمیتوانند تنهایی را تحمل کنند و برای تشفی خود حتیٰ به نحوی دیوانهوار به جستجوی ایجاد رابطه بر میآیند، ولو این رابطه برای خودشان ارضاکننده نباشد. آنها برای رفع تنهایی خود حتیٰ اگر دیری هم نپاییده باشد، با غریبهها دوست میشوند یا به بیبندوباری میافتند. آنها اغلب از احساس مزمن پوچی و بیحوصلگی و فقدان احساس هویتی یکدست (ابهام در هویت) شاکیاند، و وقتی تحت فشار قرار میگیرند، از این شکایت میکنند که اکثر اوقات علیٰرغم ابراز شدید حالات عاطفی دیگر بسیار افسردهاند.
اتو کرنبرگ، سازوکاری دفاعی به نام همانندسازی فرافکنانه را وصف کردهاست که بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی به کار میبرند. در این سازوکار دفاعی بدوی، فرد جنبههای غیرقابل تحمل خود را به فردی دیگر فرافکنی (project) میکند و به این ترتیب او را وادار به ایفای نقش میکند که به او فرافکنی شدهاست، در نتیجه هر دو به شکلی واحد عمل میکنند. درمانگر باید از این روند به خوبی آگاه باشد تا بتواند با اینگونه بیماران رفتاری خنثیٰ در پیش بگیرد.اکثر درمانگران بر این باورند که بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی در آزمونهای ساختارمندی مثل مقیاس هوشی وکسلر برای بزرگسالان (WAIS) قدرت استدلال متعارفی از خود نشان میدهند و تنها در آزمونهای ساختارنیافته فرافکنانهای مثل آزمون رورشاخ است که اختلالات مربوط به روند (پردازش) فکر در آنها قابل رویت میشود.
کارکرد بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نیز به گونهای است که روابط آنها مختل میشود، چون همهٔ افراد را یا خوب مطلق میپندارند یا بد مطلق. یعنی افراد به نظر آنها یا حامی آنهایند و لذا باید به آنها دل بست، یا منفور و آزارگرند (سادیست) و احساس امنیت آنها را مختل میکنند، چون همین که ببینند بیمار به آنها وابسته شده، او را ترک میکنند و از این رو تهدیدی برای او محسوب میشوند. در نتیجه این دونیمسازی است که بیمار، افراد خوب را آرمانی میبیند و افراد بد را به کلی فاقد ارزش. به همین دلیل است که این بیماران هر زمان از فرد یا گروه متفاوتی حمایت میکنند. برخی از بالینگران مشخصههای اصلی بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را با این مفاهیم ذکر میکنند: هراس عام (panphobia؛ همهچیزهراسی)، اضطراب عام (pananxiety؛ از همهچیز مضطرب شدن)، دودلی عام (panambivalence؛ در همهکار دو دل بودن)، و رفتار جنسی آشوبناک
اختلال شخصیت مرزی از نگاه نظریهٔ روانکاوی
نظریهٔ روانکاوی جامعترین تبیینها را برای اختلال شخصیت مرزی به دست دادهاست. بنا به این نظریه اینگونه مردمان جای پایی در دنیای واقعی استوار میکنند اما هنگام مواجهه با تعارض، به جای دفاعهای پیشرفته از دفاعهای ابتدایی تری از قبیل «انکار» سود میجویند (کرنبرگ، ۱۹۷۹). شخصیتهای مرزی به علت نارسایی در ارتباط با سرپرستان خود در دوران اولیه کودکی، نگرشی نارسا و نابسنده از خویشتن و دیگران دارند. سرپرستان آنان از وابسته بودن کودک به خویش بیشتر خرسند میشوند، و بنابراین نه تنها او را برای رسیدن به احساس تفرد و استقلال تشویق و ترغیب نمیکنند بلکه حتی ممکن است این قبیل تلاش و کوشش کودک را با تنبیه روبرو سازند. به این ترتیب است که اینگونه مردمان هرگز یادنمیگیرند که نگرش به خود را به صورت تمام و کمال متمایز از نظر دیگران سازند. همین امر موجب حساسیت افراطی آنان به نگرش دیگران دربارهٔ خودشان، و امکان وادادن و تسلیم به مردمان دیگر میشود. بر این اساس، وقتی احساس کنند دیگران طردشان کردهاند، خودشان هم خود را طرد کرده و دست به تنبیه و جرح خویشتن میزنند.
کسانی که اختلال شخصیت مرزی دارند علاوه بر نارسایی یاد شده، هرگز نتوانستهاند جنبههای مثبت و منفی خودپنداره ی خویش یا برداشت از دیگران را یکپارچه کنند. علت این امر در رفتار سرپرستان آنها در دوران کودکی آنان است که هرگاه کودک وابسته به آنان و تسلیم آنان باشد او را با پاداش مواجه میسازند اما تلاشهای کودک را برای استقلال و جداشدن از سرپرست با خصومت و طرد روبرو میکنند. به این ترتیب است که شخصیتهای مرزی خودشان و دیگران را به صورت «یکپارچه خوب» یا «سراسر بد» میبینند و بین این دو در تردید میمانند. این فرایند را «دوپارگی» نامیدهاند. تغییرپذیری و نوسان هیجانها و نگرش به روابط شان برخاسته از همین دوپارگی است. پژوهشهای دیگری دربارهٔ مردمانِ گرفتار این اختلال نشان از پیشینه بهرهکشی جسمانی و جنسی از آنان در کودکی دارد (پری؛ ۱۹۹۳). این قبیل بهرهکشی منجر به اختلالهایی در تشکیل خودانگاره شخص شده و همین اختلالها به زعم غالب نظریه پردازان، هسته مرکزی در اختلال شخصیت مرزی را میسازد. علاوه بر این، وقتی والدین یا سرپرستان کودک گاهی بهرهکش و گاهی پر از محبت و عطوفت باشند این نوسان، خود میتواند موجب بیاعتمادی عمیق کودک به دیگران و گرایش به یکپارچه خوب یا سراسر بد دانستن دیگران گردد.
نظریه روابط موضوعی
نظریه روابط موضوعی، گونه مهمی از نظریه تحلیل روانی، بر این موضوع تمرکز دارد که کودکان به چه شیوهای تصورات خود را از اشخاصی که برایشان اهمیت دارند، مانند پدر و مادرشان، درونی (یا درونفکنی) میکنند. به دیگر سخن، موضوع اصلی این است که کودکان چگونه با کسانی که نسبت به آنها دلبستگیهای عاطفی قوی دارند، همانندسازی میکنند. این تصاویر درونی شده (بازنماییهای موضوع) قسمتی از من شخص میشود و بر نحوه واکنش شخص به دنیا تأثیر میگذارد. اما ارزشهای درونفکنیشده ممکن است با آرزوها و آرمانهای شخص در بزرگسالی تعارض پیدا کنند -برای مثال، اگر زنی در سنین دانشگاه که عقیده مادرش دربارهٔ نقش شایسته برای یک زن را پذیرفتهاست، به سمت آرمانهای نوین فمینیسم کشیده میشود، چنین تعارضی پیش خواهد آمد.
نظریهپرداز پیشگام روابط موضوعی، اوتو کرنبرگ است که مطالب گستردهای دربارهٔ BPD نوشتهاست. کرنبرگ (۱۹۸۵) مطرح کرد که تجارب نامطلوب کودکی -برای مثال، داشتن پدر و مادری که به گونهای بیثبات عشق و توجه ارائه میکنند، احتمالاً پیشرفتها و موفقیتها را تحسین میکنند اما از ارائه حمایت عاطفی و محبت و صمیمیت ناتوانند- باعث میشود که کودکان بازنماییهای موضوعی مختلی را درونی کنند که در یکپارچه کردن جنبههای مهرآمیز و نامهرآمیز کسانی که به آنها نزدیک اند، واقع نمیشوند. در نتیجه این روابط موضوعی مختل، منِ نا ایمن پدید میآید که ویژگی اصلی BPD است.
اگرچه اشخاص دچار BPD، منِ ضعیف و شکنندهای دارند و به اطمینان بخشی مداوم نیاز دارند، توانایی آزمون واقعیت را حفظ میکنند. اما با وجود اینکه با واقعیت در تماس هستند، اغلب درگیر مکانیسمی دفاعی به نام دونیمسازی میشوند -یعنی تقسیم کردن چیزها به دو مقوله کاملاً خوب یا کاملاً بد و ناتوانی از تلفیق جنبههای مثبت و منفی شخصی دیگر یا خود در یک کل یکپارچه. این گرایش باعث دشواری بیش از اندازه در تنظیم و تعدیل هیجانها میشود زیرا اشخاص دچارBPD دنیا، از جمله خودشان، را به گونه سیاه و سفید میبینند. ممکن است درمانگرشان را یک هفته انسانی کامل و بی نقص تصور کنند که میتواند آنها را از درد و آشفتگی برهاند، اما هفته بعد اگر درمانگر به دلیلی در دسترس نباشد، ممکن است به شدت عصبانی شوند
تشخیص افتراقی
افتراق بیماران مرزی از اسکیزوفرن بر این اساس ممکن است که در بیماران مرزی، حملات روانپریشی، اختلال فکر، یا سایر علایم کلاسیک اسکیزوفرنی، هیچ وقت به مدت طولانی وجود ندارد. بیماران دچار اختلال شخصیت اسکیزوتایپی نیز نحوه تفکری بسیار منحصر به فرد، افکاری عجیب، و افکار مکرر انتساب به خود دارند. مشخصه بیماران مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید، وجود شکاکیت مفرط است. بیماران دچار اختلال شخصیت مرزی عموماً احساس مزمن پوچی و حملههای کم دوام روانپریشی دارند؛ تکانشی عمل میکنند و توقع روابطی غیر متعارف دارند؛ ممکن است خودزنی کنند و دست به خودکشیهایی فریبکارانه بزنند.
سیر و پیش آگهی
این اختلال کم و بیش با ثبات است، بهطوریکه بیماران در طول زمان تغییر چندانی نمیکنند. در مطالعات طولی دیده نشده که به اسکیزوفرنی تبدیل شود، اما میزان بروز حملات افسردگی اساسی در این بیماران زیاد است. این تشخیص معمولاً پیش از چهل سالگی مطرح میشود، چون در این دوره است که بیمار باید برای شغل، ازدواج، و سایر مسائل مهم خود تصمیم بگیرد و به انتخاب دست بزند، ولی نمیتواند با این مراحل که در چرخه زندگی بهطور طبیعی پیش میآید، درست برخورد کند
درمان
در زیر خلاصهای از دستورالعملهای انجمن روانپزشکی آمریکا را برای درمان این اختلال ارائه کردهاست
نباید انتظار داشت که درمان کوتاه مدت باشد.
یک رابطه قوی مبتنی بر کمک و یاری میان بیمار و درمانگر برقرار میشود.
مسئولیتها و نقشهای بیمار و درمانگر به روشنی و وضوح تبیین میشوند.
درمانگر فعال و هدایتکننده است. نه این که صرفاً شنوندهای منفعل باشد.
بیمار و درمانگر به صورت متقابل سلسله مراتبی از اولویتها ارائه میدهند.
درمانگر با همدلی به بیمار اعتبار میبخشد و نیاز او را به کنترل رفتارش برطرف میکند.
به تدریج که شرایط جدید (و از جمله استرسهای جدید) پدید میآیند، انعطافپذیری لازم خواهد بود.
حد سازی، که ترجیحاً از جانب دو طرف مورد توافق قرار گرفته باشد، مورد استفاده قرار میگیرد.
به صورت همزمان از رویکردهای فردی و گروهی استفاده میشود.
رواندرمانی: در مورد رواندرمانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی – که درمان انتخابی آنهاست – تحقیقات بسیاری شدهاست. اخیراً دارودرمانی را هم برای نیل به بهترین نتایج، به این برنامه درمانی افزودهاند. رواندرمانی برای بیمار و درمانگر به یک اندازه دشوار است. این بیماران به راحتی دچار واپس روی میشوند، تکانههای خود را مورد کنش نمایی قرار میدهند، و انتقالی پیدا میکنند که اعم از مثبت یا منفی، از دو حال خارج نیست: یا متزلزل است یا محکم و لایتغیر، و در هر دو حال روانکاوی این انتقال دشوار است. همانندسازی فرافکنانه هم ممکن است در انتقال متقابل مشکلاتی ایجاد کند، مگر آنکه درمانگر به این نکته واقف باشد که بیمار بهطور ناخودآگاه دارد کاری میکند که درمانگر مجبور شود رفتار خاصی را کنش نمایی کند. دو نیمسازی به عنوان سازوکاری دفاعی باعث میشود که بیمار نسبت به درمانگر و سایر افراد دور و برش زمانی احساس عشق و محبت، و زمانی دیگر احساس نفرت پیدا کند. رویکردی معطوف به واقعیت مؤثرتر از تفسیر عمیق ناخودآگاه بیمار است.
درمانگران از رفتار درمانی هم برای مهار تکانهها و فورانهای خشم بیمار و برای کم کردن حساسیت او به انتقاد و طرد استفاده کردهاند. پرورش مهارتهای اجتماعی به ویژه با استفاده از تماشای مجدد فیلم ویدئویی رفتاریهای خود، مفید است و باعث میشود که بیمار بتواند اثر اعمالش را بر دیگران ببیند و از این طریق، رفتار بین فردی خود را بهتر کند
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی اگر در محیطهای بیمارستانی تحت رواندرمانی فشرده – هم فردی و هم گروهی – قرار بگیرند، نتیجه خوبی به دست میآید. در این محیطها همچنین کارکنان آموزش دیدهای که در مکاتب و رشتههای مختلفی ورزیدهاند، وجود دارند و با آنها کار میکنند و در نتیجه آنها از درمانهای گوناگونی مثل کاردرمانی، تفریح درمانی و حرفه درمانی سود میبرند. این برنامهها خاصه زمانی مفید واقع میشود که محیط خانه بیمار به دلیل تعارضهای درون خانوادگی یا فشارهای روانی دیگری مثل بدرفتاری والدین، به توانبخشی بیمار ضرر برساند. در محیط حفاظت شده بیمارستان میتوان برای بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی که بسیار تکانشی است و خودزنیهای فراوان میکند، محدودیت وضع کرد و او را تحت نظر قرار داد. مطلوب آن است که بیمار آن قدر در بیمارستان بماند که بهبود قابل توجهی در وی دیده شود و این در برخی از موارد، تا یک سال هم ممکن است طول بکشد. سپس میتوان بیمار را مرخص کرد وا و را به نظامهای حمایتی ویژهای مثل بیمارستانهای روزانه، بیمارستانهای شبانه، و خانههای سر راهی سپرد. شکل خاصی از روان درمانی موسوم به رفتار درمانی جدلی (DBT) برای درمان اختلال شخصیت مرزی به کار رفتهاست، به ویژه برای بیمارانی که رفتارهای شبه خودکشی نظیر خودزنیهای مکرر دارند.
دارودرمانی: برای مقابله با خصایص شخصیتی معینی که کارکرد کلی بیمار مبتلا به اختلال شخصیت مرزی را به هم میزند، دارو درمانی مفید است. داروهای ضد روانپریشی برای مهار خشم، خصومت، و حملات گذرای روانپریشی به کار میرود. داروهای ضد افسردگی، خلق افسرده را که در این بیماران شایع است، بهبود میبخشد. مهارکنندههای منوآمین اکسیداز (MAOIها) در برخی از بیماران برای میزان کردن رفتار تکانشی آنها مؤثر بودهاست. بنزودیازپینها به ویژه آلپرازولام برای رفع اضطراب و افسردگی مفید است، منتها در برخی از بیماران با مصرف این دسته از داروها مهارگسیختگی دیده شدهاست. داروهای ضد صرع مثل کاربامازپین ممکن است کارکرد کلی برخی از بیماران را بهتر کند. داروهای سروتونرژیک مثل مهارکنندههای انتخابی باز جذب سروتونین (SSRIs) نیز در برخی از بیماران مفید بودهاست
ویژگی شخصیت هیستریونیک
شخصیت نمایشی عاشق اینه که مرکز توجه جمع باشد و در واقع اگر مرکز توجه جمع نباشه از معذب و ناراحته، توی برخورد با دیگران رفتار های گمراه کننده و تحریک آمیزی نشون میده به خصوص در رفتارش با جنس مخالف. رفتارهاش اکثراً و خیلی سریع تغییر می کنه شیوه ارتباط برقرار کردنش مصنوعی و ساختگیه. خیلی راحت میشه افکار احساسات و عقایدش را تحت تاثیر قرار داد. با اینکه تصور میکنه روابطش صمیمی تر و نزدیک تر از حد معمول اما نیازهای فرد مقابل در رابطه بی پاسخ میمونه چون باید اون کانون توجه باشه!
شخصیت ها خیلی زود عاشق میشن و نسبت به طرف مقابل احساسات شدیدی دارند و از همان ابتدا صمیمیت زیادی از خودشان نشان میدهند.
برای اینکه دیگران بفهمند که این شخص چقدر روابط عمومی خوبی داره با همه کس رابطه ی دوستی برقرار میکنه به خصوص اصرار داره با آدم های سرشناس دوست بشه و در میزان و شدت دوستش اغراق می کنه. این شخصیتها بازیگرهای قابلی هستند و به سادگی و در لحظه قادرند هر نقشی را ایفا کنن. به خوبی میتوانن با شرایط موجود رنگ عوض کنن تا جلب توجه کنن.
زندگی این افراد یک هدف داره اونم اینکه چطور دیگران رو تحت تاثیر قرار بده.
چرا عاشق شخصیت های نمایشی می شیم؟
لازمه که با هم بی پرده صحبت کنیم، برای بعضی از ما ارضای نیازهای جنسی کافیه. یعنی اگر وارد رابطه ای بشیم که نیازهای احساسی و فکری ما نادیده گرفته بشه راضی هستیم و این رابطه را می پذیریم. اگر تو این مرحله از زندگی تون داشتن رابطه جنسی پرشور و حرارت براتون کافیه آماده اید که عاشق یک شخصیت نمایشی بشید! به خصوص اگر جزو افرادی باشید که نیاز به حمایت فکری و احساسی ندارید، این رابطه براتون کاملا رضایت بخش را خوشحال کننده خواهد بود.
اما اگر رابطه ی می خواستید یا میخواهید که در اون هر دو طرف به نیازها آرزوها و احساسات شریک خودشان توجه کنند و محبت به صورت عادلانه بین هر دو طرف تقسیم بشه باید به دلیل انتخاب همچنین شخص پی ببرید.خیلی افراد عادت دارند که نیاز هاشون را نادیده بگیرند… در واقع این افراد آدمهای مناسبی هستند که گرفتار شخصیتهای نمایشی که به شدت محتاج توجه بشن افرادی که شخصیتهای نمایشی بیشتر آنها را انتخاب میکنند کسانی هستند که نقش جزئی و کم اهمیت توی رابطه دارند و رسیدن به نیازها و خواسته های خودشون رو به تعویق می اندازند.دلیل دیگه ای که میتونه در توجیه علاقه مندی شما به شخصیتهای نمایشی عنوان بشه اینکه خود شما هم توجه طلب هستید و به کسایی علاقمند میشید که درست مثل خودتون به ظاهر خودشون و جلب توجه دیگران اهمیت زیادی میدن. ممکنه هر دوی شما سبک زندگی که نمایشی و هیجانی هست را میپسندید و هر دو تون به اندازه هم در پی این هستید که مرکز توجه دیگران قرار بگیرید.
آخرین دلیل که میتونه جذب شدن شما به سمت شخصیتهای نمایشی را توجیه کنه اینه که اگرچه شما انسان هیجان طلبی نیستید اما عاشق کسایی میشد که این ویژگی را دارند. شاید شور و حرارتی که به زندگی میده به نظرتون نشاط آور هست و ذهن شما رو به خودش مشغول میکنه. تصور اینکه به واسطه شخص دیگه ای بتونید شادی را تجربه کنید ممکن شما را جذب کنه و بهتون انگیزه بده و ممکنه دلیلش این باشه که شما حس ماجراجویی و هیجان طلبی رو توی خودتون سرکوب کردید و حالا میتونید به خودتون اجازه بدین که این نیاز سرکوب شده رو تجربه کنید.
شخصیت های نمایشی به عنوان همسر
ازدواج با اشخاصی که دچار اختلال شخصیت نمایشی هستند نوعی تناقض در زندگی شما ایجاد میکنه از یه طرف واقعاً شیفته شماست و از هر لحاظ که بگین شریک عشقی کاملی برای شماست با این وجود شما در کنار کسی زندگی می کنید که اشتیاق زیادی برای جلب محبت و تحسین شما و هر کس دیگه ای که باهاش برخورد میکنه داره… سوال مهم اینه که آیا انرژی کافی برای تحمل روحیه دمدمی مزاج و غیر قابل پیش بینی شو دارید ایا می تونید با موقعیتهای اجتماعی شرم آوری که ممکنه به وجود بیاره کنار بیاید؟ رابطه تون رو مرور کنید متوجه میشید که همه چیز خیلی سریع صورت جدی به خودش گرفته اول رابطه خودش را کاملاً در اختیار شما قرار داده، سرگرمی و هیجان زیادی با خودش به همراه آورده چنین شخصیتی گزینه های خوبی برای تفریح و خوشگذرانیه و خیلی علاقه دارند با همه احساس صمیمیت داشته باشه و درباره خودش چیزی رو ناگفته باقی نگذاره این شخصیت ها قادرند کاری کنند که شما، شمایی که به تازگی با آن آشنا شدید معذب و ناراحت نباشید طوری که احساس کنید سالهاست میشناسیدشون.
شخصیت نمایشی تصور میکنه رابطه اش با دیگران نزدیک تر و صمیمی تر از اون چیزی که واقعیت امر نشون میده. برای ایجاد رابطه جدید اشتیاق زیادی دارد و تو این موقعیت ها به سرعت با طرف مقابل صمیمی میشه و اطلاعات شخصی با اون فرد در میون میزاره رابطه جدیدش پرشور و حرارت ظاهر میشه و نسبت به دوست جدید خودش عشق و علاقه عمیقی را به نمایش میزاره. خاطرتون هست که گفتم به رویا پردازی های عاشقانه پر شور و غلو کردن عادت دارند. خیلی افراد هستند که جذب این شور و حرارت می شن.
ارتباط با شخصیت نمایشی به معنی اینه که باید آماده باشید تا انرژی بیشتری رو صرف برآورده کردن نیازهای عاطفی ش کنید. این اشخاص خیلی احساساتی اند و بعضی وقتا کاملاً غیرقابل پیش بینی و عصبی رفتار میکنند در واقع نیازهای روانی شان را از طریق جلب توجه و تعریف و تمجید دیگران ارضا میکند با این حال ممکنه آنها اون قدر محتاج توجه و تحسین باشن که دوستان و شریک عشقی که ازشون تعریف نمی کنه رو از خودشون برونن. احساساتشان خیلی زود جریحه دار می شه گاهی اوقات حتی کوچکترین اشاره از طرف شما نوعی آسیب جدی برای آنها محسوب میشه و ممکنه ناراحتی شو رو با صدای بلند توی جمع سر شما خالی کنه.
شخصیت های نمایشی به رفتار خودشان کمی فریبکاری اضافه میکنند تا محبت و توجه ای را که از دیگران انتظار دارند به چنگ بیارن.
توجه کنید که رابطه با چنین شخصی به چند دلیل کار ساده ی نیست: دلیل اول اینکه نیازهای عاطفی و ارضا نشدن هست! مثلا وقتی میرید مهمونی، عشوه گر و نمایش ظاهر میشه و دوست داره بالای مجلس قرار بگیره… نه تنها مایله کانون توجه جمع باشه بلکه سعی میکنه کنترل امور رو هم در دست بگیره، رفتارش این حس رو به شما القا میکنه که مورد بی توجهی قرار گرفتید و اعتماد به نفس خودتون رو از دست میدید.
دلیل بعدی اینکه درسته که خیلی مهرطلب و محتاج توجه اما از طرفی براش سخته که یه رابطه عمیق بادوام و هدفمند عاطفی را برای خودش حفظ کنه بی ثباتی در عشق یکی از خصوصیات منحصر به فرد شخصیت نمایشیه. مسئله بعدی خودکامگی شخصیت نمایشیه، وقتی کسی تا این حد خود محور، و تمام هوش و حواسش منحصراً به ارضای خواستههای خودش معطوفه متوجه احساسات و عواطف شریک عاطفیش نمیشه و اون فرد تنها رها می شه.
حقیقت دیگری در مورد شخصیت های نمایش وجود داره و اونم اینه که اغلب با همجنسان خودشون مشکل دارند و آنها این افراد را نمی پذیرند چون رفتارهای سبک و لباس های زننده آنها را تهدیدی برای از دست دادن شریک عشقی خودشون میدونن! اما نمایشی ها با جنس مخالف رابطه بسیار خوبی دارد که این جنبه از شخصیتشون یعنی رابطه خوب با جنس مخالف برای شما و رابطه ی عاطفی تون،تهدید جدی محسوب میشه. گاهی اوقات مجبور خواهید شد رفتارهاش رو جلوی دیگران توجیه کنید اما دیگران حقیقت رو خواهند دید و کم کم با رنجش از شما کنارهگیری خواهند کرد.
زندگی با شخصیت های نمایشی
برای زندگی تان حد و مرز های قاطعانه تعیین کنید.
اگر میخواهید احترام وفاداری و محبت دو طرفه در رابطه شما وجود داشته باشه بهتره که حد و مرزهای قاطعانه ای تو زندگیتون تعیین کنید. البته به این مسئله آگاه باشید که این حریم ها و حد و مرزها توسط شخصیت نمایشی نقض خواهند شد یا با خشم و واکنش های پرخاشگرانه یا بچگانه اون مواجه می شید. اما مهم اینه که شما برای رسیدن به خواستتون پافشاری کنید و رفتار قاطعانه تون رو ادامه بدید.
بازخوردهای سازنده به او بدهید.
همانطور که نکات منفی و مواردی که لازم برای تغییر یا اصلاح رفتارش رو بهش گوشزد می کنید، نکات مثبت و رفتارهای سازنده اش رو هم بهش یادآوری و قدردانی کنید انتقاد و درخواست اصلاح رفتارش رو با زبان مهربانی و عاشقانه مطرح کنید.
صمیمت و همدلی را در تقویت کنید.
وقتی بپذیریم که شخصیتهای نمایشی ظرفیت محدودی برای برقراری ارتباط عمیق و واقعی دارند اون وقت می تونیم برای ایجاد حس همدردی و داشتن رابطه صمیمانه آنها را تشویق کنیم و مهارت ایجاد صمیمیت را در آنها تقویت کنیم.
دو راه برای این مساله وجود داره:
در هر شرایطی برای شنیدن حرفهاش زمان کافی اختصاص بدید پیشنهاد می کنم به اونچه که میگه خوب فکر کنید و در مشاهده رفتارهاش دقیق باشید چرا که بازگو کننده احساسات اون هستند با انجام این کار خواسته ی حقیقی خودتون که همان درک کردن و درک شدن و در کنار هم بودن هست را به درستی به او انتقال میدید.سعی کنید هر نوع پیشرفتی که از جانب او در ابزار صمیمت و همدلی می بینید، تشویق و تقویت کنید. هر وقت علاقه واقعی ش را به شما نشون میده، تلاش کنید احساساتش رو درک کنید و او را ستایش کنید و احساسی که این توجه و لطف در وجود شما ایجاد کرده رو به وضوح بیان کنید.انتظارات واقع گرایانه داشته باشید.گاهی علائم افسردگی را از خودش نشون میده. حتی اگر شرایط نابسامان روحیش باعث تاسف و دلسوزی شما میشه با این حال لازمه نسبت به وضعیت او شناخت کامل و نگاهی واقع گرایانه داشته باشید چون ممکنه به واسطه این افسردگی بخواد توجه شما را به خودش جلب کند. ضمنا درسته که با گذشت زمان نیاز و میلش به توجه دیگران کمتر میشه که این اتفاق خیلی دیر می افته و توی این شرایط دجار نابسامانی روحی میشه و نیاز هست که شما این نابسامانی رو بپذیرید.نکته ای که در مورد اختلال های شخصیتی لازمه مطرح کنم اینکه اختلال در افراد مختلف با درجه و میزان مختلف وجود داره و نکاتی که ما بهشون اشاره می کنیم مواردی هست که در رابطه آسیب رسان هست و می تونید قبل از جدی شدن رابطه آنها رو شناسایی کنید و با آگاهی در مورد رابطه تون تصمیم بگیرید.
آدمهایی که اختلال شخصیت نمایشی دارند، علاقهمندند همیشه در کانون توجه دیگران قرار گیرند. خودنمایی، جلب توجه دیگران و رفتارهای اغواگرانه از ویژگیهای افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی (Histrionic) است. افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی (Histrionic personality disorder HPD) تحریک پذیر و هیجانیاند و رفتاری پررنگ و لعاب، نمایشی و برونگرایانه دارند. اما علیرغم رفتار متظاهرانه و پر زرق و برقی که دارند، اغلب نمیتوانند دلبستگی عمیقی را به مدت طولانی حفظ کنند.
ویژگی های شخصیت نمایشی
– افراد با شخصیت نمایشی همیشه تمایل دارند در کانون توجه قرار گیرند و تنها فرد مورد توجه در جمع باشند و وقتی چنین نباشد احساس نگرانی میکنند. معمولا یکی از کارهایی که این افراد برای جلب توجه انجام میدهد رفتارهای اغواکننده و تحریککننده است.
– این افراد بسیار خودنمایی میکنند و همچنین به طرز نامناسبی رفتار میکنند، اغلب فوقالعاده هیجانی یا پرزرق و برق هستند به نحوی که تقریبا غیرممکن است به آنها توجه نداشت. برای این افراد جذابیت ظاهری بسیار اهمیت دارد، به طوری که اغلب پوشش افراد نمایشی طوری است که همه نگاهها را به خود جلب میکنند، چون میخواهند مورد توجه باشند.– آنها کشته و مرده تعریف و تمجید هستند به طوری که با هر اظهارنظر غیردلخواهی بسیار آزرده میشوند. بسیار واکنشی عمل میکنند و آماده قشقرق به پا کردن هستند. توجه دیگران چیزی است که آنها بدون آن نمیتوانند زندگی کنند و مانند دارو به آن احتیاج دارند، با جلب توجه کردن نهتنها میتوانند روابط بین فردی خوبی برقرار کنند، بلکه از ارزشمند بودن خودشان نیز مطمئن میشوند و اگر توجهات کم شود، احساس ناراحتی میکنند و دوباره خود را در صحنه نمایش قرار میدهند.– شخصیتهای نمایشی معمولا ساعتهای زیادی را صرف میکنند تا برای جلبتوجه، راههای خلاقانهای پیدا کنند، برای جلب توجه بیشتر از رفتارهای اغواگرایانهای استفاده میکنند، این رفتارها بدون شک به جلب توجه منجر میشود و تحسین و تائید دیگران را به همراه میآورد.
– احساس صمیمیت سریع با دیگران و پیشروی در آن از ویژگیهای یک شخصیت نمایشی به شمار میرود. همچنین آنها دوست دارند به دیگران نشان دهند با افراد مشهوری در ارتباط هستند. البته این نیز از دیگر شیوههای آنها به منظور جلب توجه است. در واقع میتوان گفت از نظر آنها رابطه ابزاری است که آنها توجه مورد نیاز خود را از محیط دریافت میکنند و شخصیتهای نمایشی در صحنههای تئاتر و سینما بسیار خوب عمل میکنند و آنها در زندگی واقعی نیز بازیگران خوبی هستند.
– هنرپیشگی، وکالت، سیاستمدار یا کارهای مربوط به رسانههای جمعی ازجمله شغلهای مورد علاقه افراد نمایشی است، زیرا احساس میکنند در این مشاغل میتوانند در برابر عده زیادی روی صحنه بیایند. شخصیتهای نمایشی در زنان و مردان متفاوتند.
– رفتار مردان نمایشی همانند زنان این گروه نیست. آنان رفتارهای فریبنده خود را به صورت دیگری نشان میدهند، مثلا سعی میکنند اعتماد به نفس خود را به رخ دیگران بکشند یا بیانات عاشقانهای را ابراز کنند، اما در کل خواستهشان درباره اینکه مورد توجه باشند کمتر از یک خانم نیست و ظاهر، لباسها و بازیهای چهرهای و رفتارهایش را آگاهانه به کار میگیرند تا توجه دیگران را به خود جلب کنند.
آنان ممکن است لباسهایی تن کنند که بدن آنها را به نمایش گذاشته یا از شوخیهای نابجا برای جلب توجه استفاده کنند.
تست شخصیت نمایشی
بیماران مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی در مصاحبه، کلاً همکاری خوبی دارند و مشتاقاند که تاریخچه خود را با جزئیات کامل ارائه دهند. در صحبت کردن آنها، ژستها و تاکیدها و مکثهای نمایشی شایع است. لغزشهای زبانی در گفتار آنها زیاد است و زبانی پر زرقوبرق و پر رنگولعاب دارند.
اظهار نظرهای عاطفی در آنها شایع است، اما اگر مجبورشان کنید که وجود احساس خاصی (مثل خشم، اندوه، و خواستهای جنسی) را در خود قبول کنند ابراز تعجب، نارضایتی، یا انکار میکنند. از معاینه شناختی آنها معمولاً نتایج طبیعی بدست میآید، جز اینکه در تکالیف مربوط به تمرکز یا ریاضیات ممکن است پافشاری نشان ندهند و با کمال تعجب، موضوعات عاطفی را هم خیلی زود از یاد میبرند.
ملاکهای DSM-IV-TR در مورد این اختلال به صورت زیر تعریف می شود:
احساساتی بودن و توجه طلبی مفرط به صورت الگویی نافذ و فراگیر که از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینههای مختلف تظاهر یابد، که علامت اش وجود لااقل پنج تا از موارد زیر است:
در موقعیتهایی که مرکز توجه نیست، ناراحت باشد و در رنج و مشقت به سر برد.
مشخصه تعاملش با دیگران، رفتار نامتناسب به صورت اغواگری جنسی یا تحریک کنندگی جنسی باشد.
ابراز احساساتش به سرعت تغییر کند و سطحی باشد.
همواره از ظاهر جسمی خود برای جلب توجه دیگران استفاده کند.
سبک تکلمش به نحوه افراطی مبتنی بر حدس و گمان و فاقد جزئیات باشد.
خود نما و نمایشی باشد و در ابراز احساسات مبالغه کند.
القا پذیر باشد، یعنی به راحتی تحت تأثیر افراد یا موقعیتها قرار گیرد.
روابط را خودمانی تر از آنچه واقعاً هستند، بپندارد.
سبب شناسی اختلال شخصیت نمایشی
معمولا افراد نمایشی در خانوادههایی بزرگ میشوند که شیوههای تربیتی متضادی در آن وجود داشته است، آنان اغلب در کودکی مورد بیاعتنایی پدر و مادر قرار میگرفتند و به احتمال زیاد بخصوص از طرف مادر مورد بیمهری و بیتوجهی قرار داشتهاند، بنابراین تنها در صورتی که رفتاری نمایشی از خود نشان میدادند مورد توجه قرار میگرفتند، پس یاد گرفتند چگونه از طریق رفتارهای نمایشی توجه و محبت دیگران را به خود جلب کنند. برخی از افراد نمایشی هم در دوران کودکی یاد گرفتند از رفتارهای نمایشی پدر و مادرشان که بشدت به دنبال جلب توجه بودهاند، الگوبرداری کنند.
تفاوت اختلال شخصیت نمایشی با سایر اختلال های روانی
ممکن است سایر اختلالهای شخصیت با اختلال شخصیت نمایشی اشتباه گرفته شوند، چون ویژگیهای مشترک معینی دارند. بنابراین، تمایز میان این اختلالها براساس تفاوتهای موجود در ویژگیهای بارز آنها مهم است. با وجود این، اگر فردی دستهای از ویژگیهای شخصیتی را داشته باشد که علاوه بر اختلال شخصیت نمایشی، با ملاکهای یک یا چند اختلال شخصیت دیگر نیز مطابقت کنند، باید تمام تشخیصها را مطرح کرد.
افتراق نهادن میان اختلال شخصیت نمایشی و اختلال شخصیت مرزی، دشوار است. البته اقدام به خودکشی، ابهام در هویت، و حملات گذرای روانپریشی، در اختلال شخصیت مرزی محتملتر است. اگرچه میشود در یک بیمار هر دو تشخیص مذکور را هم مطرح کرد، اما بالینگر باید بتواند این دو را از هم تفکیک کند. اختلال جسمانی سازی یا سندروم بریکه نیز ممکن است همزمان با اختلال شخصیت نمایشی پیدا شود. برای بیماران مبتلا به اختلال روانپریشی گذرا و اختلالات تجزیهای، میشود تشخیص اختلال شخصیت نمایشی را نیز همزمان مطرح کرد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی در کسب محبت مهارت دارند، در حالی که اشخاص مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی در کسب منفعت، قدرت یا سایر رضامندیهای مادی ماهر هستند. اگر چه افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته نیز به توجه دیگران نیاز دارند، ولی معمولاً برای «برتری» خود، خواهان تمجید دیگران هستند.اختلال شخصیت نمایشی را باید از تغییر شخصیت ناشی از یک بیماری جسمانی که در آن این صفات به واسطه اثرات مستقیم یک بیماری جسمانی روی دستگاه عصبی مرکزی پدیدار میشوند، تفکیک کرد.همچنین باید اختلال شخصیت نمایشی را از نشانههایی که ممکن است در ارتباط با مصرف مزمن مواد به وجود آیند (برای مثال، اختلال مرتبط با کوکائین که در جای دیگر مشخص نشده است)، متمایز کرد. بسیاری از افراد ممکن است صفات شخصیت نمایشی را نشان دهند. تنها هنگامی که این صفات انعطاف ناپذیر, ناسازگارانه و پایدار باشند و آسیب کارکردی یا پریشانی ذهنی قابل ملاحظهای را موجب شوند اختلال شخصیت نمایشی تلقی میشوند.
درمان اختلال شخصیت
روان درمانی
این افراد اغلب از احساسات واقعی خود بیخبرند و تبیین احساسات درونی آنها، فرایند درمانی مهمی است. روان درمانی مبتنی بر روان کاوی است. طرحواره درمانی بری درمان اختلال شخصیت نمایشی کاربرد دارد. این درمان نیاز به حداقل ۱۸ ماه و حداکثر ۳۶ ماه جلسات درمانی هفتگی دارد. این درمان توسط یانگ طراحی شده است.
دارو درمانی
برای برخی علایم میشود از دارودرمانی هم به صورت کمکی استفاده کرد. مثل داروهای ضد اضطراب برای رفع اضطراب، داروهای ضد روانپریشی برای مسخ واقعیت و خطاهای ادراکی بیماری است که معمولاً بسیار هیجانی است و ممکن است بیش از اندازه به دنبال جلب توجه باشد.
در برخورد با شخصیت نمایشی چه کنیم؟
تلاش نکنید جهانبینی او را عوض کنید.
تصور نکنید رفتارهای وی مربوط به سوء نیت وی است.
بپذیرید تغییر در این شخصیتها بتدریج اتفاق میافتد.
وی را موعظه نکنید.
درک کنید چه ترس ها و چه عقایدی مبنای رفتارهای مشکلزای اوست.
یک تغییر نسبی و غیرکامل را از طرف او بپذیرید.
اجازه ندهید شخصیتهای نمایشی شما را به بازی بگیرد.
به او نشان دهید مرزبندی شما در کجا قرار دارد.
افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی (Histrionic personality disorder (HPD بسیار تحریک پذیر و هیجانی هستند و رفتارهای پررنگ و لعاب، نمایشی و برونگرایانه دارند.
آیا اختلال شخصیت نمایشی قابل پیشگیری است؟
اختلال شخصیت نمایشی یک اختلال از گروهی اختلالها است که گروه B یا اختلالهای شخصیتی دراماتیک نامیده میشوند. افراد مبتلا به این اختلالها دارای احساسات و عواطفی پرشور و ناپایدار هستند و تصورات ذهنی آنها از خودشان غیرواقعی و تحریف شده است. عزت نفس افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی به تایید شدن آنها از جانب دیگران وابسته بوده و برخاسته از احساس واقعی خودارزشی نیست. آنها تمایل شدیدی به دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن دارند و اغلب برای دریافت توجه بگونهای دراماتیک و نمایشی یا نادرست رفتار میکنند.
این اختلال در زنان شایع تر از مردان است و معمولا در نوجوانی یا اوایل جوانی آشکار میشود.
نشانه اختلال شخصیتی نمایشی:
در بسیاری از موارد، افراد مبتلا به اختلال شخصیتی نمایشی مهارتهای اجتماعی خوبی دارند؛ با این وجود، آنها در تعامل با دیگران بگونهای رفتار میکنند که خود را در مرکز توجه قرار دهند.
همچنین در فرد مبتلا به این اختلال موارد زیر مشاهده میشود:
۱. فرد تا زمانیکه در مرکز توجه قرار نگیرد احساس ناخوشایند و ناراحتی را تجربه میکند.
۲. لباسهای تحریک آمیز میپوشد یا رفتاری نامتناسب بصورت اغواکنندگی جنسی یا تحریک کنندگی جنسی دارد.
۳. احساسات و عواطف خود را به سرعت تغییر میدهد.
۴. بصورت کاملا نمایشی رفتار میکند به گونهای که احساس میکند نمایشی را در برابر بینندهای اجرا میکند. در احساسات و کلماتش مبالغه میکند و هیچ صمیمیت و خلوصی را در رفتار او نمیتوان پیدا کرد.
۵. بیش از اندازه به ظاهر فیزیکی اهمیت میدهد.
۶. همواره به دنبال تاییدشدگی و دریافت اطمینان دوباره است.
۷. براحتی گول میخورد و تحت تاثیر دیگران قرار میگیرد.
۸. به شدت دربرابر انتقادها یا تایید نشدن از سوی دیگران حساس و آسیب پذیر است.
۹. دربرابر مسائل ناامیدکننده صبر و تحمل کمی دارد و در امور روزمره و عادی به سرعت خسته میشود. اغلب پروژهها را شروع کرده و آنها را ناتمام رها میکند یا از موردی به مورد دیگر میپرد.
۱۰. قبل از عمل کردن فکر نمیکند.
۱۱. تصمیم هایی عجولانه میگیرد.
۱۲. خودمحور است و به ندرت به دیگران توجه میکند.
۱۳. در حفظ و نگهداری روابطش اغلب با مشکل روبهرو میشود و غالبا در تعامل با دیگران غیرواقعی و سطحی به نظر میرسد.
۱۴. برای تهدید یا جلب توجه دیگران اقدام به خودکشی میکند.
علل شکل گیری اختلال شخصیت نمایشی:
۱. عوامل ارثی
علت اصلی شکل گیری اختلال شخصیتی نمایشی مشخص نیست اما بسیاری از متخصصان بهداشت روانی براین باورند که هم عوامل فراگرفته شده و هم عوامل ارثی در بهوجود آمدن آنها موثر هستند. به عنوان مثال، شیوع اختلال شخصیتیپ نمایشی در برخی خانوادهها نشان میدهد که نوعی حساسیت ژنتیکی در برابر این اختلال بصورت موروثی در این خانواده وجود دارد. بااین وجود، فرزند پدر و مادر مبتلا به این اختلال براحتی رفتار خود را از آنها فراگرفته و تکرار میکند.
۲. عوامل محیطی
دیگر فاکتورهای محیطی که میتواند در شکل گیری این اختلال موثر باشد عبارتند از: عدم تنبیه یا نقد شدن در دوران کودکی، پاسخهای تقویتکننده مثبت که تنها در صورت انجام رفتارهایی خاص و تایید شده توسط کودک به او داده میشود و توجه غیرقابل پیشبینی والدین به فرزندشان. تمامی این عوامل نوعی احساس سردرگمی در کودک بهوجود میاورد و او نمیتواند تشخیص بدهد که کدام یک از رفتارها تایید پدر و مادرش را به همرا خواهد داشت. اختلالهای شخصیتی معمولا تحت تاثیر خلق خوی فردی، سبکهای روانشناسی و شیوه هایی که افراد در مسیر زندگی خود برای مدیریت استرس فرا میگیرند نیز قرار دارد.
شیوههای تشخیص و شناسایی اختلال شخصیت نمایشی
درصورت مشاهده علائم این نوع اختلال شخصیتی، پزشک مربوطه با انجام مجموعه کاملی از آزمایشهای پزشکی و روانپزشکی به بررسی آن میپردازد. در صورت مشاهده علائم فیزیکی، یک معاینه بدنی و تعدادی تست آزمایشگاهی( مثل بررسی تصویربرداریهای عصبی یا آزمایش خون) نیز پیشنهاد میشود تا این اطمینان حاصل شود که علائم موجود تحت تاثیر بیماری جسمی پدیدار نشدهاند.در مواردی که عاملی فیزیکی بهوجودآورنده علائم موجود نباشد، بیمار به روانپزشک، روانشناس یا متخصصان مراقبتهای بهداشتی جهت تشخیص و درمان بیماریهای ذهنی ارجاع داده میشود. روانشناسان و روانپزشکان برای ارزیابی و شناسایی اختلال شخصیتی در فرد از ابزارهای سنجش و سوالاتی استفاده میکنند که برای این منظور طراحی شدهاند.
چگونگی درمان اختلال شخصیت نمایشی:
بطورکلی، افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی خود را نیازمند درمان نمیدانند. همچنین این افراد در بیان احساسات و عواطف خود مبالغه کرده و علاقهای به انجام کارهای عادی و روزمره ندارند و باین ترتیب دنبال کردن فرآیند درمان برای آنها سخت میشود. بااین وجود، درصورت بروز افسردگی- در نتیجه نداشتن رابطه یا شکست در یک رابطه- یا مسئلهای مشابه با افسردگی که در نتیجه کارهای این افراد برایشان پریشانی و احساسی ناخوشایند به همراه داشته است، آنها به کمک دیگران نیازمند میشوند.
۱.روان درمانی
روان درمانی( نوعی مشاوره) درمان انتخابی اختلال شخصیتی نمایشی است. هدف این درمان کمک به فرد در شناسایی و مشاهده انگیزهها و ترسهای مرتبط با افکار و رفتارهای او و نیز کمک به او در برقراری ارتباط موثر و ایجاد تعامل سازنده با دیگران به شیوهای مثبت تر است.
۲. دارو
برخی اوقات برای درمان دیگر شرایط احتمالی موجود در این اختلال- ازجمله افسردگی و اضطراب- از دارو نیز استفاده میشود.
مشکلات مرتبط با اختلال شخصیت نمایشی:
اختلال شخصیت نمایشی میتواند ارتباطات اجتماعی، حرفهای یا رمانتیک و عاشقانه فرد و چگونگی واکنشهای او به شکستها یا ضررها و ازدست دادنها را تحت تاثیر قرار دهد. افراد مبتلا به این اختلال بیشتر از سایر افراد در معرض افسردگی و رنجهای حاصل از آن قرار دارند.
آینده افراد مبتلا به اختلال شخصیت نمایشی:
بسیاری از افراد مبتلا به این اختلال قادر هستند که در محیطهای کاری و اجتماعی عملکرد خوبی از خود نشان دهند. بااین وجود، در موارد خاص و تشدید یافته، این احتمال وجود دارد که افراد در زندگی روزمره خود با مشکلاتی قابل توجه روبهرو شوند.
آیا اختلال شخصیت نمایشی قابل پیشگیری است؟
اگرچه امکان پیشگیری از اختلال شخصیت نمایشی وجود ندارد اما درمانهای موجود به فردی که در معرض ابتلا به این اختلال قرار دارد کمک میکند تا شیوههای موثرتری برای مدیریت مسائل و موضوعات خود را پیدا کند.