همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته اعتماد به نفس پایینی دارند

نتیجه تصویری برای اختلال شخصیت وابسته 

وابستگی هم مانند همه مسائل دیگر در جهان هستی بخش مثبت و منفی دارد و درصدی از آن در همه انسان‌ها وجود دارد، اما زمانی که از شخصیت وابسته سخن به میان می‌آید، در واقع، با یک اختلال روبه‌رو هستیم. در شخصیت وابسته نوعی چسبندگی عاطفی، ذهنی و رفتاری نسبت به افراد یا مسائل اطراف خود وجود دارد. وابستگی اختلالی است که از شخصیت آسیب خورده یا اختلالات شخصیتی نشات می‌گیرد. شروع وابستگی از ذهن بوده و با تغییر الگو‌های ذهنی و باوری بهبود می‌یابد.

وابستگی هم مانند همه مسائل دیگر در جهان هستی بخش مثبت و منفی دارد و درصدی از آن در همه انسان‌ها وجود دارد، اما زمانی که از شخصیت وابسته سخن به میان می‌آید، در واقع، با یک اختلال روبه‌رو هستیم. در شخصیت وابسته نوعی چسبندگی عاطفی، ذهنی و رفتاری نسبت به افراد یا مسائل اطراف خود وجود دارد. وابستگی اختلالی است که از شخصیت آسیب خورده یا اختلالات شخصیتی نشات می‌گیرد. شروع وابستگی از ذهن بوده و با تغییر الگو‌های ذهنی و باوری بهبود می‌یابد. شخصیت‌های وابسته غالبا از وابستگی‌ای به وابستگی دیگر روی می‌آورند. شاید هیچ‌وقت وابستگی در شخصیت‌های وابسته به صفر نرسد اما می‌تواند به تدریج بهبود یابد.شاید بتوان وابستگی را با اعتیاد برابر دانست. انسان‌ها به هر چیزی که وابسته می‌شوند در حقیقت به آن اعتیاد پیدا می‌کنند و زندگی شان به نوعی مختل می‌شود. اعتیاد فقط این نیست که ما وابستگی شدیدی به مواد مخدر یا الکل داشته باشیم، اعتیاد می‌تواند به بودن با فردی، داشتن چیزی، به سبک خاصی زندگی کردن، داشتن رفتاری و... باشد. زمانی که شما آنقدر به چیزی وابسته هستید که زندگی‌تان بدون آن مختل می‌شود، بنابراین، معتاد آن مساله هستید. البته می‌توان گفت اعتیاد یک گستره دارد که شدید‌ترین حالت آن اعتیاد به مواد مخدر، الکل و چیز‌هایی است که شما را رو به ویرانی می‌برند. جالب است بدانید که وابستگی یکی از تاثیراتی است که خانواده‌های معتادان دریافت می‌کنند، یعنی یکی از تاثیرات بیماری اعتیاد بر خانواده‌های معتادان، وابستگی است.  

ویژگی‌های شخصیت‌های وابسته چیست؟

1. افراد وابسته غالبا در انکار و فرار هستند. آنها درد درونی خود را انکار می‌کنند و برای فرار از آن آویزان عاملی خارج از خود می‌شوند. این افراد دروغ‌ها را باور می‌کنند و قادر به دیدن واقعیت‌ها نیستند، به بیانی بهتر، از دیدن واقعیت‌ها فرار می‌کنند. آنها نیاز‌های ارضا نشده خود چه در گذشته و چه در حال انکار می‌کنند. این افراد وقتی وابسته می‌شوند تمایل شان به دیگر مسائل و امورات زندگی را انکار کرده و آن را کنار می‌گذارند. آنها بهره‌کشی از جانب دیگران را تحمل می‌کنند و وانمود می‌کنند که فرد مهم و تاثیر‌گذاری هستند. در رابطه با عامل وابستگی، احساس می‌کنند که در دام افتاده‌اند، اما این مساله را با رفتار‌هایی نظیر کنترل گری انکار می‌کنند. انکار و فرار از واکنش‌های همیشگی افراد وابسته است.

2. در رابطه با انسان‌های دیگر، این افراد باور دارند که ناجی و سرپرست هستند. یکی از مهم‌ترین باور‌های سمی وابسته‌ها این است که «من ناجی دیگران هستم.» آنها عمیقا خود را نجات‌دهنده و سرپرست دیگران می‌دانند و سعی می‌کنند با رفتار‌های مختلف دیگران را از وضعیتی که در آن هستند نجات دهند. این باور باعث می‌شود که آنها درک صحیحی از انسان‌های اطراف خود نداشته باشند و صرفا به دلیل اینکه فکر می‌کنند آنها در وضعیت نامطلوبی هستند، از راه‌های ناسالم سعی کنند که نجات شان دهند. سرویس دادن‌های افراط گونه یکی از مهم‌ترین رفتار‌های ناشی از باور سمی ناجی بودن است. در نگاه عمیق‌تر آنها خود را در نقش خدای دیگران می‌بینند و فکر می‌کنند که می‌توانند کل دنیا را نجات دهند، مخصوصا عامل وابستگی خود را. آنها عمیقا خود را مسوول دیگران می‌دانند و تمام انرژی، وقت، احساسات، نیاز‌ها و سلامتی خود را صرف عامل یا عوامل وابستگی خود می‌کنند. همچنین، این باور منجر به واکنش «کنترل» دیگران نیز می‌شود.

3. این افراد سعی می‌کنند با کنترل دیگران بر آنها تاثیر بگذارند. زمانی که وابسته‌ها در مقابل عامل وابستگی خود قرار می‌گیرند و زمانی که احساس می‌کنند که کار دیگران یا کار دنیا ایراد‌هایی دارد و آنها به‌عنوان ناجی و منجی باید وضعیت را سر و سامان دهند، کنترل گری شروع می‌شود. آنها شروع به کنترل لحظه به لحظه حال عامل وابستگی خود می‌کنند. اگر این عامل یک انسان باشد، دائما او را چک می‌کنند و می‌خواهند وی را در قالبی که خود صحیح می‌دانند شکل دهند. همچنین، در برابر شرایط اطراف نیز دست به کنترل گری زده و تلاش می‌کنند آن را به شکلی که می‌خواهند در آورند.

4. آنها آنچه را که خود نیاز دارند به دیگران می‌دهند و از دیگران طلب دارند. غالبا وابسته‌ها آنچه که خود به آن نیاز دارند، مانند توجه، عشق و مراقبت، را به دیگران می‌دهند و سعی می‌کنند از این طریق نیاز درونی خود را ارضا کنند. همچنین، آنها ارضای نیاز ها، خواسته ها، عشق و مراقبت را به جای اینکه خودشان به خود بدهند از دیگران طلب می‌کنند. این افراد به جای اینکه به خود عشق و توجه دهند و از خود مراقبت کنند، به عامل وابستگی خود عشق و توجه می‌دهند و دائما سعی می‌کنند از او مراقبت کنند.

5. وابسته‌ها عزت نفس تخریب شده‌ای دارند. احساس عمیق بی‌ارزش بودن درون وابسته‌ها کاملا مشهود است. آنها حرمتی برای خود، نیازها، خواسته‌ها، احساسات و شرایط خود قائل نیستند، زیرا از درون خود را لایق توجه و ارزشمندی نمی‌دانند. آنها نمی‌دانند که چه می‌خواهند و چه نیاز‌هایی دارند و اگر بدانند هم اهمیت و ارزشی برای آن قائل نیستند. عزت نفس تخریب شده در وابسته‌ها باعث می‌شود که به جای ارزش‌گذاری برای خود و مراقبت از خود، دائما در خدمت یا متمرکز بر زندگی عامل وابستگی خود باشند. همچنین، آنها پیوسته در صدد جلب رضایت دیگران هستند، هرچند که با رفتار‌های خارج از منطق و بعضا تنبیه گرایانه، باعث رنجش و آزردگی عامل وابستگی می‌شوند.

6. تمام فکر و حرف وابسته‌ها درباره عامل وابستگی شان است. وابسته‌ها به هر چیزی که وابسته شوند، تمام فکرشان درگیر آن می‌شود و دائما در حال فکر کردن به آن یا حرف زدن درباره آن هستند. آنها از عامل وابستگی خود هویت می‌گیرند و به همین خاطر است که از دست دادن آن عامل برایشان وحشتناک و دردناک است. در واقع فکر می‌کنند که با از دست دادن عامل وابستگی، هویت خود را از دست می‌دهند. وابسته‌ها دچار الگو‌های رفتاری تکرارشونده در رابطه با عامل وابستگی خود می‌شوند. آنها به هر چیزی که وابسته شوند، به آن می‌چسبند و آن را تمام دنیا و تمام زندگی خود معرفی می‌کنند.

ختلال «شخصیت وابسته» چیست؟/مبتلایان نمی‌توانند خانواده مستقل تشکیل دهند

یک روانشناس بالینی با اشاره به اینکه ترس از رها شدن در کودکی زمینه‌ساز ابتلا به اختلال شخصیت وابسته است، گفت: مبتلایان به این اختلال، اعتماد به نفس پایینی دارند، از طرد شدن می‌ترسند و نمی‌توانند خانواده مستقلی را تشکیل دهند.

 مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته به طور انعطاف‌ناپذیر و گسترده‌ای از نظر فکری، احساسی و رفتاری به دیگران وابستگی دارند.

* مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته اعتماد به نفس پایینی دارند

 این افراد معمولاً اعتماد به نفس پایینی دارند مگر آنکه از طرف فردی که به آن وابسته هستند مورد حمایت قرار گیرند، به عبارتی اعتماد به نفس این افراد متکی به فردی است که به آن وابستگی دارند.مبتلایان در تصمیم‌گیری مشکلات جدی داشته و دچار شک و تردید می‌شوند، این افراد معمولاً تائید کننده مطلق فردی هستند که به او وابستگی دارند و به نوعی مستعمره آن فرد تلقی می‌شوند.

* افرادی که از طرد شدن می‌ترسند

مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته، ترس از رها شدن دارند و از اینکه افرادی که به آنها وابستگی دارند طردشان کنند می‌ترسند، این ترس باعث می‌شود فرد مبتلا، به فرد یا افرادی که به آنها وابسته است، باج دهد.این روانشناس بالینی تأکید کرد: مبتلایان نمی‌توانند زندگی مستقلی داشته باشند و به لحاظ فکری به دیگران وابسته هستند چنانچه به دلایلی مانند ادامه تحصیل، خدمت سربازی و ازدواج ناچار به جدایی از خانواده باشند دچار اضطراب، علائم افسردگی و شک و تردید در تصمیم‌گیری می‌شوند.

* مبتلایان نمی‌توانند خانواده مستقلی را تشکیل دهند

 چنانچه این افراد تشکیل خانواده دهند به خانواده خود وابسته بوده و این موضوع مشکلاتی را برای آنها فراهم می‌کند چرا که ممکن است خانواده آنها در امورشان دخالت کند.

* ترس از رها شدن در کودکی زمینه‌ساز اختلال شخصیت وابسته

مبتلایان معمولاً در کودکی ترس از رها شدن و اضطراب جدایی را تجربه کرده‌اند این حالات به ویژه در موقعیت‌های جدید مانند روز اول مدرسه به چشم می‌خورد، اما در کودکی اختلال شخصیت محسوب نمی‌شود چرا که اختلالات شخصیت از حدود 18 سالگی به بعد خود را نشان می‌دهد. این افراد چنانچه در رشته مورد علاقه‌شان قبول و قرار باشد از والدین خود که به آنها وابسته هستند جدا شوند ترجیح می‌دهند شهر و رشته‌ای را انتخاب کنند که خانواده‌شان نیز در کنارشان باشد، همچنین ممکن است افرادی را برای ازدواج برگزینند که مورد تائید صد درصدی والدینشان باشد.

* درمان اختلال شخصیت وابسته

 اضطراب و افسردگی در پی ابتلا به اختلال شخصیت ایجاد می‌شود،  اختلال شخصیت با روان درمانی توسط روانشناسان بالینی قابل درمان است و علائمی مانند اضطراب و افسردگی که در پی ابتلا به اختلال شخصیت ایجاد می‌شود به دارو درمانی و روان‌ درمانی به موازات یکدیگر نیازمند است.

مهارتهای ابراز وجود و جرأت ورزی و تصمیم‌گیری در درمان مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته موثر است چرا که این افراد در موقعیت‌های اجتماعی احساس نقص در برقراری ارتباط با دیگران دارند و به نظر می‌رسد مهارتهای اجتماعی مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته به خوبی رشد نکرده است چرا که مسائلشان توسط دیگران حل می‌شود.

زندگی و ارتباط با فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته

نتیجه تصویری برای اختلال شخصیت وابسته

اختلال شخصیت وابسته یکی از انواع اختلالات شخصیتی است که نیاز به توجه و درمان خاص دارد. اختلال شخصیت وابسته با صفت مهر طلب بودن توصیف می شود. ترس از تنهایی و بی پناهی، وابستگی او را به میزان زیادی افزایش می‌دهد. آنچه که دیگران به راحتی حاضر به گذشتن از آن نیستند، برای شخص مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به راحتی قابل بخشش است. و برای حفظ آرامش و موافقت دیگران خود را درگیر فعالیت‌های پر زحمت می‌کند. و یا وعده‌هایی می‌دهد که قادر به برآورده کردن آنها نیست. همچنین حاضر به برقراری روابطی می‌شود که هدف آن فقط سود جویی از اوست.

ویژگی های افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته

شخص مبتلا به اختلال شخصیت وابسته کشمکش درونی بی‌وقفه‌ای در اعتماد کردن به دیگران دارد. زیرا همیشه می‌ترسد که مبادا رها شود. و در پی آن است که دیگران او را نسبت به محبت و وفاداری خود خاطرجمع کنند. او محتاج است. و از شما می‌خواهد توجه و وقت خود را صرف او کنید.

 بنابراین می‌توان ویژگی‌های اصلی اختلال شخصیت وابسته را چنین برشمرد:

او بدون دریافت راهنمایی و قوت قلب از سمت شما قادر به تصمیم گیری های عادی روزمزه خود نمی باشد.

برای به عهده گرفتن اکثر مسوولیت‌های زندگی‌اش به شما یا دیگران وابسته است.

ترس از طرد شدن یا از دست دادن حمایت دیگران مانع از آن می‌شود که ابراز وجود کنند.

به علت عدم اعتماد به قابلیت‌ها و قدرت‌های خود به سختی می‌تواند کاری را آغاز کرده یا وظایفش را به تنهایی انجام دهد.

به شدت تلاش می‌کند تا محبت و حمایت دیگران را بدست بیاورد.

ترس و نگرانی شدید از عدم توانایی در محافظت از خود، او را اکثراً با احساس عذاب و بی‌پناهی مواجه می‌سازد.

وقتی یک رابطه صمیمی را از دست می‌دهد، به سرعت و مصرانه در پی برقراری یک ارتباط جدید است. تا توجه و حمایتی را که نیاز دارد به دست بیاورد.

ترس از اینکه مجبور باشد به تنهایی از خودش مراقبت کند به طرز غیر واقع‌بینانه ذهنش را مشغول می‌کند.

منشاء به وجود آمدن اختلال شخصیت وابسته چیست؟

فقدان عزت نفس و خودکفایی شخصیت وابسته از آنجا ناشی می‌شود که او بدون کمک دیگران قادر نیست در جامعه عملکرد مناسبی داشته باشد. آنها به ندرت قادرند کار یا پروژه‌ای را به تنهایی انجام دهند. و اگر هم انجام دهند مدام در پی تایید گرفتن و یا دلگرمی از جانب دیگران هستند. بدون راهنمایی دیگران به سختی قادر به اتمام کاری هستند. و یا در انجام دادن آن با شکست مواجهه می‌شوند.می‌توان گفت تلاقی اتفاقات مختلف را بایستی در شکل‌گیری چنین ویژگی شخصیتی امکان پذیر دانست. این امکان وجود دارد آنها در محیطی رشد کرده باشند که در آن تحت کنترل شدید، حمایت بیش از اندازه و رسیدگی افراطی پدر و مادر خود بوده‌اند. و والدین او نه تنها در رشد خودکفایی کودک ناکام مانده‌اند، بلکه در هر مرحله از سنین  رشد، استقلال او را مسئله ای ناچیز و کم اهمیت تلقی کرده‌اند. چیزی که در جلسات مشاوره کودک بسیار دیده می‌شود، این است که در این وضعیت کودک یاد نمی‌گیرد که به تنهایی نیازهایش را برآورده کند. و یا تصمیم بگیرد. حتی ممکن است با عناوینی مانند بچه ننه، لوس، و یا نازک نارنجی توسط هم سالانش مورد تمسخر قرار گیرد.

ویژگی اصلی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته چیست؟

اصلی‌ترین مشغله ذهنی شخصیت‌های وابسته افکار وحشت انگیز آنها در مورد انزوا و تنها ماندن در دنیایی است که بدون کمک دیگران قادر نیستند از عهده آن برآیند. همانطور که از نام آن پیداست فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته به دیگران نیاز دارد. و از این رو تمام سعی‌اش این است که دیگران را در کنار خود داشته باشد.

به طور خلاصه می‌توان چنین گفت که شخصیت وابسته به شکل وحشتناکی گرفتار ترس از تنها ماندن است. افراد مبتلا به این نوع از اختلالات شخصیتی خود را با کمبودهایی که دارند می‌شناسند. تا اینکه در پی یافتن قابلیت‌های مثبت خود باشند. اگر دیگران را در کنار خود داشته باشند خوشحال و راضی هستند. و اگر خود را در جمعی ببینند که در آن دوستی تضمین شده امنی با دیگران دارند این خوشحالی مضاعف می‌شود.

شخصیت وابسته به عنوان همسر

ویژگی هایی که امروز در مورد همسر یا معشوغه خود شاهدش هستید نتیجه تمام این تجربه‌ها همراه با ترس ذاتی او از تنها ماندن است. این اختلال در زنان به اندازه قابل توجهی بیشتر از مردان است. اگر در حال حاضر با یک شخصیت وابسته رابطه عاطفی دارید ممکن است احساس دربند بودن و درماندگی به شما دست دهد. اگر همسر شما به اختلال شخصیت وابسته باشد حتما متوجه شده‌اید که خواسته‌ها و نیازهای او با گذشت زمان از شما بیشتر و بیشتر می‌شود. و حالا به جایی رسیده که قسمت اعظم زندگی شما را به خود درگیر کرده است.

در نتیجه یافتن زمان‌هایی برای خلوت کردن با خود و یا لذت بردن از آزادی و استقلال کمترین اهمیت و جایگاه را در دنیای خواسته‌های عاطفی همسر شما دارد. در نهایت تمام اینها احساس رنجش خاطر و خشم را در شما می‌انگیزد. مشاوران خانواده معتقدند که تعیین حد و مرز جدی و قاطع و حتی دوری کردن از همسر ممکن است وابستگی و نیازمندی فرد مبتلا را بیشتر از قبل کند. این چرخه منفی بی‌پایان و طاقت فرسا خواهد بود. مشکل اصلی در چیست؟ او مهارتهای لازم و نیز شناختی از ارزش‌های خود ندارد. تا بتواند در زندگی مشترک، شریک واقعی و همتای شما باشد.

آیا ازدواج با فرد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته توصیه می‌شود؟

نیازهای مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته هیچگاه ارضا شدنی نیستند. این شخص باعث می‌شود تا شما با گذشت زمان، زندگی در کنار شخص وابسته، اجباری به نظر بیاید. و احساس خواهید کرد صرفاً در حال ایفای نقش پدر یا مادر برای او هستید. آنچه در ابتدا عاشقانه به نظر می‌رسید به زودی تبدیل به فضایی بسته و خسته کننده می‌شود. از این رو در جلسات مشاوره ازدواج پیشنهاد می‌شود که به شدت از ازدواج با چنین افرادی خودداری شود. چرا که اگر این افراد به درستی درمان نشوند، زندگی را به شدت سخت و خسته‌کننده می‌کنند.

اما راه حل برای درمان چیست؟

اگر قصد دارید تا با یک شخصیت وابسته یک رابطه طولانی را حفظ کنید حتما باید زوج درمانی را جدی بگیرید. این کار به شما کمک می‌کند مهارت‌های مناسبی را که برای بهتر شدن این رابطه موثرند کسب کرده و ارتقا دهید. نکته مثبتی که در شخصیت‌های وابسته وجود دارد این است که آنها برای ایجاد تغییر و تحول در رابطه خود نسبت به دیگر اختلالات شخصیتی با انگیزه‌تر هستند. داشتن ارتباط مستمر با یک متخصص و مشاور روانشناس ممکن است محبوبیت و توجهی را که او به آن نیاز دارد را برایش فراهم کند. تا به محض شکل گیری ارتباط موثر درمانی با کمی تشویق برای دنبال کردن این جلسات انگیزه پیدا کند.

دلایل ایجاد اختلال شخصیت وابسته

نتیجه تصویری برای اختلال شخصیت وابسته

دلبستگی به‌دیگران ویژگی است که به‌طور طبیعی در همه افراد اتفاق می‌افتد و فردی‌که توان دلبستگی به‌دیگران را ندارد، از آسیب‌های جدی رنج می‌برد که می‌توان آن را در کودکی او جستجو کرد. اما اختلال شخصیت وابسته داستان دیگری دارد.دلبستگی هم مانند هر ویژگی انسانی دیگری در صورتی‌که از حد معمول خود خارج شود، نشان از آسیب در فرد دارد. در اینصورت، دیگر نام دلبستگی را نمی‌توان بر آن نهاد و به آن کلمه‌ی وابستگی اطلاق می‌شود و در صورتی‌که این ویژگی عام و فراگیر باشد، به آن اختلال شخصیت وابسته می‌گوییم.طبق تعریف منابع علمی روانشناختی، فردی که دارای اختلال شخصیت وابسته است نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن دارد که این نیاز در او منجر به سلطه‌پذیری، وابستگی و ترس‌های جدایی و از دست دادن می‌شود. 

ویژگی‌های فرد دارای اختلال شخصیت وابسته را می‌توان اینگونه برشمرد:

۱.بدون راهنمایی و اطمینان بخشی مفرط دیگران در تصمیم‌گیری‌های روزمره دچار مشکل می‌شود.

۲. نیاز دارد که دیگران مسئولیت بیشتر زمینه‌های مهم زندگی او را بپذیرند.

۳. در ابراز مخالفت با دیگران به‌علت ترس از قطع حمایت یا تایید آنان دچار مشکل است.

۴. در شروع کردن و انجام کارها به تنهایی به‌علت فقدان اعتماد به نفس به توانایی‌های خود مشکل دارد.

۵. برای کسب محبت و حمایت دیگران داوطلب انجام کارهایی می‌شود که برای او ناخوشایند است.

۶. از آنجایی که باور دارد نمی‌تواند به تنهایی از خود مراقبت کند، در تنهایی دچار ترس می‌شود.

۷. زمانی که رابطه عاطفی او قطع می‌شود، به‌سرعت و مصرانه به‌دنبال ایجاد رابطه دیگری به عنوان منبع حمایت و مراقبت است.

۸. دائماً فکرش درگیر ترس از از دست دادن رابطه و ترک شدن و در نتیجه تنها ماندن است. او می‌ترسد که مبادا زمانی فرا برسد که کسی مراقب او نباشد، زیرا او به توانایی‌های خودش نیز برای مراقبت از خود باور ندارد.

سایر ویژگی‌های اختلال شخصیت وابسته

احتمال بروز افسردگی، اضطراب، حملات وحشت و فوبیا در میان افراد دارای اختلال شخصیت وابسته بیشتر است. دلیل این موضوع آن است که آنها باور دارند برای بقا و زنده ماندن نیازمند حمایت دیگری هستند، بنابراین همواره اضطراب از دست دادن رابطه را دارند و غم از دست دادن و یا سردی رابطه برای آنها بسیار طاقت‌فرسا بوده و منجر به افسردگی در آنها می‌گردد. از سویی دیگر، زمانی که به آنها مسئولیت جدیدی واگذار شود و یا وارد حوزه جدیدی می‌گردند، از آنجایی که باور دارند از عهده آن بر نمی‌آیند، دچار حمله وحشت می‌گردند.افراد دارای اختلال شخصیت وابسته همچنین نشانه‌های بیشتری از مشکلات روان‌تنی مانند سردرد، معده درد و … را از خود نشان می‌دهند. مشکلات روان‌تنی یا شبه جسمی در آنها به‌دلیل جلب توجه و تأیید و مراقبت گرفتن از دیگران می‌باشد. به این طریق، آنها خود را ضعیف و نیازمند مراقبت از طرف دیگران نشان می‌دهند تا حمایت دیگران را کسب کنند.افراد وابسته، عزت نفس اندکی دارند و خود انتقادگری در آنها زیاد است.

آنها معمولاً به‌دنبال دلایل خوشحالی در بیرون از خود می‌گردند و خوشحالی خود را منتسب به اتفاقات بیرونی می‌دانند. (همسرم امروز با من مهربانتر بود، بنابراین من خوشحالم). افراد دارای اختلال شخصیت وابسته ملاکشان برای سنجش خوبی و یا بدی عملکرد خود، نظر و باور دیگران است و خودشان ملاکی به غیر از نظر دیگران برای تأیید و تشویق خود ندارند. بنابراین همواره نظر دیگران برای آنها مهم است.افراد وابسته، مهارت حل مساله کمتری از خود نشان می‌دهند و در هنگام مواجهه با یک مشکل، تمایل به اجتناب و فرار از مشکل را دارند و ترجیح می‌دهند تا با موضوع مواجه نشوند. آنها مشکل را نه یک فرصت جهت رشد و پیشرفت، بلکه دردسری تلقی می‌کنند که باید همواره از آن اجتناب کرد.افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، خود را در مواجهه با دنیا و مسائل آن ناتوان می‌بینند و باور دارند که آنها توانایی و مهارت مواجهه با دنیا را ندارند. راه‌حل آنها برای مواجهه با این دنیای پیچیده و ترسناک، پیدا کردن کسی است که بتواند از آنها مراقبت کرده و کارهای آنها را انجام دهد و برای آنها تصمیم‌گیری کند. آنها نیز در عوض حاضر هستند آرزوها و تمایلات خود را در قبال آنها زیر پا گذاشته و گوش به‌فرمان باشند. بنابراین، احساس عدک کفایت در آنها منجر به وابستگی به دیگران می‌گردد. این امر باعث می‌شود آنها هر روز به توانایی‌ها و مهارت‌های خود بیشتر بی‌اعتماد شوند و در عین حال، به‌جهت آنکه همیشه به دیگران متکی بوده‌اند، مهارت‌های زندگی مستقلانه (خوداظهارگری، حل مساله، قدرت تصمیم‌گیری) را فرا نمی‌گیرند؛ زیرا هیچ زمان خود را در معرض تجربه یادگیری مهارت‌ها قرار نمی‌دهند. گروهی از این افراد به‌دلیل آنکه این مهارت‌های خود را به‌کار نگرفته‌اند، به وجود آنها در خود باور ندارند.افراد دارای اختلال شخصیت وابسته درباره انجام کارهای خود دائماً از دیگران پرس و جو می‌کنند، مداوماً درباره نحوه انجام کارهای جدید اطمینان‌جویی می‌کنند و درباره تصمیمات خود، تاییدطلبی می‌کنند. از تنهایی سفر کردن حذر می‌کنند. از مدیریت مالی خود ناتوان هستند. از پذیرش مسئولیت‌های اضافی (ارتقا شغلی) و وظایف جدید امتناع می‌کنند.

باور ناخودآگاه افراد دارای اختلال شخصیت وابسته آن است که در صورتی که فردی مستقل باشند و ویژگی‌های یک فرد مستقل را از خود نشان دهند، دیگران آنها را ترک و طرد خواهند کرد؛ زیرا معتقد هستند که یک فرد یا وابسته به دیگران و تحت حمایت و مراقبت دیگری است و یا کاملاً مستقل و در نتیجه تنها.

آنها به‌دلیل ترس از دست دادن دیگران از هرگونه تضاد و اختلاف با دیگران اجتناب می‌کنند، زیرا می‌ترسند که رابطه خود بدین طریق به‌خطر بیاندازند و آنها در این دنیای پیچیده و ترسناک تنها بمانند. آنها بسیاری از مواقع سعی می‌کنند مشکلات رابطه و مشکلات فرد مقابل را نبینند و به‌عبارت دیگر، چشم خود را بر مسائل طرف مقابل می‌بندند (خیانت، بی‌توجهی و …) به این دلیل آنها کمتر آشکارا اعتراض می‌کنند.

مهمترین خطای شناختی افراد دارای اختلال شخصیت وابسته تفکر دو قطبی یا صفر و صد دیدن امور است. تفکراتی مانند: من بدون مراقبت دیگری زنده نخواهم ماند- من ناتوان‌تر از آن هستم که بتوانم مستقل باشم و زندگی‌ام را خودم مدیریت کنم- اگر استقلال بیشتری داشته باشم دیگری من را ترک می‌کند. معنای استقلال آن است که همه کارهایم را خودم انجام دهم. طبق این خطای شناختی، آنها باور دارند که یا کاملاً وابسته و ناتوان هستند و یا کاملاً مستقل و تنها. آنها قائل به حد وسطی بین این دو نیستند. آنها درباره مهارت‌ها و توانایی‌های خود نیز دچار خطای شناختی تفکر دوقطبی هستند. یعنی باور دارند که کارها را یا خیلی خوب و کامل انجام می‌دهند و یا کاملاً بد و اشتباه. یا کاری را درست انجام داده و موفق عمل می‌کنند و یا نادرست  انجام داده و شکست می‌خورند (البته معمولاً آنها خود را اشتباه کار، ناتوان و شکست خورده می‌دانند). به همین جهت، همواره نگران تجربه کردن امور به تنهایی و بدون تایید زیاد گرفتن از دیگران هستند.

خطای شناختی دیگر در افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، بالاخص در زمینه روابط، فاجعه‌سازی است. اگر کسی (بویژه فردی که آنها با او رابطه عاطفی داشته و به او تکیه می‌کنند) با او دچار اختلاف اندکی بشود، فرد وابسته بدترین اتفاق‌ها را در ذهن خود مجسم می‌سازد؛ درحالیکه این اختلافات می‌تواند در هر رابطه‌ای وجود داشته باشد. او پس از بروز هر مشکل جزیی، بدترین حالت ممکن را به ذهن خود می‌آورد. از سویی دیگر، در فاجعه‌سازی فرد باور دارد که در قبال این واقعه کاری از دست او ساخته نیست. در ذهن فرد وابسته افکاری مانند: من نمی‌توانم- من هرگز قادر نیستم این کار را بکنم- من ضعیف‌تر از آن هستم که از عهده این کار برآیم- وجود دارد.

افراد وابسته بالاخص زنان خود را خوش رفتار، مهربان و به‌طور معمول زیبا ولی ناتوان می‌دانند. وابستگی در مردان می‌تواند خود را به‌گونه دیگری نشان دهد. نیاز به حمایت و مراقبت در یک مرد می‌تواند جنبه سوءاستفاده و تعدی‌گرایانه به‌خود بگیرد. یک مرد دارای اختلال شخصیت وابسته هنگامی که نگران ترک شدن است و یا وقتی احساس می‌کند طرف مقابل به کس دیگری نزدیک شده است، رفتارهای تند و همراه با خشونت و تهدید از خود نشان می‌دهد. درحالیکه در زن‌ها به‌صورت دردهای بدنی، افسردگی، اضطراب و تلاش بیشتر برای جلب نظر همسر و یا شریک زندگی بروز می‌کند.

اگرچه برای همه افراد از دست رفتن و تمام شدن یک رابطه ناراحت‌کننده است، ولی برای افراد دارای اختلال شخصیت وابسته این امر فاجعه‌آمیز تلقی می‌شود و شدت احساسات و ناراحتی آنها بسیار بیشتر از حد معمول است.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، ایثارگری بسیاری برای دیگران دارند. این ایثار آنها نه از ویژگی‌های خوب اخلاقی در آنها، بلکه ناشی از آن است تا دیگران در مقابل ایثارگری‌شان، آنها را ترک نکرده و مسئولیت زندگی آنها را بر عهده بگیرند.افراد وابسته، باور به «من خوب نیستم، تو خوب هستی» (I am not ok but you are ok) دارند. آنها شخص مقابل را توانا، دانا و پرقدرت فرض می‌کنند و از او ابرمرد در ذهن خود خلق می‌کنند و در مقابل، خود را ضعیف، ناتوان و محتاج مراقبت می‌دانند.

افراد دارای اختلال شخصیت وابسته، تعریفی از خود ندارند و خودشان را تنها از طریق قضاوت‌های دیگران ارزیابی می‌کنند و درباره خود به‌شدت متکی به نظر و عقیده دیگران هستند. به این دلیل، نظرات دیگران به‌شدت آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و بهای زیادی برای آن قائل هستند.هدف افراد دارای اختلال شخصیت وابسته از مراجعه به روان‌درمانگر، دستیابی به استقلال و خودکفایی نمی‌باشد؛ بلکه به‌دنبال معجزه‌ای می‌گردند تا روابطشان را بهبود بخشد تا احساس اطمینان کنند و یا آنکه متخصصی به آنها بگوید در زندگی چه کار کنند. آنها زمانی به درمانگر رجوع می‌کنند که احساس می‌کنند در حال از دست دادن رابطه عاطفی خود هستند (یا زمانی که یک رابطه عاطفی را از دست داده‌اند) و یا قرار است مسئولیت جدیدی را برعهده بگیرند که محتاج تصمیم‌گیری است.

باور مرکزی افراد دارای اختلال شخصیت وابسته را می توان در ۴ عبارت زیر خلاصه کرد:

من بی کفایت هستم

من ضعیفم

من برای بقا نیازمند کمک دیگران هستم

دیگران قوی و توانمتد هستند.

دلایل ایجاد اختلال شخصیت وابسته

دلایل ایجاد ویژگی‌های وابستگی در فرد هنوز به‌طور کامل مشخص نمی‌باشد، ولی محققین عواملی چون آمادگی زیستی و پایه‌های ارثی و نیز عوامل محیطی را را موثر می‌دانند.کودکانی که در کودکی خلق و خوی محتاط و ترس از خود نشان می‌دهند، احتمال بروز اختلال شخصیت وابسته در بزرگسالی در آنها بیشتر است. در این خانواده‌ها نرخ اختلال اضطراب منتشر، فوبیا و شخصیت اجتنابی بالاتر است. اما ژن‌ها سرنوشت ما را تعیین نمی‌کنند. ویژگی‌های محیطی نیز باید وجود داشته باشد تا اختلال شخصیت وابسته شکل بگیرد. ویژگی‌های خانواده‌های مستعد شخصیت وابسته عبارت است از: حمایت و مراقبت بیش از اندازه والدین، کنترلگری زیاد والدین، تأکید کمتر بر استقلال، تعیین استانداردهای بالا برای موفقیت و ابراز توجه و عشق ناکافی به کودک، تحقیر شدن در موقعیت‌های اجتماعی و روابط فردی و در نتیجه ایجاد دودلی درباره توانایی‌های خود.تکرار این تجربیات باعث می‌شود که آنها باور کنند بهتر است مطیع باشند تا آنکه فردی رقابت‌طلب و تنها شوند. شرایط فرهنگی نیز زنان را تشویق به وابستگی می‌کند. زنان بیشتر از مردان تشخیص اختلال شخصیت دریافت می‌کنند.

راه‌های درمان وابستگی

۱.باید مشخص کنید که در چه حوزه‌هایی به‌دیگران متکی هستید. در زمینه خرید خانه، رانندگی، انجام کارهای اداری و بانکی، درآمدزایی و شغل، ارتباطات اجتماعی با دیگران، بیان نیازها و خواسته‌های خود، مدیریت امور خانه، تربیت فرزندان و … . پس از روشن کردن حوزه وابستگی در خود، لازم است تا تکالیفی را برای خود به‌تنهایی یا بهمراه درمانگر مشخص کنید. این تکالیف نباید آنقدر سنگین باشد که از عهده آن بر نیایید و نه آنقدر سبک باشد که هیچ اضطراب و فشاری را در شما ایجاد نکند. به‌طور مثال می‌توانید از خرید کردن شروع کنید. اگر پیشتر هیچ تجربه‌ای در این زمینه نداشته‌اید و همواره به‌دیگران متکی بوده‌اید، ابتدا سراغ خریدهای کوچکتر بروید و خریدهای بزرگتری مانند تلویزیون و اجاق گاز را در مراحل بعدی انجام دهید تا میزان اعتماد به‌نفس شما در اثر خریدهای کوچکتر بالا رفته و آماده خریدهای بزرگتر شوید. این قانون درباره همه حوزه‌ها صادق می‌باشد. هر چقدر بیشتر تجربه انجام کارهای مختلف را داشته باشید، اعتماد به‌نفس شما بیشتر می‌شود و مراحل بعدی را راحت‌تر انجام می‌دهید. به‌خودتان بگویید که هیچ کس از زمان تولد نحوه انجام کارها را بلد نبوده است و تنها پس از آزمایش و خطا و ایجاد فرصت یادگیری برای خود بوده است که امور را فراگرفته است، پس من نیز قرار نیست در دفعات اول عالی عمل کنم و هیچ اشتباهی نداشته باشم. در صورت بروز اشتباه نیز فاجعه نمی‌شود و توانایی جبران کردن آن را دارم.

هر تصمیم‌گیری مستقلانه‌ای، احساس اعتماد به‌نفس شما را بالاتر می‌برد. تا جای ممکن برای انجام امور نباید با پرس و جوی زیاد از دیگران، تأییدطلبی کنید. هر چقدر بیشتر درباره موضوعات مختلف بدون تأیید دیگران تصمیم‌گیری کنید، اعتماد بیشتری به تصمیمات خود پیدا می‌کنید. باید درک کنید که تنها یک تصمیم درست وجود ندارد و هر تصمیمی، نقاط قوت و ضعف خودش را دارد و دیگران نیز تنها بر اساس قضاوت خودشان نظر می‌دهند و در نهایت این شما هستید که بیشتر از همه نسبت به خودتان آگاهی دارید. به‌خود یادآور می‌شوید که تصمیمی که توسط خودتان اتخاذ شده، اگرچه لزوماً بهترین تصمیم نیست، زیرا هیچ تصمیمی بهترین تصمیم نیست و همه تصمیمات تنها در طیفی از مناسب تا نامناسب قرار می‌گیرند، ولکن احتمالاً به‌جهت آگاهی بیشتر شما از نیازها و اولویت‌هایتان مناسبتر از باقی تصمیمات خواهد بود.

۲.اقدام دیگری که باید انجام دهید، آگاهی و مقابله با خطاهای شناختی خود است. شما باید با افکار شناختی عدم توانایی خود مقابله کنید (مقاله خطاهای شناختی را مطالعه کنید). افکاری همچون: خیلی این موضوع سخت است- از پس آن بر نمی‌آیم- شکست می‌خورم و … . اینها افکار غلطی هستند که از کودکی در ذهن شما جای گرفته است و اکنون شما آنها را به‌عنوان حقیقت قبول دارید، درحالیکه هیچ شاهدی بر واقعی بودن آنها ندارید. شما به‌دلیل این افکار غلط، راهکاری را برای خود اتخاذ کرده‌اید که عبارت است از پیدا کردن شخصی برای مراقبت از شما و تکیه کردن به او و کمتر خود را در موقعیت‌های تجربه کردن امور و در نتیجه یادگیری قرار داده‌اید.

برای مقابله با این افکار، مزایا و معایب این افکار را بنویسید. ب‌طور مثال، شما فکر می‌کنید که فردی ناتوان و کم‌مهارت هستید. باور ناتوانی خود را بررسی می‌کنید و ببینید چه شاهدی برای آن دارید. بررسی کنید که باور داشتن به این فکر، چه مزایا و معایبی برای شما دارد.

مزیت: باعث می‌شود تا شکست نخورم و امور به‌نحو بدی پیش نروند. باعث می‌شود تا با دیگری در ارتباط بمانم و تنها نشوم. معایب: بسیاری از مواقع سپردن کارها به‌دیگری و تأییدطلبی، از آنها تضمین نمی‌کند که من شکست نمی‌خورم. تکیه بر دیگران هزینه زیادی برای من دارد، از جمله مجبورم گوش به‌فرمان و مهربان باشم و از نیازهای خودم چشم بپوشم و همیشه محتاج دیگری بمانم. این باور باعث می‌شود هیچگاه جرات تجربه کردن امور را به‌خودم ندهم. ضمن آنکه من شاهدی برای ناتوان بودن خودم ندارم. این تنها باور من است. هیچوقت خود را در محک تجربه قرار نداده‌ام. بالعکس، در بعضی از امور که وارد شده‌ام خوب عمل کرده‌ام (مثال‌های آن را بنویسید).لازم به‌ذکر است که فرد وابسته، توانایی‌هایش را کمتر از حد واقعی آن تخمین می‌زند. بنابراین به‌خود یادآور شوید که توانایی‌تان بیشتر از پیش فرض شما است و به‌خود بگویید که این باور غلط من است که خود را کم‌توان و دارای مهارت اندک توصیف می‌کنم. من باید توانایی‌ها و مهارت‌هایم را بیازمایم و می‌دانم که اندک اندک مهارت‌های من بیشتر می‌شود. زیرا من مانند همه انسان‌های دیگر لازم است تا تجربه کنم و آنگاه یاد می‌گیرم.باور غلط دیگر افراد دارای اختلال شخصیت وابسته آن است که فکر می‌کنند در صورت مستقل شدن، تنها می‌شوند و فرد مستقل، فردی جدا و بدون رابطه است. این از خطای شناختی قطبی‌نگری یا صفر و صد دیدن امور است. در این مورد نیز باید مزایا و معایب مستقل شدن را بنویسید.

معایب: اگر کمتر به همسرم وابسته باشم و خودم کارها و مسئولیت‌هایم را انجام دهم، آنوقت زمان کمتری را با همسرم می‌گذرانم. در صورت مستقل شدن احتمالاً دیگر آنقدر به‌فکر رابطه‌ام نخواهم بود و رابطه‌ام به‌خطر می‌افتد. اگر مستقل شوم، خیلی احساس تنهایی می‌کنم.

مزایا: خیلی کارهای دیگر است که می‌توانم با همسرم انجام دهم. مستقل شدن به معنای تنها شدن نمی‌باشد، بلکه حتی فرد مستقل نیز تا حدی به دیگران وابسته است و وابستگی و استقلال یک طیف هستند.اگر وابستگی مطلق و استقلال مطلق را دو سر یک بردار در نظر بگیریم، ویژگی‌های فردی را که دچار وابستگی مطلق است و یا به تعبیر دیگر، دارای اختلال شخصیت وابسته است را توضیح دادیم. 

اما ویژگی‌های فردی که دارای استقلال مطلق هستند، عبارت است از:

۱. همه کارها را به تنهایی انجام می‌دهد.

۲. همه تصمیمات را خودش به تنهایی و بدون در نظر گرفتن نظر دیگران می‌گیرد.

۳. هر چه به‌فکرش می‌رسد را بدون در نظر گرفتن تأثیرش بر دیگران بیان می‌کند.

۴. کاملاً مستقل و توانا است.

۵. به هیچ کس نیازی ندارد.

۶. خشن و تندخو است.

۷. تنها و جدا افتاده است.

همانگونه که ملاحظه می‌کنید، منظور از مستقل شدن آن نیست که از آن سوی بام بیفتید، بلکه انسان نرمال بین این دو حد قرار می‌گیرد که در عین آنکه درباره توانایی‌های خودش یقین دارد و می‌داند که به تنهایی قادر است از پس امور خود بر بیاید، ولکن در بعضی از امور با دیگران مشورت و همکاری می‌کند. نظر دیگران را در نظر می‌گیرد (ولکن دهن‌بین نمی‌باشد). در هنگام نیاز، نظر و مخالفت خود را آزادانه و بدون نگرانی از ناراحت شدن دیگران بیان می‌کند. برای انجام بهتر امور از دیگران کمک و مشورت می‌گیرد.

۳.راه دیگر ایجاد حس خودبسندگی و استقلال تقویت مهارت‌های سه‌گانه زیر است: ۱) خوداظهارگری: بیان خواسته‌ها و نیازهای خود بدون ترس از دست دادن و طرد شدن و نه گفتن در زمان‌هایی که علاقه‌ای به انجام آن کار ندارید و در نظر گرفتن اولویت‌ها و هدف‌های خود در زندگی، ۲) قدرت تصمیم‌گیری: باید بدانید که توان تصمیم‌گیری شما نه کمتر و نه بیشتر از دیگران است. باید بدانید که هر انسانی امکان دارد اشتباه کند. شما ریسک اشتباه کردن را می‌پذیرید و تمرین می‌کنید تا به تنهایی و بدون تأییدطلبی و پرسیدن نظر دیگران تصمیم بگیرید. باید یاد بگیرید که به قدرت تصمیم‌گیری خود ایمان بیاورید، ۳) قدرت حل مساله: پس از تصمیم‌گیری امکان دارد در مواردی کارها آنگونه که فکر می‌کنید پیش نرود. معمولاً همینطور است. پس آماده هستید تا با هر مشکلی مقابله کنید. مشکل‌ها را بررسی کرده و سعی می‌کنید بهترین تصمیم ممکن را بگیرید. آزمایش و خطا را روند یادگیری می‌دانید.

در روش حل مساله، ابتدا مشکل را به‌طور دقیق تعریف می‌کنید؛ زیرا اکثر افراد مشکل را خیلی مبهم و ناقص درک می‌کنند. از خود بپرسید مشکل چیست، کی و کجا شروع شد، چه کسانی در بروز مشکل نقش دارند؟ در مرحله بعد، تمام راه‌حل‌های ممکن را بدون آنکه قضاوتی درباره خوب و بد آن داشته باشید، به‌ذهن بیاورید. در نهایت، معایب و محاسن هر روش را بررسی و ارزیابی کنید. پس از اجرای راه‌حل انتخابی خود، نتایج آن را با پیشبینی‌های خود مقایسه کنید. در صورتی که به نتیجه مطلوب نرسیدید، موانع را بررسی کنید و مجدداً سیکل بالا را تکرار کنید.

۴.به‌جهت غلبه بر ویژگی‌های وابستگی، باید مهارت کنترل خود را نیز کسب کنید. بدین منظور لازم است تا در طول دوره‌ای که بر ویژگی وابستگی خود کار می‌کنید، پیش از انجام هر تمرین (به‌طور مثال خرید کردن به‌تنهایی) شدت و مدت رفتارهای خود را ثبت کنید و پیشگویی خود را از نتایج انجام هر تمرین بنویسید. پس از انجام تمرین، نتیجه واقعی آن را نیز بنویسید.

نکته بعدی آن است که درک کنید استاندارد واقعی برای هر رفتار چه می‌باشد. افراد دارای اختلال شخصیت وابسته معمولاً استانداردهای غیرواقع‌بینانه‌ای دارند. به‌طور مثال، فرد باید درک کند که آیا نیاز او به طلب کمک از دیگران واقعی است و یا آنکه ناشی از اطمینان‌طلبی در او می‌باشد. شما نباید انتظار استانداردهای بالا و غیرقابل وصول از خود داشته باشید. شما باید استاندارد معقولی را با کمک دیگری و یا درمانگر تهیه کنید.

و نکته آخر آنکه، شما باید پس از وصول به استانداردهایی که خودتان مطابق با توانمندی‌ها و ویژگی‌های خود تعریف کرده‌اید خودتان را تشویق کنید. شما نباید منتظر تحسین و تشویق دیگری باشید، بلکه بر اساس استانداردهای خود، باید خود را تشویق  کنید. در عین حال به خود یادآوری کنید که بهبود، فرایندی زمانبر است.

۵.کنترل اضطراب: در حین درمان، به‌طور معمول فرد احساس اضطراب زیادی می‌کند و لازم است تا اضطراب خود را به‌نحوی کنترل کند تا بتواند قادر بر انجام تمرین‌ها گردد و بتواند خود را با موقعیت‌های اضطراب‌زا به‌طور تدریجی مواجه کند. هرچقدر بیشتر اضطراب خود را مدیریت کنید، توان انجام کارهای مستقلانه بیشتری خواهید داشت. برای آگاهی بیشتر در این رابطه می‌توانید به مقاله اضطراب چیست؟ با نشانه‌های اضطراب و راه‌های درمان آن آشنا شوید، مراجعه کنید.

۶.فراگیری مهارت‌های اجتماعی: کمبود مهارت اجتماعی از جمله مواردی است که گروهی از افراد دارای اختلال شخصیت وابسته از آن رنج می‌برند. آنها به‌دلیل آنکه کمتر خود را در معرض تعاملات اجتماعی قرار داده‌اند، اعتماد به‌نفس لازم در این زمینه را ندارند. اگر شما نیز از این مشکل رنج می‌برید، لازم است تا مقاله راهنمای سریع برای افزایش اعتماد به‌نفس اجتماعی را مطالعه کنید.

راه های درمان اختلال وابسته

نتیجه تصویری برای اختلال شخصیت وابسته

درمان اختلال شخصیت وابسته به دلیل شیوع بالای آن مورد توجه متخصصان قرار می گیرد. شخصیت وابسته همیشه نیازمند مراقبت، توجه، تایید و ارتباط اجتماعی است. متاسفانه به دلیل آگاهی کم از اختلالات روانی و عدم وجود علائم آشکار، رفتار اطرافیان با این مبتلایان، نادرست بوده و این رفتار نادرست باعث بدتر شدن وضعیت شخصیت وابسته و سخت تر شدن درمان می شود. درمان اختلالات شخصیت نیاز به صرف زمان و انرژی دارد، پس اگر به فکر ازدواج با شخصیت وابسته هستید یا در حال زندگی با این شخصیت هستید؛ بیشتر درباره اختلال شخصیت وابسته و ویژگی های آن مطالعه کنید. در این مطلب درباره لزوم درمان، اهداف درمان و راه های درمان اختلال شخصیت وابسته صحبت کرده ایم.

 اهداف درمان شخصیت وابسته چیست؟

مبتلایان به اختلال شخصیت وابسته معمولا هنگام مراجعه شکایت خیلی حادی از وضعیت خود ندارند اما در شیوه زندگی، روابط اجتماعی، بی معنا بودن زندگی و سایر نشانه های اختلال شخصیت وابسته رنج می برند. نیاز شدید آنها به تایید و توجه دیگران، می تواند درمان آنها را دشوار کند. آنها معمولا از دردهای جسمانی شکایت دارند و باید در تجویز دارو به شخصیت های وابسته، دقت و حساسیت به خرج داده شود. بنابراین، باید در اهداف درمانی برای شخصیت های وابسته، اصلاح روابط بین فردی، بهبود اعتماد به نفس، استقلال و بالا بردن نگاه مثبت به خود در برنامه قرار بگیرد.

انواع درمان های اختلال شخصیت وابسته

همانند تمام اختلالات شخصیت، جلسات درمان مشاوره روانشناسی، بهترین انتخاب است. درمان های کوتاه مدت روانشناختی و صحبت کردن، بهترین شانس را برای موفقیت درمان خواهند داشت. نکته مهم این است که به دلیل احتمال وابستگی تدریجی شخصیت وابسته به درمانگر ترجیحا از درمان های کوتاه مدت استفاده می شود، هر چند که درمان های بلند مدت نتیجه بهتری داشته است. بنابراین 8 تا 15 جلسه می تواند برای درمان شخصیت وابسته مناسب باشد.

درمان شناختی رفتاری (CBT)

درمان شناختی رفتاری به شخصیت وابسته کمک می کند تا الگوهای فکری صحیح و دقیق را جایگزین الگوهای شناختی غلط در ذهنش بکند. شناخت همان تفکر است که اگر اشتباه باشد، بر هویت، رفتار و عملکرد فرد تاثیر می گذارد. درمانگر با استفاده از CBT به عنوان ابزاری برای بازیابی ساختار شناختی و الگوهای ذهنی تحریف شده مراجع، استفاده می کند. این بازیابی، به مرور زمان به احساسات و رفتار فرد سرایت خواهد کرد.

درمان روان پویشی

درمان روان پویشی یکی از درمان هایی است که نیاز به تعهد طولانی مدت مراجع دارد، اما یکی از موثر ترین رویکردها در درمان شخصیت های وابسته است. در روان پویشی درمانگر، مراجع را وادار به بررسی ارتباط بین روان، شخصیت و تفکر می کند بدین صورت بر روی ذهن، احساسات و رفتار شخصیت وابسته در سطح ناخودآگاه تاثیر می گذارد. به او نشان می دهد که ساختارهای اشتباه تفکر و شخصیت، چگونه مخفیانه او را از زندگی عادی باز داشته و باعث آزار او شده است.

در روند درمان روان پویشی، مراجع شدیدا ترس از ترک شدن و وابستگی را بیان کند. به گذشته برگشته و متوجه می شود که هرگز توسط خانواده به او اجازه مستقل بودن داده نشده و هرگز لذت های خود را نداشته است. به مرور زمان این افکار و احساسات پیچیده تر شده و حالا نیاز به مراقبت شدید از والدین پیدا کرده است (این مثال ساخته ذهن نویسنده می باشد، خود را در این قالب تمثیلی قرار ندهید).هنگامی که مراجع، مسیر و علت مشکلات خود را فهمید و نسبت به آن آگاه شد، می بیند که اثرات آن به شدت کاهش یافته و او آماده است تا راه جدیدی را انتخاب کند.درمان روان پویشی، بسیار سنگین و تخصصی است و همین جریان ذکر شده، ممکن است سالها طول بکشد. بنابراین قبل از انتخاب این روش، ملزومات آن را در نظر بگیرید، از روانشناس متخصص کمک گرفته و آماده شروع یک جریان طولانی مدت باشید.

سایر درمان های اختلال شخصیت وابسته شامل

_ درمانهای میان فردی که به اصلاح الگوهای ارتباطی با دیگران می پردازد.

_ درمان گروهی درمانگر محور، که جمعی از مبتلایان را در یک محیط جمع کرده و درمانگر درمان را گروهی هدایت می کند. این درمان از نظر هزینه و اثربخشی تا حدودی تایید شده است.

_ خانواده درمانی نیز یکی دیگر از درمان هایی است که می تواند برای درمان شخصیت های وابسته مفید باشد. بررسی و تغییر الگوهای ارتباطی بین اعضا به روند بهبودی بیمار سرعت می بخشد. در این جلسات اعضای خانواده نحوه برخورد با شخصیت وابسته را یاد می گیرند.

چه زمانی به دارو نیاز است؟

برای تمام اختلالات شخصیتی، دارو درمان اصلی نیست و فقط باید برای مشکلات خیلی خاصی مثل اضطراب و فشارهای ناشی از مواجه با واقعیت، که مراجع در طول درمان روانشناختی ممکن است تجربه کند، کمی از دارو استفاده می شود. سوء مصرف و اعتیاد به دارو در شخصیت های وابسته رایج است، بنابراین باید با احتیاط بسیار تجویز شود. فقط دارو های ضد اضطراب و ضد افسردگی، با تشخیص روانپزشک برای کنترل علائم درمان قابل مصرف هستند. شما در هر کجایی که هستید می توانید از خدمات مشاوره روانشناسی تلفنی و حضوری مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی بهرمند شوید.