همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

انواع اختلال خوردن

نتیجه تصویری برای اختلالات خوردن

اختلالات خوردن و تغذیه ای مربوط به رفتارهای خوردن نامتناسب و مشکل در خوردن پایدار است که منجر به بیماری های جسمانی جدی و تغییر در مصرف غذا یا جذب غذا می شود. اختلال خوردن نوعی اختلال روانی است که با عادات غذایی غیر طبیعی، بر سلامت جسمی و روانی فرد تاثیر منفی می گذارد. این اختلال یک مشکل جدی است که اگر درمان نشود، در دراز مدت سلامت جسمی بیمار را به صورت جدی به خطر می اندازد. 

انواع اختلال خوردن و تغذیه ای

هرزه خواری:

از ویژگی های هرزه خواری، خوردن مداوم مواد غیرخوراکی و بدون ارزش غذایی است که حداقل در یک دوره 1 ماهه به طول می انجامد. الگوی خوردن این افراد متناسب با سن رشدی آنها نیست و با رسوم طبیعی و پذیرفته شده فرهنگ آنها مغایر است. این افراد معمولا به بیماری های روده، عفونت های گوناگون و مسمومیت مبتلا می شوند.

اختلال نشخوار:

در اختلال نشخوار بیمار غذا را مکررا بالا می آورد. غذای بالا آورده شده دوباره توسط فرد جویده و خورده می شود یا بیرون ریخته می شود. این شرایط حداقل باید 1 ماه ادامه پیدا کند تا تشخیص داده شود. باید توجه داشت این بالا آوردن غذا بدلیل یک بیماری طبی دیگر رخ نداده باشد. این اختلال در صورتیکه در بزرگسالی هم ادامه داشته باشد ممکن است از نواقص هوشی برخاسته باشد. شروع اختلال نشخوار می تواند از شیرخوارگی، کودکی، نوجوانی یا بزرگسالی باشد. باید توجه کنید نشخوار در نوزادی طبیعی بوده و اختلال نشخوار در کودکان باید با تشخیص متخصص صورت بگیرد.

اختلال مصرف غذای اجتنابی/محدود کننده:

اختلال محدود کننده در کودکان با نشانه هایی همچون خوددادری کردن از خوردن و یا محدود شدن مصرف غذا همراه است که با کوتاهی والدین و مراقبین در پرداختن به نیازهای تغذیه ای مرتبط است. این افراد به صورت آشکار تمایلی به خوردن غذا ندارند. ممکن است نگران عواقب خوردن غذا و یا به طور کلی خصوصیات آن غذا باشند. عموما این اختلال از شیرخوارگی یا کودکی شروع شده و ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد. نشانه های این اختلال افت شدیدی را در رشد جسمانی و همچنین ایجاد مشکلات اجتماعی را موجب می شود. همچنین این افراد به شدت وزن خود را از دست می دهند و دچار سوء تغذیه قابل توجه می شوند.

بی اشتهایی عصبی:

افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی ترس شدیدی از چاق بودن دارند. آنها نسبت به سن و وزنشان بسیار کمتر غذا می خورند و وزنشان از حداقل وزن طبیعی همیشه بسیار کمتر است. آنها دست به رفتارهایی می زنند که مانع وزن گیری می شود حتی زمانیکه وزنشان بسیار پایین است. این افراد دید تحریف شده ای نسبت به ظاهر بدن خود دارند و در لاغرترین حالت خود را چاق فرض می کنند و شرایط وخیم بدنی و وزنی خود را کاملا نادیده می گیرند. این افراد یا بسیار پرخوری می کنند و پس از آن از طریق رفتارهای پاکسازی (بالا آوردن غذای خورده شده) آن را جبران می کنند یا پرخوری نمی کنند و به صورت منظم دست به اقدامات پاکسازی می زنند. شروع اختلال می تواند پس از یک واقعه آسیب زا رخ دهد.

پر اشتهایی عصبی:

الگوی خوردن در افراد مبتلا به اختلال پر اشتهایی عصبی در زمان مشخصی از روز است؛ مثلا هر 2 ساعت یک بار دست به پرخوری بارزی می زند. این افراد احساس ناتوانی شدیدی در کنترل خود در برابر خوردن می کنند؛ به این صورت که در کنترل خود برای توقف غذا خوردن یا حجم و نوع غذا ناتوان است. همچنین این افراد مکررا دست به رفتارهای جبرانی(بالا آوردن غذا) می زنند. پرخوری و رفتار جبرانی معمولا 1 بار در هفته و به مدت 3 ماه ادامه می یابد. این افراد معمولا دارای اضافه وزن شدید هستند.

اختلال پرخوری:

این اختلال به گونه ایست که حتی فرد زمانی که گرسنه نیست به خوردن ادامه می دهد تا زمانیکه احساس ناراحتی به آن دست دهد. این خوردن در مدت خاصی رخ می دهد (مثلا هر دو ساعت یک بار). فرد در برابر خوردن ناتوان است و نمی تواند آن را متوقف کند. این افراد معمولا بسیار سریع تر از حالت طبیعی غذا میخورند. احساس شرم و علائم افسردگی در این افراد بسیار بالاست.

عوامل خطر ساز برای ابتلا به اختلالات تغذیه و خوردن

عوامل زمینه ساز در سه دسته محیطی، مزاجی و ژنتیکی توضیح داده شده اند:

محیطی: اختلالاتی که در دوران شیرخوارگی یا نوزادی بروز پیدا می کند می تواند به دلیل غفلت، سرزنش، عدم نظارت و سرپرستی والدین رخ دهد. همچنین موقعیت های پر استرس و مسائل ارتباطی والدین و کودکان (فرزندان) می تواند موجب بروز و تشدید این اختلالات شوند. سوء رفتارهای جسمی و جنسی نیز از عوامل بروز اختلالات تغذیه ای است. در برخی فرهنگ ها لاغری نوعی ارزش محسوب می شود که باعث تشدید علائم در فرد و پایدار شدن آن می شود.

مزاجی: اضطراب، افسردگی، اختلالات طیف اوتیسم و وسواس زمینه ابتلا به اختلالات خوردن را فراهم می کند و یا موجب تشدید آنها می شوند.

ژنتیکی: بیماری های گوارشی، بازگشت معدی-مروی، استفراغ و دیگر مشکلات طبی می تواند عامل زمینه ساز برای ابتلا به اختلالات خوردن باشد. سابقه ابتلا در اعضای خانوادگی درجه یک بیمار در ابتلا به بی اشتهای و پر اشتهایی عصبی تاثیر گذار است. همچنین چاقی دوران کودکی و نوجوانی می تواند از عوامل زمینه ساز ابتلا به اختلالات خوردن باشد.

درمان اختلالات خوردن

درمان هایی که مبتنی بر رژیم غذایی بخصوصی است برای درمان اختلالات خوردن بکار گرفته می شود. اما از آنجا که اختلالات خوردن در نتیجه یک مشکل روانی زیربنایی ایجاد شده اند درمان دارویی و یا برنامه های رژیم غذایی تنها در کوتاه مدت موثر خواهند بود. روانشناسان از طریق خانواده درمانی سعی در پیدا کردن الگوی ارتباطی ناکارآمد در بین اعضا داشته و به تصحیح و بازسازی آن می پردازند. از تکنیک های موجود در درمان شناختی رفتاری نیز برای درمان اختلالات خوردن استفاده می شود تا افکار منفی و تحریف شده شان درباره بدن، وزن و ظاهرشان را تغییر دهند. 

اختلالات خوردن

نتیجه تصویری برای اختلالات خوردن

اختلالات خوردن، دسته‌ای از اختلالات روان‌شناختی است که در آنها به نوعی مساله‌ خوردن مطرح می‌شود؛ زیادخوردن، کم‌خوردن، کنترل‌نکردن و.... اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست که در این نوشته به چند مورد پرداخته می‌شود.

بی‌اشتهایی عصبی

برخلاف نام این اختلال، مشکل واقعی مبتلایان به آن بی‌اشتهایی نیست، بلکه آنها بشدت از افزایش وزن یا چاق شدن می‌ترسند. تصویری که این افراد از شکل و اندازه بدن خود دارند بسیار غیرواقعی است. به عنوان مثال با وجود لاغری شدید، همواره ترس زیادی از افزایش وزن یا چاق شدن دارند.ممکن است برای اندازه‌گیری وزن بدنشان از فنون مختلفی از جمله وزن کردن مکرر خود، اندازه‌گیری وسواسی اندام‌ها و استفاده مستمر از آینه برای بازبینی قسمت‌هایی که چاق تصور می‌شود، استفاده کنند. از دست دادن تدریجی وزن در زنان مبتلا به این اختلال باعث توقف قاعدگی آنها می‌شود که در صورت رخ ندادن حداقل سه دوره قاعدگی، این اختلال تشخیص داده می‌شود. درباره مردان، کاهش میل جنسی و سطح تستوسترون جایگزین این ملاک در زنان است.بسیاری از بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی با این که ممکن است بشدت لاغر و ضعیف شوند، انکار می‌کنند در رابطه با وزن خود مشکل دارند. در واقع به وزن کم خود افتخار می‌کنند. برای مخفی‌کردن لاغری خود دست به هر کاری می‌زنند؛ لباس گشاد می‌پوشند یا گاهی با حمل کردن اجسام بزرگ قصد دارند خود را سنگین‌تر از آنچه هستند نشان دهند، یا اگر قرار باشد در محیطی مانند بیمارستان وزن شوند، امکان دارد مقدار زیادی آب بنوشند تا به صورت موقت وزن خود را بالا ببرند.

دو نوع بی‌اشتهایی عصبی وجود دارد: نوع محدودکننده و نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده.

تفاوت اصلی بین این دو نوع مربوط به تفاوت در شگردهایی است که بیماران برای کاهش وزن خود از آنها استفاده می‌کنند. در نوع محدودکننده، برای کم‌کردن مقدار غذایی که خورده می‌شود، تلاش زیادی صورت می‌گیرد و مصرف کالری‌ها به دقت کنترل می‌شود یا با اعمال فعالیت‌های ورزشی شدید خود را لاغر نگه می‌دارند. مبتلایان به این نوع بی‌اشتهایی عصبی اغلب سعی می‌کنند از خوردن در حضور دیگران خودداری کنند. وقتی آنها پشت میز غذاخوری هستند، بیش از حد آهسته می‌خورند، غذای خود را به قطعه‌های بسیار کوچک تقسیم می‌کنند و مخفیانه غذا را دور می‌ریزند.

در نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده، بیمار ابتدا پرخوری می‌کند (یعنی بدون کنترل از غذایی بیش از آنچه افراد در زمان یکسان و تحت شرایط یکسان می‌خورند، استفاده می‌کند. برای مثال امکان دارد فرد چند عدد بستنی، یک پاکت شیرینی خشک و کیک شکلاتی کاملی را در یک وعده پرخوری، بخورد). سپس برای از بین بردن کالری‌های مصرف شده به رفتارهای نامناسبی دست می‌زند (برای مثال خود را وادار به استفراغ می‌کند یا از داروهای ملین یا مدر استفاده می‌کند). البته بسیاری از افراد طی دوره بیماری خود هر دو روش شرح داده شده را تجربه می‌کنند.

پرخوری عصبی

این اختلال با پرخوری و انجام اقداماتی مانند استفراغ عمدی و تمرین‌های ورزشی شدید و افراطی برای جلوگیری از افزایش وزن مشخص می‌شود. این اختلال، شباهت زیادی با نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده بی‌اشتهایی عصبی دارد، اما آنچه نشانه تشخیص و متمایزکردن این دو اختلال از یکدیگر است، وزن فرد است. فرد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی بشدت لاغر است، در صورتی که درباره فرد مبتلا به پرخوری صدق نمی‌کند.با این که هر دو گروه افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، ترس شدیدی از چاق‌شدن دارند، برخلاف بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، بیماران مبتلا به پرخوری عصبی معمولا وزن طبیعی دارند یا گاهی اندکی اضافه وزن خواهند داشت.پرخوری عصبی معمولا با ایجاد رژیم غذایی که انگیزه آن میل به ترکه‌ای بودن است، آغاز می‌شود. فرد در مراحل اولیه، غذاهای کم کالری می‌خورد، اما به مرور زمان، محدودکردن رژیم غذایی بتدریج از بین می‌رود و فرد خوردن غذاهای ممنوع‌شده را آغاز می‌کند. این غذاها معمولا غذاهای سبک و دسرهایی مانند چیپس سیب‌زمینی، پیتزا، کیک، بستنی و شکلات را شامل می‌شود.کسی که به پرخوری عصبی مبتلاست، ممکن است در یک روز تا 4800 کالری مصرف کند! فرد بعد از پرخوری، برای این که شکست خویشتنداری خود را مدیریت کند، استفراغ‌کردن، روزه‌گرفتن، ورزش‌کردن افراطی یا سوءاستفاده از ملین‌ها را آغاز می‌کند.پرخوری عصبی برای خیلی از بیماران به علت پرداخت صورتحساب‌های سنگین برای غذا، ایجاد مشکلات اقتصادی را نیز به همراه دارد. بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی معمولا جدی‌بودن مشکل خود را انکار می‌کنند، در مقابل، تنها چیزی که در ذهن بیمار مبتلا به پرخوری عصبی وجود ندارد آسودگی خیال است. آنها به دلیل نداشتن کنترل بر رفتار پرخوری خود، احساس شرم، گناه، خودکم‌بینی و تلاش برای پنهانکاری دارند.این اختلال نیز شامل دو نوع تخلیه‌کننده و غیرتخلیه‌کننده است. در نوع تخلیه‌کننده، فرد از روش‌هایی مانند استفراغ‌کردن و استفاده از ملین‌ها برای جلوگیری از افزایش وزن و خنثی‌کردن اثر پرخوری استفاده می‌کند، اما در نوع غیرتخلیه‌کننده، امکان دارد فرد روزه بگیرد یا ورزش کند، اما استفراغ نمی‌کند و از ملین‌ها و مدرها استفاده نمی‌کند.

سن شروع، میزان شیوع

بی‌اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، معمولا پیش از نوجوانی روی نمی‌دهد. با این حال در برخی موارد اختلالات خوردن، بخصوص بی‌اشتهایی عصبی را حتی در کودکان هفت ساله نیز شناسایی کرده‌اند. بی‌اشتهایی عصبی به احتمال زیاد در پانزده تا نوزده سالگی ایجاد می‌شود، پرخوری عصبی اغلب اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود.برخلاف این تصور اشتباه که اختلالات خوردن، مختص سنین جوانی است، این اختلالات حتی در سنین سالخوردگی نیز مشاهده شده است. میزان شیوع بی‌اشتهایی عصبی در میان زنان تقریبا 5/0 درصد است و در مردان تقریباً یک دهم زنان است. بروز بی‌اشتهایی عصبی ظاهرا در دهه‌های اخیر افزایش یافته است.

شیوع پرخوری عصبی در میان زنان تقریبا یک تا 3 درصد است و در مردان تقریبا یک دهم زنان است. در واقع میزان شیوع این اختلال‌ها بسیار کم است. همان‌گونه که از آمارها پیداست، با این که اختلال‌های خوردن در مردان نیز روی می‌دهد، در زنان بسیار شایع‌تر است. به طوری که اشاره شد، در ازای هر مرد مبتلا به اختلال خوردن، ده زن به آن مبتلا هستند.

آسیب‌های جسمانی و روانی مبتلایان

در افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، موی سر و همچنین ناخن‌ها، نازک و شکننده و پوست بسیار خشک می‌شود و موهای کرک مانند روی صورت، گردن، بازوها، پشت و پاها شروع به رشد کردن می‌کند. پوست خیلی از بیماران، مخصوصا روی کف دست آنها، به زردی متمایل می‌شود. با سرما مشکل دارند و دست‌ها و پاهای آنها اغلب سرد و کبود است.پوکی استخوان در بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی روانی بسیار شایع است. به همین دلیل، بیماران مدام دچار شکستگی و بدشکلی استخوان می‌شوند. به علت فشار خون پایین، احساس خستگی، ضعف و سرگیجه دارند. کمبود ویتامین نیز ممکن است وجود داشته باشد. حتی ممکن است افراد مبتلا به این اختلال از بی‌نظمی‌های قلبی بمیرند.سایر آسیب‌های روانی که ممکن است با این اختلال مشاهده شوند: افسردگی و همچنین وسواس فکری ـ عملی از مشکلات شایع افرادی است که به اختلال بی‌اشتهایی و پرخوری عصبی دچار هستند. ترس از موقعیت‌های اجتماعی (برای مثال خوردن در جمع) نیز در این افراد وجود دارد.

همچنین در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی و نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده اختلال بی‌اشتهایی عصبی، سوءمصرف مواد و الکل مشاهده شده است. در ضمن برخی از افراد مبتلا به این اختلالات دارای سابقه اقدام به خودکشی و مشکلات شخصیتی عمیق (مانند شخصیت دوری‌جو یا مردم‌گریز و کمالگرا) هستند.

علت چیست؟

1 ـ وراثت و عوامل زیستی: گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانواده‌های این افراد جریان دارد. خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی، خودشان به میزان بالایی دچار این اختلال هستند. همچنین وجود بی‌نظمی در نوعی انتقال‌دهنده عصبی به نام سروتونین که اشتها و رفتار تغذیه را تنظیم می‌کند، در بروز این اختلال نقش دارد.

2ـ تأثیرات همسالان و رسانه‌های گروهی: تحقیقات نشان می‌دهد فشارهای اجتماعی و معیارهایی که برای لاغری از طرف جامعه، گروه همسالان و همچنین رسانه‌های گروهی بر افراد اعمال می‌شود، نقش مهمی در بروز این اختلال دارد.

3ـ خانواده: انعطاف‌ناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کمالگرایی، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین، نمونه‌هایی از رفتارهای نابهنجار رایج در خانواده‌های افراد مبتلا به این مشکلات است. به علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال‌های خوردن در رابطه با رژیم گرفتن، تأکید بیش از اندازه بر لاغری و ظاهر جسمانی خوب دارند.

4 ـ عوامل فردی: به همان میزان که فرد لاغر بودن را معیار جذاب، محبوب و شاد بودن بداند، احساس بسیار بدی از اضافه وزن خود دارد و در نتیجه سعی در کاهش وزن خواهد کرد. یکی دیگر از عوامل فردی دخیل در اختلال خوردن، نارضایتی از بدن است.به زبان ساده‌تر، اگر آن طور که به نظر می‌رسیم را دوست نداشته باشیم، در این صورت احساس بدی درباره خودمان خواهیم داشت و سعی می‌کنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم. از نظر تئوری‌های عمیق روان‌شناختی، این نارضایتی از خود (که معمولا فقط هم درباره وزن نیست و این افراد در سایر بخش‌های خود نیز احساس نارضایتی دارند)، نشانه احساس یک خلأ درونی توسط آنهاست که به نوعی فرد، به واسطه خوردن یا اشتغال ذهنی با خوردن و مقاومت در برابر خوردن، سعی در پر کردن آن خلأ دارد.

کمالگرایی (نیاز به این‌ که اوضاع بی‌عیب و نقص باشد) عامل خطر مهم دیگری در بروز این اختلال است و افراد کمالگرا، معیارهای سرسختانه و دقیقی برای لاغری خود دارند که باید براساس آن عمل کنند.

درمان

در کنار منشأ زیستی و ژنتیکی به نظر می‌رسد مسأله اصلی درباره مشکلات خوردن، احتمالا موضوعات زیربنایی‌تری مثل نارضایتی از خود است که باید به بررسی علل و منشأ آن پرداخت. مشکل در ارتباط با افراد مهم زندگی، انتظارات کمالگرایانه آنها و حالا خود فرد و بسیاری فرضیه‌های دیگر ازجمله این احتمالات هستند.

درمان اختلال‌های خوردن در موارد شدید بسیار دشوار است و میزان بازگشت علائم بیماری بالاست، اما در دوره بسیار طولانی، بهبودی امکان‌پذیر است. با توجه به آنچه گفته شد، طیفی از روش‌های درمانی برحسب سبب‌شناسی برای این بیماران به کار می‌رود که عبارتند از:

دارو درمانی: معمولا برخی داروها ازجمله داروهای ضدافسردگی در درمان بیماران مبتلا به اختلالات خوردن مفید تشخیص داده شده است. به نظر می‌رسد داروهای ضدافسردگی، خلق بیماران را بهبود می‌بخشد، حساسیت آنها را به شکل و وزن بدن کاهش می‌دهد و موجب تعدیل مشکلات خوردن خواهد شد.

درمان‌شناختی ـ رفتاری: در این درمان بیشتر روی عقاید غیرواقعی و تحریف‌شده‌ای که در ذهن بیمار نقش بسته است تمرکز می‌شود. این عقاید بیشتر حول محور وزن، غذا و همچنین خود فرد می‌گردد (عقاید نادرستی از قبیل این ‌که در صورتی که لاغر نشوم، افراد مرا طرد خواهند کرد).

خانواده‌ درمانی: درباره نوجوانان مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، اکنون خانواده‌درمانی، به میزان بسیاری مورد استفاده قرار می‌گیرد. در خانواده‌درمانی، درمانگر با والدین کار می‌کند تا آنها کمک کنند بیمار دوباره خوردن را آغاز کند. درمانگر وعده‌های غذای خانواده را مشاهده و والدین را ترغیب می‌کند درباره خوردن فرزندشان به صورت یک تیم عمل کنند. بعد از این ‌که بیمار افزایش وزن را آغاز کرد، به سایر مسائل و مشکلات خانواده پرداخته می‌شود و در نهایت درمانگر به بیمار کمک می‌کند روابط مستقل‌تر و سالم‌تری را با پدر و مادرش برقرار کند.

خی نکاتی که اجرای آنها توسط خود فرد و خانواده در پیشگیری و درمان اختلال خوردن در کودکان مؤثر تشخیص داده شده است، عبارتند از:

ـ فرزندتان را به خاطر آنچه هست بپذیرید و تحسین و تأیید کنید.

ـ ملاک شما برای تحسین فرزندتان همه نقاط قوت شخصیتش باشد، نه فقط تأکید بر ظاهر و زیبایی او.

ـ غذا خوردن مناسب را تشویق کنید، نه رژیم گرفتن را.

ـ ظاهر و اندازه بدن فرزندتان را با دیگر همسالانش مقایسه نکنید.

ـ نقایص ظاهری فرزندتان را به سخره نگیرید و در او احساس شرم و گناه ایجاد نکنید.

ـ بیش از حد حمایتگر و سختگیر نباشید و اجازه دهید حس استقلال و تصمیم‌گیری در فرزندتان رشد کند.

ـ فرزندتان را به خاطر رفتارهای نامناسب غذا خوردنش سرزنش نکنید و به تهدید و تنبیه متوسل نشوید. به جای آن سعی کنید نگرانی‌های خود را به او ابراز کنید (مثلا به جای ضمیر تو از ضمیر من استفاده کنید، برای مثال به جای این که به او بگویید: «تو خیلی بدغذا هستی»، بگویید: «من از این که به مقدار کافی غذا نمی‌خوری نگران سلامت‌ات هستم.»

ـ کمی دقت نشان می‌دهد مشکلات خوردن با استرس‌ها و مسائل روان‌شناختی ارتباط تنگاتنگی دارد. کنترل و پرداختن به آنها باید در خط اصلی درمان قرار گیرد.

اختلالات بی نظمی خلق اخلالگر

طغیان­های خشم مکرر و شدید که به صورت کلامی (مثل غیظ­های کلامی) و/ یا رفتاری آشکار می­شوند(مثل پرخاشگری جسمانی به افراد یا اموال) که از نظر شدت یا مدت خیلی بی­تناسب با موقعیت یا تحریک است.

طغیان­های خشم به طور متوسط، سه بار یا بیشتر در هفته روی می­دهند.

خلق مابین طغیان­های خشم در بخش عمده­ای از روز، به طور مداوم تحریک­پذیر، و برای دیگران (مثل والدین، معلمان، همسالان) قابل مشاهده است.

خلق مابین طغیان­های خشم در بخش عمده­ای از روز، به طور مداوم تحریک­پذیر، و برای دیگران(مثل والدین، معلمان، همسالان) قابل مشاهده است.

ملاک­های A-D به مدت ۱۲ ماه یا بیشتر وجود داشته­اند. فرد در طول این مدت، دوره­ای نداشته است که ۳ ماه پیاپی یا بیشتر بدون تمام نشانه­ها در ملاک­های A-D ادامه یافته باشد.

ملاک­های A و D حداقل در دو یا سه موقعیت وجود دارند(یعنی، در خانه، در مدرسه، با همسالان) و حداقل در یکی از این موقعیت­ها شدید هستند.

این تشخیص نباید برای اولین بار قبل از ۶ سالگی یا بعد از ۱۸ سالگی داده شود.

بنابر سابقه یا مشاهده، سن به هنگام شروع ملاک­های A-E ، قبل از ۱۰ سالگی است.

هرگز دوره مجزایی وجود نداشته است که بیش از ۱ روز ادامه یافته باشد و در طول آن ملاک­های کامل نشانه، به جز مدت، برای دوره مانیک یا هیپومانیک برآورده شده باشند.

توجه: خلق بالای متناسب با رشد، مثل خلقی که در زمینه رویدادی بسیار مثبت یا انتظار کشیدن آن روی می­دهد، نباید به عنوان نشانه مانی یا هیپومانی درنظر گرفته شود.

این رفتارها منحصراً در طول دوره اختلال افسردگی اساسی روی نمی­دهند و با بیماری جسمانی دیگر(مثل اختلال طیف اوتیسم، اختلال استرس پس از آسیب، اختلال اضراب جدایی، اختلال افسردگی اساسی مداوم (افسرده­خویی) بهتر توجیه نمی­شوند.

توجه: این اختلال نمی­تواند همراه با اختلال لجبازی و نافرمانی، اختلال انفجاری متناوب، یا اختلال دوقطبی وجود داشته باشد، هرچند می­تواند همراه با اختلالات دیگر، از جمله اختلال افسردگی اساسی، اختلال کاستی توجه/بیش­فعالی، اختلال سلوک، و اختلالات مصرف مواد، وجود داشته باشد. در مورد افرادی که نشانه­های آنها ملاک­های اختلال بی­نظمی خلق و اختلال لجبازی و نافرمانی را برآورده می­کنند، فقط باید تشخیص اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر داده شود. اگر فردی تا به حال دوره مانیک یا هیپومانیک را تجربه کرده باشد، تشخیص اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر نباید برای او داده شود.

این نشانه­ها ناشی از تأثیرات فیزیولوژیکی مواد یا بیماری جسمانی یا عصبی دیگر نیستند.

ویژگی­های تشخیصی

ویژگی اصلی اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر، تحریک­پذیری مزمن، شدید و مداوم است. این تحریک­پذیری شدید دو جلوه بالینی برجسته دارد، که اولین جلوه آن طغیان­های خشم مکرر است. این طغیان­ها معمولاً در پاسخ به ناکامی روی می­دهند و می­توانند کلامی یا رفتاری باشند(دومی به شکل پرخاشگری علیه اموال، خود یا دیگران است). آنها باید به طور مکرر(یعنی، به طور متوسط هفته­ای سه بار یا بیشتر)(ملاکC) ظرف حداقل ۱ سال و دست­کم در دو موقعیت روی دهند( ملاک­های E و F)، مثلاً در خانه و در مدرسه، و باید متناوب با رشد باشند (ملاک B). دومین جلوه تحریک­پذیری شدید، از خلق مزمن که به طور مداوم تحریک­پذیر است و مابین طغیان­های خشم شدید وجود دارد، تشکیل می­شود. این خلق تحریک­پذیر یا عصبانی باید شاخص کودک باشد، در بخش عمده­ای از روز، تقریباً هر روز، وجود داشته باشد و برای دیگران در محیط کودک محسوس باشد(ملاک D).جلوه بالینی اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر باید به دقت از جلوه بیماری­های مرتبط دیگر، مخصوصاً اختلال دوقطبی کودک متمایز شود. در واقع، اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر برای پرداختن به نگرانی قابل ملاحظه در مورد طبقه­بندی مناسب و درمان کودکان که تحریک­پذیری مزمن و مداوم نشان می­دهند در برابر کودکانی که اختلال دوقطبی کلاسیک (یعنی دوره­ای) را آشکار می­سازند، به DSM-5 افزوده شده است.

شماری از پژوهشگران، تحریک­پذیری شدید، غیردوره­ای را به صورت شاخص اختلال دوقطبی در کودکان در نظر می­گیرند، اما DSM-IV و DSM-5 ایجاب می­کنند که کودکان و بزرگسالان باید دوره­های مجزای مانی و هیپومانی داشته باشند تا برای تشخیص اختلال دوقطبی نوع I واجد شرایط باشند. در طول چند دهه آخر قرن بیستم، این نظر پژوهشگران که تحریک­پذیری شدید، غیردوره­ای، جلوه­ای از مانی کودکی است، همزمان بود با افزایش ناگهانی میزان تشخیص اختلال دوقطبی که متخصصان بالینی برای بیماران کودک خود تعیین کردند. به نظر می­رسد که این افزایش ناگهانی در شیوع ناشی از آن باشد که متخصصان بالینی، حداقل دوجلوه بالینی را در طبقه­ای واحد ترکیب کردند. یعنی، هم جلوه­های کلاسیک، دوره­ای مانی و هم جلوه­های غیردوره­ای تحریک­پذیری شدید، اختلال دوقطبی در کودکان نامیده شدند. در DSM-5، تشخیصی را در بر نداشت که برای کودکانی تعیین شده باشد و نشانه­های شاخص آنها از تحریک­پذیری بسیارشدید و غیردوره­ای تشکیل شده باشند، در حالی که DSM-5، با منظور کردن اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر، طبقه مجزایی را برای این­گونه جلوه­ها تأمین می­کند.

شکل­ گیری و روند

شروع اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر باید قبل از ۱۰ سالگی باشد، و این تشخیص نباید در مورد کودکانی که سن رشدی کمتر از ۶ سال دارند، داده شود. معلوم نیست که آیا این بیماری فقط به این صورت محدود شده به سن وجود دارد یا نه. چون نشانه­های اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر احتمالاً با افزایش سن کودکان تغییر می­کنند، استفاده از این تشخیص باید به گروه­های سنی مشابه با گروه­هایی محدود شود که اعتبار آن تعیین شده است ( ۷ تا ۱۸ ساله). تقریباً نیمی از کودکان مبتلا به تحریک­پذیری شدید، مزمن، جلوه بالینی خواهند داشت که همچنان ملاک­های این اختلال را ۱ سال بعد برآورده می­کند. میزان تغییر از تحریک­پذیری شدید، غیردوره­ای، به اختلال دوقطبی، بسیار پایین است. در عوض، کودکان مبتلا به تحریک­پذیری مزمن، در بزرگسالی در معرض خطر ابتلا به اختلال­های افسردگی یک­قطبی و / یا اختلالات اضطرابی قرار دارند.

متغیرهای مربوط به سن نیز اختلال کلاسیک و اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر را متمایز می­کنند. میزان اختلال دوقطبی عموماً قبل از نوجوانی خیلی پایین(۱٫/.>)، همراه با افزایش یکنواخت تا اوایل بزرگسالی است (میزان شیوع ۱ تا ۲ درصد). اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر قبل از نوجوانی شایع­تر از اختلال دوقطبی است و هنگامی که کودکان به بزرگسالی انتقال می­یابند، نشانه­های این اختلال عموماً کمتر شایع می­شوند.

عوامل خطر و پیش ­آگهی

خلق و خویی. کودکان مبتلا به تحریک­پذیری مزمن معمولاً سوابق روان­پزشکی پیچیده­ای دارند. در این کودکان، سابقه نسبتاً قابل ملاحظه تحریک­پذیری مزمن شایع است، که معمولاً قبل از اینکه ملاک­های کامل برای این نشانگان برآورده شده باشند، آشکار می­شوند. این گونه جلوه­های پیش­تشخیصی، ممکن است برای تشخیص اختلال لجبازی و نافرمانی واجد شرایط باشند. خیلی از کودکان مبتلا به اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر، نشانه­هایی دارند که ملاک­های اختلال کاستی توجه/بیش­فعالی (ADHD) و اختلال اضطرابی را نیز برآورده می­کنند، به طوری که چنین تشخیص­هایی اغلب از همان سنین نسبتاً اولیه وجود دارند. در برخی کودکان، ملاک­های اختلال افسردگی اساسی نیز ممکن است برآورده شوند.

ژنتیکی و فیزیولوژیکی. در رابطه با انباشت و وراثت خانوادگی، توصیه شده است کودکانی که تحریک­پذیری مزمن، غیردوره­ای را آشکار می­سازند، می­توانند براساس خطر خانوادگی خود، از کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی متمایز شوند. با این حال، این دو گروه از نظر میزان خانوادگی اختلالات اضطرابی، اختلالات افسردگی یک­قطبی، یا سوءمصرف مواد، تفاوت ندارند. کودکان مبتلا به اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر در مقایسه با کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی یا بیماری­های روانی دیگر، شباهت­ها و تفاوت­هایی را در کمبودهای پردازش اطلاعات آشکار می­سازند. برای مثال، کمبودها در نامیدن هیجان چهره، به علاوه تصمیم­گیری مشوش و کنترل شناختی، در کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی و کودکانی که به طور مزمن تحریک­پذیرند، و همین­طور در کودکان مبتلا به برخی از بیماری­های روان­پزشکی دیگر، وجود دارند. شواهدی نیز برای کژکاری ویژه اختلال وجود دارد، مثلاً در طول تکالیفی که آماده­سازی توجه را در پاسخ به محرک­های هیجانی ارزیابی می­کنند، که علایم منحصر به فرد کژکاری را در کودکان مبتلا به تحریک­پذیری مزمن ثابت کرده­اند.

موضوعات تشخیصی مرتبط با جنسیت

کودکان مبتلا به ویژگی­های اختلال بی­نظمی اخلالگر که به کلینیک­ها ارجاع می­شوند، عمدتاً پسر هستند. در بین نمونه­های جامعه، به نظر می­رسد که برتری پسرها تأیید شده است. این تفاوت در میزان شیوع بین پسرها و دخترها، اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر را از اختلال دوقطبی که شیوع جنسیت برابر دارد، متمایز می­کند.

خطرخودکشی

به طور کلی، شواهدی که رفتار خودکشی­گرا و پرخاشگری را ثابت می­کنند، و همین طور پیامدهای کارکردی شدید دیگر، در اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر باید هنگام ارزیابی کودکان مبتلا به تحریک­پذیری مزمن، مورد توجه قرار گیرند.

پیامدهای کارکردی اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر

تحریک­پذیری شدید، مزمن، به صورتی که در اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر دیده می­شود، با اختلال محسوس در روابط کودک با اعضای خانواده و همسالان و در عملکرد تحصیلی، ارتباط دارد. این کودکان به خاطر اینکه ناکامی را خیلی کم تحمل می­کنند، عموماً مشکل پیشرفت در مدرسه دارند؛ آنها اغلب قادر نیستند در فعالیت­هایی شرکت کنند که کودکان سالم معمولاً از آنها لذت می­برند؛ زندگی خانوادگی آنها به خاطر طغیان­ها و تحریک­پذیری آنها، به شدت مختل است؛ و در شروع کردن روابط دوستی و ادامه دادن آن مشکل دارند. به طور کلی، سطوح کارکردی در کودکان مبتلا به اختلال دوقطبی و اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر برابر است. هر دو بیماری، اختلال شدیدی را در زندگی افراد مبتلا و خانواده آنها ایجاد می­کنند. در اختلال بی­نظمی خلق اخلالگر و اختلال دوقطبی کردن، رفتار خطرناک، اندیشه­پردازی خودکشی یا دست­زدن به خودکشی، پرخاشگری شدید، و بستری شدن روان­پزشکی شایع هستند.

تست خودشناسی اختلالات دو قطبی همراه با پاسخ

اختلال دوقطبی یکی از اختلالاتی است که بسیار با مشکلات دیگری چون افسردگی اشتباه گرفته می‌شود و تست اختلال دوقطبی احتمال ابتلای شما به این اختلال را بررسی می‌کند. در این مقاله پس از آشنایی با این اختلال و علائم آن، یک تست روانشناسی خواهید زد که به شما می‌گوید باید به روانشناس مراجعه کنید یا خیر.

  اختلال دوقطبی نوعی اختلال خلقی است که با عنوان اختلال افسردگی-شیدایی نیز شناخته می‌شود. مبتلایان به این اختلال روحیات و اخلاقیات باثباتی ندارند و دچار تغییرات شدید خلق می‌شوند. این بیماری معمولا اواخر دوران نوجوانی یا اویل دوران بزرگسالی خودش را نشان می‌دهد و انواع مختلفی هم دارد. تفاوت در انواع این بیماری، وجود دوره شیدایی یا طول این حالت است.

بعضی از نشانه‌های این اختلال عبارتند از:

عدم توانایی برای تمرکز، حواس‌پرتی

کاهش نیاز به خواب

اعتقادات غیرواقعی درمورد توانمندی‌ها و قدرت فرد

قضاوت ضعیف

بی‌قراری، افزایش انرژی و میزان فعالیت

خلق خیلی بالا و احساس نشاط شدید همراه با احساس خودبزرگ‌بینی

تحریک‌پذیری مفرط

صحبت کردن بی‌وقفه، مسابقه افکار، پریدن از موضوعی به موضوع دیگر با سرعت خیلی زیاد (۵ امتیاز)

ولخرجی یا خساست

رفتار متفاوت از حالت معمول که مدتی طولانی ادامه داشته‌است

افزایش تمایلات جنسی

نشان دادن حرکات و تصمیم‌های ضد و نقیض از خود

سوء‌مصرف دارو‌ها و مواد مخدر، الکل و دارو‌های محرک

رفتار‌های اغواگرانه، مداخله‌جویانه و پرخاشگرانه

تشخیص اختلال دوقطبی

تشخیص این اختلال به کمک تست‌ها، آزمایش و مهمتر از همه بررسی بالینی روانشناس یا روانپزشک انجام می‌شود. انجام دادن تست‌ها بصورت آنلاین و خودسرانه نمی‌تواند خیلی کمک زیادی به شخص کند. تنها تست آزمایشگاهی که امروزه به نام تست تشخیص اختلال دوقطبی وجود دارد، آزمایشی است که با استفاده از بزاق دهان دو جهش ژنتیکی در ژنی به نام GRK۳ را بررسی می‌کند. اما همین آزمایش هم هنوز قطعیت کافی ندارد.

در واقع تشخیص این اختلال بستگی به علائم بالینی، تاریخچه بیمار و زمینه خانوادگی وی دارد. با این حال انجام تست اختلال دوقطبی که در ادامه می‌آید خالی از لطف نیست. 

تست اختلال دوقطبی

انجام این تست روانشناسی به شما کمک می‌کند که شناخت بهتری از حالات خود دست پیدا کرده و در صورت نیاز برای تشخیص دقیق‌تر به متخصص مراجعه کنید.

در صورتیکه امتیاز شما در محدوده خطر بود حتما به یک روانشناس مراجعه کنید تا علایم شما با دقت بیشتری بررسی شود. پس با دقت عبارات زیر را بخوانید و خودتان را درمورد میزان تکرار شدن این حالات قضاوت کنید:

  • ۱- بعضی وقت‌ها خیلی بیشتر یا تند‌تر از حد معمول صحبت می‌کنم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۲- در مواقعی پیش می‌آید که من خیلی فعال‌تر و پرکارتر از معمول باشم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۳- من دچار حالاتی می‌شوم که در آن حرکاتم خیلی تند می‌شود یا بسیار تحریک‌پذیر می‌شوم.

الف- هرگز (۰ امتیاز)

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۴- مواقعی پیش می‌آید که من دو حس متضاد هیجان و افسردگی را با هم دارم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز)

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۵- گاهی (۲ امتیاز) خیلی بیشتر از حد معمول به داشتن رابطه جنسی علاقه‌مند هستم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز)

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۶- دامنه اعتماد به نفس من از بسیار با اعتماد به نفس تا کاملا بدون اعتماد به نفس تغییر می‌کند.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۷- در عملکرد کمی یا کیفی کاری من تغییرات زیادی در مواقع مختلف وجود دارد.

الف- هرگز (۰ امتیاز)

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۸- بدون هیچ دلیل واضحی برخی اوقات خیلی عصبانی یا متخاصم می‌شوم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۹- گاهی (۲ امتیاز) بسیار کند ذهن و گاهی (۲ امتیاز) بسیار خلاق می‌شوم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز)

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۱۰- بعضی اوقات بسیار علاقه‌مند به معاشرات با مردم هستم، ولی در مواقع دیگر دوست دارم خودم با افکارم تنها باشم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۱۱- گاهی (۲ امتیاز) بسیار خوش بین هستم، ولی در دیگر اوقات به شدت بد‌بین می‌شوم.

الف- هرگز (۰ امتیاز) 

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز) 

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

  • ۱۲- گاهی بیش از حد غمگین و گریان هستم، ولی بعضی وقت‌ها هم بسیار می‌خندم و شوخ طبعی می‌کنم.

الف- هرگز (۰ امتیاز)

ب- فقط کمی (۱ امتیاز) 

ج- گاهی (۲ امتیاز) 

د- متوسط (۳ امتیاز)

ه- تقریبا زیاد (۴ امتیاز) 

و- خیلی زیاد (۵ امتیاز)

نتایج تست اختلال دوقطبی

اگر جمع امتیازات شما:

۰ تا ۹ امتیاز باشد، شما مشکل دوقطبی ندارید.

۱۰ تا ۱۵ امتیاز باشد، ممکن است کمی دچار افسردگی باشید، ولی اختلال دو قطبی ندارید.

۱۶ تا ۲۴ امتیاز باشد، ممکن است دچار اختلال دوقطبی خفیف یا افسردگی باشید.

۲۵ تا ۳۵ امتیاز باشد، اختلال دو قطبی محتمل‌ است.

۳۶ تا ۵۰ امتیاز باشد، علایم اختلال دو قطبی متوسط تا شدید دارید؛

و اگر امتیاز شما بالاتر از ۵۱ باشد احتمال دارد دچار نوع جدی و شدید اختلال دوقطبی باشید.

سخن آخر

با وجود اینکه در این نوشته برای شما تستی ارائه شده است، اما فراموش نکنید برای درمان اختلال دوقطبی، نیاز است ابتدا به بررسی بالینی علائم پرداخته شود. چون حتی برخی از بیماری‌های غیر روانی مثل اختلال تیروئید، لوپوس، ایدز و سایر عفونت‌ها مثل سیفلیس هم علائم و نشانه‌هایی مشابه آنچه در اختلال دوقطبی وجود دارد را از خود نشان می‌دهند. این تست از سایت psychcentral ترجمه شده و شما می‌توانید تست‌های دیگری که در این سایت برای شناسایی اختلال دوقطبی هستند را هم انجام دهید. ولی هیچ‌کدام جای بررسی یک روانپزشک باتجربه را نمی‌گیرد

نشانه اختلال دو قطبی در افراد همراه با راه های درمان آن

درمان اختلال دوقطبی

یکی از اختلالات روانی که بیشتر در سنین نوجوانی و بزرگسالی دیده می شود، اختلال روانی دو قطبی یا ˈافسردگی-شیداییˈ است که عموما افراد مبتلا از نشانه های آن بی اطلاع هستند. افراد مبتلا به این بیماری دچار تغییرات شدید خلق می شوند. این بیماری انواع مختلفی دارد که مهمترین انواع آن اختلال دوقطبی نوع یک و اختلال دو قطبی نوع دو است. تفاوت این دو اختلال در وجود دوره شیدایی است؛ در نوع یک این حالت اتفاق می افتد ولی در نوع دو فرم خفیف تری از آن که نیمه شیدایی است، بروز می کند. شروع بیماری معمولاً با دوره ای از افسردگی می باشد و پس از یک یا چند دوره از افسردگی، دوره شیدایی بارز می شود. در تعداد کمتری از بیماران شروع بیماری با دوره شیدایی یا نیمه-شیدایی است.

افسردگی و اختلال دوقطبی

اغلب افرادی که دچار اختلال دوقطبی هستند دو وضعیت و حال مختلف و متناوب را تجربه می کنند، یکی دوران پرانرژی و تکانش (شیدایی) و دیگری دوران غم و نومیدی و از دست دادن علایق به فعالیت های  مختلف (افسردگی). این مساله در مورد کودکانی که دچار اختلال دوقطبی هستند نیز صادق است، هر چند نشانه ها و عوارض آن در کودکان ممکن است تا حدودی متفاوت باشد، برای مثال، کودکان و نوجوانان در دوران مانیایی، احتمالا بیشتر از بالغین زود رنج و تحریک پذیر می شوند و رفتارهای تخریبی نشان می دهند تا رفتارهای شادمانه به علاوه، کودکان بیشتر از بالغین احتمال دارد که این حالت ها را در یک زمان و به طور توام داشته باشند که به آن حالت مختلط گفته می شود.

تغییر حالت از حالت مانیایی به افسردگی در کودکان و نوجوانان به سرعت و گاهی حتی در خلال یک روز، صورت می گیرد. در حالی که این تغییر حالت در بالغینی که دچار اختلال دوقطبی هستند معمولا در دوره های هفتگی یا ماهانه اتفاق می افتد.

علت بروز اختلال دوقطبی

علل دقیق اختلال دو قطبی ناشناخته است، اما عوامل متعددی در ایجاد و شکل گیری این بیماری نقش دارند که عبارتند از:

تفاوت های بیولوژیکی

محققان بر این باورند که تغییرات فیزیکی بارزی در مغز افراد مبتلا به اختلالات دو قطبی دیده شده است. تاثیر و اهمیت این تغییرات در بروز این امر هنوز نامشخص است، اما در نهایت می تواند در کشف علت دقیق این بیماری کمک کند.

انتقال دهنده های عصبی

عدم تعادل در مواد شیمیایی مغز یا همان انتقال دهنده های عصبی نقش قابل توجهی در اختلال دو قطبی و دیگر تغییرات خلق و خوی داراست .

هورمون ها

تغییرات هورمونی نیز ممکن است در ایجاد و یا تحریک این بیماری دخیل باشد.

وراثت

اختلال دوقطبی در بستگان خونی (مانند خواهر و برادر و یا پدر و مادر) شایع تر است. محققان در حال تلاش برای یافتن ژن موثر در بروز این بیماری هستند.

عوامل محیطی

استرس، تجاوز و یا تجربیات تلخ و آسیب زا در زندگی فرد ممکن است نقش مهمی در اختلال دو قطبی را بازی کند.

پزشکان به اولیایی که نشانه ها و رفتارهای مرتبط با اختلال دو قطبی را به مدت حداقل دو هفته در کودکانشان مشاهده می کنند، توصیه می کنند که حتما با پزشک متخصص مشورت کنند. البته تشخیص اختلال دوقطبی در کودکان می تواند دشوار و بحث انگیز باشد زیرا معیار و ضابطه تشخیصی جداگانه ای برای این گونه کودکان وجود ندارد.

بسیاری از بالغینی که تشخیص اختلال دوقطبی برای آنان داده شده اظهار داشته اند که نشانه های بیماری از دوران کودکی در آن ها شروع شده است به علاوه، اختلال دوقطبی در کودکان معمولا به همراه اختلالات دیگری از جمله بیش فعالی بروز می کند.

علائم و نشانه های شیدایی در اختلال دو قطبی

سرخوشیاعتماد به نفس کاذبقدرت قضاوت ضعیفگفتار سریعرفتار پرخاشگرانهتحریک پذیریافزایش فعالیت بدنیرفتار های پرخطرهزینه های مالی غیر معقولافزایش تمایل جهت انجام یا رسیدن به اهدافافزایش میل جنسینیاز به خواب اندکپریشانی زود هنگاماستفاده بی دقت و خطرناک مواد مخدر و یا الکلغیبت مکرر در مدرسه یا محل کارتوهمات و یا فرار از واقعیت (سایکوز)عملکرد ضعیف در محل کار یا مدرسهنشانه ها و علائم افسردگی در اختلال دوقطبی

علائم و نشانه های افسردگی در اختلال دوقطبی

غمگینینا امیدیافکار یا رفتار خودکشیاضطراباحساس گناهمشکلات در خوابیدنکم اشتهایی و یا افزایش اشتهاخستگیعلاقه اندک به انجام فعالیت های لذت بخشمشکلات در تمرکزکج خلقیدرد مزمن بدون علتغیبت مکرر در مدرسه یا محل کارعملکرد ضعیف در محل کار یا مدرسهسایر علائم و نشانه های اختلال دوقطبی

نشانه های اختلال دوقطبی

ایجاد تغییرات فصلی در خلق وخوی

برخی از افراد مبتلا به اختلال دو قطبی با تغییر فصل حالاتشان نیز تغییر می کند. بسیاری از این افراد در بهار یا تابستان دچار مانیا و یا هایپو مانیا می شوند و در فصول پائیز و زمستان این حالات و خلق و خوی به افسردگی تبدیل می شود و در برخی دیگر از افراد، این چرخه معکوس است.

چرخه سریع اختلال دو قطبی

برخی از افراد مبتلا به اختلال دوقطبی از تغییرات خلقی بسیار سریعی برخوردارند . این افراد دارای چهار نوع نوسانات خلقی و یا بیشتر در طول یک سال هستند و تغییرات خلقی در آنها بسیار سریع رخ می دهد، گاهی اوقات این نوسانات در چند ساعت اتفاق می افتد.

روان پریشی (سایکوز)

حملات شدید مانیا یا افسردگی در بیماران ممکن است منجر به سایکوز گردد، علائم روان پریشی (سایکوز ) شامل باورهای غلط و بسیار قوی (هذیان) و شنیدن یا دیدن چیزهایی که وجود ندارد ( توهم) می باشد.

حقایق و باورهای اشتباه اختلال دوقطبی

باور اشتباه: افرادِ مبتلا به اختلال دوقطبی درمان نمی‌شوند و زندگی عادی‌ای ندارند.

حقیقت: افراد زیادی با اختلال دوقطبی دارای مشاغل عالی و موفقیت‌های متعدد هستند. این افراد در زندگی روابط شاد و معقولی دارند. شاید زندگی با این افراد کمی چالش‌ برانگیز باشد اما کنترل و درمان آن، اوضاع را تا حد زیادی به شکل طبیعی و عادی تبدیل می‌کند. برای کنترل این اختلال و درمان آن یادگیری مهارت‌هایی لازم است.

باور اشتباه: سرعت تغییر حالات شیدایی-افسردگی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی بسیار سریع است.

حقیقت: اطلاعات محدودی که درباره‌ی این اختلال در میان عوام وجود دارد، موجب شکل‌گیری تفکرات این‌چنینی است. اختلال دوقطبی معمولا در حالت افسردگی خود را نشان می‌دهد و افرادِ درگیر، بیشتر مواقع کم‌ انرژی هستند و در افسردگی ناشی از آن به سر می‌برند. تغییر حالت در زمان شیدایی نیز مانند حرکات محیرالعقول دیوانه‌های زنجیری فیلم‌ها غیرقابل کنترل نیست. تغییر هیجانات و انرژی، مهم‌ترین نشانه‌ی این اختلال است که لزوما با برون‌گرایی‌های غیرعادی همراه نیست.

باور اشتباه: اختلال دوقطبی صرفا بر خلق و خو تأثیر می‌گذارد.

حقیقت: اختلال دوقطبی بر سطح انرژی، قضاوت‌ها، حافظه، تمرکز، اشتها، الگوی خواب، توانایی جنسی و اعتماد به نفس افراد تأثیر می‌گذارد. ضمن اینکه موجب تشویش و مشکلات فیزیکی نیز می‌شود. بیماری‌هایی مانند: دیابت، فشار خون، میگرن و ناراحتی‌های قلبی با این اختلال در ارتباط هستند.

باور اشتباه: تنها راه درمان اختلال دوقطبی دارو درمانی است.

حقیقت: اگر چه دارو درمانی از پایه‌های اصلی درمان این اختلال محسوب می‌شود، اما درمان‌های شخصی و راهبردهای فردی نیز در روند بهبودی تأثیر زیادی دارند. ورزش کردن، خواب کافی، تغذیه مناسب و تلاش برای کنترل خلق و خو، دوری از استرس و وجود همراهانی دلسوز، تا حد زیادی این مشکل را کم و به روند درمان کمک می‌کند.

چهار حالت از نشانه های بیرونی اختلال دوقطبی

این اختلال در افراد مختلف علایم متفاوتی دارد. شدت، نوسان و الگوهای متفاوتی برای عوارض و علایم اختلال دوقطبی دیده شده است. مثلا سرعت تغییر وضعیت از حالت افسردگی به شیدایی در برخی بسیار سریع است و سایر افراد این مشکلات را به شدت‌های متفاوت تجربه می‌کنند.

۱. شیدایی

در مرحله‌ی شیدایی افزایش انرژی، بروز خلاقیت و نشاط شدید دیده می‌شود. در این مرحله فردِ دچار اختلال دوقطبی، زیاد صحبت می‌کند و به شدت فعال است. کم‌خوابی و استراحت نکردن از نشانه‌های دیگر این حالت است. فرد اعتقاداتی غیر واقعی در مورد توانایی‌ها و قدرت فردی خود پیدا می‌کند، یعنی فرد خود را به شدت توانمند و ویژه احساس می‌کند. شاید این احساسات خوب و جالب به نظر برسند، اما وقتی پای تصمیمات احساسی، هیجانی و غیرمنطقی به میان می‌آید باید در مورد جالب بودن آن تردید کرد. مثلا افراد در این مرحله از اختلال دوقطبی، تصمیماتی مانند شرط‌بندی‌های غیرمعقول یا سرمایه‌گذاری‌های نامناسب می‌گیرند. افراد در این مرحله پرخاشگر می‌شوند و نسبت به عقاید مخالف، تغییرات ناگهانی در برنامه‌های از پیش تعیین شده و… واکنش‌های شدید نشان می‌دهند.

۲. شیدایی ضعیف

شدت شیدایی ضعیف نسبت به حالت قبلی کمتر است. در این مرحله افراد همچنان احساس نشاط غیرعادی و تمایل به فعالیت دارند. اما روند زندگی روزانه تا حد زیادی طبیعی است. شاید بتوان گفت که افراد در حالت شیدایی خفیف دارای خلق و خویی بانشاط هستند که البته این نشاط کاذب و غیرعادی است. در واقع در این مرحله شرایط روحی فرد دچار تغییرات غیرعادی می‌شود. بعد از این مرحله فردِ دچارِ اختلال دوقطبی به مرحله‌ی افسردگی یا شیدایی وارد می‌شود.

۳. افسردگی

در گذشته افسردگی عادی با افسردگی ناشی از اختلال دوقطبی اشتباه گرفته می‌شد. اما تحقیقات مختلف نشان می‌دهد که این دو نوع افسردگی تفاوت زیادی با هم دارند و درمان‌های پیشنهادی هر یک بسیار متفاوت است. درمان افسردگیِ ناشی از اختلال دوقطبی با داروهای ضد افسردگی پیگیری نمی‌شود. در واقع داروهای ضدافسردگی احتمال وخیم شدن اختلال دوقطبی را بیشتر می‌کنند. برخی از این داروها موجب نوسان مراحل مختلف می‌شوند و فرد را از حالت شیدایی به شیدایی خفیف یا افسردگی می‌رسانند. علی‌رغم علایم بیرونی هر دو نوع افسردگی، شیوه‌ی درمان آنها متفاوت است. نشانه‌هایی که برای هر یک از انواع افسردگی بروز می‌کند، کمک شایانی به درمان آنها می‌کند. مثلا در افسردگی اختلال دوقطبی، فرد به شدت تحریک‌پذیر و غیرقابل‌پیش‌بینی می‌شود و مدام احساس گناه دارد. افسردگی ناشی از اختلال دوقطبی منجر به خواب زیاد، بی‌حوصلگی و اضافه وزن می‌شود و در بعضی موارد ارتباط فرد با واقعیت و دنیای بیرون قطع می‌شود که به آن افسردگی سایکوتیک یا روان‌پریشی شدید گفته می‌شود. در این مرحله افراد قادر به برقراری روابط اجتماعی سالم و کار کردن نیستند.

۴. حالات ترکیبی

در این مرحله از اختلال دوقطبی علایم و نشانه‌های حالات مختلف اختلال دوقطبی یعنی افسردگی، شیدایی و شیدایی خفیف با هم آمیخته می‌شوند. افسردگی توأم با تشویش، بی‌خوابی، تحریک‌پذیری، حواس‌پرتی و افکار ضد و نقیض. این مرحله بسیار خطرناک است، زیرا ترکیب احساسات متناقض و انرژی متفاوت و خلق و خوی متغیر، نهایتا می‌تواند موجب خودکشی شود.

انواع حالات ترکیبی اختلال دوقطبی

اختلال دوقطبی نوع اول

در این حالت ترکیبی از شیدایی و افسردگی دیده می‌شود. در واقع وجود دوره‌ی افسردگی یا نیمه‌شیدایی برای تشخیص الزامی نیست، اما گاهی اوقات اتفاق می‌افتد.

اختلال دوقطبی نوع دوم

در این حالت شیدایی دیده نمی‌شود، اما یک یا چند دوره شیدایی خفیف و یا چند دوره افسردگی شدید هم وجود دارد.

اختلال خلق دوره‌ای

دوره‌های نیمه-شیدایی همراه با دوره‌هایی از افسردگی که به اندازه‌ی افسردگی اساسی نیستند.

درمان اختلال دوقطبی

اگر علایم و نشانه‌های اختلال دوقطبی را در خود یا اطرافیان‌تان مشاهده می‌کنید، سریعا به متخصص مراجعه نمایید. کتمان کردن و عدم پذیرش مشکل، کمکی به درمان و حل آن نمی‌کند. پیگیری نکردن این مسئله تنها به بدتر شدن وضعیت می‌انجامد و سلامت، اشتغال و روابط فرد مبتلا را در معرض نابودی قرار می‌دهد. تشخیص به موقع کمک شایانی به درمان و جلوگیری می‌کند. گاهی اوقات افرادِ دچارِ این اختلال، از مرحله‌ی شیدایی لذت می‌برند و انرژی و بلندپردازی این مرحله را دوست دارند. باید با گوشزد کردن عواقب مخرب این مرحله به افراد مبتلا، اهمیت درمان را یادآوری کرد. در حقیقت برای نشاط و سرخوشی‌های این مرحله تاوان سنگینی پرداخته می‌شود.

اصول درمان اختلال دوقطبی

درمان بلند مدت

اختلال دوقطبی مزمن و قابل‌ بازگشت است، بنابراین حتی در حالتی که بیمار بهبود می‌یابد، نباید روند درمان قطع بشود. برای جلوگیری از ورود فرد به مراحل مختلف این اختلال باید دارو درمانی یا تجویز پزشک را رعایت کرد.

درمان‌های غیردارویی

دارو درمانی به تنهایی برای رفع اختلال دوقطبی کافی نیست. مؤثرترین درمان، تلفیق دارو درمانی با ایجاد تغییرات در سبک زندگی و کمک گرفتن از اطرافیان و حمایت آنهاست. 

کمک گرفتن از مشاور و روان‌پزشک با تجربه

اختلال دوقطبی، اختلال پیچیده‌ای است. تشخیص این اختلال نیازمند مهارت و تجربه‌ی متخصصان است و درمان آن گاهی بسیار دشوار است. روند درمان باید از سوی متخصص با تجربه پیگیری بشود. کمک گرفتن از روان‌پزشک از ملزومات درمان است.

اقدامات شخصی

برای درمان اختلال دوقطبی باید تصمیم‌های هوشمندانه‌ای گرفته شود. سبک زندگی و عادت‌های روزانه‌ی فرد، تأثیر شگفت‌انگیزی در فرایند درمان دارد و گاهی تنها اراده‌ برای بهبودی نیاز به دارو درمانی را به کلی از بین می‌برد.کسب اطلاعات صحیح و آگاهی در مورد اختلال دوقطبی در روند درمان بسیار مؤثر است. هر چه فرد مبتلا، این اختلال را بهتر بشناسد، راحت‌تر می‌تواند حالات خود را کنترل کند. ورزش و فعالیت‌های جسمانی تا حدود زیادی از تنش‌های این اختلال جلوگیری می‌کند. در تمرینات ورزشی مانند ایروبیک که باعث فعالیت و حرکت پاها و دست‌ها می‌شود، به سیستم اعصاب و مغز کمک زیادی می‌شود. سایر ورزش‌ها شامل دویدن، پیاده‌روی، شنا، رقص و کوهنوردی نیز بسیار مفید هستند.پرهیز از موقعیت‌های استرس‌زا و دوری از تنش در محل کار و امتحان کردن فنون و تکنیک‌های آرامش‌ بخش نظیر مدیتیشن، یوگا یا نفس عمیق به بهبود اختلال دوقطبی کمک چشم‌گیری می‌کند. همراهی اطرافیان، دلسوزی و کمک آنها برای افراد درگیر با اختلال دوقطبی بسیار مهم است.حرف زدن با دوستان یا حضور در کلاس‌های درمان گروهی نشانه‌ی ضعف نیست. بیشتر افراد از درد دل کردن و صحبت کردن درباره‌ی مشکل خود با دیگران می‌گریزند و آن را حقارت‌آمیز تلقی می‌کنند. این باور بسیار اشتباه است. وقتی شما با دوست‌‌ یا یکی از نزدیکان‌تان صحبت می‌کنید، اولین حسی که در او شکل می‌گیرد، احساس افتخار است. افتخار از اینکه مورد اعتماد واقع شده و شایستگی شنیدن درد دل دیگری را داشته است.حضور در جمع‌های دوستانه و خانوادگی به بهبود اختلال دوقطبی کمک می‌کند. وقتی در جمعی حاضر می‌شوید که دیگران شما را دوست دارند و برای سلامتی و زندگی‌تان اهمیت قائل هستند، انرژی مثبت فراوانی به شما منتقل می‌شود. خواب کافی و تغذیه‌ی سالم، الگوهای رفتاری و عادات شما را تغییر می‌دهند و باعث می‌شوند در مسیر شادی و سلامتی قرار بگیرید. این عوامل در افراد دچار اختلال دوقطبی نیز بسیار مفید هستند.

اختلال دوقطبی و خودکشی

مرحله‌ی افسردگی ناشی از اختلال دوقطبی زمینه‌ی مساعدی برای خطرات زیادی از جمله خودکشی به وجود می‌آورد. در این مرحله که با افسردگی عادی تفاوت زیادی دارد، فرد میل زیادی به مرگ و خودکشی پیدا می‌کند. این میل در افرادی که حالت ترکیبی اختلال دوقطبی را تجربه کرده‌اند یا سابقه‌ی استفاده از مواد مخدر و الکل دارند، بیشتر است. وجود سابقه‌ی خودکشی در خانواده یا آشنایان نیز احتمال خودکشی را بالا می‌برد.

علائم میل به خودکشی

حرف زدن درباره‌ی مرگ و خودکشی

احساس ناامیدی در زندگی

احساس حقارت و بی‌ارزش بودن

آرزوی مرگ کردن

تغییر حالات ناگهانی یا ترک ناگهانی جمع و خلوت گزیدن

به دنبال ابزار خودکشی بودن

هرگونه صحبت درباره‌ی خودکشی از جانب این افراد را جدی بگیرید. هرگز این تفکر آنها را شوخی نپندارید و در صورت مشاهده‌ی علایم خودکشی، مسئله را به شکل جدی و صحیح پیگیری کنید.

علت و ریشه اختلال دوقطبی

علت واحدی برای اختلال دوقطبی وجود ندارد. مطالعاتی در مورد عوامل ژنتیکی صورت گرفته است، ولی همچنان عامل اصلی این اختلال کشف نشده است. بعضی مطالعات تصویری از مغز انسان، تغییرات فیزیکی مغزی را در خلال شکل‌گیری این اختلال نشان می‌دهند. مطالعات دیگری نشان از بر هم خوردن تعادل انتقال‌ دهنده‌های عصبی، عملکرد نامطلوب تیروئید، افزایش هورمون‌های کورتیزول و اختلالات ریتم شبانه‌روزی بدن انسان دارند. عوامل محیطی و روانی نیز در پیشرفت این اختلال نقش دارند. استرس، سوءمصرف مواد و… از عوامل محرک برای شروع این اختلال هستند.

استرس

وقایع استرس‌زای زندگی، فردی با آسیب‌پذیری ژنتیکی را در معرض ابتلا به این اختلال قرار می‌دهند. تغییرات اساسی مثبت یا منفی می‌توانند موجب بروز هیجانات منفی در فرد بشوند. مثلا ازدواج، ترک منزل به قصد تحصیل، از دست دادن عزیزان، آتش‌سوزی و وقایع ناخوشایند دیگر می‌توانند موجب ابتلا به اختلال دوقطبی باشند.

مصرف مواد مخدر

مواد مخدر به خودی خود، دلیلی بر شکل‌گیری این اختلال نیستند اما می‌توانند وضعیت فرد مبتلا را بدتر کنند و اگر فردی استعداد ابتلا به اختلال دوقطبی را داشته باشد، روند پیشرفت آن را سریع‌تر می‌کنند. کوکائین، اکستازی و آمفتامین‌ها موجب تشدید حالت شیدایی و الکل و مواد آرام‌بخش باعث شدت افسردگی می‌شوند.

داروهای ضدافسردگی

برخی داروها مانند داروهای ضدافسردگی موجب شیدایی می‌شوند. سایر داروهایی که موجب تشدید و تحریک اختلال دوقطبی می‌شوند، بعضی داروهای سرماخوردگی، کافئین و داروهای تنظیم عملکرد تیروئید و اشتها هستند.

تغییرات فصلی

تغییرات فصلی این اختلال را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهند. مثلا شیدایی، بیشتر در تابستان و افسردگی در سه فصل دیگر نمود می‌یابد.

اختلالات خواب

کم‌خوابی باعث شیدایی می‌شود و آرامش بدن را به شدت تهدید می‌کند.

گفتار درمانی در بیماران دوقطبی

گفتاردرمانی به تاثیر داروها و مقابله با این بیماری کمک می کند. گفتار درمانی بر تغییر افکار و رفتار بیمار تمرکز می کند که با نوسانات خلق‌وخو ایجاد می شوند. درمان های تک نفره در گفتاردرمانی به بهبود روابط شخصی کمک می کند. درمان های گروهی کمک می کنند تا بیمار زندگی روزمره خود را بهبود بخشد.

روش زندگی بیماران دوقطبی

این بیماران باید برنامه خاصی را در زندگی روزمره خود رعایت کنند. این برنامه شامل خوابیدن به میزان کافی، مصرف وعده های غذایی منظم و ورزش کردن است. با رعایت این برنامه، بیمار توانایی کنترل این اختلال را خواهد داشت. بیماران از الکل و مواد مخدر نباید استفاده کنند، زیرا این مواد باعث بدتر شدن علائم می گردد. بیماران علائم هشدار دهنده مربوط به شیدایی و افسرگی را باید بشناسند و از روانپزشک خود سئوال کنند. با این کار می توانند علائم را کنترل کنند.

درمان الکتروشوک (ECT) برای بیماران دوقطبی

برخی از بیماران با این روش درمان می شوند. اما نکته قابل ذکر این است که وقتی، بیمار با دارو و گفتار درمانی بهبود نیابد، از این روش استفاده می کنند. در این روش، برای ایجاد شوک در مغز از جریان الکتریکی استفاده می کنند. این روش یکی از ساده ترین راه ها برای کاهش شدت علائم می باشد.

نکات لازم درباره اختلال دوقطبی که باید دانست

بسیاری از این افراد نمی دانند که آنها این بیماری را دارند و از کمک سایر افراد دوری می کنند.

دوستان و اقوام فرد، در اوایل این بیماری را تشخیص نمی دهند.

آنها ممکن است از افسردگی شدید بیمار، ناامیدی و حالات شیدایی او بترسند.

اگر فرد بتواند بیماری خود را بشناسد و به اقوام و دوستان خود بگوید که چگونه این بیماری بر او تاثیر می گذارد، آنها مهربان تر و دلسوزتر خواهند شد.

دارا بودن یک پشتیبان باعث خواهد شد که بیمار خود را تنها احساس نکند و انگیزه بیشتری برای کنترل بیماری خود داشته باشد.

پیشگیری از اختلال دوقطبی

عدم مصرف الکل و مواد مخدر

با افرادی معاشرت کنید که بر شما تاثیر مثبت داشته باشند.

به طور منظم ورزش کنید. ورزش کردن باعث آزاد شدن هورمون آندورفین از مغز می گردد. این هورمون، می تواند احساس خوبی به شما بدهد و راحت تر بخوابید.

خواب کافی داشته باشید. خواب کافی خلق و خو را کنترل می کند. اگر در خوابیدن مشکل دارید، به پزشک خود اطلاع دهید. 

حقایقی درباره اختلال دوقطبی

حدود بیست درصد افرادی که علائم افسردگی را تجربه می کنند، با مراجعه به پزشک می فهمند دچار بیماری اختلال دوقطبی هستند.

تقریبا نیمی از افراد مبتلا به این اختلال، قبل از تشخیص به بیش از یک پزشک مراجعه کرده اند تا تشخیص صحیح بیماری برای آنها داده شده است.

بیماران معمولا درمان را ده سال بعد از شروع بیماری آغاز کرده اند که به دلیل تاخیر در تشخیص آن بوده است. در این صورت، شانس بهبودی کمتر خواهد شد.

تفاوت افسردگی و اختلال دوقطبی

در گذشته اختلال دوقطبی و افسردگی را یک بیماری همراه می دانستند که در دل هم قرار دارند. اما با پیشرفت علوم و تحقیقات فیزیولوژیک، محققان اظهار کردند که تفاوت هایی بین این دو بیماری وجود دارد، مخصوصا در روش درمان آنها. بیشتر بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی را نمی توان با داروهای ضد افسردگی درمان کرد. حتی امروزه بسیاری از پزشکان می گویند که استفاده از ضد افسردگی ها برای درمان اختلال دوقطبی، حتی این بیماری را بدتر می کند، باعث شروع جنون خفیف و دیوانگی می شود،  تغییرات خلق و خو را تشدید می کند و یا با سایر داروهای درمانی فرد تداخل کرده و خود باعث تغییرات خلق و خو می شود.

رابطه جنسی در افراد با اختلال دوقطبی

در این دوره افراد با اختلال دو قطبی، تمایل بیش از حد به داشتن رابطه جنسی(هایپرسکشوال) از خود نشان می دهند که می تواند عوارض بیشماری برای آن ها داشته باشد.

نشانه های افراد با اختلال دو قطبی در دوران شیدایی

عدم توانایی در کنترل میل جنسی

نداشتن رضایت جنسی با وجود رابطه های فراوان

برقراری رابطه جنسی با افراد مختلف

استمنا بیش از حد

داشتن رابطه مستمر و در نتیجه بر هم خوردن رابطه زناشویی

بروز رفتارهای پرخطر جنسی

عدم رضایت احساسی از رابطه

دیدن تصاویر پورنوگرافی

فکر کردن بیش از حد به مسائل جنسی

این تمایل بیش از حد می تواند عواقب فراوانی برای فرد داشته باشد. تحقیقات جامعه پزشکی جنسی در آمریکای شمالی بین ۲۵ تا ۸۰ درصد افرادی که اختلال دو قطبی دارند، تمایل بیش از حد به داشتن رابطه جنسی(هایپرسکشوال) نیز در آن ها دیده می شود. همچنین این تمایل در زنان دارای اختلال دو قطبی بیشتر از مردان است. در نوجوانان و جوانان دارای اختلال دو قطبی این تمایل بیشتر دیده می شود و می تواند مشکلات بسیاری برای آن ها به وجود بیاورد. در بزرگسالان نیز عدم توانایی در کنترل میل جنسی می تواند منجر به بر هم خوردن ازدواج و رابطه زناشویی شود.

رابطه جنسی در افراد با اختلال دوقطبی در دوران افسردگی

در دوران افسردگی این افراد یک تغییر خلق ناگهانی از خود نشان می دهند و دیگر هیچ تمایلی به برقراری رابطه جنسی ندارند. یک رابطه مستقیم بین افسردگی و عدم تمایل به رابطه جنسی وجود دارد. این تغییر ناگهانی زندگی این افراد را با مشکل رو به رو می کند زیرا شریک زندگی آن ها نمی تواند با این تغییر ناگهانی کنار بیاید. مخصوصا در افرادی که در دوره ای تمایل بیش از حد به رابطه جنسی دارند و ناگهان همه چیز عوض می شود لذا شریک آن ها کاملا گیج و ناامید می شود. اختلال دو قطبی می تواند اختلالات جنسی نیز به وجود آورد که در مردان به صورت اختلال نعوظ بروز می کند.

نکته مهم: برخی داروهایی که برای درمان این اختلال تجویز می شوند، میل جنسی را کاهش می دهد. گاهی اوقات این گروه بیماران، داروی مصرفی را سر خود قطع می کنند تا مشکل را برطرف کنند اما دارو فقط باید با مشورت پزشک قطع شود.مشکلات جنسی در بیماران مبتلا به اختلال دو قطبی معمولا نادیده گرفته می شود و حتی گاهی پزشکان هم توجهی به این مساله ندارند اما حل نشدن این مشکل می تواند برای فرد مشکل ساز شود.

اختلال دوقطبی و ازدواج

مسائل مختلف، از استرس کاری تا مسائل مالی، می‌تواند موجب اختلاف و مشکلاتی در ازدواج شود. اما وقتی یکی از زوجین به اختلال دوقطبی مبتلا است، عوامل ساده استرس‌زا می‌تواند به شدت افزایش یابد. شاید به همین دلیل است که 90 درصد ازدواج‌هایی که در آنها یکی از زوجین به اختلال دوقطبی مبتلا بوده با شکست مواجه شده‌اند

اصلاح رابطه مشکل‌دار برای افراد دارای اختلال دوقطبی

داشتن رابطه برای کسی که به اختلال دوقطبی مبتلا است، دشوار است. اما غیرممکن نیست. زن و شوهر باید در کنار هم تلاش کنند تا بتوانند ازدواج را نجات دهند. گام اول تشخیص و درمان بیماری است. پزشک شما می‌تواند داروهایی همچون لیتیوم را برای تثبیت بیشتر خلق‌وخوی شما و ضدافسردگی‌ها را برای کنترل علائم بیماری شما تجویز کند. مشاوره با یک روانشناس یا مشاور مجرب نیز بسیار مهم است. با مشاوره می‌آموزید که چگونه رفتارهایی را که موجب استرس در رابطه شما می‌شوند را کنترل کنید. همراهی همسرتان در طول مشاوره به او امکان می‌دهد دلیل رفتارهای شما را درک کرده و روشهای بهتری را برای واکنش در برابر شما بیاموزد. هرچه همسر فرد بیشتر در مورد این مسائل بداند، نقش موثرتری خواهد داشت. مشارکت همسر در روند درمان می‌تواند روند درمان اختلال دوقطبی را به تلاشی مشترک تبدیل کند. و واقعاً موجب افزایش احساس صمیمیت می‌شود.

اختلال دوقطبی و سطح تحصیلات بالاتر

این مسئله که احتمال بروز مشکلات روانی در افراد باهوش‌تر به مراتب بیشتر است، مسئله جدیدی نیست. محققان در پژوهش‌های مختلف کوشیدند تا ارتباط بین میزان هوش و بالاتر بودن احتمال افسردگی، تشویش و سایر اختلالات روانی را دریابند.این مسئله که احتمال بروز مشکلات روانی در افراد باهوش‌تر به مراتب بیشتر است، مسئله جدیدی نیست. محققان در پژوهش‌های مختلف کوشیدند تا ارتباط بین میزان هوش و بالاتر بودن احتمال افسردگی، تشویش و سایر اختلالات روانی را دریابند. بسیاری از هنرمندان خلاق مانند ون‌سان ون‌گوگ، ‌ارنست همینگوی و جکسون پولوک از اختلال دوقطبی و سایر مشکلات روانی رنج می‌بردند.

ارتباط میزان IQ، خلاقیت و سطح تحصیلات با بروز بیماری‌های روانی 

اخیرا طی تحقیقی محققان به سرنخ‌های جدیدی برای اختلال دوقطبی و به طور ویژه شیزوفرنی دست یافته‌اند. آنها در این تحقیق میزان هوش و عملکرد تحصیلی را در بیمارانی با اختلال دوقطبی و شیزوفرنی مورد سنجش قرار دادند.

آنها ۴۹۴ بیمار با اختلال دوقطبی نوع یک، ۹۵۲ بیمار با طیف شیزوفرنی و ۲۲۳۱ بیمار با هر دو مشکل را مورد بررسی قرار دادند. از طرفی تحقیقاتی بر روی ۱۱۰۴ فرد تحت کنترل و ۱۰۰ نفر از خواهرها یا برادرهایشان انجام دادند. نتایج نشان داد بیمارانی با اختلال دوقطبی نوع یک با درصد بالاتری توانستند مقاطع تحصیلی را در مقایسه با سایر گروه‌ها تکمیل کنند، برخلاف این مسئله که میزان  IQ آ‌نها نسبت به افراد تحت کنترل،‌ کمتر بود. بیمارانی که شیزوفرنی داشتند هم IQ و سطح تحصیلی پائین‌تری نسبت به افراد تحت کنترل در آنها دیده شد. بیمارانی که از اختلال دوقطبی نوع یک و شیزوفرنی رنج می‌بردند، سطح IQ مشابهی داشتند اما بیمارانی که اختلال دوقطبی نوع یک داشتند، سطح تحصیلات آنها بالاتر بود.

اگرچه بیمارانی با اختلال دوقطبی نوع یک نسبت به افراد تحت کنترل IQ کمتری داشتند، اما احتمال تکمیل مقاطع تحصیلی بالاتر در آنها بیشتر دیده شد. این مسئله با بیماران شیزوفرنی که در مقایسه با افراد سالم گروه تحت کنترل، کمبودهای ذهنی و کاستی‌های تحصیلی داشتند، کاملا در مغایرت بود. از آنجایی که ثابت نشد افرادی که تا حدی دچار اختلال دوقطبی یک بودند عملکرد بارزتری در سطح تحصیلات دارند، اطلاعات ما ‌نشان می‌دهد که عملکرد تحصیلی بالاتر می‌تواند یکی از ویژگی‌های شاخص بیمارانی با اختلال دوقطبی باشد.

البته این نتایج الزاما به معنای آن نیست که افرادی که سطح تحصیلات بالاتری دارند، خطر بروز اختلال دوقطبی در آنها بیشتر است. علاوه بر این، تحقیقات بیشتری نیاز است تا روان‌شناسان بتوانند به این نتیجه برسند که اختلال دوقطبی با سطح تحصیلات مرتبط است.

درمان گیاهی اختلال دوقطبی 

برای تشخیص و درمان مناسب اختلال دوقطبی، مانیا یا شیدایی با پزشک مشورت کنید. از درمان های خانگی فقط به عنوان درمان های کمکی استفاده کنید. به طور کلی داروهایی توسط پزشکان تجویز می‌شوند اما آن‌هایی که علاقه‌مند به درمان طبیعی هستند می‌توانند از داروهای گیاهی بهره مند شوند. برای راهنمایی صحیح با یک متخصص مجرب یا متخصص گیاهان دارویی مشورت کنید.

1. درمان گیاهی اختلال دوقطبی با روغن ماهی

روغن ماهی سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 بوده و می‌تواند در درمان اختلال شخصیت دوقطبی مورد استفاده قرار گیرد. محتویاتEPA ( اسید ایکوزاپنتانوئیک ) و DHA ( اسید دوکوساهکساونیک ) برای تولید هورمونها و سلامت بافتهای عصبی ضروری است. روغن ماهی عملکرد مغز را بهبود داده و افسردگی را بر طرف می کند. بنابراین از مکمل روغن ماهی استفاده کنید. برای تعیین دوز مناسب با دکتر مشورت کنید. همچنین می‌ توانید به طور منظم ماهی‌ های چرب نظیر ماهی تن آلباکور، اسقومری، قزل آلا، شاه ماهی و ماهی آزاد مصرف کنید که سرشار از اسیدهای چرب امگا-3 هستند.

2. درمان گیاهی اختلال دوقطبی با ناز باتلاقی

گیاه مفید دیگری برای درمان اختلال دوقطبی در کودکان و بزرگسالان است چون در نقش یک محرک خفیف و آرام‌ بخش عمل می کند. همچنین به افزایش حافظه و تسکین فشار روانی کمک می کند.

چند قاشق چای خوری از عصاره گرفته شده از برگ ناز باتلاقی را روزانه به مدت چند هفته بنوشید. روش دیگر این است که روغن تهیه شده از ناز باتلاقی به طریق سرخ کردن برگهای آن در روغن حیوانی را بخورید.

در روش دیگر برای درمان شیدایی افسردگی از مکمل های این گیاه استفاده کنید. برای تعیین دوز مناسب با پزشک مشورت کنید.

ماساژ پوست سر با روغن نازباتلاقی نیز برای درمان شیدایی افسردگی سودمند است.

3. درمان اختلال دوقطبی بدون دارو با بهمن بری

بهمن بری در نقش یک تقویت کننده عصبی عمل می‌ کند تا علائم اختلال دوقطبی برطرف شود. مطالعه ای به سال 2013 که توسط دانشگاه پیتزبورگ صورت گرفت نشان داد سنسوریال، عنصر موجود در بهمن بری، می‌تواند عملکردهای شناختی مجزا را در افرادی که از اختلال دو قطبی رنج می‌برند بهبود دهد چون می‌تواند به بهبود حافظه شنوایی–کلامی، سرعت عکس‌العمل و شناخت اجتماعی کمک کند. برای درمان دوقطبی شیدایی چند هفته هر روز عصاره 500 میلی گرمی ریشه و برگ بهمن بری مصرف کنید.

4. درمان اختلال دوقطبی بدون دارو با ریشه سنبل الطیب

ریشه سنبل الطیب به خاطر خواص آرام بخشی قوی خود شناخته شده است و می‌تواند سیستم عصبی را آرام کند. اغلب به عنوان داروی جایگزین برای اضطراب، مشکلات خواب و اختلالات خلقی مورد استفاده قرار می گیرد. سنبل الطیب احساس آرامش را افزایش می‌ دهد و تنش‌های عصبی و استرس و اضطراب، بی قراری و تغییرات خلقی ملایم تا متوسط را کاهش می دهد. این گیاه به آسانی در عطاری ها به شکل‌های ریشه خشک شده، چای کیسه ای، کپسول و عصاره یافت می شود.

5. درمان اختلال دوقطبی بدون دارو با ریشه گل ساعتی

گل ساعتی خواص آرام بخشی دارد که می‌تواند اضطراب و تحریک پذیری را در طول حملات جنون اختلال دو قطبی کاهش دهد. همچنین به درمان بی خوابی کمک می کند. اگر چه این گیاه عوارض جانبی ندارد در عین حال ممکن است باعث ناراحتی معده شود. با این وجود بهتر است قبل از مصرف آن با پزشک خود مشورت کنید. به منظور درمان اختلال دوقطبی بدون داروی شیمیایی و با ریشه گل ساعتی یک قاشق چای خوری از این گیاه را به یک فنجان آب داغ بیفزایید. بگذارید برای 10 تا 15 دقیقه بماند. سپس آن را صاف کرده و روزی چند بار مصرف کنید.

6. درمان اختلال دوقطبی با منیزیم

منیزیم شبیه به لیتیوم عمل می‌ کند اما خطرات بهداشتی کمتری دارد. به عنوان متعادل کننده خلق و خو عمل می‌کند و علایم شیدایی را کاهش می دهد. همچنین باعث بهتر خوابیدن می شود. در حقیقت کمبود منیزیم اغلب منجر به بی خوابی و اضطراب می گردد. سطح منیزیم بدن به طور طبیعی در طول مدت استرس و انجام کارهای سخت از بین می رود. به منظور درمان اختلال دوقطبی از مکمل های خوراکی منیزیم استفاده کنید. همچنین می‌توانید برای کمک به درمان اختلال دوقطبی غذاهای سرشار از منیزیم را در رژیم غذایی خود بگنجانید. غذاهایی نظیر اسفناج ، برگ چغندر ، تخم کدو، تخمه آفتابگردان، بادام هندی ، سویا و لوبیا.

7. درمان اختلال دوقطبی با ویتامین B

ویتامین های گروه B می‌توانند برای افراد مبتلا به اختلال دو قطبی سودمند باشند چون به تنظیم خلق و خو کمک می کنند. به ویژه ویتامین های B1،B6،B9 و B12 مهم هستند چون می‌توانند به کاهش علائمی نظیر اضطراب، تحریک پذیری، افسردگی، نوسانات خلقی و خستگی کمک کنند. ویتامین B1 که تیامین نامیده می‌شود گردش خون مغز و بدن را بهبود می بخشد. ویتامین b6 که پیریدوکسین نامیده می‌شود با تحریک پذیری مقابله می کند. ویتامین b9 که اسید فولیک نام دارد برای حفظ عملکرد مناسب مغز و سنتز مواد شیمیایی مغز، حیاتی است. ویتامین b12 که کابالامین نام دارد برای ساخت انتقال دهنده های عصبی خاص مورد نیاز است و کمبود آن با بروز علایم مانیا، زودرنجی، جنون، افسردگی و خستگی مرتبط است.

چون ویتامین های گروه B با هم کار می‌ کنند بهتر است از مکمل های B-کمپلکس که به نسبت مناسبی ویتامین های گروه B را در خود دارند استفاده کنید.

همچنین می‌توانید به منظور درمان اختلال شخصیت مرزی دوقطبی غذاهای سرشار از ویتامین های گروه B مصرف کنید. خوراکی هایی مانند شیر، تخم مرغ، حبوبات، غلات کامل، سبزیجات دارای برگ سبز و سویا.

8. درمان اختلال شخصیت مرزی دوقطبی با مخمر آبجو

مخمر آبجو یکی از آنتی اکسیدانهای گیاهی است و به درمان افسردگی خفیف تا متوسط کمک می کند. همچنین مواد شیمیایی مغز را تحت تأثیر قرار می دهد. با این حال آن‌هایی که مبتلا به اختلال دوقطبی هستند باید فقط این ماده را پس از مشورت با پزشک و تأیید وی مصرف کنند چون می‌تواند اختلال شخصیت دوقطبی را تحریک کند. به علاوه ممکن است با بسیاری از داروهای تجویزی تداخل داشته باشد.

9. درمان اختلال دوقطبی در کودکان و بزرگسالان با شیرین بیان

شیرین بیان نیز می‌تواند به درمان اختلال دوقطبی در کودکان و بزرگسالان کمک کند چون به عنوان یک داروی ضد افسردگی عمل می کند. همچنین به نظر می‌رسد در تولید هورمونها اثر گذار باشد. آنهایی که از افسردگی شیدایی رنج می‌برند می‌توانند به طور منظم چای شیرین بیان بنوشند. به منظور کمک به درمان افسردگی شیدایی یک قاشق چای خوری ریشه شیرین بیان خشک شده را به یک فنجان آب گرم بیفزایید. اجازه دهید برای 10 دقیقه بماند. سپس آن را صاف کرده و بنوشید.

10. درمان اختلال دوقطبی بدون دارو و با ماساژ درمانی

ماساژ درمانی، اضطراب، استرس و افسردگی را تسکین داده و آرام می کند. بنابراین به درمان افسردگی شیدایی کمک می کند. همچنین هورمونها و انتقال دهنده های عصبی را تحت تأثیر قرار می دهد. به طور منظم و به آرامی با استفاده از تکنیک های سنتی ماساژ، بدن خود را ماساژ دهید. بهتر است ماساژ بدن خود را به یک متخصص ماساژ حرفه‌ای بسپارید. همچنین می‌توانید از طب سوزنی یا روشهای آیورودا مانند درمان جریان روغن و درمان پانچاکارما که توسط متخصص این کار برای ایجاد اثرات آرام سازی و تسکین دهندگی مورد استفاده قرار می‌گیرد کمک بگیرید.

تذکر: ماساژ درمانی برای بیماران اختلال دوقطبی که بی ثبات هستند توصیه نمی شود.

مهم است که قبل از امتحان کردن این روشهای درمان بیماری مانیا با پزشک خود مشورت کنید و حتی با یک متخصص گیاهان دارویی صحبت کنید چون ممکن است این گیاهان با برخی داروها تداخل داشته باشند و یا در بعضی موارد و برای افرادی خاص مناسب نباشند.

رژیم غذایی در اختلال دوقطبی

دریافت اسیدهای چرب امگا 3 

غنی‌ترین منبع اسیدهای چرب امگا 3، ماهی‌ها به‌ویژه ماهی‌های آب سرد مانند سالمون، ماکرل و هرینگ هستند. تحقیقات نشان داده است که هرچه مصرف ماهی در جمعیتی بیشتر باشد، میزان بروز افسردگی در آن جمعیت کمتر است. برآورد انواع بیماری‌های مرتبط با مصرف مقادیر پایین اسیدهای چرب امگا 3 در یک مطالعه نشان داد که اختلال دوقطبی بیماری است که بیشترین ارتباط را با کمبود اسیدهای چرب امگا 3 دارد. علاوه بر ماهی، مغزها و دانه‌های روغنی مثل گردو، تخم کدو تنبل، تخم کتان، و روغن کلزا نیز حاوی آلفا لینولنیک اسید هستند که در بدن تبدیل به اسید چرب امگا 3 (ایکوزا پنتانوئیک اسید) می‌شوند. افراد گیاهخوار می‌توانند برای تأمین اسیدهای چرب امگا 3، به‌جای ماهی، از این مواد غذایی گیاهی استفاده نمایند.

حفظ تعادل قند خون 

ارتباط مستقیمی بین خلق‌وخو با تعادل قند خون وجود دارد. خلق‌وخوی انسان تحت تأثیر چگونگی عملکرد سیستم عصبی مرکزی (یا مغز) است. غذای اصلی سلول‌های مغز، گلوکز است و مغز در شرایط عادی تمام انرژی لازم برای فعالیت‌های روزانه خود را از قند خون تأمین می‌کند. بنابراین هر چه بیشتر قند خون شما نوسان داشته باشد، خلق‌وخوی شما هم بیشتر در نوسان خواهد بود.

کنترل میزان کالری دریافتی 

برای حفظ وزن مناسب، میزان دریافت کالری خود را کنترل نمایید و به‌ طور منظم ورزش کنید. برخی مطالعات نشان داده‌اند که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در معرض خطر بالاتر برای ابتلا به اضافه‌ وزن یا چاقی هستند. 

مواد غذایی موثر در کاهش استرس و تقویت اثربخشی داروها در اختلال دوقطبی 

توت‌ها

انواع توت شامل زغال‌اخته، تمشک، و توت‌فرنگی غنی از آنتی‌اکسیدان‌ها و ویتامین C هستند. مطالعات نشان داده است که ویتامین C به تنظیم سطح کورتیزول و جلوگیری از افزایش آن کمک می‌کند. کورتیزول یک هورمون استرس است که از غده آدرنال ترشح می‌شود. در صورت افسردگی و اضطراب، سطح کورتیزول در بدنتان افزایش می‌یابد که موجب فعال شدن پاسخ استرس، افزایش ضربان قلب و فشارخون، و سرکوب سیستم ایمنی می‌گردد. اثرات بلندمدت سطح بالای کورتیزول شامل افزایش خطر ابتلا به بیماری قلبی، افسردگی و بروز مشکلات در خواب است.

غلات کامل

غلات کامل برای قلب شما مفیدند، اما همچنین می‌توانند اثر آرام‌بخش بر خلق‌وخوی شما داشته باشند. مصرف کربوهیدرات‌های پیچیده مثل برنج قهوه‌ای، نان گندم کامل و غیره می‌تواند تولید سروتونین در مغز را تحریک نماید. بسیاری از تحقیقات نشان داده‌اند که کمبود سروتونین بر خلق‌وخو تأثیر داشته و منجر به بروز افسردگی و اضطراب می‌گردد.

لبنیات

شیر و سایر فرآورده‌های لبنی مثل ماست و پنیر، منابع خوب ریبوفلاوین هستند. دریافت مقادیر کافی این ویتامین، سیستم‌های سنتز و ترشح پروتئین را تحت کنترل نگه می‌دارد. در صورت کمبود ریبوفلاوین، این سیستم دچار اختلال شده، در نتیجه واکنش‌های استرس‌زا رخ خواهد داد.

سیب، پرتقال، موز

این میوه‌ها حاوی فیبر و مقادیر بالایی ویتامین C هستند و می‌توانند موجب بهبود عملکرد سیستم ایمنی شوند. همچنین، موز حاوی اسیدآمینه تریپتوفان است که می‌تواند در بدن به هورمون سروتونین تبدیل شود. این هورمون باعث احساس آرامش و نشاط می‌گردد.

چای گیاهی

انواع مختلف چای‌های آرام‌ بخش در بازار موجودند که می‌توانند باعث کاهش اضطراب و نگرانی شوند. بابونه قرن‌هاست که به‌عنوان یک درمان سنتی برای ناراحتی معده، اضطراب و بی‌خوابی استفاده می‌شود. افزودن مقدار کمی شیر به چای بابونه می‌تواند اثرات آرام‌بخشی آن را تقویت نماید.

شکلات تیره

شکلات تیره همانند انواع توت، سطح کورتیزول (هورمون استرس)، به‌علاوه هورمون‌های اپی نفرین و نوراپی نفرین را که موجب بروز احساس اضطراب و عصبانیت در شما می‌شوند، کاهش می‌دهد. علاوه بر این، شکلات تیره مغزتان را تحریک می‌کند که موادی به نام اپوئیدها را تولید کند. این مواد به شما کمک می‌کنند که احساس بهتری داشته باشید.

نقش رژیم غذایی ناسالم در تحریک نوسانات خلقی اختلال دوقطبی 

اساس یک رژیم غذایی سالم فقط این نیست که بدانیم چه چیزی باید بخوریم، بلکه دانستن چیزهایی که نباید مصرف کرد، نیز مهم است. تحقیقات اخیر نشان داده‌اند که غذاهای خاص مثل کافئین و شکر، به‌ طور کلی می‌توانند مدیریت اختلال دوقطبی را با مشکل مواجه سازند. در صورت حذف غذاهای تشدیدکننده اختلال دوقطبی، شما قادر خواهید بود که نوسانات خلقی خود را بیشتر کنترل نموده و دوره‌های شیدایی این بیماری را کاهش دهید. به‌علاوه، می‌توانید سلامت قلب خود را نیز بهبود بخشید. این نکته بسیار مهم است چون خطر بروز بیماری‌های قلبی ـ عروقی در افراد مبتلا به اختلال دوقطبی در مقایسه با همتایان آن‌ها بیشتر است.

علت این امر ممکن است این باشد که افراد مبتلا به اختلال دوقطبی:

کمتر احتمال دارد که حداقل سه واحد در روز میوه و سبزی مصرف کنند،

بیشتر احتمال دارد که فقط یک وعده در روز دریافت کنند،

کمتر احتمال دارد که غذاهای سالم بپزند و یا بخرند.

علاوه بر این، اثرات جانبی داروهای مصرفی، ورزش ناکافی، استعمال دخانیات، و عدم دسترسی به مراقبت‌های لازم از جمله سایر دلایل احتمالی بالاتر بودن خطر بروز بیماری‌های قلبی ـ عروقی در مبتلایان به اختلال دوقطبی می‌باشد.

نکته: کافئین، قندهای ساده، نمک و چربی‌های اشباع و ترانس اختلال دوقطبی را تشدید می‌کنند.

بررسی وزارت بهداشت نشان می دهد که در چند سال اخیر, بیماری ها و اختلالات روانی در میان ایرانی ها رو به افزایش است که یک درصد از این اختلالات در زمره انواع شدید به شمار می رود و اسکیزوفرنی, اختلالات دوقطبی و جنون ازجمله اختلالات شدید روانی عنوان می شود

میزان شیوع اختلالات روانی شدید در ایران با آمارهای جهانی تفاوتی ندارد اما اختلالات روانی همچون افسردگی و اضطراب که در حال حاضر مهم ترین و شایع ترین اختلالات روانی در کشور بوده، نسبت به برخی جوامع در صدر است که در بین زنان شایع تر است اما درمورد اختلالات شدید، اختلال دوقطبی شایع ترین اختلال در حال حاضر در جامعه کنونی ماست. این اختلال، نوعی اختلال خلقی و یک بیماری روانی است که افراد مبتلا به آن دچار تغییرات شدید خلق می شوند. شروع بیماری معمولا با دوره ای از افسردگی است و پس از آن یک یا چند دوره افسردگی، دوره شیدایی بارز می شود. در هر صورت این اختلال یک ناراحتی با شیوع زیاد است و افراد زیادی را در تمام دنیا از جمله ایران رنج می دهد اما خبرهای خوبی هم وجود دارد؛ اینکه اختلال مذکور قابل درمان است و افرادی که مبتلا به این بیماری هستند، می توانند زندگی خوب و سازنده ای داشته باشند. این اختلال یک بیماری دراز مدت است؛ بنابراین درمانی طولانی مدت را می طلبد. اختلال دوقطبی می تواند بسیار نوسان دار باشد درنتیجه ممکن است نوع درمان به طور مرتب عوض شود. درمان آن گاهی ضدافسردگی است و گاهی ضدشیدایی. آسیبی که این بیماری در زندگی انسان بر پیکره جسمی، روانی، اجتماعی و فرهنگی بر او وارد می کند، بسیار شدیدتر از بیماری های جسمی دیگر است.