همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

اختلال تبدیلی یا هیستریک چیست؟

نتیجه تصویری برای اختلال هیستریک

اختلال تبدیلی یا هیستریک چیست؟

اختلال تبدیلی به نام هیستریک ( Conversion Disorder ) نوع تبدیلی نیز معروف است و عبارتست از وجود یک یا چند علامت جسمی – عصبی (مثل: کوری، فلج، پارستزی) که هیچ توضیح طبی یا فیزیولوژیکی برای آن نتوان یافت.

همچنین اختلال تبدیلی از دسته اختلالات شبه جسمی میباشد.

در حالی که عوامل روانی در پیدایش یا تشدید علائم اختلال تبدیلی موثر بوده است.

از نظر روانکاوی اختلالی است که در آن تعارضات ناخودآگاه به صورت علایم جسمی سمبلیک متجلی میشوند.

بدین معنی که اضطرابی که ریشهٔ روانی دارد، تبدیل به علایم جسمی در اعضایی که از دستگاه حسی – حرکتی عصب می گیرند، می شود.

خصوصیات اختلال تبدیلی

خیانت احساسی

شایعترین علایم بیماری فلجی، کوری و لالی می باشند.

علائم حسی شایع در اختلالات تبدیلی بی حسی و پارستزی اندام ها می باشد.

که معمولاً با یک بیماری عصبی محیطی یا مرکزی مطابق نیستند.

مثلا در کوری بدون اینکه بیمار صدمه بخورد، راه میرود، مردمک هایش به نور پاسخ میدهند.

علایم حرکتی این اختلال شامل حرکات غیرعادی مثل لرزش موزون اشکار دست، تیکهای کره ای شکل، اختلال در راه رفتن، ضعف عضلانی و فلج میباشد

در حالی که رفلکس های عصبی طبیعی هستند و EMG بیمار نرمال است.

علائم اختلال شخصیت هیستریک کدامند؟

اختلال مازوخیسم

تلوتلو خوردن مستانه همراه با حرکات پرتابی خشن و نامنظم در تنه و اندام ها، به نحوی که بیمار بندرت به زمین می افتد یا در صورت افتادن آسیب نمیبیند.

باید در نظر داشت که علامت یا نقص مذکور به عمد و از روی قصد (مانند اختلالات ساختگی و تمارضی) ایجاد نشود.

تشنج های کاذب در این اختلال دیده می شود

نفع اولیه در این اختلال وجود دارد که عبارت از: از بین رفتن موقتی تعارض در بیمار و در نتیجهٔ کاهش اضطراب (مثلا دست فلج شده از ظاهر شدن پرخاشگری جلوگیری میکند)

نفع ثانویه یعنی مزایایی که بیمار در نتیجهٔ بیمار شدن به دست می آورد

بی تفاوتی زیبا، بیمار نسبت به علائم جسمی خود

همانندسازی بیماری و پیدایش علایم بیماری یک فرد مهم زندگی بیمار، در خود بیمار

٪۱۰ بیماران بیمارستان، ۱۵٪-۵٪ تمام بیماران روانپزشکی سرپایی به این اختلال مبتلا می شوند.

نسبت مرد به زن ۱ به ۲ یا ۲ تا ۵ بار شایع تر است و شایعترین سن شیوع، نوجوانان و بالغین جوان می باشند

این اختلال در گروه های اجتماعی، اقتصادی پایین و افراد کم سواد شایع تر است.

راه های درمان اختلال تبدیلی

 ٪۱۰۰ – ٪۹۰ این بیماران در عرض چند روز و حداکثر ۱ ماه خود به خود بهبود می یابند.

۲۵٪ آنها بعدها ممکن است به دنبال استرس دچار عود بیماری شوند.

روش های رفتار درمانی، درمان حمایتی بینش گرا مفیدند

روانکاوی و هیپنوتیزم در این بیماران درمان انتخابی است.

گفتن اینکه علائم بیمار خیالی است، معمولا وضع را بدتر میکند.

بهبودی اختلال تبدیلی با تلقین، هیپنوتیزم، تزریق اکوباربیتال یا لورازپام است.

انواع اختلالات شبه جسمی

نتیجه تصویری برای شبه جسمی

اختلال های شبه جسمی( SOMEATOFORM DISORDER) ،انواع اختلال هایی را شامل می شوند که در،تعارض های روانی به مشکلات یا شکایت های جسمانی ای تبدیل می شوند که پریشانی یا اختلالی را در زندگی فرد به وجود می اورند. اصطلاح (Someatform) از کلمه یونانی SOMA به معنی بدن گرفته شده است و اختلالات شبه جسمی گروه وسیعی از بیماری های هستند که نشانه ها و علایم جسمی مؤلفه اصلی را تشکیل می دهند.بدین ترتیب،اختلال های شبه جسمی به جای اینکه جسمانی باشند،روانی هستند،زیرا هیچ نابهنجاری جسمانی وجود ندارد که بتواند شکایت جسمانی را توجیه کند.از دیدگاه بیماری شناختی،اختلالات شبه جسمی نخستین بار در ۱۹۸۰ و در (DSM-II) در یک گروه گنجانده شده و تحت عنوان اختلالاتی تعریف شدند که در احساسات یا عملکردهای جسمی کانون توجیه عمده بیمار قرار گرفته و تحت تاثیر اختلالی در ذهن قرار می گیرند.این طبقه بندی بر اساس ساختارهای نظری یا یافته های آزمایشگاهی انجام نشده است.در واقع معاینات جسمی و بررسی های آزمایشگاهی هیچگاه نمی توانند داده های قابل ملاحظه ای مبنی بر اثبات شکایات بیمار فراهم کنند.بیماران مبتلا به اختلالات شبه جسمی بر این باورند که رنج و ناراحتی ناشی از نوعی بیماری و اختلال سمی است که احتمالا تشخیص داده نشده یا به شکل مناسبی درمان نشده است.

در رابطه با اختلال جسمانی شکل ۵ عامل را باد مد نظر داشت:

اول اینکه کارکرد جسمانی از بین می رود یا تغییر می یابد.

نشانه را نمی توان با شرایط جسمانی یا عصب شناختی معلوم تبیین کرد.

شواهد قاطعی وجود دارد که عوامل روان شناختی با نشانه اختلال در ارتباط هستند.

بیمار اغلب اما نه همیشه نسبت به صدمه جسمانی بی تفاوت است و احساس اضطراب نمی کند.

انواع اختلالات شبه جسمی طبق DSM

۱-اختلال جسمانی سازی(Somatization disorder)

۲-اختلال تبدیلی(conversion disorder)

۳-اختلال خودبیمارانگاری( hypochondriasis discover)

۴-اختلال بدریخت انگاری( body dysmorphic discover)

۵-اختلال درد( pain discover)

اختلال جسمانی سازی(سندرم بریکه)

اختلال جسمانی سازی شامل شکایات بدنی متعدد در دستگاه های عضوی متعدد است که سال های متمادی ادامه می یابد و سبب تخریب جدی در کارکردها یا جستجوی درمان یا هر دوی می شود.طبق DSM تشخیص اختلال جسمانی سازی مستلزم آن است که علایم پیش از ۳۰ سالگی شروع شوند.در سیر این اختلال ،بیمار باید حداقل از چهار علامت دردناک دو علامت گوارشی یک علامت جنسی و یک علامت شبه عصبی شاکی باشد که هیچ یک از با معاینات جسمی و بررسی های آزمایشگاهی به طور کامل قابل توجیه نیست.به طور مثال،فرد از ناراحتی در سیستم گوارشی خود شاکی است،اما آزمایشات چیزی برای اثبات این قضیه نشان نمی دهند.خصوصیات بالینی اختلال جسمانی سازی عبارتند از :تهوع و استفراغ (خارج از دوران حاملگی) اشکال در بلع،احساس درد دست و پا ،کوتاهی تنفس،فراموشی و عوارض حاملگی و قاعدگی.

در بین اختلالات شبه جسمی این عنوان تشخیصی بیشترین ثبات را در طول سال های متمادی دارد.وجه افتراق و تفاوت اختلال جسمانی سازی از سایر اختلالات شبه جسمی،تعداد دستگاه های متعدد درگیر در این اختلال است.این اختلال مزمن است و با ناراحتی روانشناختی قابل ملاحظه ،اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی و جستجوی افراطی برای کمک طبی همراه است.اختلال جسمانی سازی را از زمان مصر باستان می شناختند.نام اولیه اختلال جسمانی سازی ،هیستری بود.ممکن است ۲ نوع مجزای اختلال جسمانی کردن وجود داشته باشد.نوع اول پربسامد و نوع دوم چند شکل دارد.افراد مبتلا به اختلال پربسامد دردهای مکرر معده و کمر دارند.افراد مبتلا به اختلال نوع چند شکل مشکلات کمر درد کمتری دارند،در عوض شکایت باقی بدن را در بر می گیرد.اضطراب و افسردگی شایع ترین حالت روانپزشکی در این بیماران است.(تهدید به خودکشی شایع اما اقدام به خود کشی نادر است).

همه گیر شناسی و سبب شناسی

میزان شیوع اختلال جسمانی سازی در طول عمر برای جمعیت کلی ۲/۰ تا ۲ درصد در زنان و ۲/۰ درصد در مردان تخمین زده می شود.زنان ۵ تا ۲۰ برابر بیشتر از مردان به این اختلال دچار می شوند.این اختلال رابطه معکوسی با موقعیت اجتماعی دارد و اغلب در بیماران کم سواد و کم درآمد بروز می کند.اختلال جسمانی سازی طبق تعریف پیش از سن ۳۰ سالگی اغاز می شود و اغلب در خلال سنین نوجوانی شروع می شود.معمولا صفات شخصیتی یا اختلالات شخصیت همراه با این اختلال عبارتند از:دوری گزینی،پارانویا،خودشکن و ویژگی های وسواسی –جبری.

در مبحث سبب شناسی،فرمول بندی های روانی اجتماعی عامل این اختلال شامل تعبیر علایم به عنوان نوعی ارتباط اجتماعی است که نتیجه آن اجتناب از تعهدات،ابراز هیجان یا نماد سازی یک احساس یا عقاید است.تعابیر روانکاوی متکی بر این فرضیه است که علایم بیماری جایگزینی برای تکانه های غریزی سرکوب شده است.دیدگاه رفتاری اختلال جسمانی سازی تأکید می کند که آموزش والدین،سرمشق ئالدین و آداب و رسوم قومی-اخلاقی ممکن است به برخی از کودکان بیاموزد که بیش از سایرین اقدام به جسمانی سازی کنند.بررسی های زیستی که به وسیله پتانسیل های فراخوانده شده (ep) مشاهده شده است عبارتند از:حواس پرتی فزاینده،ناتوانی برای خو گرفتن به محرک های تکراری،تداعی های نسبی و حاشیه پردازانه و فقدان انتخاب.داده های ژنتیک حاکی از آن است که حداقل در برخی از خانواده ها انتقال اختلال جسمانی سازی اجزاء ژنتیک دارد.تنظیم نابهنجار دستگاه سیتوکنین احتمال دارد سبب برخی از نشانه های اختلالات شبه جسمی شود.اختلال جسمانی سازی،اختلالی مزمن،نوسان دار و عود کننده است که به ندرت به طور کامل فروکش می کند.تفاوت اختلال جسمانی کردن با اختلال تبدیلی در این است که اختلال جسمانی تنها،نشانه های جسمانی چند گانه و مکرر را در بر دارد.

اختلال تبدیلی

اختلال تبدیلی(conversion) شامل علایم یا نقایصی مؤثر بر کارکردهای جسمی یا حرکتی ارادی است ،که وجود یک اختلال طبی دیگر را در ذهن مطرح می کند،اما ناشی از عوامل روانشناختی به نظر می رسد،زیرا بدنبال تصادف یا عوامل استرس زا بروز کرده است.علایم یا نقایص اختلال تبدیلی عمدا ایجاد نمی شوند،ناشی از مصرف مواد نیستند،محدود به علایم جنسی یا درد نبوده و نفع بروز عمدتا روان شناختی است و منافع اجتماعی و مالی یا حقوقی در بین نیست.تعارض ها می توانند به شیوه های بیسار شگفت آوری به مشکلات جسمانی تبدیل شود.اختلال تبدیلی تغییر و تبدیل سائق های غیر قابل قبول یا تعرض های مشکل افرین به نشانه های حرکتی یا حسی بدن را شامل می شود که ظاهرا از اختلال عصب شناختی یا نوع دیگری از اختلال جسمانی خبرمی دهد.ویژگی اصلی این اختلال عبارت است از :از دست دادن یا تغییر غیر عادی کارکرد بدن به علت تعارض یا نیاز روانی که باعث می شود فرد شدیدا احساس پریشانی کند یا زندگی وی مختل شود.سندرمی که اینک اختلال تبدیلی نامیده می شود،در اصل با سندرمی تؤام بود که امروزه اختلال جسمانی سازی نام دارد و به مجموعه این دو سندرم هیستری ،واکنش تبدیلی یا واکنش تجزیه ای اطلاق می شد.اصطلاح (تبدیل) را ابتدا فروید معرفی کرد و معتقد بود که علایم اختلال تبدیلی بازتابی از تعارضات ناخوداگاه است.dsm تشخیص اختلال تبدیلی را مختص علایمی دانسته است که بر حرکت ارادی یا کارکرد حسی تأثیر می گذارند و پزشک نمی تواند نشانه های عصبی مذکور را صرفا بر اساس یک اختلال عصبی شناخته توجیه کند.

خصوصیات بالینی

فلج،کوری و گنگی یا لالی(mutism) شایع ترین علایم اختلال تبدیلی هستند.جهت تشخیص افتراقی فلج،کوری،کری تبدیلی با انواع واقعی آن به موارد زیر می توان اشاره کرد:فلج تبدیلی به صورت ناهماهنگ است و با مسیرهای حرکتی تطابق ندارد،هیچ گونه رفلکسی مشاهده نمی شود ،اما در فلج واقعی این موارد وجود ندارد .در مورد تفاوت نابینایی تبدیلی با نابینایی واقعی می توان گفت که در نابینایی واقعی بر خلاف نابینایی تبدیلی،پاسخ مردمک و حرکات ردیابی پشم مشاهده نمی شود.جهت تشخیص افتراقی کری واقعی با کری تبدیلی،نیز صدای بلند فرد مبتلا به کری تبدیلی را از خواب بیدار می کند.اختلال تبدیلی اغلب با اختلال شخصیت وابسته،ضد اجتماعی،نمایشی و شخصیت پرخاشگر-انفعالی ارتباط دارد.

علایم حسی: در اختلال تبدیلی،بی حسی و پاراستزی،بخصوص در اندام ها شایع است.علایم اختلال تبدیلی ممکن است اندام های حسی ویژه را در بر گیر کند و سبب کری،کوری و دید تونلی گردد.

علایم حرکتی:علایم حرکتی مشتملند بر حرکات غیر طبیعی،اختلال در راه رفتن،ضعف و فلج،لرزش های موزون و آشکار،حرکات کره ای ،تیک و حرکات پرتابی نیز ممکن است مشاهده شود.

یک نوع اختلال راه رفتن در اختلال تبدیلی دیده می شود که نا ایستس و بد گامی نام دارد:

ناایستی یا اشکال در ایستادن:آستازیا(astasia)

بدگامی یا اشکال در راه رفتن:آبازیا(abasia)

علایم تشنج:تشنج های کاذب علامت دیگری در اختلال تبدیلی است.

سایر خصوصیات

نفع اولیه: بیمار با کنار زدن تعارض های درونی از حیطه آگاهی خود به نفع اولیه دست می یابد.علایم تبدیلی ارزش نمادینی دارد چرا که نشانگر تعارض روانی ناخودآگاه هستند .بدین ترتیب،علایم تبدیلی ،کوششی برای حل تعارضات درونی است.

نفع ثانویه:بیماران در نتیجه بیماری خود مزایا و منافع محسوسی بدست می اورند مثل معافیت از تعهدات،اخذ حمایت و ….

بی تفاوتی زیبا(la belle indeference) :این اصطلاح به نگرش جسورانه و نامتناسب بیمار نسبت به علایم جدی اطلاق می شود.یعنی به نظر می رسد بیمار در این حالت نسبت به انچه که اختلالی مهم محسوب می شود،بی اعتناست.

همانند سازی:بیماران مبتلا به اختلال تبدیلی ممکن است بطور نا خودآگاه علایمشان را از افراد مهم زندگیشان الگو برداری کرده باشند.آزمون MMPI-2 و آزمون رورشاخ در این افراد ،افزایش سائق های غریزی،واپس زنی جنسی و مهار پرخاشگری را نشان می دهد.

همه گیر شناسی

تقریبا ثلث کل جمعیت زمانی در طول عمرشان دچار برخی علایم اختلال تبدیلی می شوند که البته شدت به حدی نیست که برای تشخیص اختلال تبدیلی و اختلال شخصیت ضد اجتماعی ارتباطی وجود دارد.تحقیقات تبدیلی و اختلال تبدیلی در بین جوامع روستایی،افراد کم سواد و کم هوش ،افراد متعلق به گروه های اجتماعی –اقتصادی پایین و پرسنل نظامی که در موقعیت های جنگی قرار داشته اند شایعتر است.از میان اختلالات روانپزشکی مربوط به محورI، اختلالات افسردگی ،اختلالات اضطرابی و اختلالات جسمانی سازی،ارتباط و همراهی قابل توجهی با اختلال تبدیلی دارند.

سبب شناسی

عوامل روانکاوی: بر طبق نظریه روانکاوی،اختلال تبدیلی در اثر واپس زدن تعارض درون روانی نا خودآگاه و تبدیل اضطراب به یک علامت جسمی ایجاد می شوند.(علامت اختلال تبدیلی ارتباط نمادینی با تعارض ناخوداگاه دارد).فروید معتقد است در هیستری،ایگو در مقابل کشاننده های نهاد ضعیف یا تحول نیافته است.فروید حالت عکس این نظریه را در مورد وسواس به کار برد؛وی معتقد بود وسواس ،ناشی از پیشرفته بودن(ایگو) نسبت به کشاننده های لیبیدو است.

نظریه یادگیری:از دیدگاه نظریه یادگیری شرطی،یک علامت تبدیلی را می توان قسمتی از یک رفتار آموخته شده از طریق شرطی سازی کلاسیک دانست.عوامل زیستی:داده های متعددی مبنی بر دخالت عوامل زیستی و عصبی –روانی در پیدایش علایم اختلال تبدیل وجود دارد.نظیر«کاهش متابولیسم نیمکره ها».اختلال ارتباط بین دو نیمکره را نیز در سبب شناسی اختلال تبدیلی مطرح کرده اند.

پیش آگهی و درمان

اختلال تبدیلی معمولا به صورت حاد شروع می شود،اما افزایش تدریجی علایم نیز ممکن است دیده شود.علایم یا نقایص ایجاد شده معمولا ظرف مدت کوتاهی طول می کشد و تقریبا ۹۵ درصد موارد خودبه خود(معمولا ظرف دو هفته در بیماران بستری)برطرف می شوند.هر چند علایم اختلال تبدیلی معمولا خود به خود بر طرف می شوند،اما احتمال روان درمانی حمایتی بینش گرا یا رفتاری رفع را تسریع می کند.مهمترین ویژگی درمان برقراری ارتباط بیمار مبتلا با درمانگری دلسوزی و با اعتماد به نفس است.هیپنوتیزم،داروهای ضد اضطراب و تمرینات رفتاری ارام سازی عضلانی در برخی موارد مؤثرند.

خودبیمار انگاری(هیپوکاندری)

خودبیمار انگاری(hypochondriasis) چنین تعریف شده است؛اشتغال ذهنی بیمار با ترس از بیمار شدن یا اعتقاد وی مبنی بر ابتلا به یک بیماری جدی به مدت دست کم ۶ ماه.این ترس یا اعتقاد عنگامی ایجاد می شود که بیمار نشانه ها یا کارکردهای جسمی را اشتباه تفسیر کند.اصطلاح خود بیمار انگاری از اصطلاح طبی قدیمی هیپو کوندریوم مشتق شده است که به معنای زیر دنده ها است و نشان دهنده شکایات شکمی شایع در بسیاری از بیماران مبتلا به این اختلال است.افراد مبتلا به خود بیمار انگاری معتقدند یا می ترسند که به بیماری جدی ای مبتلا شده باشند،در حالی که واکنش های بدنی سالم است.برای مثال معده دردی که بیش از یک روز ادامه می یابد،زن خود بیمار انگاری را نگران می کند که به سرطان معده پیشرفته ای مبتلا شده است یا سر درد مکرری باعث تصور تومور مغزی در وی می شود.فرد مبتلا به خود بیمار انگاری،رویدادهای طبیعی بدن را سوء تعبیر می کند یا بزرگ جلوه می دهد.گاهی این بیماران به قدری در مورد نشانه هایشان نگران می شوند که به نظر می رسند در آستانه وحشت زدگی قرار دارند.این بیماری ممکن است تمام دستگاه های بدن را فرابگیرد،اما دستگاه های گوارشی و قلبی – عروقی شایعترین هستند.ملاک های تشخیص DSM برای خود بیمار انگاری ایجاب می کند که بیمار با ابتلا به یک بیماری جدی اشتغال ذهنی داشته باشد و این باور غلط بر پایه سوء تعبیر علایم یا احساس های جسمانی مبتنی است.این باور اشتباه باید حداقل ۶ ماه ،علی رغم فقدان یافته های پاتولوژیک در معاینات عصبی و طبی دوام داشته باشد.

همه گیر شناسی و سبب شناسی

یک پژوهش ۶ ماهه شیوع این اختلال را در جمعیت مراجعین مطب های پزشکی ۴ تا ۶ درصد برآورده کرده است،اما مقدار واقعی ممکن است بسیار بیشتر (۱۵ درصد(باشد.(نسبت یکسان ابتلای زن و مرد –شروع معمولا بین ۲۰ تا ۳۰ سالگی ).

در مبحث سبب شناسی اولین نظریه این است که مبتلایان به خود بیمار انگاری احساس های جسمی خود را تشدید و تقویت می کنند.آن ها آستانه پایین تر و تحمل کمتری نسبت به ناراحتی جسمانی دارند.(تمرکز بر احساس های بدن-سوء تعبیر و طرح شناختی غلط).نظریه دوم این است که خود بیمار انگاری در چارچوب مدل یادگیری اجتماعی قابل فهم است.علایم خود بیمار انگاری در واقع درخواستی برای پذیرش نقش بیمار از جانب کسی تلقی می شود که خود را با مسائل ظاهرا لاینحل و غلبه ناپذیر مواجه می بیند.نظریه سوم درباره خود بیمار انگاری این است که این اختلال شکل دیگری از سایر اختلالات روانی است و بیش از همه با اختلالات افسردگی و اضطراب ارتباط دارد.حدود ۸۰ درصد از مبتلایان به خود بیمار انگاری ممکن است به طور همزمان دچار اختلالات اضطرابی و افسردگی باشند.

چهارمین مکتب فکری در مورد خود بیمار انگاری،مکتب روان پویشی است که بر طبق آن امیال پرخاشگرانه و خصمانه نسبت به دیگران(از طریق واپس زنی و جابه جایی)به شکایات جسمی تبدیل می شوند.

پیش آگهی و درمان

سیر خود بیمار انگاری معمولا به صورت دوره ای است.دوره های بیماری از ماه ها تا سال ها طول می کشند و در فواصل دوره های آرامش با طول مدت مشابه دیده می شودبیماران مبتلا به خود بیمار انگاری معمولا نسبت به درمان روانپزشکی مقاومند.گرچه برخی از درمان روانپزشکی را به شرطی می پذیرند که در بخش غیر روانپزشکی و با تمرکز بر کاهش استرس و اموزش مدارا با بیماران مزمن به عمل آید.معاینات جسمی مکررفمنظم،برنامه ریزی شده از لحاظ روانی می تواند به این بیماران کمک کند.وقتی به فرد گفته می شود که نتیجه ی آزمایش مرضی که از آن می ترسیده ،منفی است،خود بیمار انگاری معمولا تخفیف یافته و فرد اطمینان خاطر پیدا می کند .چنانچه بیمار از هر شرایطی اطمینان خاطر به دست نیاورد ،پزشک باید به اختلال هذیانی از نوع جسمی شک کند.

اختلال بدریخت انگاری بدن

بیماران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن(Bdy dysmorphic disorder) اشتغال ذهنی با نقص تخیلی در ظاهر یا چهره خود دارند و این اشتغال ذهنی سبب ناراحتی بالینی پشمگیر یا تخریب حوزه های عملکردی مهم بیمار می شود.شایعترین نگرانی ها به عیب های صورت،به خصوص معایب اجزاء خاص بدن(مثل بینی) مربوط می شود.گاهی نگرانی مبهم و فهم آن دشوار است،مانند نگرانی مفرط در مورد چانه ای«مچاله» بیماران در سیر اختلال خود به طور متوسط در مورد چهار ناحیه بدن نگرانی هایی دارند:بینی،موها،پستان و اعضای تناسلی.همانطور که ملاحظه شد ،افراد مبتلا به اختلال بد شکلی نه تنها از چهره یا عضوی از بدن خود نا خوشنودند،بلکه تا بدان حد در این باره که عضوی از بدنشان زشت یا ناقص است،اشتغال ذهنی دارند که هذیانی محسوب می شوند.نقایصی که این افراد درباره اش نگران هستند،عمدتا خیالی هستند.در سایر موارد،واقعا عضوی از بدن غیر عادی است ولی نگرانی شان بسیار افراطی است.

سایر نکات

بیش از ۱۰۰ سال پیش کرپلین این اختلال را شناسایی و ان را هراس از بدریختی نامید؛او اختلال مذکور را یک روان نژندی وسواسی می دانست.

پیرژانه این اختلال را وسواس شرم از بدن نام گذاری کرد.

در DSM-IV-TR اختلال بدریخت انگاری بدن آورده شد،زیرا مؤلفین DSM معتقد بودند که اصطلاح هراس از بدریخت انگاری بدن به طور نادرست تلویحا وجود الگوی رفتاری اجتناب هراس را تداعی می کند.

اختلال بدریخت انگاری بدن به خوبی مورد مطالعه قرار نگرفته است،زیرا این بیماران بیشتر به پزشکان زیبایی مراجع می کنند تا روان پزشکان :مطالعات مختلف داده های متعددی (از یک درصد تا ۵۰ درصد) در مورد شیوع ارائه کرده اند.

داده ها نشان می دهند که شایع ترین سن شروع بین ۱۵ تا ۲۰ سالگی است(ابتلای بیشتر زنان و افراد مجرد).

اختلال بدریخت انگاری بدن بطور شایعی همراه با دیگر اختلالات روانی دیده می شود(۹۰ درصد مبتلا به افسردگی اساسی ،۷۰ درصد اختلال اضطرابی ،۳۰ درصد نوعی اختلال سایکوتیک).

علت اختلال بدریخت انگاری بدن معلوم نیست،اما فرضیاتی مبنی بر ارتباط فیزیوپاتولوژی این اختلال با سروتونین و سایر اختلالات ارائه شده است.

*شروع این اختلال که می تواند تدریجی یا ناگهانی باشد،معمولا در نوجوانی شروع می شود(همراه با سیری طولانی و نوسان دار)در آزمون نقاشی شکل آدم،بزرگنمایی،تقلیل یا فقدان قسمت مبتلای بدن ،مشاهده می شود.

اختلال درد

مشخصه اختلال درد (PAIN DISORDER) وجود درد در یکی یا چند ناحیه بدن و تمرکز فرد بر آن است.شدت درد در این اختلال به حدی است که کانون توجه بالینی قرار می گیرد.عوامل روانشناختی در پیدایش،شدت یا تداوم درد نقشی حیاتی دارند.در این اختلال کانون تشخیص و پدیدار شناسی،نقش عوامل روانشناختی و شدت تخریب ناشی از درد است.این اختلال قبلا اختلال درد شبه جسمی ،اختلال درد روانژاد،اختلال درد ناشناخته(ایدیوپاتیک).و اختلال درد نا متعارف (آتیپیک) نامیده می شد.ملاک های تشخیصDSM برای اختلال درد مستلزم وجود شکایات بالینی قابل ملاحظه درد است شکایات درد باید تحت تأثیر چشمگیر عوامل روانشناختی ارزیابی شود،وعلایم باید سبب اختلال کارکردی و ناراحتی هیجانی قابل ملاحظه بیمار شوند.از نظر آماری این اختلال ممکن است رایج ترین اختلال شبه جسمی باشد.

همه گیر شناسی و سبب شناسی

اختلال درد اختلالی شایع به نظر می رسد.پژوهش های اخیر نشان می دهند شیوع ۶ ماهه و طول عمر آن به ترتیب ۵ درصد و ۱۲ درصد است(اختلال درد در هر سنی می تواند شروع شود؛نسبت جنسی در اختلال درد نامعلوم است)

در مبحث سبب شناسی،نظریه های روانپویشی حاکی از این نکته است که بیمارانی که بدون علل جسمی کافی و قابل تشخیص در بدن خود درد و ناراحتی احساس می کنند،ممکن است به طور نمادین یک تعارض درون روانی را از طریق بدن ابراز کنند.مکانیسم های دفاعی مورد استفاده این بیماران عبارتند از :جابه جایی،جایگزینی و واپس زنی.نظریه های رفتاری معتقدند که رفتارهای درد با پاداش تقویت می شوند و با مجازاتیا بی توجهی مهار می شوند.نظریاتی که بر عوامل بین فردی تاکید می کنند این فرض را ارائه کرده اند که درد علاج ناپذیر در روابط بین فردی وسیله ای برای بازی دادن استادانه دیگران و کسب مزایا تلقی می شود.بیماران ممکن است به دلیل نا هنجاری های ساختاری یا شیمیایی لیمبیک و حسی مستعد ابتلا به اختلال درد باشند.

تشخیص افتراقی درد روانزاد از درد واقعی:گرچه افتراق این ها سخت است زیرا درد جسمی نیز تحت تأثیر عوامل هیجانی و موقعیتی می باشد.اما دردی که زیاد تغییر نمی کند،کم و زیاد نمی شوند و یا با مصرف مسکن برطرف نمی شود،بیشتر روانزاد است.فقدان بیماری طبی با جراحی که درد را توجیه کند،عامل مهمی است.

پیش آگهی و درمان

سیر بالینی درد در اختلال درد معمولا بطور نا گهانی شروع می شود و ظرف چند هفته یا چند ماه شدت آن افزایش می یابد.پیش آگهی متغیر است.هرچند اختلال درد اغلب ممکن است مزمن،ناراحت کننده و کاملا ناتوان کننده باشد.اختلالات درد حاد نسبت به اختلال درد مزمن پیش آگهی بهتری دارد.در فرایند درمان باید در نظر داشت،از آنجا که ممکن است تخفیف درد مقدور نباشد،رویکرد درمانی باید معطوف به توان بخشی باشد پسخوراند زیستی،هیپنوتیزم و تحریک عصب از طریق پوست نیز می تواند مؤثر باشد.

اختلال شبه جسمی نا معین NOS

یک طبقه باقیمانده برای بیماری های است که نمی توان را در هیچ یک از طبقات تشخیصی فوق جای داد.حاملگی کاذبPseudocyesis نمونه است.

بیماری اختلال شبه جسمی

اصطلاح شبه جسمی (SOMATOFORM) از کلمه یونانی soma به معنی "بدن" گرفته شده است. اختلالات شبه جسمی گروه وسیعی از بیماری ها هستند که نشانه ها و علایم جسمی مؤلفه اصلی آنها را تشکیل می دهند. این اختلالات در برگیرنده تعاملات میان ذهن و بدن هستند و در آنها مغز، از راههایی که هنوز شناخته نشده است، پیامهای مختلفی ارسال می کند که بر آگاهی فرد تاثیر می گذارد و از وجود یک مشکل جدی در بدن خبر می دهد. به علاوه مکانیسم های ناشناخته روانی یا مغزی نیز وجود دارند که تغییرات جزئی یا غیرقابل شناسایی در شیمی عصبی، فیزیولوژی عصبی و ایمنی شناسی عصبی ایجاد می کنند و باعث بروز این بیماری می شوند.

پنج اختلال شبه جسمی خاص شناخته شده است. 

1- اختلال جسمانی کردن که وجه مشخصه آن شکایات جسمانی متعددی است که با دستگاه های عضوی مختلفی مرتبط هستند.

2- اختلال تبدیلی که با یک یا دو شکایت عصبی مشخص می شود.

3- خود بیمارانگاری که بیشتر با باور بیماران به داشتن بیماری خاصی مشخص می شود تا تمرکز روی علایم.

4- اختلال بدریختی بدن، باور غلط یا مبالغه آمیزی است مبنی بر ناقص بودن بخشی از بدن

5- اختلال درد، عبارتست از نشانه هایی از درد که به طور کامل با عوامل روانی مرتبط هستند یا بر اثر این عوامل تشدید می شوند.   

اختلال تبدیلی conversion

اختلال تبدیلی نوعی آشفتگی در کارکردهای جسمی است که با مفاهیم کنونی مربوط به آناتومی و فیزیولوژی دستگاه های عصبی مرکزی یا محیطی مطابقت نمی کند. این اختلال نوعاً در زمینه استرس رخ می دهد و کژکاری قابل ملاحظه ای به بار می آورد.

اختلال تبدیلی عبارت است از یک یا چند نشانه عصبی (مثلاً فلج، کوری و پارستیزی) که با یک اختلال طبی یا عصبی شناخته شده قابل توجیه نیست. به علاوه تشخیص این اختلال ایجاب می کند که عوامل روانشناختی با شروع یا تشدید علایم ارتباط داشته باشند.

تشخیص اختلال تبدیلی مختص نشانه هایی است که بر حرکت ارادی یا کارکرد حسی تأثیر می گذارند، یعنی نشانه های عصبی که پزشک نمی تواند نشانه های عصبی مذکور را صرفاً براساس یک اختلال عصبی شناخته شده توجیه کند.

نشانه های حسی: در اختلال تبدیلی، بی حسی و پارستزی بخصوص در اندام ها شایع است.

نشانه های اختلال تبدیلی ممکن است، اندام های حسی ویژه را درگیر کند و سبب کری، کوری و دید تونلی گردد. این علایم ممکن است یک طرفه یا دوطرفه باشند ولی ارزیابی عصبی سالم بودن راههای حسی را نشان می دهد. برای مثال در کوری تبدیلی، بیمار بدون برخورد با اشیای اطرافش یا آسیب رساندن به خود راه می رود. مردمک هایش نسبت به نور واکنش نشان می دهد و پتانسیل های فراخوانده قشر مخش طبیعی است.

نشانه های حرکتی: نشانه های حرکتی مشتملند بر حرکات غیرطبیعی، اختلال در راه رفتن، ضعف و فلج، لرزش های موزون آشکار، حرکات کره ای، تیک و حرکات پرتابی نیز ممکن است مشاهده شود. کلاً هنگام توجه به این حرکات شدت آنها بیشتر می شود.

یک نوع اختلال راه رفتن در اختلال تبدیلی دیده می شود که ناایستی-بدگامی نام دارد و شامل تلوتلوخوردن، حرکات پرتابی خشن و نامنظم تنه و حرکات موجی دست ها است. چنین بیمارانی بندرت روی زمین می افتند و اگر هم بیفتند معمولاً آسیبی نمی بینند.

سایر اختلالات حرکتی شایع عبارتند از: فلج و ضعف که ممکن است یک، دو یا هر چهار اندام را گرفتار کند، هرچند توزیع عضلات درگیر با راههای عصبی هماهنگ نیست.

تشنج های کاذب نشانه دیگری در اختلال تبدیلی است.

نشانه های روانشناختی مختلفی با اختلال تبدیلی همراه هستند مانند:

بی تفاوتی زیبا. این اصطلاح به نگرش جسورانه و نامتناسب بیمار نسبت به نشان های جدی اطلاق می شود، یعنی به نظر می رسد بیمار در این حالت نسبت به آنچه که اختلالی مهم محسوب می شود بی اعتناست. با این حال این بی اعتنایی آرام ممکن است در برخی بیماران دیده نشود.

همانند سازی: بیماران مبتلا به اختلال تبدیلی ممکن است به طور ناخودآگاه نشانه هایشان را از افراد مهم زندگیشان الگوبرداری کرده باشند. برای مثال پدر، مادر یا شخصی که اخیراً فوت کرده است، ممکن است به صورت الگویی برای اختلال تبدیلی بازماندگان درآید. در جریان واکنش سوگ بیمارگونه، بازماندگان به طور شایعی دچار علایم فرد فوت شده می شوند.

روشهای درمان بیماری

نشانه های اختلال تبدیلی معمولاً خودبه خود برطرف می شوند گرچه احتمالاً روان درمانی حمایتی یا رفتاری رفع آنها را تسهیل می کند. در مورد بیمارانی که نسبت به موضوع روان درمانی مقاوم هستند، درمانگر ممکن است روان درمانی معطوف بر مسائل استرس و مدارا را پیشنهاد نماید.

هیپنوتیزم، داروهای ضداضطراب و تمرینات آرامش رفتاری و تمدد عضلانی در برخی موارد مؤثرند.

رویکردهای روان پویشی مشتملند بر، روانکاوی و روان درمانی بینش گرا که در آنها بیمار به جستجوی تعارضات درون روانی خود و نمادگری نشانه های اختلال تبدیلی می پردازد.اختلالات شبه جسمی دسته ای از اختلالات روانی می باشد.مشخصه اصلی اختلالات شبه جسمانی علایم و نشانه های جسمی است.در این نوع اختلال ارتباط بین ذهن و بدن نقش مهمی را ایفا می کند.در اختلالات شبه جسمانی مغز انسان پیام هایی را از راه های گوناگون ارسال می کند. پیام های ارسال شده توسط مغز بر آگاهی فرد تاثیر گذاشته و از وجود یک مشکل جدی در بدن انسان خبر می دهد.در این بیماری با مکانیسم های روانی ناشناخته ای روبه رو هستیم که این مکانیسم ها بر کارکردهای شیمی عصبی،فیزیولوژی عصبی و ایمن شناسی عصبی تغییراتی اندک و غیرقابل شناسایی وارد می کند که باعث بروز اختلالات شبه جسمی می شود.در این نوع بیماری بیش تر عملکردهای جسمی بدن مورد توجه واقع شده که تحت تاثیر اختلالی در ذهن قرار می گیرند.افرادی که به اختلالات شبه جسمی مبتلا می شوند تصور می کنند که نوعی بیماری با اختلال جسمی در آن ها وجود دارد که تاکنون تشخیص داده نشده و یا به درستی درمان نشده است.

انواع اختلالات شبه جسمی:

1)اختلال جسمانی سازی

2)اختلال تبدیلی

3)اختلال خود بیمار انگاری

4)اختلال بدریخت انگاری بدن

5)اختلال درد

اختلال جسمانی سازی:

اختلال جسمانی سازی عبارت است از شکایات بدنی متعددی که به دستگاه عضوی بدن مربوط می شود که اثرات مخرب زیادی داشته و فرد در جستجوی درمان می باشد.در این نوع بیماری دستگاه های گوارش و اعصاب شدیدا در گیر هستند و همین عامل باعث تمایز این نوع اختلال با سایر اختلالات شبه جسمی می شود.اختلال جسمانی سازی مزمن بوده و در کارکردهای شغلی و اجتماعی فرد تاثیرات منفی بر جای می گذارد.شخص مبتلا به صورت غیر طبیعی به دنبال راه های درمان وکمک های طبی است.

اختلال تبدیلی:

در اختلال تبدبلی جنبه ها و کارکردهای حسی و حرکتی ارادی دارای علایم و نواقصی هستند.در اینجا هم این نوع اختلال وجود یک بیماری طبی را به ذهن تلقین می کند.علایم و نواقصی که در این نوع اختلال بر کارکردهای حسی و حرکتی ارادی تاثیر می گذارد عمدی و متاثر ازمصرف مواد و محدود به نشانه ها و علایم جنسی  نیست.اختلال تبدیلی به دلیل تعارضات و عوامل استرس زا بروز می کند. این نوع اختلال تغییرات و تبدیل مشکل سازی را در جنبه های حسی و حرکتی بدن به وجود می آورد که ظاهرا ناشی ار اختلالات عصب شناختی می باشد. فرد به دلیل تعارضات و نیازهای روانی که دارد احساس تنش و پریشانی می کند وهمین عامل سبب می شود تغییر غیرعادی در کارکردهای بدن رخ دهد.

طبق تحقیقات انجام شده افرادی که در محیط های روستایی زندگی می کنند و افراد کم سواد و یا کم هوش و هم چنین افرادی که متعلق به گروه های پایین اجتماعی هستند بیشتر در معرض ابتلا به این اختلال قرار دارند.اختلال تبدیلی معمولا با اختلالات اضطرابی ،اختلال افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی همرا و در ارتباط می باشد.

ختلال خود بیمار انگاری:

اختلال خودبیمار انگاری اختلالی است که فرد همیشه از اینکه بیمار شود می ترسد و یا اعتقاد دارد که به یک بیماری جدی مبتلا می شود.ترس  از بیماری و یا اعتقاد به بیمار شدن به این دلیل می باشد که ممکن است شخص نشانه ها و کارکردهای بدن را به اشتاه تفسیر کند و این عامل عملکرد بیمار را تحت تاثیر قرار می دهد.این گونه افراد نسبت به بیماری ها و ناراحتی های جسمی تحمل کم تری دارند.به دلیل اشتغال ذهنی که به بیماری و بیمار شدن دارند باعث می شود احساس های جسمی خود را تشدید کنند.این گونه افراد احساس های جزیی بدنی را مانند یک فشار شکمی را به درد شکم تعبیر می کنند و معتقدند که به یک بیماری جدی مبتلا شده اند که هنوزتشخیص داده نشده و یا درمان نشده است و بسیار دشوار است که آن ها را برخلاف نظر و عقیده ای که دارند قانع کرد.

اختلال بدریخت انگاری بدن:

افرادی که دچار این نوع اختلال هستند تصور می کنند که نقص و یا مشکلی در ظاهر و یا چهره شان وجود دارد حتی اگر ناهنجاری کوچک و مختصری وجود داشته باشد بسیار مضطرب و پریشان شده و به صورت افراطی اظهار نگرانی می کنند که  ناراحتی ها و اضطرابی که در فرد وجود دارد تاثیرات مخربی بر عملکرد فرد می گذارد.متاسفانه این گونه افراد به جای مراجعه به روان پزشک و حل مشکلشان به متخصصین پوست و جراحی پلاستیک مراجعه می کنند.این نوع اختلال بیشتر  در افراد مجرد و زنان مشاهده شده و معمولا در محدوده سنی 15 تا 35 سالگی اتفاق می افتد.

اختلال درد:

این اختلال می تواند در هر سنی شروع شود و با اختلالات عاطفی و اضطرابی در ارتباط باشد.از مشخصه های اصلی این اختلال وجود درد در یک یا چند ناحیه از بدن می باشد که فرد بر روی آن ها تمرکز می کند.شدت درد به اندازه ای می باشد که کانون توجه بالینی قرار می گیرد.عوامل روانشناختی در پیدایش و شدت درد نقش مهمی دارند.