فشار روانی وتأثیر آن بر کارکنان در محیط کاری در سالهای اخیر موردتوجه قرارگرفته است. عناوینی که در این مقاله مورد بحث واقع می گرد عبارتنداز: فشار روانی و پیامدهای آن، عوامل ایجاد فشار روانی و علائم آن، راههای رویارویی کارکنان با فشار روانی و نهایتاً رسالت سازمانها برای مقابله با فشار روانی. افراد فقط در محیط کار زندگی نمی کنند بلکه آنچه کارکنان را در محیط کار تحت تأثیر قرار میدهد در خانه نیز تأثیرگذار میباشد. برخی از کارکنان فشار روانی را بهانهای برای انجام ندادن درست وظایف محوله قرار میدهند. بسیاری دیگر فشار روانی زیادی را متحمل میشوند. کارکنانی نیز هستند که برای انجام صحیح کار می بایست فشار مناسبی برای آنان ایجاد نمود. هدف مدیریت فشار روانی این است که به کارکنان کمک شد سطح فشار روانی متناسب با توانائی خود را برای انجام صحیح کار دریابند و تا مرحله تغییر آن را حفظ نمایند. به دیگر سخن در بعضی شرایط در مورد برخی از افراد برای انجام بهینه، کار فشار روانی لزوماً باید افزایش یابد تا کاهش، مدیریت فشار روانی عبارت است از کنترل فشار روانی به منظور فراهم ساختن محیط آرام برای کارکنان جهت انجام وظایف سازمانی است.
فشار روانی چیست؟
فشار روانی معمولاً وقتی ایجاد میگردد که فرد با چالش، تهدید و یا تحولی مواجه گردد، به عبارت دیگر بین توان فرد برای انجام کار و کار خواستهشده از وی توازن وجود نداشته باشد. بنابراین فشار روانی در حالات خاص ذیل و با تعامل فرد محیط کاریش افزایش مییابد:
- وقتی فرد در شرایط تهدید، چالش و یا آسیب قرار میگیرد.
- وقتی فرد درمییابد که کاری که انجام خواهد داد در آرامش و رفاه زندگی او موثر می باشد.
- وقتیکه فرد مطمئن نیست بتواند از چالش ایجادشده با موفقیت بگذرد و یا از تهدید ایجادشده اجتناب نماید.
- افراد معمولاً در پذیرش مقدار،نوع و دوره یا مدت فشار روانی و راههای مقابله با آن متفاوت میباشند. بههرحال افراد در اکثر موارد ایجاد تغییر وفشار روانی را درمییابند، ولی مشکل اینجاست که هیچ کاری برای مقابله با آن نمیتوانند انجام دهند.
انگیزش وفشار روانی
برای درک بهتر فشار روانی شناخت چگونگی ایجاد انگیزش که یک فرآیند چرخشی است ضرورت دارد. چرخه انگیزش معمولاً از بروز و ظهور یک نیاز آغاز میگردد. فرد میخواهد کار را انجام دهد ( انگیزه) و نتیجتاً آن کار را انجام میدهد.
کاری را که انجام میدهد او را به هدف مورد نظرش نزدیک کند درآن موقع احساس رضایت میکند و در صورتی که ناموفق باشد احساس نارضایتی کرده و ممکن است باع افزایش شدت نیاز وفشار گردد. درهرحال این چرخه پایان نمی پذیرد و فرد آماده میگردد تا کار جدیدی برای دستیابی به هدف جدیدی را انجام دهد. این امر بدان معناست که رضایتمندی افراد دوام ابدی ندارد و این منبع عمده فشار روانی برای مدیران میباشد.
برای مدیران امکان دارد فشار روانی خود را با ایجاد انگیزش در کارکنان کاهش دهند. هرچند که ممکن است ایجاد انگیزش بهطور مستقیم در کارکنان اتفاق نیافتد، لیکن می توان با فراهم نمودن محیط مناسب زمینه ایجاد انگیزش در کارکنان را فراهم نمود و این امر برای مدیران ساده تر وهم ثمربخشتر میباشد. تفکر قدیمی که درمورد انگیزش وجود دارد عبارت است از ( هرچه فشار بیشتری به کارکنان وارد آید کار بیشتری را انجام میدهند). این تئوری انگیزشی اشتباه بوده و یا حداقل کافی نمیباشد. حقیقت پیچیدهتر از آن است. تا یک حدی این امر واقعیت دارد که هرچه به کارکنان فشار بیشتری وارد شود کار بیشتری انجام میدهند، ولی از آن به بعد کارآئی فرد ثابت میماند ودر این حالت اگر مدیری بخواهد از این طریق کارآئی فرد را افزایش دهد نتیجه معکوس میگیرد، حتی ممکن است کارآئی فرد با نقصان مواجه گردد. " یرکز" (Yerks) و " دادسون» (Dodson) در سال 1908 دو عامل را در ارتباط چرخه انگیزش و فشار روانی معرفی نمودند. اول اینکه هرچه کار ساده تر باشد سطح تحمیل انگیزش بیشتر میباشد، دوم اینکه هر چهکار کوتاهتر باشد باز هم سطح تحمل انگیزش بیشتر میباشد. در نتیجه انگیزش خواه کم باشد و خواه زیاد، منجر به بروز رفتار فشارزا میگردد. نکته مهم این است که برای اکثر مردم فشار روانی باعث عدم کنترل و بیماری آنان نمیگردد. فشار روانی به معنی بد خود وقتی به کار می رود که بین فرد، کاری که از او خواستهشده که انجام گردد و روش انجام کار درخواست شده تطابقی وجود نداشته باشد.
ترس و نگرانی
ترس نوع خاصی از فشار روانی می باشد. تجربه ترس قبل از حادثه و یا در خلال حادثه معمولاً تغییرات روانی را ایجاد میکند که منجر به فشار روانی می گردد.
انسانها اغلب ترس واقعی را تجربه نمیکنند، لیکن اکثراً به نحوی دچار نگرانی شده اند. نگرانی عبارت است از ترس از چیزی که تاکنون اتفاق نیفتاده است و یا هرگز اتفاق نخواهد افتاد نگرانی ممکن است انسان را حتی از شروع کار بازدارد. نگرانی ناخودآگاهانه1 وقتی اتفاق میافتد که فرد عادت به احساس نگرانی کند، حتی اگر چیز نگرانکنندهای وجود نداشته باشد. مواجه با این نوع نگرانی بسیار مشکل میباشد زیرا منبع و عامل نگرانی مشخص نمیباشد تا بتوان آن را از بین برد.
شخصیت نوع A و B
در سال 1960 "فردمن " (Friedman) و " روزنمن " (Rosenman) از متخصصان قلب آمریکا بامطالعه 3000 نفر دریافتند که بعضی از افراد رفتار خاصی از خود بروز می دهند که استعداد آنها برای ابتلا به بیماری قلبی را دو برابر بیشتر از سایر افراد میسازد. آنها نوع اول را تیپ A و آنهایی را که احتمال کمتری به ابتلا به بیماری قلبی داشتند تیپ B نامیدند.
ویژگیهای اصلی رفتار تیپ A عبارت است از:
- احساس ناامنی از موقعیت
- پرخاشگری زیاد
- خشم
- عجله دران جام امور
- خودخوری
افراد دارای تیپ A زودتر به فشار روانی پاسخ میدهند. این تیپ افراد به دلیل انتظار بالای خودشان به شدت آسیبپذیر میباشند و بهاصطلاح از کاه کوه می سازند که در نتیجه درکارآیی آنان تأثیر دارد. تیپ A پس از هر موقعیت فشارزا، سریعاً خود را برای درگیری در موقعیت بعدی آماده میسازد، درحالیکه برای تیپ B مدتی طول میکشد تا انرژی از دست رفته خود را بازیافته و آماده نبرد بعدی گردد. تفسیر فوق از تیپ A شاید بیانگر این باشد که تیپ A نامطلوب بوده و مدیران برای انجام بهتر کار می بایست تیپ B را تشویق نمایند.
این نکته درستی نیست و در ارتباط با تیپ ناسالم و غیر موثر صادق میباشد. در مطالعه فوق 11% تیپ A دچار عارضه قلبی میگردند، در مقابل فقط 6% تیپ B مبتلا میشوند. این بدان معنی است که 89% افراد با تیپ A افرادی سالم هستند. بنابراین سازمانها نیازمند این قبیل افراد برای انجام سریع وموثر کار می باشند.افراد با تیپ A موثر، کار را سریعتر و بهتر انجام میدهند و برای کار بعدی سریعتر آماده میگردند. در مقابل افراد دارای تیپ A غیر موثر، کار را سریع ولی با ضایعات بیشتری و صرف انرژی زیاد غیر ضروری انجام میدهند و دیرتر برای انجام کار بعدی آماده میگردند.
فیزیولوژی فشار روانی
برای فهم مقابله با فشار روانی، بهتر است فرد بداند وقتی با ترس،تهدید، نگرانی یا فشار روانی مواجه میگردد دقیقاً چه اتفاقی برای او رخ میدهد. شروع فشار روانی وقتی احساس میگردد که فرد نوعی از تهدید را دریافت دارد. این تهدید میتواند شامل برخوردی در تاریکی، ظاهر شدن فردی در جلوی ماشین و یا گفته تندی از طرف رئیس باشد. منبع هر چه باشد، به محض اینکه پیام به مغز برسد و احتمالاً تهدید زا تلقی گردد، تغییراتی سریع اتفاق میافتد. شکل (1)
اطلاعات مربوط به عوامل فشارزای خارجی از طریق یک یا چند حس وارد سیستم بدن میگردد و توسط کورتکس ( سلولهای خاکستری که غشای خارجی مغز را تشکیل میدهند) زمینههای فشارزایی داخلی که معمولاً ناشی از خاطرات، افکار و تصورات میباشند و همیشه با انسانها همراه هستند خودبهخود تحریک میگردند.
درهرصورت علائم به هیپوتالاموس ( اندامی به اندازه نخود که در میانه مغز قرار دارد) میرسد واز آنجا منشعب میگردد. انشعاب اول به غده هیپوفیز میرسد و باعث ترشح هورمون آدرنوکورتیکوتروپیک (ACTH) در خون و فعالیت غدد فوق کلیوی میگردد. غدد فوق کلیوی مانند دو کلاه کوچک هر یک بر روی یک کلیه قرارگرفته اند. لایه خارجی غدد فوق کلیوی کورتیزول تولید می کند که در سیستم دفاعی بدن تأثیر داشته و باعث کاهش تورم و نیز سوختوساز کربوهیدرات، چربی و پروتئین در تمامی بافتهای بدن برای تولید انرژی می گردد.
مسیر دوم از هیپوتالاموس به سیستم عصب سمپاتیک میرسد که مسئولیت تنظیم تمام پاسخهای فیزیکی و طبیعی بدن را دارد. سیستم عصب سمپاتیک در جای خود قسمت میانی غدد فوق کلیوی را تحری مینماید که باعث ترشح آدرنالین میگردد. آدرنالین باعث افزایش ضربان قلب، هدایت خون از اندامهای داخلی به ماهیچهها و باعث افزایش فشارخون از طریق انقباض رگهای خونی میگردد. بههرحال فرد از هیچ یک از اتفاقات فوق آگاهی ندارد ولی از آن به بعد این عوامل به تدریج ظاهر میگردند.
تغییرات فیزیولوژیکی زیر پس از اعمال فشار روانی حادث میگردد:
- مردمک چشم گشادتر میشود تا نور بیشتری واردشده و منبع هر خطر احتمالی بهتر و واضحتر رویت گردد.
- شنوایی دقیقتر میشود تا بتوان خطر را از فاصله بیشتری احساس و چاره ای برای آن اندیشیده شود.
- تنفس سریعتر میگردد. این واکنش
میزان اکسیژن درخون را افزایش میدهد که منبع سوخت موردنیاز برای هر عملی میباشد.
- قلب خون را سریعتر و با فشار بیشتری پمپ مینماید، در نتیجه توزیع سوخت سریعتر شده و همچنین مواد زایدی که در نتیجه سوختوساز ایجادشده خارج میگردد.
- رنگ و رو پریده می گردد، زیرا خون از سطح خارجی بدن به سطح مرکزی رانده می شود، بنابراین در صورت جراحت خونریزی کمتری ایجادشده ونیز به لخته شدن خون در قسمت بریدهشده احتمالی کمک میکند و نتیجتاً خونریزی کمتر می گردد.
- احساس مریضی و دل به هم خوردگی دست می دهد، چون دراین حالت خون از سیست هاضمه راندهشده و در صورت لزوم منجر به استفراغ و اسهال میگردد تا غذای اضافی را خارج و دویدن را آسانتر نماید.
- تعویق بیشتری انجام میشود، برای اینکه فعالیتهای فیزیکی تولید گرما میکند و بازده بیشتر کاری دریک درجه حرارت مطلوب انجام میشود. بنابراین تعریق باعث خنک شدن شده گرمای اضافی با عرق کردن در سطح بدن از بین میرود.
- به دلیل سفت شدن عضلات لرزش صورت میگیرد. درصورتی که تعریق باعث خنکی زیاد بدن گردد لرزش جبران آن را نموده و باعث گرمی بدن میشود.
تمامی تغییرات فوق طبیعی بوده و بدلیل اطمینان برای زنده ماندن در یک حالت اضطراری ایجاد میگردد. نکته مهم این است که انرژی ایجادشده در یک حالت فشار روانی می بایست به صورت سازنده و یا غیر مضر خالی گردد در غیر این صورت مضر است.
هزینه فشارهای روانی
مدیران معمولاً ترجیح میدهند درراههایی که بازده قابلاندازهگیری داشته باشند هزینه کنند. این مطلب فی النفسه صحیح است ولی اگر برای متعادل کردن فشار روانی هزینه نشود، برای از بین بردن آن هزینه بیشتری می بایست صرف گردد. در حال حاضر بهجز از بیماریهای مرتبط با فشار روانی ( که مدت آن بیش از سه روز بوده و قابل ثبت در مراکز درمانی است) اگر صرفاً بیماریهای ساده ای که کمتر از یک روز مدت داشته و غیر قابل ثبت میباشند( مانند سردرد، بیماریهای عصبی و روانی و ناتوانی ) محاسبه گردد هزینه هنگفتی معادل دو برابر حوادث صنعتی به دست خواهد آمد. ( سایر انواع بیماری که منشأ روانی دارد مانند سوءهاضمه، بیماریهای جلدی، دردهای ماهیچهای و کمردرد و بیماریهای قلبی در این محاسبه در نظر گرفته نشده است). روزها یاز دست رفته که منشأ آن فشار روانی می باشد سالیانه بیش از 120 میلیون روز می شود که هزینه بالائی را در بردارد. این رقم نگرانکننده است ولی تمام داستان نیست. هزینه اشتباهاتی که افراد مبتلابه فشار روانی مرتکب میشوند هنوز تخمین زده نشده است.
محاسبه هزینههای تحمیلشده به سازمان که ناشی از تصمیم گیریهای اشتباه، اوقات تلفشده، طولانیتر شدن ساعات صرف غذا، مصرف الکل و سیگار بیش از حد و .... که ناشی از نامتوازن بودن فشار روانی در یک محیط کاری است بسیار مشکل میباشد. خستگیهای صنعتی غالباً ریشه در نامتعادل بودن فشار روانی دارد.
عوامل ایجاد فشار روانی
مردم به طرق مختلفی نسبت به یک محیط خاص واکنش نشان می دهند. چیزی که ممکن است برای گروهی از افراد انگیزه زا باشد ممکن است درعده ای دیگر ایجاد فشار نماید.
با در نظر گرفتن این موضوع عوامل ایجادکننده فشار روانی موردبررسی قرار میگیرد:
1- عوامل فیزیکی
سروصدا عامل فشار روانی برای اکثر مردم بوده و تداوم آن متداولترین منبع ایجاد فشار روانی می باشد. برای کاهش سروصدا اکثر کارگران از گوشی استفاده مینمایند. با این حال خسارات ناشی از سروصدا همچنان رو به افزایش است. این نکته را هم باید به خاطر داشت که در بعضی حالات سکوت بیش از حد ممکن است ایجاد خطر نماید. خستگی به دلیل اینکه باعث نقصان توانایی انجام کار می گردد ایجاد فشار روانی می نماید. بدتر از همه اینکه در مرحله اولیه خستگی فرد متوجه عدم کار آیی خود نمیگردد و فکر میکند همه چیز درست پیش می رود تا اینکه باعث اشتباه یا خطای بزرگی میشود. در مرحله پیشرفته نیز بدلیل خستگی زیاد فرد متوجه اخطار دیگران در مورد کاهش کارآئی خود نیز نمی گردد.
افراد نوبت کار، به دلیل اینکه موقع استراحت خود به انجام کار دیگری مبادرت میورزند معمولاً بدلیل خستگی و ایجاد فشار روانی نمی توانند کاراصلی و کار دوم را درست انجام دهند. برای جلوگیری ازاین مشکل باید برنامه کاری طوری تنظیم شود که حتیالامکان فرد در اوقات استراحت به کار دیگری نپردازد.
پروازهای هوائی طولانی نیز به دلیل تغییر افق زمانی باعث نوع خاصی از خستگی میگردد که غالباً فشارزا میباشد. توصیهشده است دراین حالت از اتخاذ تصمیمهای مهم ممانعت شود. اکثر سازمانها به کارکنان خود توصیه میکنند پس از یک مسافرت طولانی قبل از شروع کار 24 ساعت استراحت نمایند. رطوبت و درجه حرارت نیز می تواند عامل فشارزا باشد بهتر است کنترل گردد. مقررات معمولاً سطح کار مطلوب را در درجه حرارت و رطوبت مناسب تعیین کرده که باید رعایت گردد.
2- حجم کار
درخواست کار زیاد پدیده آشنایی است. سه نوع کار اضافی و یا ترکیبی از این سه نوع شناختهشده است:
1- سطح مهارت موردنیاز برای انجام کار درخواستی ممکن است برای شخص خیلی بالا باشد.
2- سرعت انجام کار ممکن است بیش از توان فرد باشد.
3- حجم کار نیز می تواند بیش از توان شخص باشد.
کمکاری نیز اتفاق میافتد هر چند کمتر از آن صحبت میشود، بههرحال سه نوع کمکاری نیز شناختهشده است:
1- سطح مهارت موردنیاز برای انجام کار ممکن است پائین باشد ( برای مثال از یک فارغالتحصیل درخواست گردد کاری در سطح یک دیپلمه انجام دهد).
2- سرعت کار بسیار پائین باشد ( برای مثال یک جلسه در تمام طول روز برای تصمیم برای کاری که میتواند در یک ساعت انجام شود تشکیل گردد).
3- حجم کار بسیار کم باشد ( یک منشی در طول روز فقط چند کار ساده انجام دهد).
محیط کار جدید ( مانند روز اول شروع کار در سازمان ) میتواند عامل ایجاد فشار روانی گردد، زیرا اطمینان فرد هنوز جلب نشده است. احساس تهدیدهای شخصی، احساس در مخاطره بودن محیط اختصاصی کاری فرد، ایستادن رئیس مربوطه در حین انجام کار و صحبت در نزدیکی کارمندی که قربانی تصمیمات واهی و غیر منطقی شده و .... فرد را دچار فشار روانی کرده درنتیجه کار آیی او نقصان مییابد. حذف کلی تهدیدات شخصی در کار نیز می تواند باعث نقصان کارآئی گردد، برای مثال اگر فرد برای کارغیر مثبتی که انجام میدهد مورد مواخذه قرار نگیرد کار آیی اش کاهش مییابد. روشن نبودن نوع کاری که فرد میبایست انجام دهد و یا عدم آگاهی از نتیجه کارانجام شده نیز می تواند عامل ایجاد فشار روانی گردد.
3- مسائل خانوادگی
عوامل فشارزا در خانه نیز یافت میگردند فوت بستگان،نزاع خانوادگی و مسائل مالی زوجها درهر مرحله زندگی می تواند در کارآئی فرد تأثیر گذارد. ایجاد ارتباط مناسب مشکل اساسی زوجها می باشد. برای مثال مرد روز کاری سختی را گذرانده و برای استراحت به منزل آمده است. همسر نیز روز طاقتفرسایی را با فرزندان سپری نموده است هر کدام از این زوج می خواهند فقط مسائل خود را مطرح کنند،درنتیجه این امر منجر به نزاعهای خانوادگی میگردد که یقیناً در کار آیی فرد در سازمان نیز تأثیر میگذارد. بدتر از همه این که هردو نفر کارمند بوده و بخواهند به نحوی مسائل و مشکلات کاری خود را به منزل بکشانند.
ارتقاء نیز در بین خانوادههای کارمند می تواند عامل مهمی برای ایجاد فشار روانی باشد. چه کسی مالک است مرد یا کسی که درآمد بیشتر امتیاز بالاتری برای اداره منزل دارد.
علائم فشار روانی
درک علائم فشار روانی در صورت آگاهی از فشار واکنش دفاعی2 و واکنش تدافعی ساده است. در شرایط فشار روانی کوتاه مدت، تشخیص ماهیت دفاعی تدافعی واکنش ها ساده است، ولی در شرایط فشار طولانی مدت کاملاً واضح نمیباشد.
واکنش دفاعی درصورتیکه فرار از آن ممکن باشد، با فشار روانی کوتاه مدت و با نزاعهای کوچک لفظی یا فیزیکی همراه میباشد.
واکنش دفاعی وقتیکه فرار از آن ممکن نباشد ب دو صورت تحمیل یا انتقال آن به خود دیگران اتفاق میافتد. اگر فشار روانی به دیگران منتقل شود نتیجتاً کارکنان در طول روز از آن رنج خواهند برد و اگر به خود فرد تحمیل گردد تا آخر روز دلتنگ و افسرده خواهد بود.
واکنش تدافعی در صورتی که فرار از آن ممکن باشد، معمولاً با بیماری، صرف وقت طولانی در هنگام غذا، استعفاء و یا بازنشستگی زودرس همراه است. نکته اصلی این است که فرد خود را از این موقعیت رها کند. واکنش تدافعی وقتی فرار از آن ممکن نباشد، ممکن است با کندی حرکت فرد، احتیاط بیش از حد در انجام امور و بههرحال تعلل از درگیر شدن در مشغلههای کاری همراه گردد. در این حالت آهنگ فرد در انجام امور کندتر شده و بهاصطلاح فرد به خواب میرود.
فشار روانی طولانی مدت
بعضی مواقع برای یک ناراحتی جسمی دلیل فیزیکی خاصی وجود ندارد. در این حالت ممکن است بیماریهای روانی عامل بروز بیماری باشد. نارسائیهای نظیر زخم معده، بیماری قلبی، سکته ، سوءهاضمه، میگرن،ناراحتیهای جلدی، آکنه وکم خوابی و پرخوابی ممکن است تا حدی با فشار روانی مرتبط باشد.
آمادگی برای ابتلا به بیماریها نیز نتیجه فشار روانی می باشد. فرد معمولاً نسبت به بیماریهای آسیبپذیر میگردد که ممکن است درحالت عادی بهسادگی آن را دفع نماید. همچنین دراین حالت بهبودی فرد نیز کند می گردد. غیبت میتواند علائم دیگر فشار روانی طولانی مدت باشد که معمولاً شامل تأخیر یا تظاهر به مریضی و نهایتاً ترک کار می باشد. مصرف زیاد غذا، صرف مشروبات الکلی و سیگار از علائم مطمئن فشار روانی طولانی مدت هستند. مصرف بیش از حد هر یک از اقلام فوق که درنتیجه فشار روانی صورت میگیرد زیان آور می باشد. گاهی دلبستگی به تصاحب زیورآلات نیز می تواند نتیجه فشار روانی باشد. تمایل جنسی بیش از حد به جنس مخالف نیز اغلب نتیجه فشارهای شدید وغیرقابل حل است. دزدی نیز تحتفشار روانی افزایش مییابد که میتواند شامل دزدیهای بزرگ و یا حتی کوچک ( در حد بلند کردن لوازمالتحریر اداری، استفاده شخصی از تلفن، تلف کردن وقت هنگام صرف غذا و یا استفاده شخصی از وقت اداری) باشد. دزدیدن کالا و مواد قابل کشف و کنترل است، ولی دزدی زمان و وقت نامشخص و پیشگیری و کنترل آن مشکل میباشد. فعالیتهای جایگزین نیز که طی آن فرد هر نوع کاری را به غیر از کار اصلی خود انجام میدهد علامت دیگر فشار روانی که نهایتاً ایجاد مشکل مینماید. میگردند.واکنش های اضافی به حوادث عادی علامت دیگر فشار روانی میباشد. رئیس برای انجام یک کار معمولی فرد را فرامیخواند، کارمند گرفتار فکر میکند ممکن است ارتقاءیافته یا اخراج شده باشد. تغییر بارزترین مشخصه بروز فشار روانی می باشد. غمگینی، افسردگی، خوشحالی و ..... ممکن است شخصیت اصلی یک مدیر را تشکیل دهد ولی تغییر آنی مکرر به هر یک از حالات فوق نشان دهنده بروز فشار روانی دراو می باشد.
روشهای مقابله با فشار روانی
چهار روش و تکنیک که میتواند به نحو مثبتی تغییراتی ایجاد نماید که طی آن فرد بتواند فشار روانی را کنترل نماید وجود دارد:
1- ورزش
قدم زدن تا حدی که باعث تعریق اندکی شود، شنا کردن و یا هر کار لذت بخشی که باعث میشود حرکات قلبی و ریوی کمی تندتر از حالت عادی صورت گیرد باید سه بار در هفته ادامه یابد.در هر کال تمرینات باید با توان فرد هماهنگی داشته باشد.
2- بازخورد حیاتی
بازخورد حیاتی به فرد میآموزد چگونه و به طور آگاهانه بعضی از واکنشهای فار روانی فیزیکی را که در شرایط عادی حالت خودکار دارند کنترل نماید. برای مثال استفادهای دستگاههای سنجش نبض و پوست مناسب میباشد. معمولاً در حالت فشار روانی شدید ضربان قلب افزایش و مقاومت پوستی کاهش مییابد با استفاده از بازخورد حاصل از دستگاه فرد میآموزد چگونه ضربان قلب را کاهش و یا مقاومت پوستی خود را افزایش دهد. بعد از چند جلسه آموزشی فرد بدون استفاده از دستگاه میتواند مقداری از ضایعات فشار روانی خود بکاهد.
3- روش های شناختی
این روش به فرد کمک میکند که فشارهای روانی گذشته راههای مقابله با آن را به خاطر آورد و بتواند با اندیشه بهتر راههای موثرتری برای مقابله با اکثر فشارهای روانی بیابد. این روش بیشتر برای افرادی که حالتی احساسی دارند مناسب میباشد.
4- روش تمدید اعصاب
تمرینهای تنفسی و بعضی از روشهای پزشکی باعث افزایش تحمل فیزیولوژیکی و روانی در فرد میشود، البته تکنیکهای فوق در صورتی که با دقت و احتیاط به کار رود برای افراد دارای تیپ A موثر می باشد و برعکس در صورتی که درست بکار گرفته نشود تاثیر منفی دراینگونه افراد بجا خواهد گذاشت.
علاوه بر چهار تکنیک گفتهشده تکنیکهای ذیل نیز برای کنترل فشار روانی در بعضی از افراد کار ساز و موثر می باشد.
طوری بنشینید که تنفسی راحت داشته �