همه می دانیم خشم چیست و آن را احساس کرده ایم: چه زمانی که یک ناراحتی گذراست و چه هنگامی که عصبانیت تمام عیار است. خشم یکی از عواطف کاملاً معمولی و اغلب سالم است. اما هنگامی که از کنترل خارج شود و چهره ای مخرب به خود گیرد مشکلاتی را در محیط کار، روابط خصوصی و کیفیت کلی زندگی شما به وجود می آورد.
فطرت خشم
براساس تعریف دکتر چارلز اسپیلبرگر روانشناسی که متخصص مطالعه خشم است: «خشم حالتی عاطفی است که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر می کند.» مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی است. وقتی عصبانی می شوید ضربان قلب و فشار خون شما بالا می رود و نیز سطوح هورمون های مربوط به انرژی مانند آدرنالین و نورآدرنالین افزایش می یابد. علت خشم می تواند هم رخدادهای بیرونی و هم درونی باشد؛ شما می توانید از دست شخص بخصوصی عصبانی باشید (یک همکار یا رئیس) یا یک رویداد (یک گره ترافیکی، یک پرواز لغو شده) یا خشم شما می تواند به دلیل نگرانی و تشویش در باره مسایل شخصی تان باشد. خاطره رخدادهای دردناک و خشم آور نیز می تواند احساس های عصبانیت را برانگیزد.
همه ما در زندگی با ناکامیها و ناخوشایندیها روبهرو میشویم و واکنش به این ناکامیها طبیعی به نظر میرسد. برخی مواقع، واکنشها حالت بیمارگونه به خود میگیرد و یکی از اختلالاتی که در این حوزه مطرح میشود واکنش شدید فرد به یک محرک تنشزای بهشدت آسیبزاست که در آن زمان فرد واکنشی از خود نشان نداده، اما پس از گذشت یک ماه، فرد واکنشهای شدید نشان میدهد و این علائم ممکن است به مدت دو روز تا چهار هفته باقی بماند.
تفاوت آن با اختلالهای پس از سانحه در زمان بروز نشانه است که در یک ماه اول فرد نشانهای از خود بروز نمیدهد. در این اختلال احساس ذهنی، کرختی، جدایی یا انزوا، فقدان پاسخدهی هیجانی، کاهش آگاهی از اطراف خود، مسخ واقعیت، مسخ شخصیت و فراموشی جزو علائمی است که فرد از خود بروز میدهد. فردی که دچار اختلال فشار روانی حاد شده به شدت از محرکهایی که ممکن است آسیب و خاطرات آن را به یاد او بیاورد اجتناب میکند و نشانههای آشکار اضطراب یا انگیختگیهای بیش از حد دارد.این نشانهها معمولا به ناراحتیهای عمده بالینی منجر میشود و کارکرد زندگی طبیعی فرد را مختل میسازد. مبتلایان به این اختلال احساس میکنند دیگر فعالیتهای لذتبخش گذشته برای آنها جذاب نیست و با مشکل تمرکز روبهرو میشوند و احساس پریشانی، اشکال در خوابیدن، تحریکپذیری و گوش به زنگ بودن و واکنش شدید از جا پریدن و بیقراری حرکتی از خود نشان میدهند. گاهی علائم یاس و ناامیدی بهحدی شدت مییابد که اطرافیان تصور میکنند فرد دچار افسردگی شده است. این اختلال 14 تا 33 درصد برای افرادی که در معرض آسیب شدید قرار گرفتهاند بروز میکند. در مورد کودکان خردسال این اختلال معمولا با کابوسهای شبانه نیز همراه میشود.
آسیبهایی که میتواند فرد را دچار این اختلال کند عبارتند از:
ـ تجاوز جنسی
ـ گروگانگیری و بودن در شرایط آن
ـ حمله بدنی و غارت شدن و شکنجه شدن خود فرد یا اطرافیان
ـ حادثه تصادف شدید رانندگی
ـ بیماری لاعلاج و خطرناک اطرافیان
ـ مرگ ناگهانی و از دست دادن عزیزان به صورت ناگهانی
ـ مشاهده ناگهانی جسد یا منظره غیرطبیعی یا اعضای بدن مرده
ـ افرادی که بهتازگی درگیر ناآرامیهای اجتماعی و جنگ بودهاند
ـ افرادی که درگیر مشکلات مهاجرت ناامن بودهاند یا در اردوگاههای کار اسیر بودهاند
این مشکلات میتواند فرد را با این اختلال روبهرو کند و برای درمان لازم است علاوهبر درمان دارویی برای کاهش نشانههای جسمی از رواندرمانی نیز بهره گرفت. همراهی اعضای خانواده و سرزنش نشدن فرد مبتلا بسیار حائز اهمیت است و با درمانهای حمایتی، جلسات روانکاوی و حتی تکنیکهای شناخت درمانی و حذف باورهای غیرمنطقی و استفاده از تکنیکهای تن آرامی به فرد کمک میکند تا دوره بهبودی را زودتر طی کند.
«این اختلال به نشانه های اضطراب حاد که در پی فرار از مرگ- حتی در جبهه ی جنگ- تصادم یا سانحه ی طبیعی شروع می شود، اطلاق می گردد. معمولاً بیمار در جریان واقعه، خویش تن داری می کند«این اختلال به نشانه های اضطراب حاد که در پی فرار از مرگ- حتی در جبهه ی جنگ- تصادم یا سانحه ی طبیعی شروع می شود، اطلاق می گردد. معمولاً بیمار در جریان واقعه، خویش تن داری می کند.ولی بعضی از افراد در ضمن خطر ، دچار واکنش هراس می گردند که با وحشت زدگی و تلاش بی ثمر برای گریز مشخص بوده و ممکن است در دیگران هم واکنش هراس به وجود آورد. این بیماران وحشت زده بی نهایت تلقین پذیرند و به آسانی قابل هیپنوتیزم هستند و می توان آن ها را به اطاعت دستورات در مورد رفتار مناسب وادار نمود. درمان باید معطوف به تشویق و باز گرداندن شخص به مأموریت یا مسئولیت قبلی باشد. تا سر حد امکان باید از اعمال تشخیص و درمانی مفصل در بیمارستان خودداری شود، چون موجب پس رفت و از کارافتادگی می گردد.»
اختلال فشار روانی پس آسیبی یااختلال استرس پس از سانحه (انگلیسی جه: Posttraumatic stress disorder) (به صورت مخفف: PTSD)، نشونگونی هسه که پس از موشاهده، تجربهٔ موستقیم و یا بشدوسن اتا عامل استرسزا و آسیبزای شدید روی دنه که تونه مونجر به بمردن واقعی یا تهدید به بمردن یا وقوع اتا سانحهٔ جدی باشه.
بیمار نسبت به این تجربه هون احساس ترس و درماندگی کنه، اغلب رفتارای آشفته و حاکی از بیقراری واکنش نشون دنه و مدام تلاش کنه از یادآوری رویداد و سانحه اجتناب هکنه. حوادثی همچون سوءاستفاده جنسی، تصادف، سوانح طبیعی مانند زلزله، جنگ و... به طور کلی افرادی که چنین رویدادایی ره تجربه کننه حتا در مورد وچون، ویشتر از این که اما بتونیم تجربهٔ اونا ره تصور هکنیم و احساسات اونا ره درک هکنیم از اون واقعه رنج ورنه. همین امر وجه تمایز استرس پس از سانحه با سایر حوادث زندگی هسه (استرس بیش از حد طبیعی به حادثه).
ادامه مطلب ...