در چند وقت اخیر اخبار ناگواری از قتل و نزاع خیابانی و کشتار افراد بی گناه به اطلاع افکار عمومی رسیده و امنیت روانی و عاطفی جامعه را دستخوش آسیب کرده است.
قتل، جنایت و سنگدلی هایی از کلید واژه هایی است که در چند وقت اخیر در گوش جامعه پیچیده و مردم با شنیدن خبر قتل بنیتا، ستایش و افراد بی گناه دیگر دچار آزردگی روانی شده و این جرایم سبب تکدر خاطر و روان افراد جامعه گردیده و رخ دادن این قبیل جنایات،آستانه تحمل روانی جامعه را دچار آسیب جدی ساخته است.
در چند روز اخیر نیز در ادامه این جنایت هولناک، حمله به چند روحانی و طلبه در شهرهای مختلف در صدر اخبار و حوادث کشور قرار گرفت و بیش از پیش امنیت روانی جامعه را دچار خدشه کرد که بررسی علل و عوامل شکل گیری این قبیل جنایت و نحوه پیشگیری و برخورد با آنها از موضوعات مهمی است که در این چند وقت بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.به خطر انداختن جان دیگران و مخدوش ساختن امنیت روانی، عاطفی و احساسی جامعه، تهدید امنیت عمومی و روانی افراد جامعه و ایجاد هزینه های روانی و امنیتی بر جامعه از جمله مهمترین آسیب های وارده از جانب این مجرمان محسوب می شود.
از سویی نیز بررسی عوامل شکل گیری این قبیل از جرم ها، نحوه و چگونگی پیشگیری از این آسیب های اجتماعی و برخورد مناسب برای جلوگیری از تکرار چنین جرایمی موضوعی مهم می نماید که باید با دقت نظر ویژه ای به آن پرداخت.موضوعاتی نظیر فقر فرهنگی و دینی که از عمده ترین مسائل مرتبط با این موضوعات است نیازمند توجه ویژه ای است چراکه حمله به روحانیان و طلاب در مکان های عمومی نشان دهنده فقر دینی و بی هویتی دینی در میان افرادی است که مرتکب این جرایم شده اند.
بررسی و ریشه یابی علل و عوامل بروز انحرافات و آسیب های اجتماعی، یکی از موضوعات مهم در علوم اجتماعی و جرم شناسی محسوب می شود.
در واقع بروز انحرافات و آسیب های اجتماعی مانعی مهم در رشد و توسعه جامعه محسوب می_شود که با تهدید و سلب آرامش و امنیت عمومی و روانی جامعه، سبب بروز مشکلات تبعی می گردد.به عبارت دقیق تر، فرد بزهکار که خود با آسیب های متعدد روحی، روانی، مادی معنوی و فرهنگی مواجه است، با انجام بزه و جرم، خسارت هایی را به جامعه و مردم وارد ساخته و سبب می شود تا تعادل امنیتی در حوزه امنیت عمومی و امنیت روانی جامعه دستخوش آسیب شود.اگر چه مسأله ناهنجاری های اجتماعی و فرهنگی موضوعی نسبی بوده و در جوامع مختلف تلقی های گوناگونی پیرامون آن وجود دارد اما به طور کلی می توان گفت که هر جامعه ای قوانین، هنجارها و انتظاراتی از افراد آن جامعه دارد و افرادی که این هنجارها و قوانین را رعایت نکرده و دچار نوعی ناهنجاری می شوند آسیب های فردی و اجتماعی فراوانی را به بار می_آورند.بررسی عوامل شکل گیری انحرافات و آسیب ها و راه های پیشگیری و مقابله با این آسیب ها یکی از مهمترین موضوعات در حوزه علوم اجتماعی است که پرداختن دقیق و کارشناسانه به عوامل بروز و شکل گیری آسیب انحراف و جرم و راه های پیشگیری و برخورد با آنها می تواند به میزان قابل توجهی مانع بروز این آسیب و انحرافات شود.
*آسیب شناسی اجتماعی و نگرش های موجود
با توجه به گستردگی و شیوع آسیب های اجتماعی نظیر نزاع دسته جمعی، زورگیری، قتل و مواردی از این دست؛ دو نوع نگرش نسبت به برخورد با این ناهنجاری ها و جرایم وجود دارد.بخشی از جامعه شناسان و جرم شناسان توجه ویژه ای به چگونگی بروز جرایم، شیوع گستردگی و شدت و آثار آن دارند و به همین سبب نیز وضع قوانین و برخورد با مجرمان در اولویت این دسته از افراد قرار دارد و راه حل برون رفت از گسترش این معضلات را در وضع قوانین سخت گیرانه، زندانی کردن مجرمان، و مسائلی از این قبیل جستوجو می کنند.نگرش دوم در این مسأله، معطوف به آسیب شناسی، ریشه یابی و رفع این آسیب ها از طریق آموزش و ارتقای سطح آگاهی، مهارت، فرهنگ و تطابق پذیری فرد با جامعه است.بر اساس این دو نگرش، می توان دو راه حل را پیرامون مقابله با انحرافات و آسیب_های اجتماعی متصور شد که نگرش اول که راه حل سخت افزاری، کوتاه مدت و سطحی است و تأکید بر برخورد جدی و سخت با مجرمان دارد و نگرش دوم نیز که مبتنی بر روش نرم افزاری درازمدت و پیشگیرانه است؛ پرداختن به عواملی همچون فرهنگ سازی، اجتماعی کردن افراد درونی کردن ارزش ها و هنجارهای جامعه از طریق آموزش مهارت های اجتماعی را به عنوان راه حل برون رفت از این معضل مورد تأکید قرار می دهد.
*پیشگیری از آسیب های اجتماعی موضوعی حیاتی
همانگونه که پیشتر اشاره شد؛ دو نگرش برخورد سلبی و سخت افزاری و برخورد پیشگیرانه و نرم افزاری در حوزه مقابله با آسیب ها و انحرافات اجتماعی وجود دارد که هرکدام از این روش ها مدافعان و طرفداران خود را دارد.دین اسلام در مرحله اول تأکید بر برخورد پیشگیرانه با گناهان و انحرافات دارد و به همین منظور نیز از مدل تشویق- تنبیه استفاده کرده و در کنار انذار ، بیم دادن و ترساندن که می تواند ریشه و خاستگاه گناه و انحراف را بسوزاند، تأکید و ترغیب به ثواب آخرت و نیک بختی دنیا نموده است.»پیشگیری از جرم، بخشی مهم و در عین حال مورد توجه سیاست جنایی اسلام است. آموزش، تقویت انگیزه های معنوی، تامین نیازهای طبیعی و مشروع و حذف عوامل تحریک کننده از یک سو و مراقبت همگانی و متقابل که با امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اسلامی، به عمل می آید، از سوی دیگر عناصر و مراحل گوناگون این جنبه از سیاست جنایی اسلام محسوب می شود که جامعه مدنی در آن سهم عمده ای را دارا است.« (حسینی، ۱۳۸۳ : ۲۱۷)در حقیقت توجه به عناصر مؤثر در هدایت فکری فرهنگی، معنوی و اجتماعی افراد مهمترین موضوع در بحث پیشگیری از آسیب های اجتماعی محسوب می شود و بدون ریشه یابی علل و عوامل بروز انحرافات اجتماعی، نمی_توان روش مناسبی برای مقابله با آن اتخاذ کرد.
*خلأ عاطفی دستاورد آشفتگی کانون خانواده
یکی از مهمترین عوامل مؤثر در گرایش جوانان و نوجوانان به بزهکاری و انحرافات اجتماعی، خلأ عاطفی ناشی از گسست خانوادگی و از بین رفتن پیوندهای عاطفی روحی میان اعضای خانواده است.رشد چشمگیر میزان طلاق در میان خانواده ها به ویژه در کلان شهرها، یکی از مهمترین عوامل گسست هسته های خانوادگی و به تبع آن ایجاد خلأ عاطفی ناشی از فقدان حضور پدر یا مادر در کنار فرزندان است و همین موضوع سبب می شود تا بحران های عاطفی روحی و روانی برای فرزندان ایجاد شده و به عاملی در جهت سوق دادن آنها به سمت و سوی انحرافات و بزهکاری اجتماعی تبدیل شود.از سویی نیز بحران تربیتی در درون خانواده ها به دلیل اشتغال پدر و مادر را نیز می توان از مضرات زندگی مدرن و ماشینی امروز نامید که بنابر الگوی موجود در کلانشهرها و شهرهای بزرگ که در حال تسری به دیگر نقاط کشور است، پدر و مادر به دلیل درگیری های فراوان شغلی و فکری و خستگی های ناشی از فعالیت های طاقت فرسای روزانه، فرصتی را برای بودن در کنار فرزندان و تربیت صحیح آنها اختصاص نمی دهند و همین موضوع نیز سبب بروز خلأ جدی عاطفی و تربیتی در نسل جدید می شود.
در حقیقت می توان گفت که مرگ عاطفه در میان خانواده ها در زندگی مدرن امروزی سبب افزایش انحرافات و آسیب های اجتماعی و به تبع آن جرم و جنایت شده است و نیاز است تا توجه جدی به این موضوع در دستور کار برنامه ریزان و سیاست گذاران کلان جامعه قرار گیرد.
*فقر فرهنگی؛ عامل مهم بروز انحرافات اجتماعی
اهمیت مقوله فرهنگ و نقش آن در شکل دهی شخصیت افراد و جوامع از موضوعاتی است که مورد تأکید صاحب نظران قرار دارد.
در حقیقت حیات و ممات یک جامعه به فرهنگ آن بستگی دارد و به تبع آن، میزان پذیرش هنجارها و ارزش های جامعه به میزان بسیار زیادی به عنصر فرهنگ و درونی سازی ارزش ها و فرهنگ آن جامعه از طریق آموزش و ترویج انگاره های ارزشی و فرهنگی جامعه وابسته است.
فقر فرهنگی که به علت نبود آموزش های فرهنگی لازم و یا تبعیض و محدودیت ها در ارائه آموزش های فرهنگی به وجود می آید، یکی از مهمترین عوامل شکل گیری انحرافات و آسیب_های اجتماعی است.سطح تحصیلات همچون بی سوادی و کم سوادی، عدم آگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی اخلاقی و آموزه های مذهبی از مسائلی است که سبب می شود تا عدم همنوایی خانواده ها با هنجارهای اجتماعی شکل بگیرد و همین مسأله نیز در دراز مدت موجب هنجارشکنی افراد و فرزندان خانواده شود.در واقع هنجارشکنی اعضای خانواده که در قالب فقر فرهنگی خانواده به وقوع می پیوندد سبب می شود تا فرزندان از لحاظ ارزشی، هنجاری، روحی و روانی دچار مشکل شده و زمینه ایجاد انحراف و آسیب و ارتکاب جرم در بین آنها چند برابر شود.ناگفته پیداست که افزایش توانش فرهنگی، اخلاقی و مذهبی خانواده ها می تواند نقش بسزایی در رفع آسیب ها و انحرافات اجتماعی و فرهنگی داشته باشد و نقش پیشگیرانه ای در رفع معضل آسیب_های اجتماعی و انحرافات فرهنگی ایفا کند.
*اسلام و راه های پیشگیری از آسیب های اجتماعی
اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین الهی تأکیدات فراوانی بر پیشگیری از گناه، انحراف و جرم دارد و به همین دلیل نیز توجه به علم و مقابله با جهل را مهمترین عامل سعادت بشر دانسته است.اهتمام ویژه این دین الهی به موضوع تشویق و تأکید و ترغیب به انجام کارهای خیر و در نظر گرفتن پاداش های دنیوی و اخروی در کنار تنبیه و انذار و ترساندن از عقوبت گناه و انحرافات فکری، فرهنگی و عملی، نشانگر توجه ویژه به موضوع مقابله با انحرافات است.از سویی نیز دستور همگانی برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از فروع دین، یکی از مهمترین فعالیت های پیشگیرانه در موضوع انحرافات و آسیب های اجتماعی، اخلاقی و فرهنگی است بگونه ای که این دستور الهی نقش مهمی در از بین بردن فرصت های بزهکاری دارد و در واقع یک نظارت عمومی و همگانی برای جلوگیری از انحراف و انحطاط فردی و اجتماعی محسوب می شود و موجب هدایت رفتار و تربیت افراد جامعه در انطباق با هنجارهای پذیرفته شده می شود.از سویی اهرم های مجازاتی اسلام نیز در دایره امور پیشگیرانه می گنجند چراکه این مجازات ها برای جلوگیری از تکرار انحرافات، آسیب ها و جرایم است و خود نقش پیشگیرانه در بروز آسیب ها و انحرافات مجدد دارد.
*تربیت دینی؛ راه برون رفت از آسیب های اجتماعی
تربیت دینی و دینداری در زندگی فردی و اجتماعی، مهمترین عنصر در پیشگیری و مقابله و برخورد با انحرافات و آسیب های اجتماعی است.در چارچوب زندگی دینی، انسانها زندگی خود را در دایره قواعد و راهبردهایی شکل می_دهند که در قالب دین و از سوی خداوند به انسان ارائه شده است و اگر رشد صحیح در گستره تعالیم اسلامی صورت گیرد، بسیاری از آسیب ها و انحرافات اجتماعی از جامعه رخت بر می بندند چراکه انسان های دیندار، در همه حال خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خویش می بینند و حقوق فردی، انسانی و اجتماعی را رعایت می_کنند.در حقیقت جامعه دینی را می توان تجلی و مظهر قانون مداری و مبارزه با آسیب ها دانست و نظام تربیتی مبتنی بر اسلام، سبب شکل گیری جامعه ای بر مبنای احترام به حقوق متقابل انسانی می شود که در این تربیت، انسان ضمن داشتن اختیار و آزادی، در برابر جامعه مسؤول است و به حقوق دیگران تعدی نخواهد کرد.در واقع می توان گفت وجه تمایز جامعه دینی با دیگر جوامع این است که در جامعه دینی، هر فرد مسؤول تزکیه و اصلاح خویش در گستره تعالیم دینی و با عقل و اندیشه است و با شناسایی اعمال هنجارها و ارزش ها از ناهنجاری، آسیب و انحرافات، از ارتکاب گناه، انحراف و جرم مصون می ماند.از سویی دیگر در جامعه دینی به دلیل تأکید بر اصل امر به معروف و نهی از منکر، هر فرد علاوه بر وظیفه حفظ خود از آسیب ها و انحرافات اجتماعی، فکری و فرهنگی، مسؤولیت مهمی در پیشگیری از انحرافات دیگران و جامعه نیز برعهده دارد و نمی تواند نسبت به بروز انحراف و آسیب در جامعه بی تفاوت بماند.
به هرحال، آنچه به عنوان نکته پایانی نیازمند اشاره می باشد این است که آسیب ها و انحرافات اجتماعی، عوامل، ریشه و بسترهای گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، خانوادگی و … دارند و برای پیشگیری و مقابله با آنها نیازمند بررسی دقیق و شناخت این علل و عوامل هستیم.
اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی، تربیت دینی بشر را به عنوان موضوعی اساسی مورد تأکید قرار می دهد که بر این اساس؛ تدوین مدل تشویق- تنبیه در قالب پیشگیری از وقوع انحراف و برخورد با انحرافات به منظور جلوگیری از تکرار مجدد این انحرافات سبب می شود تا دقیق ترین روش برای رفع معضلات مربوط به انحرافات و آسیب های اجتماعی طراحی شود.
از سوی دیگر نیز هر فرد در نظام دینی، علاوه بر مسؤولیتی که در تزکیه و اصلاح خویش دارد، باید نسبت به انحرافات و آسیب های اجتماعی، فکری و فرهنگی جامعه نیز با ابزار امر به معروف و نهی از منکر حساسیت داشته و به مقابله با آنها بپردازد تا علاوه بر حفظ خود، بتواند با حفظ برادران دینی و به تبع آن جامعه از این انحرافات و آسیب ها زمینه را برای رشد اجتماعی، فرهنگی، فکری دینی و معنوی فراهم کند.
در تعریف آسیب اجتماعی گفته می شود که همه پدیده ها و آنومی هایی که باعث می گردد بخشی از ارزشها و هنجارهای جامعه تحت آسیب قرار بگیرد و مانع رسیدن جامعه به هدف خودش گردد را آسیب اجتماعی می گویند.به عبارتی هر نوع عمل فردی یا جمعی خلاف هنجارها و فرم های اجتماعی را آسیب اجتماعی می گویند. موضوع آسیب های اجتماعی و روشهای مقابله با آن از موضوعات با اهمیت می باشد که برای حل آن نیازمند همکاری مستقیم خانواده ها و متولیان امور اجتماعی و ذیربط در حل آسیب های اجتماعی می باشد.
— انواع آسیب های اجتماعی
اعتیاد، کارتن خوابی، طلاق، بیکاری، فقر، تنفروشی، تجاوز، قتل، کودک آزاری، کار کودکان زیر 18 سال، خودکشی، بیماری های عفونی ناشی از مصرف مواد مانند ایدز ازجمله موارد اصلی آسیب های اجتماعی به شمار می آید. البته نوع آسیب ها از جامعه ای به جامعه ای دیگر متفاوت است، اما بیشتر مواردی که اشاره شد، موارد جهان شمول می باشد.
— عوامل بروز و یا تشدید آسیب اجتماعی
اولا، در هیچ یک از کشورهای دنیا نمی توانید جامعه ای پیدا کنید که دچار آسیب اجتماعی نشده باشد، به عبارت دیگر، وقتی جامعه ای وجود دارد آسیب همراه با آن نیز وجود دارد و این تنها مختص ایران نیست، اما عوامل زیادی وجود دارد که به صورت کلی می توان به سه عامل فردی، اجتماعی و شخصیتی اشاره نمود. اما به طور دقیق تر می توان به عناصر زیر اشاره نمود: — فقر مادی و فرهنگی بیکاری — طیف گسترده ی از تضاد طبقاتی در یک اجتماع- به عبارتی هرچه تضاد طبقاتی در یک جامعه کمتر باشد و دهک های جامعه به هم نزدیک تر باشد آن جامعه کمتر دچار آسیب می گردد. فاصله زیاد اقتصادی در یک جامعه باعث می شود افراد حس کنند از یکدیگر فاصله دارند. هر اندازه که شبکه تعاملی و ارتباط سالم کمتر شکل بگیرد در نتیجه اعتماد اجتماعی کاهش وزمینه آسیب های اجتماعی افزایش پیدا می کند. — سیستم آموزشی ناسالم و بی عدالتیهای نظام آموزشی، تضعیف نظام خانواده، در اختیار قرار ندادن فضاها و خدمات اجتماعی و رفاهی و بالاخص آموزشی مناسب به خانواده ها. — دگرگونی سریع ارزشها و تغییرات سریع اجتماعی و فرهنگی و.. که مردم جامعه نتوانند سرعت تغییرات در خودشان را با سرعت تغییرات در اجتماع تنظیم کنند. __جامعه ای که هدفی را در میان مردم درونی می نماید اما وسایل دستیابی به اون هدف را در اختیار مردم قرار نمی دهد و در نتیجه جامعه تولید آسیب می کند. به عنوان مثال جامعه ای که ازدواج و ادامه نسل یکی از اهداف آن است اما در آن جامعه افراد نتوانند ازدواج کنند ودر واقع شرایط مناسب برای ازدواج وجود نداشته باشد، این امر می تواند آسیب زا باشد. — خشونت های ساختاری و بنیادی در یک جامعه- مانند همسر آزاری، کتک زدن کودکان، تولید و پخش فیلم های خشن و ترسناک.
— بیشترین نوع آسیب های اجتماعی در ایران
در این مورد به صحبت های جناب آقای همایون هاشمی رییس سازمان بهزیستی کشور استناد می کنم. طبق آماری که ایشون ارایه دادند از نظر شیوع شناسی در ایران اعتیاد در رتبه اول است، البته تراکنش اعتیاد در کشور قابل رصد نیست و آمارها متفاوت است، سپس طلاق با آمار 16.3 درصد که باید خاطر نشان کرد، 14 درصد آمار طلاق ها در ایران به خاطر اعتیاد است و در نهایت فقر و آسیبهای اجتماعی نوپدید مثل اعتیاد به فضای مجازی، اچآیوی و روابط فراخانوادگی نیز منجمله دیگر مشکلات هستند.
مسلما برای مقابله با خیلی از مشکلات و آسیب ها، در ابتدا باید آن را به رسمیت شناخت. اکنون در ایران موضوع آسیب های اجتماعی پذیرفته شده است. از سیاست های حدصفر برای مقابله با آسیب ها فاصله گرفته شده و اقدامات خوبی درحال انجام است که با اطلاع رسانی عمومی به مردم می شود تاثیر این اقدامات را چند برابر نمود. اکنون 17 دستگاه در زمینه آسیب های اجتماعی در ایران فعال هستند و اقدامات تاصیرگذاری صورت گرفته است. سال ۸۱ شورای اجتماعی وزارت کشور تصویب نمود که اطلاعات بین دستگاه های مختلف در حوزه های اجتماعی جمع آوری گردد و بانک اطلاعاتی آسیب ایجاد شود که اتفاق خوبی است و امیدواریم یک بانک اطلاعاتی کامل و جامع داشته باشیم تا کارشناسان بتوانند برنامه عملی مدون تر و جامع تری براساس آن تنظیم نموده و فقط صرف آمار نباشد. در واقع بهتر است که داده ها هوشمند باشند تا در برنامه ریزی و عمل قابل بهره برداری باشد. خوشبختانه، برنامه های کاهش آسیب در ایران کاملا جدی دنبال می گردد. این برنامه شامل توزیع سوزن و سرنگ رایگان در مناطق پاتوق مصرف مواد، وسایل پیشگیری از بارداری در این مناطق که علاوه بر پیشگیری می تواند در کاهش ریسک انتقال ویروس اچ آی وی نیز موثر باشد، پانسمان رایگان زخم های باز مصرف کنندگان مواد در پاتوق و گاها توزیع شام برای اینکه حداقل مواد غذایی به بدن این بیماران برسد. همچنین برنامه هایی مثل مرکز گذری آسیبهای اجتماعی (DIC) و شلتر ایجاد شده که توسط سازمان های مردم نهاد عموما اداره می شود. به نظر می رسد این موضوع بحث خیلی مهمی باشد، چرا که علی رغم اینکه سازمان های مردم نهاد و دولت حداقل در ده سال گذشته به برنامه های کاهش آسیب توجه ویژه ای نشان دادن و نقش سازمان های مردم نهاد در این زمینه بسار پررنگ تر بوده است. متاسفانه عموم مردم نسبت به برنامه های کاهش آسیب آشنایی کمی دارند و این لزوم یک برنامه جدا است.
— سایر اقدامات در خصوص کاهش آسیب های اجتماعی
این خصوص باید گفت اقداماتی از قبیل پیشگیری، آموزش، افزایش امکانات و خدمات اجتماعی و رفاهی برای خانواده ها و جوان ها جهت افزایش شادی و بالابردن اعتماد اجتماعی مردم ، پیشگیری از بروز آسیب های اجتماعی وجود دارد. در واقع با پیشگیری می خواهیم ، مردم یک سری از رفتار ها را نشان بدهیم و یک سری از رفتارها را نشان ندهند. به عنوان مثال ما باید این توانایی را داشته باشیم که به کودکانمان نشان دهیم که اگر معتاد شوند چه اتفاقی می افتد و اگر معتاد نشوند چه اتفاقی می افتد و قدرت استدلال آن کودک را تقویت کنیم تا به میل و خواست خود انتخاب نماید.
اینکه پیشگیری چه مختصاتی باید داشته باشه دو نکته قابل توجه است:
1- هر اقدامی برای هر گروه سنی انجام نمی گیرد
2- ارزیابی و پایش برنامه تعریف شده پیشگیری را می توان به پیشگیری اولیه، ثانویه و ثالث، پیشگیری همگانی ، انتخابی، موردی و زیست محیطی تقسیم نمود. ضمنا در مدل های مدرن تر پیشگیری به عنوان مثال در بحث اعتیاد، متخصصین این حوزه در رابطه با انواع مدل ها آموزش داده می شوند. در ادامه نیز باید به چندین مدل از جمله مدل باور بهداشتی، نظریه عمل مستدل، نظریه رفتار برنامه ریزی شده، نظریه شناخت اجتماعی و مدل فرانظریه تغییر نظر سلامت اشاره نمود. خلاصه اینکه بحث پیشگیری بحث گسترده ای است و نیاز است تا در برنامه ای جدا در خصوص ان بحث و بررسی صورت پذیرد. مبحث آموزش نیز ازجمله موارد قابل توجه می باشد که شامل آموزش در خانواده، آموزش در سیستم آموزش و پرورش، آموزش در محله و فعال کردن بیشتر سرای محله ها، آموزش در رسانه ها و شبکه های اجتماعی مانند ایجاد و گسترش کانال های آموزشی بیشتر و متنوع تر، استفاده از کارشناسان حوزه های مختلف در این شبکه ها است. در خصوص آموزش در سیستمهای آموزشی باید عرض کنم، متاسفانه جای آموزشهای صحیح جنسی، آموزش مهارتهای زندگی، آموزش مهارت نه گفتن، آموزش حفاظت از خود و آموزشهای مربوط به هویتیابی صحیح در مدارس ایران خالی است. هرچند میزان این آموزشها نسبت به گذشته افزایش یافته و این جای امیدواری دارد، اما به نظر میرسد جامعه به ایجاد واحدهای درسی بیشتر و رسمیتر نیاز مبرم دارد. آموزش را به صورت کلی باید در بخش کلی و بخش آموزش در حیطه های آسیب مانند نقش آموزش در پیشگیری از اعتیاد بررسی نمود. همچنین افزایش امکانات و خدمات اجتماعی و رفاهی برای خانواده ها و جوان ها جهت افزایش شادی و بالابردن اعتماد اجتماعی مردم ضروری می باشد. برخی اقدامات تشویقی مانند اختصاص روزهایی درهفته که بلیط سینما یا موزه یا مکان های فرهنگی برای خانواده هایی که با تمام اعضای خانواده به آن مکان می روند، نیم بها یا رایگان باشد. این امرمی تواند دور هم بودن اعضای خانواده را تقویت نموده و به بنیاد خانواده استحکام ببخشد. البته برخی اقدامات دیگر مانند دادن کارت های کتابخوانی برای تهیه کتاب به جوان ها و کلا سایر خدماتی رفاهی و فرهنگی که امکان ارایه آن به هر ترتیبی وجود دارد در مسئله کاهش آسیب حائز اهمیت است. امیدوارم که توجه بیشتر به این سه اقدامی که اشاره در ایران به اضافه اقداماتی که هم اکنون در کاهش آسیب در حال صورت گرفتن است بتواند راه را برای مهار آسب های اجتماعی باز تر نماید.
در این مقاله سعی شده است علل و عوامل گرایش افراد به ناهنجاریهای اجتماعی از منظر جامعهشناختی کارکردی، بهخصوص با تأکید بر اندیشههای رابرت مرتن، با استفاده از روش مطالعات کتابخانهای و با استفاده از تحقیقات میدانی محققان، با شناسایی عوامل متفاوت شخصیتی، فردی و اجتماعی، و روی آوردن افراد به ناهنجاریهای اجتماعی مورد تحلیل قرارگیرد. در این تحقیق ابتدا عوامل جامعهشناختی افراد در روی آوردن به انحرافات اجتماعی را برشمردهایم که عبارتاند از: اختلاف و از هم پاشیدگی خانواده، فقر مالی و بیکاری، توهم ثروتمند شدن و از دست دادن شرافت اخلاقی، احساس تنهایی و بیپناهی. عوامل شخصیتی نیز عبارتاند از: اختلالات شخصیتی و خلقی، شخصیت ضد اجتماعی و شکست روحی و عاطفی. اهتمام به شناخت عوامل مطرح شده و نیز کاهش یا کنترل این عوامل میتواند برای پیشگیری و کنترل مسائل ناهنجاریهای اجتماعی در رابطه با جامعه ما دارای اهمیت اساسی باشد.
آسیبشناسی ناهنجاریهای اجتماعی در واقع مطالعه و ریشهیابی بینظمیها، ناهنجاریها و آسیبهایی نظیر بیکاری، اعتیاد، فقر، خودکشی، طلاق و...، همراه با علل و شیوههای پیشگیری و درمان آنها و نیز مطالعه شرایط بیمارگونه و نابسامانی اجتماعی است. به عبارت دیگر، به مطالعه خاستگاه اختلالها، بینظمیها و نابسامانیهای اجتماعی، «آسیبشناسی اجتماعی» میگویند، زیرا اگر در جامعهای هنجارها مراعات نشوند، کجروی پدید میآید و رفتارها آسیب میبینند. آسیب زمانی پدید میآید که از هنجارهای مقبول اجتماعی تخلفی صورت پذیرد. پایبند نبودن به هنجارهای اجتماعی موجب پیدایش آسیب اجتماعی میشود، از سوی دیگر، اگر رفتاری با انتظارات مشترک اعضای جامعه و یا یک گروه یا سازمان اجتماعی سازگار نباشد و بیشتر افراد آن را ناپسند و یا نادرست قلمداد کنند، «کجروی اجتماعی» تلقی میشود
تاکنون تحقیقات و مطالعات زیادی به منظور شناسایی عوامل مؤثر بر انحرافات اجتماعی صورت گرفتهاند، عدهای افسردگی و تغییرات خلقی را عامل گرایش جوانان به ناهنجاریهای اجتماعی دانستهاند، کوپس و همکارانش بین شکست تحصیلی و آسیبهای اجتماعی رابطه معنیداری گزارش کردهاند. تحقیق دیگری که توسط رسولزاده انجام گرفته، حاکی از آن است که مهمترین عوامل گرایش افراد به سوی ناهنجاریهای اجتماعی عوامل فردی، اجتماعی و خانوادگی از جمله معاشرت با دوستان ناباب، شکست تحصیلی، طلاق و اختلافات خانوادگی است. پس بهطور کلی، هر رفتاری که از آدمی سر میزند، متأثر از مجموعهای از عوامل است که بهطور معمول در طول زندگی سر راه وی قرار دارد و وی را به انجام عملی خاص میدارد. حال سؤالهای اساسی مقاله حاضر این است که ناهنجاریها و انحرافات اجتماعی چگونه پدید میآیند؟ عوامل گرایش به این ناهنجاریها و انحرافات اجتماعی کداماند؟ و چه چیزی در محیطهای اجتماعی وجود دارد که مردم را کجرو و بزهکار میسازد؟
در ادامه به ریشهیابی انحرافات اجتماعی و گرایش به آنها، به خاطر اینکه انحرافات مزبور امنیت اجتماعی را سلب و مانعی برای رشد و توسعه جامعه محسوب میشوند، میپردازیم.
نظریهٔ انحرافات و ناهنجاریهای اجتماعی
از نظر بسیاری از جامعهشناسان، انحراف نتیجه نارساییهای موجود در فرهنگ و ساختار اجتماعی جامعه است. هر جامعهای نهتنها هدفهــای فرهـنگی تجـــویزشدهای دارد، بلکه وسایل اجتماعی پذیرفته شدهای را نیز برای دستیابی به این هدفها در اختیار دارد. هرگاه این وسایل در دسترس فرد قرار نگیرند، احتمالاً آن شخص به رفتار انحرافآمیز دست میزند.
«رویکرد نابسامانی اجتماعی» یکی از نظریههای جامعهشناختی انحراف اجتماعی است. مهمترین نظریهپرداز در این رویکرد مرتن، جامعهشناس آمریکایی است که با الهام از اندیشههای دورکیم به تبیین انحرافات اجتماعی مبادرت ورزید. این رویکرد، هم در مورد کجروی فردی و هم در مورد کجروی گروهی بحث میکند. از نظر او، حالت بیهنجاری زمانی پیش میآید که چشمداشتهای فرهنگی با واقعیتهای اجتماعی سازگاری ندارند.
مرتن کوشیده است، بیهنجاری را به انحراف اجتماعی ربط دهد. از نظر او، اشخاص منحرف از نظر زیستی نه عجیب و غریباند و نه نقص روانشناختی دارند، بلکه آنها درست همان کاری را انجام میدهند که در شرایط اجتماعی ساخت خاصی از آنها انتظار میرود [معیدفر،1390: 38]. وی معتقد است: فرد در نتیجه فرایند اجتماعی شدن، هدفهای مهم فرهنگی و نیز راههای دستیابی به این هدفها را که از نظر فرهنگی مورد قبول باشند، فرا میگیرد. هرگاه میان هدفهای مقبول اجتماعی و وسایل مقبول و قابل دسترس در جامعه تعارض ایجاد شود، فرد به ناهنجاری و کجروی روی میآورد
وی گونههای متفاوت این کجروی ها را در چهار صورت زیر تصویر کرده است:
1. کجرو، در عین پذیرش هدفهای اجتماعی، برای رسیدن به آنها از وسایل غیرمقبول استفاده میکند.
2. کجرو هدفهای مقبول جامعه را نمیپذیرد، اما برای رسیدن به مقاصد خود از وسایل مقبول جامعه استفاده میکند.در این مورد، افراد میکوشند وارد بدنه قدرت شوند و از راههای قانونی به مقصود خود برسند.
3. کجرو هدفهای مقبول جامعه و وسایل صحیح رسیدن به آنها را نفی میکند. در این مورد معمولاً آنان منزوی میشوند.
4. کجرو هدفها و وسایل مقبول جامعه را رد میکند و هدفها و وسایل مقبول خویش را مطرح میکند.
نام این چهار شیوه انطباق فردی به ترتیب عبارت است از: نوآوری؛ مناسکگرایی؛ انزواطلبی؛ شورش [معیدفر، 1390: 42]. مرتن با توجه به این الگوی کارکردگرایانه دو دسته رفتار انحرافی را تبیین کرد: یک دسته رفتارهای انحرافی از نوع آسیبهای اجتماعی، و دسته دوم رفتارهای انحرافی از نوع مسائل اجتماعی. اگر در جامعه میزان کمی از سوء یکپارچگی وجود داشته باشد، به گونهای که نه برای اکثر افراد آن، بلکه برای اقشاری از اجتماع، امکانات هنجارمند دسترسی به موفقیت فراهم نباشد، انحرافات اجتماعی در این جامعه عمدتاً از نوع آسیبهای اجتماعی هستند. اما اگر در جامعه سوء یکپارچگی به قدری باشد که اکثر اقشار جامعه و مردم نتوانند از طریق راهها و شیوههای هنجارمند به هدفهای مورد تبلیغ دسترسی پیدا کنند، در این صورت ما با مسئله بحران اجتماعی روبهرو میشویم
علل و عوامل ظهور جامعهشناختی ناهنجاریهای اجتماعی
عوامل به وجودآورنده انحراف و کجروی در جوامع مختلف یکسان نیستند و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نیز از نظر عوامل آن متفاوتاند. این تفاوتها را میتوان در شهرها، روستاها و حتی در مناطق متفاوت و محلههای یک شهر مشاهده کرد. در هر جامعه و محیطی، سلسله عواملی همچون شرایط جغرافیایی و اقلیمی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، موقعیت خانوادگی، تربیتی و شغلی، و طرز فکر و نگرش خاصی حاکم است که هر یک از اینها در حسن رفتار و یا بدرفتاری افراد تأثیر دارد. شهرنشینی لجامگسیخته، گسترش حاشیهنشینی و فقر، اتلاف منابع و انرژی را به دنبال دارد. حاشیهنشینی در شهرها با جُرم رابطه مستقیم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ و تورم و گرانی هزینههای زندگی موجب می شود، افراد غیر کارامد که درامدشان زندگی ایشان را کفاف نمیدهد، برای تأمین نیازهای خود، دست به هر کاری هرچند غیر قانونی بزنند
با این مقدمه میتوان گفت که عوامل متعددی در پیدایش آسیبها و انحرافات اجتماعی، بهعنوان یک پدیده اجتماعی، نقش دارند که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم:
فقر: در میان علل و عوامل پیدایش بزهکاری و ارتکاب انحرافات اجتماعی، عامل فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی از جایگاه ویژهای برخوردار است. نداشتن بضاعت مالی مکفی خانوادهها و ناتوانی در پاسخگویی به نیازهای طبیعی و ضروری، مانند فراهم ساختن امکان ادامه تحصیل حتی تا دوره متوسطه، تأمین پوشاک مناسب، متنوع و متناسب با سلیقه و روحیه آنان و... زمینهساز بروز دلزدگی، سرخوردگی، ناراحتیهای روحی، دل مشغولی، افسردگی و انزواطلبی را در فرزندان فراهم میسازد. این امر موجب میشود چنین افرادی برای التیام ناراحتیهای ناشی از مشکلات خود از طریق مستقیم و یا غیرمستقیم، به اقداماتی دست بزنند و خود درصدد حل مشکل خویش برآیند. در نتیجه، بسیاری از این افراد برای رهایی از بندگرفتاریها، دست به ارتکاب اعمال ناشایست میزنند. در این زمینه، انعکاس شرایط افسانهای برخی زندگیها و نمایش فاصلههای طبقاتی توسط رسانهها نقش مؤثری در تشدید این مشکل دارند
در اصل فقر میتواند زمینهساز بروز آسیبهای اجتماعی در ابعاد گوناگون باشد و این امر در زنان و مردان با کارکردهای متفاوتی همراه است. برخی از جوانان معتاد کشور به دلیل نداشتن تمکن مالی و برخوردار نبودن از امکانات برابر و نیز به منظور به دست آوردن فرصتهای اجتماعی متناسب با شأن و شخصیت خود و خانوادهشان به این آسیب خانمانسوز گرفتار شدهاند که در نتیجه امروز بهعنوان معتاد مجبور به پذیرش برخی رفتارهای غیرانسانی در جامعه هستند.
از همپاشیدگیکانون خانواده: از دیگر مؤلفههای مهم در سوق یافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوی بزهکاری و انحرافات اجتماعی، گسسته شدن پیوندهای عاطفی و روحی میان اعضای خانواده است. روابط خانوادگی مهمترین عامل برای ارضای عاطفی و احساسی از آغاز تاریخ بشریت برای اعضای جامعه بوده است. محققان اجتماعی براین باورند که جامعه متشکل از خانوادههاست، و سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پویایی نظام خانواده بستگی دارد. سلامت و تعادل نظام خانواده نیز به کیفیت روابط درون خانوادگی بین زن و شوهر، و والدین و فرزند وابسته است. هر اندازه روابط بین همسران مناسب، سالمتر و پرجاذبهتر باشد، زندگی مستحکمتر و با صفاتر خواهد بود در برخی از خانوادهها پدر، مادر و یا هر دو، بنا به دلایلی همچون طلاق و جدایی، مرگ، و... نه حضور فیزیکی دارند و نه حضور معنوی. در خانوادههایی که با معضل طلاق و جدایی مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلی خود را از دست میدهند، هیچ هدایتکنندهای در جریان زندگی ندارند، و در پارهای از موارد به دلیل نیافتن پناهگاه جدید، در دریای مواج اجتماع گرفتار ناملایمات میشوند [آزموده، 1378: 17]. علاوه بر طلاق، مرگ پدر و یا مادر نیز بسان آواری سهمگین بر کانون و پیکره خانواده سایه میافکند. در برخی موارد به دلیل بیتوجهی یا کمتوجهی به فرزندان و جایگزین شدن عنصری نامناسب به جای فرد از دست رفته، ضعیف شدن فرایند نظارتی خانواده، افزایش بیمارگونه بحرانهای روحی و روانی فرزندان و... موجب روی آوری فرد به ناهنجاریها و انحرافات اجتماعی میشود
بیمهری اجتماعی: چگونگی برخورد دوستان، افراد فامیل و همسایگان با فرد بزهکار، در نوع نگاه متقابل وی به دیگران تأثیر بسزایی دارد. در مجموع، اگر این برخوردها قهرآمیز و بهصورت طرد فرد از محیط اجتماعی باشد، جدایی وی از جامعه سرعت بیشتری مییابد. این نوع برخورد همواره بهعنوان هزینه ارتکاب هر جرمی مدنظر است. علاوه بر این، افرادی که دارای منزلت و پایگاه اجتماعی پایینی هستند و یا از نقص عضو، بیماری جسمی یا روحی، و مشاغل پایین خود یا والدینشان رنج میبرند نیز از سوی افراد جامعه مورد بیمهری قرار میگیرند و ناخواسته طرد میشوند. این گونه افراد برای جبران کمبودهای خود و شاید هم برای رهایی از این گونه بیمهریها و معضلات، دست به جرائم و انواع انحرافات اجتماعی دست میزنند
شغل: همواره رابطهای بین وضع فعالیت و شغل فرد با نوع رفتارهای وی وجود دارد. گرچه بین بیکاری و سابقه جرم و زندانی و دفعات ارتکاب جرم، رابطه معناداری مشاهده میشود، ولی این امر بدین معنا نیست که لزوماً بیکاری علت تکرار جرم باشد. زیرا ممکن است این رابطه بهصورت معکوس باشد. یعنی کسانی که بیشتر مرتکب جرم میشوند، بیشتر شغل خود را از دست میدهند و بیکار میشوند
اشتغال: از دیدگاه جامعهشناسان و روان شناسان، بیکاری یکی از ریشههای مهم بزهکاری و کجروی افراد جامعه است. بیکاری موجب میشود، افراد بیکار جذب قهوهخانهها و مراکز تجمع افراد بزهکار شوند و به تدریج، به دامان انواع کجرویهای اجتماعی سقوط کنند. حاصل تحقیقات صورت گرفته نیز حکایت از تأثیر قاطع بیکاری و فقر بر افزایش بزهکاری دارد
دوستان ناباب: وقتی جوانان با بیتوجهی، بیمهری و طردشدگی از طرف خانواده روبهرو میشوند، گروهی که مورد توجه و احترام و جستوجوی آنان قرار میگیرد، همسالان هستند. آنها را مأمن مطمئنی برای خود میدانند و از تمام جهات سر تسلیم در برابر خواستههایشان فرو میآورند، همچنین، جوانانی که محیط از همگسیخته و نابسامانی دارند، برای رهایی از وضع نابسامان خانواده خود به دوستان ناباب و معتاد رو میآورند و با جایگزین کردن این گروه به جای خانواده از همگسیخته و نابسامان، میخواهند به آرامش روحی و روانی برسند
تأثیر گروه همسالان، همفکران، همکاران و دوستان در رشد شخصیت افراد کمتر از تأثیر خانواده نیست. چرا که فرد پس از خانواده، منحصراً زیر نفوذ گروه قرار میگیرد. بدین ترتیب، اگر فردی با گروهی از معتادان رابطه برقرار کند و با آنان دوست شود، به تدریج تحت تأثیر رفتار آنان قرار میگیرد و معتاد میشود. چون از سویی، ملاک پذیرش و قبول فرد توسط یک گروه و جمع، پذیرفتن فرهنگ آنهاست، و از سوی دیگر، معتادان هم علاقهمندند که مواد مخدر را بهطور دستهجمعی استعمال کنند که هم در موقع استعمال مصاحبی داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بکاهند
ساترلند در «نظریه انتقال فرهنگی کجروی» خود بر این نکته مهم تأکید میکند که رفتار انحرافی همانند سایر رفتارهای اجتماعی، از طریق معاشرت با دیگران، یعنی منحرفان و دوستان ناباب، آموخته میشود. این نظریه تأکید دارد که «فرد منحرف» تنها با هنجارشکنان، و «فرد همنوا» تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلکه هر انسانی با هر دو دسته این افراد سر و کار دارد.
اما اینکه کدام یک از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل میکنند و تأثیر میگذارند، معتقد است که به عوامل دیگری نیز بستگی دارد که عبارتاند از:
شدت تماس با دیگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان یا اعضای خانواده منحرف خود، به مراتب بیشتر است تا در اثر تماس با آشنایان یا همکاران منحرف خود.
سن زمان تماس: تأثیرپذیری فرد از دیگران در سنین کودکی و جوانی بیش از زمانهای دیگر و سایر مقاطع سنی است.
میزان تماس با منحرفان در مقایسه با تماس با همنوایان: هرچه ارتباط و معاشرت با کجرفتاران نسبت به همنوایان بیشتر باشد، به همان میزان احتمال انحراف فرد بیشتر خواهد بود
محیط اجتماعی: محیط نیز از جمله عوامل تأثیرگذار در پیدایش رفتارهای شایسته و یا ناشایست است. اگر در خانه،کوچه، خیابان، مدرسه، و خلاصه محیط پیرامون زمینه و شرایط مساعدی برای بزهکاری وجود داشته باشد، فردی را که آمادگی انحراف در او وجود دارد، به سوی جرم و ارتکاب رفتار بزهکارانه سوق میدهد. در پیدایش هر جرمی، با تحلیل دقیق، به این نتیجه میرسیم که محیط اجتماعی بستر کاملاً مناسبی برای فرد بزهکار فراهم آورده و عامل مهمی برای پیدایش رفتار مجرمانه توسط وی بوده است. به گفته یکی از محققان، محیط در شکلگیری شخصیت و منش انسان نقش بسیار تعیینکننده و مؤثری ایفا میکند و رفتار انسان که نشانهای از شخصیت و منش اوست، تا حد زیادی، ناشی از تربیت اکتسابی از محیط است
فقر فرهنگی: یکی از عوامل مهم پیدایش بزهکاری، سطح و طبقه اجتماعی و فرهنگی خانوادههاست. چنانکه سطح تحصیلات (بیسوادی و یا کمسوادی اعضای خانواده)، سطح پایین و نازل منزلت اجتماعی خانواده، ناآگاهی اعضای خانواده به ویژه والدین از مسائل تربیتی، اخلاقی و آموزههای مذهبی، همنوایی نکردن خانواده با هنجارهای رسمی و حتی غیررسمی جامعه، هنجارشکنی اعضای خانواده و اشتهار به این موضوع و مسائل دیگری از این دست، مؤلفههایی هستند که در قالب فقر فرهنگی خانواده در ایجاد شوکهای روانی و روحی بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر است و انگیزه ارتکاب انواع جرائم آنان را دوچندان میکند. تبعیض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر، عدم اتخاذ رویه منطقی برای برخورد با خطاهای فرزندان، و تنبیه تبعیضآمیز براساس برتری پسر بر دختر یا به عکس، موجب سلب اعتمادبهنفس و بدبینی فرزندان نسبت به والدین میشود
تفریحات سالم و شاد: متأسفانه در نتیجه برخی برآوردهای آماری از وضع شادیها در میان ایرانیان حاکی است گروه قابل توجهی از مردم دارای افسردگی هستند و این موضوع بسیار خطرناک است. زیرا باعث میشود، حتی روزهای شادی نیز توأم با اضطراب باشد
یکی از نشانههای افسردگی افزایش بیماری روانی بین مردم است که نشانه آن کمتر شدن آستانه تحمل نسبت به یکدیگر است. در میان مردم جامعهای که در آن شادی وجود ندارد، افسردگی و بدبینی به شدت افزایش مییابد. حتی رویدادهای خوشایند منفی ارزیابی میشوند و بیعلاقگی در کار و فقدان وجدان کار به وجود میآید. اعتیاد به مواد مخدر و گسترش خشونت از عوارض دیگر آن است و گرایش به فرهنگهای غیرخودی افزایش مییابد، و این یعنی افزایش طلاق، مصرف مواد مخدر و در نهایت کثرت مجرمان
راهکارهای مقابله با انحرافات و ناهنجاریهای اجتماعی
توجه به مشکلات شخصیتی و جسمانی افراد؛ مشکلاتی همچون: اختلال در گویایی، بینایی و شنوایی، اختلالات جسمانی و عقب ماندگی ذهنی.
توجه به مشکلات آموزشی، مانند ناتوانی در یادگیری، ترک تحصیل، افت تحصیلی، بیتوجهی به تکالیف درسی، تقلب در درس بهخصوص توسط خانوادهها؛ بها دادن به مسئله ترک تحصیل و یا اخراج دانشآموزان از مدرسه و ارتباط با خانواده های آنان؛ ایجاد محرومیتهای اجتماعی از قبیل ندادن گواهینامه رانندگی، یا افزایش مدت سربازی برای افراد بیسواد و کمسواد، و یا حذف یارانههای نقدی برای خانوادههایی که مسئولیتی در قبال تحصیل بچههای خود بر عهده نمیگیرند.
توجه به مشکلات عاطفی ـ روانی، همچون افسردگی، خیالبافی، بدبینی، خودکمبینی، خودبزرگبینی، زودرنجی، خودنمایی، ترس، اضطراب، پرخاشگری، حسادت، کمحرفی و وسواس.
توجه به مشکلات اخلاقی ـ رفتاری، همچون خودارضایی، فرار از منزل، غیبت از مدرسه، اقدام به خودکشی، سرقت، دروغگویی، اعتیاد، ولگردی و...
ایجاد توانمندی در افراد از طریق آموزش مهارتهای شغلی به منظور ورود آنها به بازار کار، کسب پاداش براساس لیاقتهای فردی و کسب پایگاه اجتماعی باارزش براساس لیاقتهای فردی؛ بهخصوص توسط آموزشوپرورش
هماهنگ کردن بخشهای عمومی و خصوصی که در زمینه پیشگیری از وقوع جرم فعالیت دارند؛ مانند نیروی انتظامی، کار و امور اجتماعی، آموزشوپرورش، شهرداریها، شوراها، امور جوانان، بهزیستی و... به منظور اجرای برنامه عملی پیشگیرانه و هماهنگی بیشتر.
ایجاد تفریحات سالم و سرگرمی، ایجاد اشتغال برای جوانان و حمایت سازمانها و دولت از جوانانی که گرفتار فقر و مشکلات خانوادگیاند، و نیز حمایت عاطفی و مالی از خانوادههایی که با ناهنجاریهای اجتماعی دست به گریبان هستند
گنجاندن واحدهای درسی ناهنجاریها و آسیبهای اجتماعی در نظام آموزشی و ارائه راههای مقابله با این ناهنجاریها در آن
نتیجهگیری
آنچه که سلامت افراد جامعه را تضمین میکند، ایجاد امنیت اقتصادی، اجتماعی و قضایی و بهداشتی برای آحاد مردم کشور است. لازمه برخورداری مردم و جامعه از تعادل جسمانی و روانی، رشد سالم در مراحل گوناگون زندگی از کودکی تا بزرگسالی است
در این مقاله ابتدا عوامل جامعهشناختی مؤثر در گرایش به ناهنجاریهای اجتماعی به این شرح برشمرده شدند: اختلاف و از همپاشیدگی خانواده؛ فقر مالی و بیکاری؛ توهم ثروتمند شدن و از دست دادن شرافت اخلاقی و فقدان مذهب؛ احساس عدم درک از طرف جامعه و احساس تنهایی و بیپناهی؛ تقلید ناآگاهی و کماطلاعی از پیامدهای مواد مخدر؛ فراوانی و دسترسی آسان به مواد مخدر؛ نبود نظارت بر دوستان از طرف والدین؛ تحقیر جوانان؛ تعامل و معاشرت با دوستان ناباب و نامطمئن؛ نبود تفریحات و سرگرمیهای سالم. در ادامه گفته شد که در پیدایش بزهکاری و رفتارهای نابهنجار و آسیبزا، عوامل متعددی بهعنوان عوامل پیدایش و زمینهساز مؤثر هستند که فرد مرتکبشونده، تنها بخشی از قضیه است. در واقع باید با این نگاه به مجرم نگریست که او بیمار است. به تعبیر پریودو داریل، بزهکار و ناهنجار یا مریض است و یا نادان. باید به درمان و آموزش او پرداخت، نه اینکه او را خفه کرد
«پدر و مادری به خاطر فقر و نداری، فرزند شش ماهه ی خود را به قیمت اندکی فروختند»؛ در آلمان، فحشا به عنوان یک معضل اجتماعی وجود دارد، به طوری که اکثر زن های فاحشه ی آلمانی به علت فقر و گرسنگی به این کار روی می آورند. یک گزارش که در ژانویه ی 2004 در آلمان به چاپ رسید، حاکی است که از هر یک صد گدای آلمانی، پنج نفر را زنان و دخترانی تشکیل می دهند که در ازای دریافت کمک مالی، تن به خودفروشی می دهند»؛ «مردی در اثر فقر، خود را حلقه آویز کرد».
«پدر و مادری به خاطر فقر و نداری، فرزند شش ماهه ی خود را به قیمت اندکی فروختند»؛ در آلمان، فحشا به عنوان یک معضل اجتماعی وجود دارد، به طوری که اکثر زن های فاحشه ی آلمانی به علت فقر و گرسنگی به این کار روی می آورند. یک گزارش که در ژانویه ی 2004 در آلمان به چاپ رسید، حاکی است که از هر یک صد گدای آلمانی، پنج نفر را زنان و دخترانی تشکیل می دهند که در ازای دریافت کمک مالی، تن به خودفروشی می دهند»؛ «مردی در اثر فقر، خود را حلقه آویز کرد». این گونه اخبار را همه ی ما کم و بیش بارها و بارها در روزنامه ها و رسانه های همگانی، شنیده ایم و خوانده ایم؛ اما آیا هیچ فکر کرده ایم که چرا انسان هایی که از عقل خداداد بهره مندند، به چنین اعمالی دست می زنند؟
فقر، یکی از گسترده ترین مشکلات جوامع انسانی است و عمری به درازای زندگی بشر دارد. از زمانی که بشر، پا به عرصه ی گیتی نهاده است، خویش را با این پدیده ی فراگیر، رو به رو دیده است. فقر در اشکال مختلف و به درجات متفاوت، در همه ی جوامع انسانی یافت می شود و در جوامع توسعه یافته، از دامنه ی گسترده تری برخوردار است. از سوی دیگر، وجود فقر (خصوصا اگر گستردگی زیادی نیز داشته باشد)، غالبا زمینه ساز بروز انحرافات اجتماعی و بستر مناسبی برای و قوع جرم و جنایت است. در این نو شتار، سعی می کنیم نگاهی هر چند گذرا به پدیده فقر و ریشه های آن افکنده، ساز و کار بسترسازی این پدیده را برای آسیب های اجتماعی بررسی کنیم.
فقر چیست؟
اندیشمندان اجتماعی، در بر خورد با مقوله ی فقر، از دو مفهوم، سود جسته اند: مفهوم فقر مطلق (absolute poverty) نیز گفته می شود، عبارت است از: «محرومیت و ناتوانی اعضای جامعه در دستیابی به حداقل نیازهای اساسی مانند تغذیه، پوشاک و مسکن که برای یک زندگی سالم ضروری اند». این مفهوم از فقر، به عدم دسترسی افراد جامعه به حداقل لازم ضروریات زندگی اشاره دارد؛ چیزهایی که با فقدان آنها حیات و بقای انسان با خطر نیستی رو به رو ست.
در فقر نسبی، تاکید بر این نکته است که افراد و خانواده هایی فقیرند که درآمد آنها در طول زمان، به طور جدی، کمتر از در آمد افراد یا خانوارهای متوسطی باشد که در همان جامعه، زندگی می کنند. به طور کلی می توان گفت که مفهوم فقر مطلق، در بیشتر کشورهای توسعه نیافته مصداق پیدا می کند، در حالی که فقر نسبی، غالبا به کشورهای توسعه یافته و ثروتمند مربوط می شو؛ اما به هر حال، هر دو نوع فقر با نابرابری در توزیع درآمد در ارتباط هستند.
انواع فقر
اندیشمندان اجتماعی، فقر را از منظر دامنه و قلمرو، به دو دسته تقسیم کرده اند:
1. فقر مورد ی (case poverty): فقر موردی یا فردی، عبارت است از فقری که در برخی از جوامع، دامنگیر عده ی کمی از افراد می گردد. در حالی که سایر افراد جامعه با آن بیگانه اند. ریشه ی این نوع از فقر را می توان در خصوصیات شخصی و خانوادگی و نژادی این افراد جستجو کرد.
2. فقر فراگیر(mass poverty)این نوع فقر، عکس مورد بالاست. فقر فراگیر، فقری است که همگی افراد یک جامعه - جز عده ی اندکی - با آن، دست به گریبان اند، و این بدان معناست که منابع و توانمندی های جامعه، به میزانی نیست که پاسخگوی همه ی اعضای جامعه باشد.
چرا فقر وجود دارد؟
در این نوشتار، قصد نداریم که از ماهیت و ریشه های فقر به تفصیل سخن برانیم؛ اما نگاهی گذرا به نظریه های ارائه شده در باره ی وجود فقر، در بحث از ارتباط فقر و ناهنجاری های اجتماعی راهگشاست. به راستی چرا فقر و جود دراد؟ این میدان، جولانگاه افکار و عقایدی است که بر خی کاملا سست و بی پایه، و برخی دیگر، محکم و متقن و درای پشتوانه نظری قوی هستند.
*1عده ای بر این عقیده اند که فقر، وقتی وجود دراد که یک جامعه از نظر طبیعی فقیر است. از نگاه اینان وقتی منابع طبیعی یک کشور از غنای کافی برخوردار نباشد، مایه ی فقر اجتماعی اعضا می شود. مثلا خاک یک کشور ممکن است خشک، سنگی یا شوره زار باشد و یا این که اصلا وسعت زمین های قابل کشت آن اندک باشد. فقر طبیعی، بستر ساز فقر اجتماعی است. اما با دیدن کشورهایی چون ژاپن، هلند، سوییس، سنگاپور و . . . این استدلال فرو می ریزد؛ زیرا کشوری چون ژاپن از مجموعه ای از جزایر کوهستانی تشکیل شده است که خاک مناسب آن، اندک و معادنش کم است و نفت نیز ندارد؛ اما فقیر هم نیست.
*2. برخی دیگر معتقدند ریشه ی فقر را باید در نظام اقتصادی جستجو کرد. آنها می گویند مردم به این دلیل فقیرند که هنوز اقتصادآزاد، رقابت و بازار آزاد را تجربه نکرده اند. از نگاه اینان، نظام اقتصاد سرمایه داری، ریشه ی فقر را بر می کند و ثروت و رفاه را برای آنان به ارمغان می آورد. در نظام سرمایه داری، انحصار، جای خویش را به رقابت می دهد و دیگر در آمدهای ناشی از تولید جامعه، توسط عده ی کمی چپاول نمی شود و بدین گونه، فقر از جامعه رخت برمی بندد. اما با نگاهی به کشورهای اروپای شرقی - که نظام اقتصادی آنان سرمایه داری نبوده است - این نظریه نیز رنگ می بازد؛ زیرا این کشورها از نظر توسعه ی اقتصادی با کشورهای سرمایه درا، فاصله ی چندانی ندارند و در عین حال، فقر در آنها زیاد به چشم می خورد که طبعا ریشه های فقر آنها را باید در جای دیگر یافت.
*3. گروه های دیگر از صاحب نظران نیز هر کدام چیزهایی چون کمبود سرمایه، استعدادهای انسانی، طول و عرض جغرا فیایی، تمایلات بومی و باطنی و. . . را ریشه ی فقر دانسته اند که امروزه دیگر بطلان بعضی از آنها روشن شده است و درباره ی برخی دیگر نیز باید گفت که چنین عواملی، با همه سهمی که می توانند در تشدید فقر داشته باشند، عامل ریشه ای فقر نیستند.
برخی نیز از نظر اقتصادی، علت مهم فقر را دو عامل معرفی می کند: کمبود و مالکیت. بدین معنا که در بسیاری از جوامع، همه چیز به قدر و وفور و جود ندارد و تقاضا بیش از عرضه است. در نتیجه، هر چه که برای زندگی، ضروری است، ارزش اقتصادی پیدا می کند. از طرف دیگر، به محض ارزشمند شدن یک چیز، عده ی کمی آن را تصاحب می کنند و عده ی دیگر از آن محروم می شوند. به دنبال این اتفاق، کسانی که امکان دستیابی به آن کالاهای کمیاب را نداشته اند، نسبت به آن، احساس فقر می کنند. در جوامعی که فاصله ی طبقاتی از عمق بیشتری برخوردار است و امکانات پیشرفت در زندگی، بین افراد جامعه، عادلانه توزیع نمی شود، فقر، نمود بیشتری می یابد. (3)
انحراف اجتماعی
جامعه شناسان، هرگونه رفتاری را که با چشم داشت های جامعه یا گروه معینی در داخل جامعه، تطابق نداشته باشد، انحراف (نا به هنجاری) می نامند. در واقع، انحراف، به دوری جستن از هنجارها اطلاق می شود و زمانی رخ می دهد که یک فرد یا گروه، معیارهای جامعه را رعایت نکند. رفتار و کنش های انحراف آمیز را هنجارها ی اجتماعی حاکم بر فرهنگ، مشخص می سازند.(4)وقتی که یک شخص، دست به سررقت اموال دیگران می زند و یا از مواد مخدر و مست کننده استفاده می کند و یا خودفروشی می کند، همه ی اینها به هر دلیلی - حتی فقر - اتفاق بیفتند، در واقع یک انحراف اجتماعی را شکل می دهند.
فقر و انحرافات اجتماعی
آیا فقر با انحرافات اجتماعی، رابطه مستقیم و تخلف ناپذیر دارد؟آیا هر کس که عنوان فقیر بر او صدق کند، لزوما منحرف (نا به هنجار)است؟ بی شک، پاسخ این دو پرسش، منفی است. چه بسیارند فقرایی که بر فقر خود، صبر می کنند و دست و دامان خویش را به انحراف، آلوده نمی کنند. از سوی دیگر، بسیارند ثروتمندانی که به داشته ی خویش اکتفا نمی کنند و برای رسیدن به مال و مکنت افزون، به هر انحرافی دست می زنند. پس بین فقر و انحراف رابطه ی مستقیم و تخلف ناپذیری وجود ندارد؛ همان گونه که بین غنا و همنوایی با ارزش های جامعه نیز ارتباطی از این نوع، وجود ندارد. پس ادعای ما چیست؟ هدف ما پرداختن به این بحث چه بوده است؟
آن گونه که اندیشمندان اجتماعی بیان کرده اند، فقر می تواند زمینه ساز بسیاری از انحرافات اجتماعی باشد. در بستر فقر، شرایط منا سب بروز انحرافات اجتماعی فراهم است. آن گونه که ایستادن بر پرتگاه، زمینه ی سقوط به دره را فراهم می کند، نداری وناتوانی، شرط لازم افتادن در دره ی انحرافات اجتماعی است. فقر، بستر مناسب گذر از معیارهای اجتماعی را برای افراد، مهیاتر می کند. حال سؤال مهم این است که سازوکار این ارتباط چیست؟ چگونه فقر، نقش زمینه سازی برای انحرافات اجتماعی را ایفا می کند؟
در این عرصه، هر کسی نظریه ای بیان کرده است. برخی الگوی رفتاری خاص طبقه فقیر را سبب ساز انحراف دانسته اند. از دید این گروه - که «چشم انداز فرهنگی» نامیده شده است - طبقه پایین، الگوی رفتاری و ارزشی خاصی را از خود بروز می دهد که خصلتا با جامعه و فرهنگ غالب، متفاوت است. شخص فقیر به این دلیل دست به انحراف می زند که الگوی رفتاری ای که نسل به نسل به او منتقل شده است، او را این چنین بارآورده است. از این رو، این دیدگاه، پیشنهاد می کند که برای زدودن فقر و انحراف، باید نگرش فقر را تغییر داد. این دیدگاه، دیدگاهی تک بعدی است که فقط به تغییر نگرش ها توجه دارد؛ اما نقش توزیع نا عادلانه ی فرصت ها را نادیده می گیرد. چگونه می توان ارزش ها را با یکدیگر مقایسه کرد، در حالی که مو قعیت طبقه ی پایین (فقرا) با دیگران برابر نیست؟
درباره ی میزان جرم و انحرافات فقرا، یکی از بهترین تحلیل ها، تحلیل مورتون است. وی جرایم طبقات پایین را به ساخت اجتماعی ای که فرصت ها را محدود می سازد، نسبت می دهد. مورتون درباره ارتباط فقر و انحراف می گوید: «فقر و کمبود فرصت ها الزاما سبب ساز جرم و جنایت نمی شود». به تغبیر وی، فقر، یک متغیر منفعل منزوی نیست؛ بلکه اگر شرایطی پیش آید که در آن، اهداف فرهنگی توسط اقشار یک جامعه «درونی» شوند و ساختار اجتماعی آن را هدف نهایی برای اعضا معرفی کند و همین ساختار اجتماعی، منابع را نابرابر توزیع کند، زمینه بروز انحرافات اجتماعی فراهم می شود.
در این چار چوب، هر چه فرد در نظام قشربندی، موقعیت پایین تری را اشغال کرده باشد، با محدودیت های بیشتری در راه رسیدن به اهداف مقبول اجتماعی، روبه رو خواهد شد. این ستیز، بین اهداف و ابزار، سرانجام به نابه سامانی و نابه هنجاری و انحراف، منجر خواهد شد.از نگاه مورتون، بی هنجاری (آنومی)، هنگامی رخ می دهد که افراد، نباشند با وسایلی که جامعه معین کرده است، به اهداف مربوط دست یابند. عکس العمل طبیعی این وضعیت، روی آوردن به کجروی و انحراف است. مثلا در جامعه ی امریکا، مو فقیت مالی و دستیابی به ثروت، یک ارزش اجتماعی است. کسانی که در این جامعه، موفقیت مالی نداشته باشند، ازنظر اجتماعی نیز توفیقی حاصل نمی کنند.
معیار موفقیت در اجتماع، مو فقیت در دستیازی به ثروت است (اهداف مقبول اجتماعی). از سوی دیگر، در جامعه ی امریکا، راه مشروع قانونی رسیدن به این هدف را کار و کوشش زیاد، تحصیلات وکسب علم، حسن تدبیر و. . . مشخص کرده است. اما به دلایل زیادی چون: سوابق خانوادگی و نژادی و توزیع نابرابر فرصت ها و منا بع، برخی از مردم، قادر نخواهند بود که از طریق وسایل مقبول و مشروع اجتماعی، به اهدف خود برسند. مثلا فقرا غالبا به نوع تحصیلاتی که لازمه ی رسیدن به مو فقیت ها ی اجتماعی است، دسترسی ندارند. به دنبال این محرومیت و محدودیت است که انحرافات اجتماعی از سوی برخی فقرا، آغاز می شود. زیبایی استدلال مورتون در این است که منشا انحراف را در درون فرهنگ و ساختار اجتماعی می بیند، نه در شکست های انسان منحرف. از دید او این جامعه است که از طریق شکاف و نارسایی بین «اهداف مقبول»خود و«روش های معین شده»، فشار زیادی بر فقیر، وارد می سازد و زمینه ی انحراف از قوانین اجتماعی را برای او مهیا می سازد.
انسان، نیازهایی دارد که برای بقا و حیاتش ضروری اند. اگر بتواند آن نیاز را از طریق همنوایی با قوانین اجتماعی برآورده سازد، احتمال کجروی و انحراف او بسیار اندک است؛ اما اگر احساس کند برآورده شدن خواسته اش جز از طریق کجروی حاصل نخواهد شد، خود را ناگزیر از انحراف خواهد دید. از این رو، اندیشمندان اجتماعی، متذکر شده اندکه ما باید کوشش هایمان را در راه اصلاح روش ها نادرست و غیرعادلانه ی درآمدها و غلبه برنوسانات اقتصادی، متمرکز سازیم. نه فقط بدین جهت که توزیع، نادرست است؛ بلکه به این علت که این نحوه ی توزیع، منشا فساد، بزهکاری و انحرافات اجتماعی درتمام دنیاست.
از دید این اندیشمندان، جرم و فساد اخلاقی، نتیجه ی فقر است که زاییده ی امپریالیسم (یعنی: توسع طلبی ناشی از سرمایه داری)است؛ یعنی نظامی که در آن، «تملک وسائل تولید توسط گروهی خاص» و «توزیع نادرست ثروت» از ویژگی های آن است.
در روایات اسلامی نیز از فقر مادی به گونه ای یاد شده است که می توان از آنها زمینه ساز بودن فقر برای انحرافات اجتماعی را فهمید، مانند این حدیث پیامبر (ص) که فرمود: «نزدیک است که فقر به کفر منجر شود». پیامبر (ص)همچنین فرمود: «خدایا ! از کفر و فقر، به تو پناه می برم». شخصی سؤال کرد: آیا این دو در ردیف هم اند؟ فرمود: «بلی» . علی (ع)نیز از فقر به عنوان «مرگ بزرگ تر» یاد کرده است.و نیز خطاب به فرزندش می فرماید: «فرزندم ! هرکس به فقر مبتلا شود، به چهار چیز دیگر نیز مبتلا می شود، به چهار چیز دیگر مبتلا می شود: ضعف در یقین و کاستی عقل و نازکی دین و کم حیایی در صورت. پس، از فقر به خدا پناه می بریم !»و درکلامی دیگر، فقر را «مایه ی نقصان در دین و حیران کننده عقل»دانسته است.
از مجموع این روایات و روایات مشابه، استفاده می شود که فقر، جاده ای است که می تواند رونده ی خویش را به دامان کفر، رهنمون شود و زمینه ی مناسبی برای غوطه ور شدن در چیزهایی است که دین و دنیای انسان ها را به خرابی می کشاند. از این رو، پیشوایان معصوم ما، از گرفتار شدن به فقر، به خدا پناه می بردند.
بقای هر جامعه ای به نظم و ثبات بستگی دارد و برای ایجاد نظم و تنظیم روابط میان اعضای جامعه، باید دو کار مهم صورت گیرد؛ کار اول «حصول اطمینان از اینکه کارهای حیاتی جامعه انجام می گیرد»، کار دوم «پیشگیری از اختلالها و آشفتگی هایی که ممکن است به سببت کشمشکهای درونی جامعه در زندگی اجتماعی پدید آید.»
انجام این دو کار مهم و اساسی، از طریق مکانیسم «کنترل اجتماعی» صورت می پذیرد که در این مکانیسم، نظم جامعه، بر اساس تشویق رفتارهای مطلوب و تنبیه رفتارهای نامطلوب سازمان داده می شود.
جامعه شناسان تعاریف زیر را از «کنترل اجتماعی» دارند:
– «به مکانیسم هایی اطلاق می شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری و جلوگیری از ناسازگاری به کار می برد.»
– «به مجموع عوامل محسوس و نامحسوسی که یک جامعه در جهت حفظ معیارهای خود به کار می برد و مجموع موانعی که به قصد جلوگیری افراد از کجروی اجتماعی در راه آنان قرار می دهد، گفته می شود.»– «مجموعه ای از منابع مادی و نمادینی که در اختیار جامعه قرار دارد و برای حصول اطمینان از همنوایی رفتاری اعضای با اصول و مقرراتی از پیش تعیین شده و مورد تایید، از آن استفاده می کند.»
طرفداران نظریه «کنترل اجتماعی» درباره پیدایش جرم در جامعه چه می گویند؟
طرفداران نظریه کنترل اجتماعی می گویند که باید به «رفتار مجرمانه» در جامعه توجه داشت نه همنوایی؛ زیر زندگی روی هم رفته پر از وسوسه و فریب است. مردم فقط به این دلیل با هنجاری های اجتماعی همنوایی نشان می دهند که جامعه قادر است، رفتار آنان را کنترل کند و اگر چنین کنترلی نبود، ممکن بود، «همنوایی» کمی وجود داشته باشد.«دورکیم» بر این باور است که اگر در جامعه ای همبستگی اجتماعی – نیروی کششی که افراد یک جامعه را به هم می پیوندد- قوی باشد، اعضای آن احتمالاً با ارزشها و هنجارهای اجتماعی همنوا می شوند؛ ولی اگر در جامعه ای همبستگی اجتماعی ضعیف باشد، ممکن است مردم به سوی «رفتار مجرمانه» کشیده شوند.
«تراویس هیرسچی» به عامل «همبستگی» برای کنترل اجتماعی ایمان دارد و معتقد است گروهی که اعضایش با هم همبستگی قوی داشته باشند، بهتر قادر به اعمال کنترل اجتماعی روی اعضایش خواهد بود تا گروهی که بین آنها همبستگی استواری وجود نداشته باشد.
وی بیان می دارد که انسانها در جامعه به وسیله چهار عنصر زیر به هم پیوند می خورند:
۱- علاقه: کسانی که به دیگران علاقه و توجه دارند، رفاه و احساسات این گونه مردمان را در نظر می گیرند و لذا مایلند با مسئولیت عمل کنند. بر عکس، کسانی که چنین علاقه ای ندارند، نگران این نیستند که روابط اجتماعی خود را به خطر اندازند، بنابراین بیشتر احتمال دارد که در جامعه مرتکب جرم شوند.
۲- تعهد: افرادی که نسبت به جامعه از تعهد بیشتری برخوردارند، برای حفاظت از دستاوردهای خود و ارزشهای جامعه، با دیگران همنوا می شوند در مقابل کسانی که نسبت به جامعه تعهد کمتری دارند، خطر کمتری در ارتکاب جرم می بینند و حتی ممکن است فرصتی برای سود بردن از آن نیز به دست آورند.
۳- گرفتاری و مشارکت: عنصر سوم در پیوند با جامعه، گرفتاری و مشارکت اجتماعی است. معمولاً کسانی که گرفتار کار، زندگی خانوادگی، سرگرمی و … هستند، کمتر فرصت پیدا می کنند که در رفتارهای انحرافی شرکت جویند. بر عکس آدم بیکار و عاطل و باطل دست به کار خلاف می زند. یعنی کسانی که کاری ندارند و یا در فعالیتهای مرسوم جامعه مشارکتی ندارند، فرصت بیشتری را برای کجروی پیدا می کنند.
۴- ایمان: ایمان یعنی وفاداری فرد به ارزشهای و هنجارهای اخلاقی. اگر مردمی قویاً باور داشته باشند که برخی از رفتارهای انحرافی درست نیست، مشارکت جستن در آنها برایشان دور از تصور است. در مقابل، کسانی که نسبت به هنجارهای اخلاقی و اجتماعی وفاداری ضعیفی دارند، ممکن است تمایل بیشتر داشته باشند که ارزشهای اجتماعی را نادیده گرفته و از هنجارهای اجتماعی انحراف ورزند.
دو عنصر اساسی در کنترل اجتماعی
تمام جوامع مختلفی که از مکانیسم «کنترل اجتماعی» برای بقای جامعه خود بهره می برند، دو عنصر اساسی را در بردارند؛ اولاً، همیشه و هر جا مجموعه ای از موازین وجود دارد که به طور کلی معین می کنند در شرایط مختلف چه نوع رفتارهایی خوب است و چه نوع رفتارهایی بد. یا چه نوع رفتارهایی خوبتر است و چه نوع رفتارهایی بدتر. این موازین معمولاً به شکل قوانین، مقررات، آیین نامه ها، رسوم، رهنمودها و معیارهایی عرضه می شوند. ثانیاً همیشه مجموعه ای از «ضمانتهای اجرایی» تدوین می گردد تا انگیزه ای برای واداشتن مردم در پیش گرفتن رفتارهای مطلوب وجود داشته باشد. این ضمانتهای اجرایی به صورت پاداشها و مجازاتهای گوناگون نمود می یابند.
کدام مکانیسم کنترل اجتماعی موثر است؟
جامعه شناسان معتقدند، هیچ مکانیسم کنترل اجتماعی که تنها بر تشویق ها و تنبیه های برونی متکی باشد، موثر واقع نخواهد شد. مسأله اساسی این است که نظام فرهنگی جامعه باید چنان محیطی به وجود آورد که افراد به نوعی نظم اخلاقی درونی پایبند گردند (مثلاً به احساس گناه، یا احساس رضایت خاطر). به همین علت یکی از هدفهای عمده فرآیند اجتماعی شدن باید عبارت باشد از ادغام موازین و ارزشهای گروهی در وجدانهای انفرادی به نحوی که اعضای جامعه ارزشهای گروهی را نه به عنوان معیارهای تحمیلی از خارج، بلکه به عنوان ارزشها و معیارهای شخصی خویش نیز بپذیرند.
کنترل اجتماعی در جامعه به دو شیوه متفاوت صورت می گیرد:
۱- از طریق اجبار: که بر اساس آن افراد را به پذیرش شیوه های زندگی و الگوهای رفتاری جامعه، با به کار بردن وسایل گوناگونی نظیر مجازاتهای حقوقی و تنبیه، وامی دارند.
۲- از طریق اقناع: که بر اساس آن افراد را با وسایل گوناگون اقناع چون: تبلیغ، پاداش، اعتبار، اعطای درجه، تمجید کردن، تشویق و قدردانی، وادار به پذیرش هنجارهای اجتماعی می کنند.
کنترلهای اجتماعی را می توان از نظر هدفهایی که در جامععه دارند، به انواع زیر تقسیم کرد:
۱- کنترل غیررسمی: کنترل غیررسمی، شکلی از کنترل اجتماعی است که در عرصه رویاروی اجتماعی اعضای جامعه در خانواده، مدرسه، محل کار و … تحقق می یابد. افرادی که بر خلاف هنجاری های سنتی و معبارهای خانوادگی و اجتماعی رفتار کنند، از سوی دیگران برای همنوایی با هنجارهای اجتماعی تحت فشار قرار می گیرند، افراد ناهمنوا از جامعه طرد می شوند یا مورد تمسخر و استهزای دیگران قرار می گیرد.
۲- کنترل رسمی: کنترل رسمی مبتنی بر عنصر حقوقی و قانونی کنترل اجتماعی است. در کنترل رسمی، قوانین جامعه، راهنمای اعضای آن هست و گروههایی نیز وجود دارد که این قوانین و مقررات را در جامعه اعمال می کنند و کجروان اجتماعی و مجرمان را دستگیر می کنند. در کنار این گروهها، موسسات و سازمانهایی چون مدرسه، اداره و … نیز وجود دارند که دارای معیارها و مقرراتی برای کنترل اجتماعی است.
۳- کنترل اجتماعی مثبت و منفی: در کنترل اجتماعی اگر بخواهیم افراد جامعه را با هنجارها و ارزشهای اجتماعی همنوا سازیم باید از مکانیسم کنترل اجتماعی مثبت استفاده کنیم که تشویق ها، آفرینها، قدردانیها و اعمال شوق انگیز در این مکانیسم جای می گیرد. اما اگر در کنترل اجتماعی بخواهیم افراد جامعه را از رفتارها و گرایشهای ضد اجتماعی منصرف کنیم باید از مکانیسم کنترل اجتماعی منفی بهره جویم که تنبیه، توبیخ، تهدید، بی اعتنایی، ریشخند، جریمه و زندان در این مکانیسم قرار دارد.
نکته پایانی
از آنچه گفتیم چنین بر می آید که «کنترل اجتماعی» برای ادامه موجودیت جامعه جنبه حیاتی دارد و با کنترل رفتار افراد جامعه، نظم و روابط بین اعضای جامعه را سازمان می دهد.برای کنترل اجتماعی موثر در جامعه باید به دو عامل «همبستگی» و «همنوایی اجتماعی» نیز توجه داشت و این نکته را در نظر گرفت که کنترل اجتماعی با توجه به ساختار جامعه، شکل حکومت، فرهنگ، نهادهای اجتماعی و … متفاوت است و در جوامع بسته مانند روستاها نیاز چندانی به کنترل اجتماعی شدید نیست، اما در جوامع باز مانند شهرها ضروری است که کنترل اجتماعی به صورت مداوم و با شدت انجام گیرد.نکته پایانی این که همزمان با کنترل اجتماعی، باید به مقوله «فرهنگ سازی» جامعه نیز پرداخته شود و یک نظام فرهنگی در جامعه به وجود آید که افراد در محیط جامعه، به نوعی نظم اخلاقی درونی پایبند گردند؛ یعنی از انجام رفتارهای نامطلوب و ناهنجاریها احساس گناه کرده و در مقابل با انجام رفتارهای مطلوب و رعایت ارزشهای اجتماعی، احساس رضایت خاطر داشته باشند.