همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

اختلالات خوردن ناشی از اختلالات عصبی

نتیجه تصویری برای اختلالات خوردن ناشی ازاختلالات عصبی

بعضی از افراد ممکن است اختلالات خوردن را به عنوان مراحل، عواطف و انتخاب شیوه زندگی در نظر بگیرند اما در واقع اختلالات روانی جدی هستند. آنها از لحاظ جسمی، روانی و اجتماعی تاثیر می گذارند و می توانند پیامد تهدید کننده زندگی باشند.

در واقع، اختلالات خوردن در حال حاضر به طور رسمی به عنوان اختلالات روانی توسط راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) به رسمیت شناخته شده است. تنها در ایالات متحده، حدود 20 میلیون زن و 10 میلیون مرد در یک لحظه در زندگی خود اختلال خوردن یا اختلال داشته اند. 

اختلالات خوردن چیست؟

اختلالات خوردن طیف وسیعی از شرایطی است که از طریق عادات غذایی غیرطبیعی یا ناراحت کننده بیان می شود.

این به طور کلی ناشی از وسواس به غذا، وزن بدن یا شکل بدن است و اغلب به عواقب جدی سلامتی منجر می شود. در بعضی موارد، اختلالات خوردن حتی به مرگ منجر می شود.افراد مبتلا به اختلالات خوردن می توانند علائم مختلفی داشته باشند. با این حال، اغلب شامل محدودیت شدید غذا، مواد غذایی و یا رفتارهای نامناسب نظافت مانند استفراغ یا حالت استفراغ بیش از حد است.اگرچه اختلالات خوردن می تواند بر روی افراد هر جنس در هر مرحله زندگی تاثیر بگذارد اما اغلب آنها در نوجوانان و زنان جوان گزارش می شوند. در واقع، تا حدود 13 درصد جوانان ممکن است حداقل یک اختلال خوردن را تا سن 20 سالگی تجربه کنند

چه چیزی باعث اختلالات خوردن می شود؟

کارشناسان معتقدند که اختلالات خوردن ممکن است از طریق عوامل مختلف ایجاد شود.

یکی از این ها ژنتیک است. مطالعات دوقلو ها نشان داد که دوقلوهایی که در هنگام تولد جدا شده اند و توسط خانواده های مختلف نگهداری می شوند شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اختلالات خوردن ممکن است ارثی باشد.

این نوع تحقیق به طور کلی نشان داده است که اگر یکی از دوقلو ها یک اختلال خوردن را ایجاد کند در قل دوم نیز به طور متوسط با احتمال 50٪ رشد می کند.

صفات شخصیت علت دیگری است. به طور خاص، روان رنجوری، کمال گرا و تکانشی بودن سه صفات شخصیتی است که اغلب با خطر بالایی در ایجاد اختلال خوردن ارتباط دارند.در حقیقت، برخی از اختلالات خوردن به نظر می رسد که بیشتر در فرهنگ ها وجود دارد که در معرض آرامش بیرونی غرب نیستند.

گفتنی است که ایده های لاغری پذیرفته شده فرهنگی در بسیاری از نقاط جهان بسیار حضور دارند. با این حال، در برخی از کشورها، تعداد کمی از مردم در حال توسعه یک اختلال خوردن هستند. به این ترتیب، احتمال دارد که مخلوطی از عواملی باشد که سرزنش می شود.اخیرا، کارشناسان پیشنهاد کرده اند که تفاوت در ساختار مغز و زیست شناسی نیز ممکن است در توسعه اختلالات خوردن نقش داشته باشد.

به ویژه، سطوح پیامرسانی مغز سروتونین و دوپامین ممکن است از عوامل باشد.

1. Anorexia Nervosa

بی اشتهایی عصبی ناخوشایند، به احتمال زیاد از شناخته شده ترین اختلالات خوردن است.

این معمولاً در دوران نوجوانی یا بزرگسالان جوان رشد می کند و تمایل دارد روی زنان بیشتری نسبت به مردان تأثیر بگذارد.

افراد مبتلا به آنورکسیا اغلب خودشان می گویند اضافه وزن دارند حتی اگر آنها به طور خطرناک کاهش وزن داشته باشند. آنها تمایل دارند به طور مداوم بر وزن خود نظارت کنند از خوردن انواع خاصی از غذاها جلوگیری کنند و کالری خود را به شدت محدود می کند.

علائم معمول بی اشتهایی عصبی شامل:

در مقایسه با افراد با سن مشابه، وزن کمتری دارد.

الگوهای خوردن در آنها بسیار محدود است.

ترس شدید از دست دادن وزن یا رفتارهای مداوم برای جلوگیری از افزایش وزن، علیرغم کمبود وزن.

پیگیری بی رحمانه برای لاغری و عدم تمایل به حفظ وزن سالم.

تاثیر سنگینی وزن یا شکل بدن بر عزت نفس.

یک تصویر بدن تحریف شده، از جمله انکار به طور جدی کم وزن بودن.

علائم وسواسی - اجباری نیز اغلب وجود دارد. به عنوان مثال، بسیاری از افراد مبتلا به بی اشتهایی با افکار مداوم در مورد غذا مشغول هستند و برخی حتی ممکن است وسواسانه دستورالعمل ها یا غذاهای ذخیره شده را جمع آوری کنند.

چنین افرادی ممکن است دچار مشکلی در غذا خوردن در عموم باشند و تمایل قوی برای کنترل محیطشان داشته باشند و محدودیت توانایی در خودشان داشته باشند.

بی اشتهایی به طور رسمی به دو نوع زیر تقسیم می شود: نوع محدود کننده و نوع خوردن عیاشی و پاکسازی

افراد مبتلا به نوع محدود کننده تنها از طریق رژیم غذایی، ورزش مفرط روزانه وزن از دست می دهند.

افراد مبتلا به نوع غذا خوردن و پاکسازی ممکن است مقدار زیادی از مواد غذایی را بخورند و یا بسیار غذا بخورند. در هر دو مورد، پس از خوردن، آنها با استفاده از فعالیت هایی از جمله استفراغ، مصرف ملین ها یا دیورتیک ها و یا ورزش مفرط اقدام به پاکسازی می کنند.

بی اشتهایی می تواند برای بدن بسیار مضر باشد. با گذشت زمان، افرادی که با آن زندگی می کنند ممکن است دچار کاهش استخوان ها، ناباروری، مو و ناخنهای شکننده و رشد یک لایه موهای ریز در سراسر بدنشان شوند.

در موارد شدید، بی اشتهایی می تواند منجر به نارسایی قلب، مغز یا چندگانگی و مرگ شود.

2. Bulimia Nervosa

بولیمیای عصبی یکی دیگر از اختلالات خوردن شناخته شده است.

درست مثل بی اشتهایی، بولیمیا تمایل دارد در دوران نوجوانی و اوایل بزرگسالی رشد کند و به نظر می رسد در مردان کمتر از زنان باشد.

افراد مبتلا به بولیمیا اغلب غذاهای غلیظ زیادی در یک دوره نسبتاً کوتاه مصرف می کنند.

هر مرحله از خوردن غذا معمولاً ادامه می یابد تا زمانی که فرد به طور کامل احساس درد کند. علاوه بر این، در هنگام نوشیدن، فرد معمولاً احساس می کند که نمی تواند از خوردن غذا یا کنترل میزان مصرف آن جلوگیری کنند.

عیاشی می تواند با انواع غذا اتفاق بیافتد اما اغلب با غذاهایی که فرد به طور معمول از آن اجتناب می کند رخ می دهد.

افراد مبتلا به بولیمیا سپس برای تمیز کردن کالری مصرف شده و از بین بردن ناراحتی های روده تلاش می کنند.

رفتارهای پاک کننده معمول عبارتند از استفراغ اجباری، روزه، ملین، دیورتیک، انما و ورزش مفرط.

علائم ممکن است بسیار شبیه به نوعی از خوردن یا تمیز کردن زیرگونه های anorexia nervosa باشد. با این حال، افراد مبتلا به بولیمیا معمولاً وزن نسبتاً طبیعی را حفظ می کنند نه کاهش وزن.

علائم رایج عصبی بولیمیا شامل:

اپیدمی های مکرر غذا خوردن با احساس عدم کنترل

قسمت های مجدد رفتارهای پاک کردن نامناسب برای جلوگیری از افزایش وزن

عزت نفس بیش از حد تحت تأثیر شکل و وزن بدن قرار می گیرد

ترس از به دست آوردن وزن، با وجود داشتن وزن طبیعی

عوارض جانبی بولیمیایی ممکن است شامل گلودرد، تورم غدد بزاق، سایش مینای دندان، پوسیدگی دندان، ریفلاکس اسید، سوزش روده، کمبود آب بدن و اختلالات هورمونی باشد.

در موارد شدید، بولیمیا همچنین می تواند عدم تعادل در سطوح الکترولیت های بدن مانند سدیم، پتاسیم و کلسیم ایجاد کند. این می تواند منجر به سکته مغزی یا حمله قلبی شود.

3. اختلال خوردن عیاشی

خوردن غذا به طور رسمی به تازگی به عنوان یک اختلال خوردن رسمی شناخته شد.

با این حال، در حال حاضر اعتقاد بر این است که یکی از شایع ترین اختلالات خوردن، به ویژه در ایالات متحده است.

اختلال در خوردن غذا به طور معمول در دوران نوجوانی و در اوایل بزرگسالی شروع می شود گرچه می تواند بعداً نیز پیشرفت کند.

افراد مبتلا به این اختلال علائم مشابهی را در افراد مبتلا به بولیمیایی یا زیر گروه خوردن عیاشی از بی اشتهایی دارند. 

به عنوان مثال، آنها به طور معمول غذاهای غلیظ غذای زیادی را در مدت زمان نسبتاً کوتاه مصرف می کنند و معمولاً در طول خوردن عیاشی کمبود کنترل را تجربه می کنند.

با این حال، بر خلاف دو اختلال قبلی، افراد مبتلا به اختلال خوردن غذا، کالری را محدود نمیکنند و از رفتارهای پاک کننده مانند استفراغ یا ورزش بیش از حد برای جبران جوشهایشان استفاده نکنند.

نشانه های رایج اختلال خوردن غذا عبارتند از:

خوردن مقدار زیادی از غذاها با سریع خوردن، مخفیانه و تا سیری ناخوشایند، با وجود نداشتن احساس گرسنگی.

احساس عدم کنترل در طول دوره غذا خوردن.

احساسات پریشانی، مانند شرم، انزجار و گناه، وقتی که فکر می کنید خوردن رفتار بد غذایی است.

از رفتارهای پاک کردن، مانند محدود کردن کالری، استفراغ، ورزش بیش از حد و یا استفاده از داروهای مضر یا دیورتیک را برای جبران خوردن عیاشی استفاده نکنید.

افراد مبتلا به اختلال خوردن غذا اغلب دارای اضافه وزن یا چاق هستند. این ممکن است خطر عوارض پزشکی مرتبط با اضافه وزن مانند بیماری قلبی، سکته مغزی و دیابت نوع 2 را افزایش دهد.

4. پیکا

پیکا یکی دیگر از شرایط کاملاً جدید است که اخیرا به عنوان یک اختلال خوردن توسط DSM شناخته شده است.

افراد مبتلا به پیکا به مواد غذایی غیر خوراکی مانند یخ، خاک، گچ، صابون، کاغذ، مو، پارچه، پشم، سنگریزه، مواد شوینده شستشو یا نشاسته ذرت تمایل دارند.

پیکا می تواند در بزرگسالان و همچنین کودکان و نوجوانان رخ دهد. به این ترتیب، این اختلال بیشتر در کودکان، زنان باردار و افراد دارای معلولیت ذهنی مشاهده می شود.افراد مبتلا به پیکا ممکن است در معرض افزایش خطر مسمومیت، عفونت، آسیب های روده و کمبود تغذیه باشند. بسته به مواد مصرف شده، پیکا ممکن است کشنده باشد.با این حال، خوردن مواد غیر خوراکی مانند پیکا نباید بخشی طبیعی از فرهنگ یا دین فرد در نظر گرفته شود علاوه بر این، آن نباید به عنوان یک اقدام اجتماعی قابل قبول توسط همسالان یک نفر در نظر گرفته شود.

5. اختلال هراس

اختلال خواب آلودگی یکی دیگر از اختلالات خوردن شناخته شده است.

این شرایطی را توصیف می کند که در آن یک فرد غذایی را که قبلا خورده و فرو برده قی می کند و دوباره آن را می جود و سپس دوباره آن را فرو می برد.

این نشخوار معمولاً در 30 دقیقه اول پس از غذا اتفاق می افتد. بر خلاف شرایط پزشکی مانند رفلکس، آن رفلکس داوطلبانه است.

این اختلال می تواند در دوران اوایل زندگی، دوران کودکی یا بزرگسالی ایجاد شود. در نوزادان، این بیماری تمایل دارد بین سه تا 12 ماه رشد کند و اغلب به تنهایی از بین می رود. کودکان و بزرگسالان با این وضعیت معمولاً نیاز به درمان دارند.

اگر ناراحتی در کودکی حل نشود اختلال نشخوار می تواند باعث کاهش وزن و سوء تغذیه شدید شود که می تواند مرگبار باشد.

بزرگسالان با این اختلال ممکن است میزان غذای مصرفی خود را، به ویژه در عموم، محدود کنند. این باعث می شود که آنها وزن کم کنند و دچار کمبود وزن کم شوند.

6. گوشه گیری و یا اختلال دریافت مواد غذایی محدود شده

اختلال دریافت مواد غذایی محدود شده (ARFID) یک نام جدید برای یک اختلال قدیمی است.

این در واقع جایگزین چیزی است که به عنوان "اختلال تغذیه ای از دوران خردسالی و اویل کودکی شناخته می شود" یک تشخیص که قبلاً برای کودکان زیر 7 سال مطرح می شد.اگر چه ARFID به طور کلی در دوران خردسالی و یا دوران کودکی رشد می کند اما می تواند تا بزرگسالی ادامه یابد. به علاوه، در مردان و زنان نیز به همان اندازه رایج است.افراد مبتلا به این اختلال تجربه خوردن یا ناشی از عدم علاقه به خوردن و یا تنفر به بو ها، سلیقه ها، رنگ ها، بافت ها یا درجه حرارت را تجربه می کنند.

علائم معمول ARFID شامل:

اجتناب یا محدود کردن مصرف غذا که باعث جلوگیری از مصرف کالری یا مواد مغذی کافی می شود.

عادات غذا خوردن که به عملکرد اجتماعی عادی منجر می شود مانند غذا خوردن با دیگران.

کاهش وزن یا توسعه ضعیف برای سن و قد.

کمبود مواد مغذی یا وابستگی به مکمل ها یا تغذیه لوله ای.

مهم است که توجه داشته باشیم که ARFID فراتر از رفتارهای طبیعی توسعه می یابد مانند پیکای خوردن در کودکان نوپا یا مصرف غذای کمتر در افراد مسن.

علاوه بر این، شامل اجتناب یا محدودیت غذا به علت فقدان دسترسی و فعالیت های مذهبی یا فرهنگی نیست.

دیگر اختلالات خوردن

علاوه بر شش اختلال خوردن در بالا، اختلالات خوردن کمتر شناخته شده یا کمتر نیز وجود دارد. اینها به طور کلی در یکی از سه طبقه زیر قرار دارند:

اختلال خلط: افراد مبتلا به این اختلال اغلب از رفتارهای خالص سازی مانند استفراغ، ملین، دیورتیک یا ورزش بیش از حد استفاده می کنند تا وزن و شکل خود را کنترل کنند. با این حال، آنها عیاشی نمی کنند.

سندرم خوردن شبانه: افراد مبتلا به این سندروم اغلب بعد از بیداری از خواب بیش از حد غذا می خورند.

اختلال خوردن (EDNOS): این شامل هر گونه شرایط ممکن دیگر است که علائم شبیه به اختلالات خوردن دارند اما با هیچ یک از مقوله های بالا تناسب ندارند.

یکی از اختلالاتی که ممکن است در حال حاضر تحت EDNOS قرار بگیرد ارتورکسیا است. اگر چه به طور فزاینده در رسانه ها و مطالعات علمی ذکر شده است Ortorexia تا به حال به طور رسمی به عنوان یک اختلال خوردن جداگانه توسط DSM فعلی به رسمیت شناخته نشده است.

افراد مبتلا به آرتورکسی معمولاً تمرکز وسواسی در خوردن غذایی سالم دارند تا حدی که زندگی روزمره آنها را مختل کند.

به عنوان مثال، فرد مبتلا ممکن است کل گروه های مواد غذایی را از این نظر که آنها ناسالم هستند حذف کند. این می تواند به سوء تغذیه، کاهش شدید وزن، خوردن غذا در خارج از منزل و اضطراب احساسی منجر شود.

افراد مبتلا به آرتورکسی به ندرت به از دست دادن وزن تمرکز می کنند. در عوض، این خود به ارزش، هویت و رضایت آنها بستگی دارد به اینکه چگونه آنها خودشان با قوانین رژیم مقابله کنند.

علت وعلائم اختلال خوردن

نتیجه تصویری برای اختلالات خوردن

 موسسه‌ی ملی سلامت روان اختلال خوردن را یک بیماری جدی و اغلب مرگبار توصیف می‌کند که سبب آشفتگی‌های حاد در رفتارهای خوراکی فرد می‌شود. ممکن است شخصی که دچار این حالت غیرعادی است بیش از حد روی وزن و شکل ظاهری بدن خود تمرکز کند که در نهایت به سلامت خود آسیب می‌زند. شاید فرد مبتلا به اختلال خوردن در ابتدا شروع به مصرف خوراکی به مقدار کم‌تر یا بیش‌تر از معمول می‌کند، اما در اما به‌تدریج کار به جایی می‌رسد مه میل به کم یا زیاد خوردن از کنترل خارج می‌شود.معمولا اختلالات خوردن در دوره‌ی نوجوانی یا اوایل جوانی ایجاد می‌شود. اما ممکن است در کودکی نیز شروع شود. زنان در برابر اختلال خوردن خیلی آسیب‌پذیرتر هستند. تنها ۵ تا ۱۵ درصد آدم‌هایی که دچار بی‌اشتهایی یا اشتهای سیری ناپذیر هستند مرد هستند. یک مشکل جدی این است که اختلالات خوردن در کودکان یا نوجوانان رخ می‌دهد. این اختلال می‌تواند سبب برخی از مشکلات جسمانی و حتی مرگ شود. اگر یکی از علائم اختلال خوردن را در فرزند خود مشاهده کردید، فورا با متخصص اطفال تماس بگیرید.معمولا در پی اختلالات خوردن مشکلات دیگری از قبیل افسردگی و اضطراب ایجاد می‌شود. برای اجتناب از این خطر جدی باید آگاه باشیم چه وقت خانواده یا دوستان ما از اختلال خوردن رنج می‌برند. نمی‌توان به تکیه بر قدرت شخصی بر اختلال خوردن غلبه کرد. این نوع اختلالات نیاز به درمان دارند تا بدن به وزن و عادت خوردن عادی برگردد. این درمان شامل رسیدگی به مشکلات روانی اساسی است. به یاد داشته‌باشید بهترین نتایج زمانی به‌دست می‌آید که اختلالات خوردن در مراحل اولیه درمان شود. خوشبختانه پزشکان این اختلالات را در گروه بیماری دسته‌بندی کرده‌اند، بنابراین با درمان صحیح قابل رفع هستند.

اختلالات خوردن در ۴ قالب دسته‌بندی می‌شود که شامل بی‌اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، پرخوری دوره‌ای (binge-eating) و اختلالاتی است که در هیچ یک از این ۳ مورد قرار نمی‌گیرد (EDNOS). 

اختلالات خوردن انواع مختلفی دارد، اما در ادامه ۴ نوع که در سراسر دنیا شایع‌تر است آمده‌است.

  • ۱. بی‌اشتهایی عصبی

این نوعی اختلال خوردن است که معمولا در زنان رخ می‌دهد. افرادی که دچار این اختلال هستند عموما از چاق شدن وحشت دارند. آنها با این‌که واقعا گرسنه هستند از خوردن عذا اجتناب می‌کنند یا میزان خوراکی را به شدت محدود می‌کنند. آنها خودشان را چاق می‌بینند اما در واقع خیلی لاغر هستند.

علت‌ها

بسیاری از متخصصان معتقد هستند عوامل زیادی وجود دارد که سبب این اختلال می‌شود و مشکلات خانوادگی، رفتار ناهنجار، عدم اعتماد به نفس، و مشکل وزن از این جمله است. بیشتر آنها در رابطه با مشکل وزن تجربه‌ی بدی دارند. این تجربه‌ی بد آنها را تشویق می‌کند رژیمی کنترل نشده و ورزش سخت داشته‌باشند که آنها را به پرخوری عصبی دچار می‌کند ( در این بیماری فرد ابتدا مقدار زیادی غذا می‌خورد و سپس با ایجاد استفراغ عمدی یا مصرف ملین یا مدر می‌کوشد از افزایش وزن خود جلوگیری کند، م.). پژوهش‌های جدید نشان می‌دهد اختلال روانی نیز در اثر فرآیندهای شیمیایی درون مغز رخ می‌دهد. متخصصان گمان می‌کنند وجود حالت غیرعادی در انتقال‌دهنده‌های عصبی مانند سروتونین، محرک اصلی این نوع اختلال خوردن است. پژوهش‌های بالینی حاکی از آن است که تغییرات در سیستم سروتونین مغز روی رفتارهای تغذیه‌ای اثرگذار خواهدبود، به ویژه سروتونین، که واکنش سیری را برمی‌انگیزد، در بیماران مبتلا به پرخوری عصبی ضعیف عمل می‌کند. مقاومت به انسولین، که ممکن است در بیماران مبتلا به پرخوری عصبی و بی‌اشتهایی عصبی وجود داشته‌باشد، توانایی بدن را برای تولید سروتونین از L-تریپتوفان ضعیف می‌کند.

بی‌اشتهایی عصبی اگر به موقع درمان نشود می‌تواند به مشکلات جدی سلامتی منجر شود. برخی عوارض پرخوری عصبی شامل این موارد است:

– ضربان قلب نامنظم

– آسیب مغزی

– نارسایی قلبی

– اشکال در قاعدگی

– کم‌خونی

– نارسایی کلیوی

– ناباروری

– پوکی استخوان یا ضعف بافت‌های استخوانی

– یبوست

– مرگ در اثر سوءتغذیه یا خودکشی

درمان

اگر در جمع دوستان یا خانواده‌تان کسانی هستند که از بی‌اشتهایی عصبی رنج می‌برنند راه صحیح را به آنها نشان دهید و آنها را متقاعد کنید به پزشک مراجعه کنند. البته این کار آسان نیست. این افراد معمولا تصور می‌کنند همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد که بخواهند آن را برطرف کنند. شما باید صبورتر باشید و حمایتی مداوم به آنها بدهید. هرگز آنها را سرزنش نکنید یا باعث ناراحتی‌شان نشوید چون فقط اوضاع را بدتر می‌کنید.

اکثر موارد بی‌اشتهایی عصبی به صورت سرپایی درمان می‌شود اما موارد حاد با مراقبت بیمارستانی کنترل می‌شود. هدف از این کار این است که بدون خطر دوباره به وزن ایده‌آل برگردند. از این گذشته، پزشکان با روان‌درمانی و توصیه‌های خوراکی و تغذیه‌ای او را متقاعد می‌کنند که روش غلطی برای زندگی در پیش گرفته است. درمان بی‌اشتهایی عصبی یک‌باره امکان‌پذیر نیست. بهبودی کامل چندین سال طول می‌کشد.

  • ۲. پرخوری عصبی

پرخوری عصبی نیز مانند بی‌اشتهایی عصبی می‌تواند جان فرد را به خطر بیندازد. این بیماری روانی با افسردگی، عزت نفس بسیار پایین، اعتیاد به الکل، و رفتارهای خودآسیبی در ارتباط است. یکی از مشخصه‌های افرادی که از پرخوری عصبی رنج می‌برند، پرخوری دوره‌ای مکرر است که پس از آن بدن را وادار می‌کنند به واسطه‌ی استفراغ یا مصرف ملین آن را خارج کند. آنها این کار را می‌کنند چون از سایز بدن‌شان خجالت می‌کشند. زنان بیش‌تر از مردان پرخوری عصبی، و در کل اختلالات خوردن را تجربه می‌کنند. بر اساس پژوهش‌ها برآورد می‌شود که از هر ۱۰۰ زن تقریبا ۸ نفر از پرخوری عصبی رنج می‌برند که بیش‌تر در زنان ۱۶ تا ۴۰ ساله مشاهده می‌شود.

علت‌ها

درست مانند دلایل بی‌اشتهایی عصبی، علت اصلی پرخوری عصبی با قطعیت مشخص نیست. عوامل بسیاری می‌تواند ریسک ابتلای فرد را به این اختلال افزایش دهد. عوامل محرک شامل این موارد است:

– مشکلات روانی، از قبیل عزت نفس پایین، اختلال اضطراب، افسردگی، کمال‌گرایی، استرس پس از سانحه و اختلال وسواس فکری عملی.

– جنسیت. پرخوری عصبی اغلب در زنان مشاهده می‌شود تا مردان.– وراثت. اگر خواهر و برادر یا والدین‌تان دچار اختلال پرخوری عصبی هستند، خطر ابتلای شما به همان اختلال بیش‌تر است.– مطالبات اجتماعی. مثلا نوجوانانی که احساس می‌کنند باید وزن کم کنند اما روی دوستان‌شان تاثیر گذاشته‌اند.– مقتضیات حرفه‌ای. مثلا یک مدل که باید بسیار لاغر باشد یا ورزشکارانی که وزن‌شان را به دقت کنترل می‌کنند.

علائم و نشانه‌های پرخوری عصبی

همان‌طور که در بالا توضیح داده‌شد، پرخوری دوره‌ای مکرر علامت اصلی پرخوری عصبی است. در پی این پرخوری فرد به استفراغ، رژیم بسیار سخت و ورزش شدید روی میآورد. اما تشخیص علائم پرخوری عصبی در زندگی فرد چندان آسان نیست، چون گاهی پرخوری دوره‌ای مکرر در جامعه امری عادی است. همه‌ی ما می‌دانیم خوردن یک سرگرمی است که می‌تواند استرس را کم کند. شاید تصور کنید فرد مبتلا به این اختلال باید پوست و استخوان باشد اما همیشه این‌طور نیست. این فرد می‌تواند وزن عادی یا حتی اضافه وزن داشته‌باشد.

 با این حال برخی نشانه‌ها وجود دارد که می‌تواند علامت پرخوری عصبی باشد، از جمله:

– همیشه بعد از غذا به سرویس بهداشتی می‌رود تا بالا بیاورد (البته این بارها انجام می‌شود)

– ورزش بیش از حد

– تغییر در ظاهر مانند تورم گونه‌ها یا فک، پارگی رگ‌های خونی در چشم، آسیب به مینای دندان

– پایبندی بیش از حد به تلاش‌های کاهش وزن یا شکل ظاهری بدن


خطر پرخوری عصبی در اثر پرخوری دوره‌ای مکرر و استفراغ عمدی مکرر به وجود می‌آید. در اثر این پاکسازی شدید اندام‌های مختلف آسیب می‌بیند:

– ایجاد جای زخم در انگشتانی که برای القای استفراغ استفاده شده‌است

– ساییدگی مینای دندان در اثر استفراغ عمدی (ترشح اسید معده)

– تورم غده‌های بزاقی در گونه‌ها

– کمبود پتاسیم در خون

– حساسیت دندان به گرما یا سرما

– قرار گرفتن مری در معرض اسید معده‌ی زیاد که می‌تواند سبب ایجاد زخم، خراش یا باریک شدن آن شود

– مشکلات گوارشی، کم آبی شدید

– مشکلات قلبی که نتیجه‌ی عدم توازن الکترولیت است

روش‌های درمان بیماران مبتلا به پرخوری عصبی به شرح زیر است:

– درمان‌های روان‌شناختی (روان‌درمانی) توسط روان‌پزشک برای کنترل اختلال رفتاری

– داروهای ضد افسردگی اغلب می‌تواند به کنترل پرخوری عصبی کمک کند، هرچند بیمار افسرده به نظر نمی‌رسد. اما اگر دارو قطع شود باعث بازگشت پرخوری عصبی می‌شود.

  • ۳. اختلال پرخوری دوره‌ای

اختلال پرخوری دوره‌ای (BED) شایع‌ترین اختلال خوردن در امریکا است که ۳.۵ درصد از زنان، ۲ درصد از مردان، و بیش از ۳۰ درصد کسانی که به دنبال کاهش وزن هستند از آن رنج می‌برند. این اختلال نخستین بار در ۱۹۵۹ توسط آلبرت استانکرت (روان‌پزشک و پژوهشگر) به عنوان “پرخوری شبانه” توصیف شد و اصطلاح “اختلال پرخوری دوره‌ای” برای توصیف رفتار “پرخوری دوره‌ای” بدون عامل شبانه ساخته‌شد.اختلال پرخوری دوره‌ای معمولا به چاقی مفرط منجر می‌شود، هرچند ممکن است در وزن نرمال اتفاق بیفتد. یک مورد حادتر همایندی مرضی (وجود هم‌زمان دو بیماری، مثل اسکیزوفرنی و سوء مصرف مواد) وجود دارد- ۷۸.۹ درصد مبتلایان به اختلال پرخوری دوره‌ای و ۶۳.۶ درصد مبتلایان به اختلال پرخوری دوره‌ایِ غیربالینی دچار اختلال‌های بالینی محور I هستند.

افرادی که از اختلال پرخوری دوره‌ای رنج می‌برند بارها کنترل خود را در برابر خوردن از دست می‌دهند. تفاوت اختلال پرخوری دوره‌ای و پرخوری عصبی این است که پس از دوره‌ی پرخوری رفتارهای جبران‌کننده از قبیل پاکسازی، روزه‌داری، یا ورزش شدید انجام نمی‌شود. به همین دلیل شاید کسانی که از اختلال پرخوری دوره‌ای رنج می‌برند چاق باشند، از این گذشته این اختلال ممکن است به شرایط جدی دیگری از قبیل بیماری قلبی عروقی بینجامد. هم‌چنین ممکن است افرادی که با این اختلال دست به گریبان هستند شدیدا احساس گناه، پریشانی، و خجالت کنند که با پرخوری دوره‌ای‌شان در ارتباط است. این احساسات می‌تواند در پیشرفت اختلال خوردن موثر باشد.

علت‌ها

مانند بی‌اشتهایی و پرخوری، هیچ‌کس با اطمینان کامل نمی‌داند علت اختلال پرخوری دوره‌ای چیست. اما یک چیز قطعی است، افرادی که اختلال پرخوری دوره‌ای دارند معمولا به مدت طولانی افسرده بوده‌اند. این‌که افسردگی سبب اختلال پرخوری دوره‌ای می‌شود یا برعکس، یا این دو رابطه‌ی علت و معلولی دارند هنوز با قطعیت مشخص نیست.ممکن است محرک پرخوری هیجان‌هایی مانند شادی، خشم، ناراحتی، یا بی‌حوصلگی باشد. با این حال بسیاری از آدم‌ها ادعا می‌کنند پرخوری دوره‌ای در هر حالت روحی که باشند رخ می‌دهد. هم‌چنین مشخص نیست آیا رژیم گرفتن با پرخوری دوره‌ای در ارتباط است یا نه. برخی پژوهش‌ها نشان داده‌است حدود نیمی از افرادی که مبتلا به اختلال پرخوری دوره‌ای هستند قبل از آغاز رژیم یک دوره پرخوری داشته‌اند. متخصصان نیز گفته‌اند اختلال پرخوری دوره‌ای معمولا در میان ورزشکاران رقابت‌پذیر، از جمله شناگران یا ژیمناستیک‌کارها دیده می‌شود که برای جلب نظر جامعه تناسب اندام “ایده‌آل” خود را حفظ می‌کنند.

نشانه‌ها و علائم

بسیاری از افراد مبتلا به اختلال خوردن دوره‌ای سعی کرده‌اند خودشان را کنترل کنند، اما باز هم نمی‌توانند در درازمدت آن را کنترل کنند. حتی برخی از آدم‌ها کار، دانشگاه، یا فعالیت‌های اجتماعی را موقتا رها می‌کنند تا به پرخوری برسند. افراد چاقی که اختلال پرخوری دوره‌ای دارند اغلب حس بدی نسبت خود دارند و ممکن است از دورهمی‌های اجتماعی خودداری کند. کسانی که پرخوری می‌کنند، خواه چاق باشند یا نه، اغلب احساس خجالت می‌کنند و سعی می‌کنند مشکل خود را پنهان کنند. آنها اغلب به قدری خوب پنهان‌کاری می‌کنند که دوستان نزدیک و اعضای خانواده‌شان از اختلال شدید پرخوری دوره‌ای در آنها آگاه نیستند.

نشانه‌ها و علائم اختلال پرخوری دوره‌ای به این شرح است:

رژیم مزمن با وجود این‌که وزنی به شدت پایین‌تر از نرمال دارد

نوسان وزن دائم

درگیری فکری نسبت به محتوای کالری و چربی خوراکی‌ها

اقدام به الگوهای خوردن تشریفاتی، مثلا خرد کردن خوراکی به قطعات کوچک، تنها خوردن و یا پنهان کردن خوراکی

افسردگی یا دوره‌ی لتارژی (اختلال توجه به زمان و مکان، حالتی که هوشیاری بیمار کاهش یافته است ولی بیمار در کما نیست، م.)

اجتناب از آیین و مراسم اجتماعی، خانوادگی، و دوستانه؛ ممکن است فرد منزوی و گوشه‌گیر شود

عدم کنترل در مصرف خوراکی

پرخوری بسیار زیاد حتی زمانی که فرد احساس گرسنگی نمی‌کند

سهم وعده‌ی غذایی بیش‌تر از میزان نرمال برای یک فرد

این افراد سریع‌تر از یک فرد نرمال غذا می‌خورند

آن‌ها خوردن را تا زمانی ادامه می‌دهند که احساس پُری و ناراحتی می‌کنند

عوارض

آدم‌هایی که از اختلال پرخوری دوره‌ای رنج می‌برند معمولا نسبت به رفتار بد خود احساس اندوه می‌کنند و ممکن است افسرده شوند. معمولا دوره‌های پرخوری شامل خوراکی‌های سرشار از چربی، قند و یا نمک است، اما ویتامین و مواد معدنی کمی در آن وجود دارد. این منجر به مشکلات جدی سلامتی می‌شود، از جمله:

دیابت

فشار خون بالا

کلسترول بالا

بیماری کیسه صفرا

بیماری قلبی

برخی سرطان‌ها

درمان

اساسا برای تمام اختلال‌های خوردن یک درمان ساده وجود دارد، و بهبودی آن امکان‌پذیر است. علائم اختلال‌های خوردن از طریق ترکیبی از درمان، آموزش تغذیه و مراقبت پزشکی قابل کنترل یا رفع است. متاسفانه از هر فرد مبتلا به اختلال خوردن فقط یک نفر درمان می‌شود، اما باید فرآیند صحیح بهبودی را طی کند.

۱. روش‌های درمانی

عموما هدف از این درمان‌ها این است که به فرد کمک کنیم به وزن سالم برگردد، تمام مشکلات روانی مربوط به اختلال رفع شود، و رفتار یا افکار منفی که در اختلال خوردن نقش دارد کاهش بیابد. درمان باید تمام جوانب اختلال، از جمله مولفه‌های روانی و پزشکی را در بر بگیرد. شاید برای پیشگیری از بازگشت اختلال روش درمانی مداوم لازم باشد.

۲. درمان به روش شناختی رفتاری

روش درمانی شناختی رفتاری (CBT) یک درمان برای مولفه‌ی پزشکی اختلال‌های خوردن است. این نوع درمان بسیار سازمان‌یافته است و اغلب مستلزم ۱۰ تا ۲۰ جلسه است. این کار را می‌توان به تنهایی یا به همراه خانواده انجام داد. روش درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر هدف است و روی تغییر الگوهای فکری ناسالم تمرکز دارد. CBT روش ارجح برای درمان اختلال‌های خوردن است و اغلب با گزینه‌های درمانی دیگر ترکیب می‌شود.

۳. مشاوره‌ی تغذیه

مشاوره‌ی تغذیه یک مولفه‌ی مهم در درمان اختلال‌های خوردن است. کسی که از اختلال خوردن رنج می‌برد از رژیم غذایی سالم برداشتی تحریف‌شده دارد، برای همین مشاور تغذیه کمک می‌کند فرد برنامه‌ی غذایی داشته‌باشد که حفظ وزن سالم را برای او امکان‌پذیر کند. متخصصان تغذیه می‌توانند به تثبیت عادت غذا خوردن نرمال کمک کنند. شاید رژیم غذایی تحت نظر پزشک برای بیماران لاغر یا چاق مفید باشد. این نوع مشاوره بخش مهمی از بهبودی و موفقیت درازمدت است.

۴. روان‌درمانی

روان‌درمانی می‌تواند به آدم‌ها کمک کند علت‌ها و فرآیندهای فکری را که پشت اختلال خوردن است، کشف کنند، و مسیر بهبودی را نیز بیابند. هم‌چنین روان‌درمانی می‌تواند روابط را بهبود دهد و به شما یاد می‌دهد با استرس کنار بیایید و تکنیک‌های حل مسئله را بیاموزید. روان‌درمانی در درمان هر اختلالی، از قبیل افسردگی یا اضطراب، که می‌تواند در اختلال‌های خوردن نقش داشته‌باشد، اهمیت دارد.

۵. درمان با مراقبت‌های پزشکی

بسیاری از بیماران در شروع درمان بسیار لاغر هستند، تا جایی که ممکن است مراقبت‌های پزشکی ضروری باشد. ممکن است علائم اختلال‌های خوردن به سرعت جان فرد را به خطر بیندازد، و نخستین و مهم‌ترین گام در درمان رساندن فرد به وزن لازم و درمان مشکلات جدی سلامتی است.

۶. روش درمانی مبتنی بر خانواده

روش درمانی مبتنی بر خانواده موثرترین درمان برای کودکان و نوجوانانی است که نشانه‌های اختلال پرخوری در آنها دیده می‌شود. در این روش درمانی فرض می‌شود خانواده نیز در رژیم و عادت‌های فرزند مشارکت می‌کند، و کل خانواده را برای حمایت از کودکان مبتلا به اختلال خوردن آموزش داده می‌شود.

۷. دیگر روش‌های درمانی

در درمان اختلال‌های خوردن می‌توان برای کاهش وسواس فکری نسبت به غذا، ورزش یا تصویر بدن از دارو استفاده کرد. هم‌چنین برای درمان مشکلات روانی که شاید ریشه‌ی اختلال‌های خوردن باشد می‌توان از دارو استفاده کرد. ممکن است این داروها شامل داروهای ضد افسردگی یا ضد اضطراب باشد. در برخی موارد شاید بستری شدن در بیمارستان از نظر پزشکی ضروری باشد.

دیگر اختلالات خوردن (EDNOS)

EDNOS یک اختلال خوردن است که سبب دشواری شدید یا نقصان می‌شود، اما معیارهای دیگر اختلال‌های خوردن را ندارد. از جمله:

  • ۴. بی‌اشتهایی عصبی غیرمعمولی
  • ۵. پرخوری عصبی (با تعداد رفتارهای کم‌تر)
  • ۶. اختلال پرخوری دوره‌ای (با موارد وقوع کم‌تر)
  • ۷. سندروم پرخوری شبانه (مصرف بیش از حد غذا در شب)
  • ۸. اختلال پاکسازی ( پاکسازی بدون پرخوری دوره‌ای)
  • ۹. اختلال اجتناب از/ محدود کردن مصرف خوراکی:

– عدم مصرف غذا به مقدار کافی که پیامدهای تغذیه‌ای جدی دارد، اما ویژگی‌های روانی بی‌اشتهایی عصبی را ندارد.

– علت آن ترس از استفراغ یا دوست نداشتن بافت‌های غذاها است.

  • ۱۰. پیکا: مصرف مداوم مواد غیرخوراکی که بخشی از هنجارهای فرهنگی نیست.
  • ۱۱. اختلال نشخوار: برگشت غذا پس از بلعیده شدن. غذایی که برمی‌گردد اغلب دوباره بلعیده می‌شود یا بیرون ریخته می‌شود.
  • ۱۲. اختلال تغذیه یا خوردن نامشخص (EDNOS)

– وقتی رفتارها با علائم دیگر اختلال‌های خوردن هم‌خوانی ندارد اما هنوز سبب مشکلات بالینی حاد می‌شود.

– وقتی پزشک در شرایط اورژانسی به خاطر کمبود اطلاعات نمی‌تواند ارزیابی کند که آیا فرد معیارهای یک اختلال دیگر را دارد یا نه.


انواع اختلال خوردن

نتیجه تصویری برای اختلالات خوردن

اختلالات خوردن و تغذیه ای مربوط به رفتارهای خوردن نامتناسب و مشکل در خوردن پایدار است که منجر به بیماری های جسمانی جدی و تغییر در مصرف غذا یا جذب غذا می شود. اختلال خوردن نوعی اختلال روانی است که با عادات غذایی غیر طبیعی، بر سلامت جسمی و روانی فرد تاثیر منفی می گذارد. این اختلال یک مشکل جدی است که اگر درمان نشود، در دراز مدت سلامت جسمی بیمار را به صورت جدی به خطر می اندازد. 

انواع اختلال خوردن و تغذیه ای

هرزه خواری:

از ویژگی های هرزه خواری، خوردن مداوم مواد غیرخوراکی و بدون ارزش غذایی است که حداقل در یک دوره 1 ماهه به طول می انجامد. الگوی خوردن این افراد متناسب با سن رشدی آنها نیست و با رسوم طبیعی و پذیرفته شده فرهنگ آنها مغایر است. این افراد معمولا به بیماری های روده، عفونت های گوناگون و مسمومیت مبتلا می شوند.

اختلال نشخوار:

در اختلال نشخوار بیمار غذا را مکررا بالا می آورد. غذای بالا آورده شده دوباره توسط فرد جویده و خورده می شود یا بیرون ریخته می شود. این شرایط حداقل باید 1 ماه ادامه پیدا کند تا تشخیص داده شود. باید توجه داشت این بالا آوردن غذا بدلیل یک بیماری طبی دیگر رخ نداده باشد. این اختلال در صورتیکه در بزرگسالی هم ادامه داشته باشد ممکن است از نواقص هوشی برخاسته باشد. شروع اختلال نشخوار می تواند از شیرخوارگی، کودکی، نوجوانی یا بزرگسالی باشد. باید توجه کنید نشخوار در نوزادی طبیعی بوده و اختلال نشخوار در کودکان باید با تشخیص متخصص صورت بگیرد.

اختلال مصرف غذای اجتنابی/محدود کننده:

اختلال محدود کننده در کودکان با نشانه هایی همچون خوددادری کردن از خوردن و یا محدود شدن مصرف غذا همراه است که با کوتاهی والدین و مراقبین در پرداختن به نیازهای تغذیه ای مرتبط است. این افراد به صورت آشکار تمایلی به خوردن غذا ندارند. ممکن است نگران عواقب خوردن غذا و یا به طور کلی خصوصیات آن غذا باشند. عموما این اختلال از شیرخوارگی یا کودکی شروع شده و ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد. نشانه های این اختلال افت شدیدی را در رشد جسمانی و همچنین ایجاد مشکلات اجتماعی را موجب می شود. همچنین این افراد به شدت وزن خود را از دست می دهند و دچار سوء تغذیه قابل توجه می شوند.

بی اشتهایی عصبی:

افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی ترس شدیدی از چاق بودن دارند. آنها نسبت به سن و وزنشان بسیار کمتر غذا می خورند و وزنشان از حداقل وزن طبیعی همیشه بسیار کمتر است. آنها دست به رفتارهایی می زنند که مانع وزن گیری می شود حتی زمانیکه وزنشان بسیار پایین است. این افراد دید تحریف شده ای نسبت به ظاهر بدن خود دارند و در لاغرترین حالت خود را چاق فرض می کنند و شرایط وخیم بدنی و وزنی خود را کاملا نادیده می گیرند. این افراد یا بسیار پرخوری می کنند و پس از آن از طریق رفتارهای پاکسازی (بالا آوردن غذای خورده شده) آن را جبران می کنند یا پرخوری نمی کنند و به صورت منظم دست به اقدامات پاکسازی می زنند. شروع اختلال می تواند پس از یک واقعه آسیب زا رخ دهد.

پر اشتهایی عصبی:

الگوی خوردن در افراد مبتلا به اختلال پر اشتهایی عصبی در زمان مشخصی از روز است؛ مثلا هر 2 ساعت یک بار دست به پرخوری بارزی می زند. این افراد احساس ناتوانی شدیدی در کنترل خود در برابر خوردن می کنند؛ به این صورت که در کنترل خود برای توقف غذا خوردن یا حجم و نوع غذا ناتوان است. همچنین این افراد مکررا دست به رفتارهای جبرانی(بالا آوردن غذا) می زنند. پرخوری و رفتار جبرانی معمولا 1 بار در هفته و به مدت 3 ماه ادامه می یابد. این افراد معمولا دارای اضافه وزن شدید هستند.

اختلال پرخوری:

این اختلال به گونه ایست که حتی فرد زمانی که گرسنه نیست به خوردن ادامه می دهد تا زمانیکه احساس ناراحتی به آن دست دهد. این خوردن در مدت خاصی رخ می دهد (مثلا هر دو ساعت یک بار). فرد در برابر خوردن ناتوان است و نمی تواند آن را متوقف کند. این افراد معمولا بسیار سریع تر از حالت طبیعی غذا میخورند. احساس شرم و علائم افسردگی در این افراد بسیار بالاست.

عوامل خطر ساز برای ابتلا به اختلالات تغذیه و خوردن

عوامل زمینه ساز در سه دسته محیطی، مزاجی و ژنتیکی توضیح داده شده اند:

محیطی: اختلالاتی که در دوران شیرخوارگی یا نوزادی بروز پیدا می کند می تواند به دلیل غفلت، سرزنش، عدم نظارت و سرپرستی والدین رخ دهد. همچنین موقعیت های پر استرس و مسائل ارتباطی والدین و کودکان (فرزندان) می تواند موجب بروز و تشدید این اختلالات شوند. سوء رفتارهای جسمی و جنسی نیز از عوامل بروز اختلالات تغذیه ای است. در برخی فرهنگ ها لاغری نوعی ارزش محسوب می شود که باعث تشدید علائم در فرد و پایدار شدن آن می شود.

مزاجی: اضطراب، افسردگی، اختلالات طیف اوتیسم و وسواس زمینه ابتلا به اختلالات خوردن را فراهم می کند و یا موجب تشدید آنها می شوند.

ژنتیکی: بیماری های گوارشی، بازگشت معدی-مروی، استفراغ و دیگر مشکلات طبی می تواند عامل زمینه ساز برای ابتلا به اختلالات خوردن باشد. سابقه ابتلا در اعضای خانوادگی درجه یک بیمار در ابتلا به بی اشتهای و پر اشتهایی عصبی تاثیر گذار است. همچنین چاقی دوران کودکی و نوجوانی می تواند از عوامل زمینه ساز ابتلا به اختلالات خوردن باشد.

درمان اختلالات خوردن

درمان هایی که مبتنی بر رژیم غذایی بخصوصی است برای درمان اختلالات خوردن بکار گرفته می شود. اما از آنجا که اختلالات خوردن در نتیجه یک مشکل روانی زیربنایی ایجاد شده اند درمان دارویی و یا برنامه های رژیم غذایی تنها در کوتاه مدت موثر خواهند بود. روانشناسان از طریق خانواده درمانی سعی در پیدا کردن الگوی ارتباطی ناکارآمد در بین اعضا داشته و به تصحیح و بازسازی آن می پردازند. از تکنیک های موجود در درمان شناختی رفتاری نیز برای درمان اختلالات خوردن استفاده می شود تا افکار منفی و تحریف شده شان درباره بدن، وزن و ظاهرشان را تغییر دهند. 

اختلالات خوردن

نتیجه تصویری برای اختلالات خوردن

اختلالات خوردن، دسته‌ای از اختلالات روان‌شناختی است که در آنها به نوعی مساله‌ خوردن مطرح می‌شود؛ زیادخوردن، کم‌خوردن، کنترل‌نکردن و.... اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست که در این نوشته به چند مورد پرداخته می‌شود.

بی‌اشتهایی عصبی

برخلاف نام این اختلال، مشکل واقعی مبتلایان به آن بی‌اشتهایی نیست، بلکه آنها بشدت از افزایش وزن یا چاق شدن می‌ترسند. تصویری که این افراد از شکل و اندازه بدن خود دارند بسیار غیرواقعی است. به عنوان مثال با وجود لاغری شدید، همواره ترس زیادی از افزایش وزن یا چاق شدن دارند.ممکن است برای اندازه‌گیری وزن بدنشان از فنون مختلفی از جمله وزن کردن مکرر خود، اندازه‌گیری وسواسی اندام‌ها و استفاده مستمر از آینه برای بازبینی قسمت‌هایی که چاق تصور می‌شود، استفاده کنند. از دست دادن تدریجی وزن در زنان مبتلا به این اختلال باعث توقف قاعدگی آنها می‌شود که در صورت رخ ندادن حداقل سه دوره قاعدگی، این اختلال تشخیص داده می‌شود. درباره مردان، کاهش میل جنسی و سطح تستوسترون جایگزین این ملاک در زنان است.بسیاری از بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی با این که ممکن است بشدت لاغر و ضعیف شوند، انکار می‌کنند در رابطه با وزن خود مشکل دارند. در واقع به وزن کم خود افتخار می‌کنند. برای مخفی‌کردن لاغری خود دست به هر کاری می‌زنند؛ لباس گشاد می‌پوشند یا گاهی با حمل کردن اجسام بزرگ قصد دارند خود را سنگین‌تر از آنچه هستند نشان دهند، یا اگر قرار باشد در محیطی مانند بیمارستان وزن شوند، امکان دارد مقدار زیادی آب بنوشند تا به صورت موقت وزن خود را بالا ببرند.

دو نوع بی‌اشتهایی عصبی وجود دارد: نوع محدودکننده و نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده.

تفاوت اصلی بین این دو نوع مربوط به تفاوت در شگردهایی است که بیماران برای کاهش وزن خود از آنها استفاده می‌کنند. در نوع محدودکننده، برای کم‌کردن مقدار غذایی که خورده می‌شود، تلاش زیادی صورت می‌گیرد و مصرف کالری‌ها به دقت کنترل می‌شود یا با اعمال فعالیت‌های ورزشی شدید خود را لاغر نگه می‌دارند. مبتلایان به این نوع بی‌اشتهایی عصبی اغلب سعی می‌کنند از خوردن در حضور دیگران خودداری کنند. وقتی آنها پشت میز غذاخوری هستند، بیش از حد آهسته می‌خورند، غذای خود را به قطعه‌های بسیار کوچک تقسیم می‌کنند و مخفیانه غذا را دور می‌ریزند.

در نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده، بیمار ابتدا پرخوری می‌کند (یعنی بدون کنترل از غذایی بیش از آنچه افراد در زمان یکسان و تحت شرایط یکسان می‌خورند، استفاده می‌کند. برای مثال امکان دارد فرد چند عدد بستنی، یک پاکت شیرینی خشک و کیک شکلاتی کاملی را در یک وعده پرخوری، بخورد). سپس برای از بین بردن کالری‌های مصرف شده به رفتارهای نامناسبی دست می‌زند (برای مثال خود را وادار به استفراغ می‌کند یا از داروهای ملین یا مدر استفاده می‌کند). البته بسیاری از افراد طی دوره بیماری خود هر دو روش شرح داده شده را تجربه می‌کنند.

پرخوری عصبی

این اختلال با پرخوری و انجام اقداماتی مانند استفراغ عمدی و تمرین‌های ورزشی شدید و افراطی برای جلوگیری از افزایش وزن مشخص می‌شود. این اختلال، شباهت زیادی با نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده بی‌اشتهایی عصبی دارد، اما آنچه نشانه تشخیص و متمایزکردن این دو اختلال از یکدیگر است، وزن فرد است. فرد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی بشدت لاغر است، در صورتی که درباره فرد مبتلا به پرخوری صدق نمی‌کند.با این که هر دو گروه افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، ترس شدیدی از چاق‌شدن دارند، برخلاف بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، بیماران مبتلا به پرخوری عصبی معمولا وزن طبیعی دارند یا گاهی اندکی اضافه وزن خواهند داشت.پرخوری عصبی معمولا با ایجاد رژیم غذایی که انگیزه آن میل به ترکه‌ای بودن است، آغاز می‌شود. فرد در مراحل اولیه، غذاهای کم کالری می‌خورد، اما به مرور زمان، محدودکردن رژیم غذایی بتدریج از بین می‌رود و فرد خوردن غذاهای ممنوع‌شده را آغاز می‌کند. این غذاها معمولا غذاهای سبک و دسرهایی مانند چیپس سیب‌زمینی، پیتزا، کیک، بستنی و شکلات را شامل می‌شود.کسی که به پرخوری عصبی مبتلاست، ممکن است در یک روز تا 4800 کالری مصرف کند! فرد بعد از پرخوری، برای این که شکست خویشتنداری خود را مدیریت کند، استفراغ‌کردن، روزه‌گرفتن، ورزش‌کردن افراطی یا سوءاستفاده از ملین‌ها را آغاز می‌کند.پرخوری عصبی برای خیلی از بیماران به علت پرداخت صورتحساب‌های سنگین برای غذا، ایجاد مشکلات اقتصادی را نیز به همراه دارد. بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی معمولا جدی‌بودن مشکل خود را انکار می‌کنند، در مقابل، تنها چیزی که در ذهن بیمار مبتلا به پرخوری عصبی وجود ندارد آسودگی خیال است. آنها به دلیل نداشتن کنترل بر رفتار پرخوری خود، احساس شرم، گناه، خودکم‌بینی و تلاش برای پنهانکاری دارند.این اختلال نیز شامل دو نوع تخلیه‌کننده و غیرتخلیه‌کننده است. در نوع تخلیه‌کننده، فرد از روش‌هایی مانند استفراغ‌کردن و استفاده از ملین‌ها برای جلوگیری از افزایش وزن و خنثی‌کردن اثر پرخوری استفاده می‌کند، اما در نوع غیرتخلیه‌کننده، امکان دارد فرد روزه بگیرد یا ورزش کند، اما استفراغ نمی‌کند و از ملین‌ها و مدرها استفاده نمی‌کند.

سن شروع، میزان شیوع

بی‌اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، معمولا پیش از نوجوانی روی نمی‌دهد. با این حال در برخی موارد اختلالات خوردن، بخصوص بی‌اشتهایی عصبی را حتی در کودکان هفت ساله نیز شناسایی کرده‌اند. بی‌اشتهایی عصبی به احتمال زیاد در پانزده تا نوزده سالگی ایجاد می‌شود، پرخوری عصبی اغلب اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود.برخلاف این تصور اشتباه که اختلالات خوردن، مختص سنین جوانی است، این اختلالات حتی در سنین سالخوردگی نیز مشاهده شده است. میزان شیوع بی‌اشتهایی عصبی در میان زنان تقریبا 5/0 درصد است و در مردان تقریباً یک دهم زنان است. بروز بی‌اشتهایی عصبی ظاهرا در دهه‌های اخیر افزایش یافته است.

شیوع پرخوری عصبی در میان زنان تقریبا یک تا 3 درصد است و در مردان تقریبا یک دهم زنان است. در واقع میزان شیوع این اختلال‌ها بسیار کم است. همان‌گونه که از آمارها پیداست، با این که اختلال‌های خوردن در مردان نیز روی می‌دهد، در زنان بسیار شایع‌تر است. به طوری که اشاره شد، در ازای هر مرد مبتلا به اختلال خوردن، ده زن به آن مبتلا هستند.

آسیب‌های جسمانی و روانی مبتلایان

در افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، موی سر و همچنین ناخن‌ها، نازک و شکننده و پوست بسیار خشک می‌شود و موهای کرک مانند روی صورت، گردن، بازوها، پشت و پاها شروع به رشد کردن می‌کند. پوست خیلی از بیماران، مخصوصا روی کف دست آنها، به زردی متمایل می‌شود. با سرما مشکل دارند و دست‌ها و پاهای آنها اغلب سرد و کبود است.پوکی استخوان در بیماران مبتلا به بی‌اشتهایی روانی بسیار شایع است. به همین دلیل، بیماران مدام دچار شکستگی و بدشکلی استخوان می‌شوند. به علت فشار خون پایین، احساس خستگی، ضعف و سرگیجه دارند. کمبود ویتامین نیز ممکن است وجود داشته باشد. حتی ممکن است افراد مبتلا به این اختلال از بی‌نظمی‌های قلبی بمیرند.سایر آسیب‌های روانی که ممکن است با این اختلال مشاهده شوند: افسردگی و همچنین وسواس فکری ـ عملی از مشکلات شایع افرادی است که به اختلال بی‌اشتهایی و پرخوری عصبی دچار هستند. ترس از موقعیت‌های اجتماعی (برای مثال خوردن در جمع) نیز در این افراد وجود دارد.

همچنین در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی و نوع پرخوری/ تخلیه‌کننده اختلال بی‌اشتهایی عصبی، سوءمصرف مواد و الکل مشاهده شده است. در ضمن برخی از افراد مبتلا به این اختلالات دارای سابقه اقدام به خودکشی و مشکلات شخصیتی عمیق (مانند شخصیت دوری‌جو یا مردم‌گریز و کمالگرا) هستند.

علت چیست؟

1 ـ وراثت و عوامل زیستی: گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانواده‌های این افراد جریان دارد. خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی، خودشان به میزان بالایی دچار این اختلال هستند. همچنین وجود بی‌نظمی در نوعی انتقال‌دهنده عصبی به نام سروتونین که اشتها و رفتار تغذیه را تنظیم می‌کند، در بروز این اختلال نقش دارد.

2ـ تأثیرات همسالان و رسانه‌های گروهی: تحقیقات نشان می‌دهد فشارهای اجتماعی و معیارهایی که برای لاغری از طرف جامعه، گروه همسالان و همچنین رسانه‌های گروهی بر افراد اعمال می‌شود، نقش مهمی در بروز این اختلال دارد.

3ـ خانواده: انعطاف‌ناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کمالگرایی، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین، نمونه‌هایی از رفتارهای نابهنجار رایج در خانواده‌های افراد مبتلا به این مشکلات است. به علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال‌های خوردن در رابطه با رژیم گرفتن، تأکید بیش از اندازه بر لاغری و ظاهر جسمانی خوب دارند.

4 ـ عوامل فردی: به همان میزان که فرد لاغر بودن را معیار جذاب، محبوب و شاد بودن بداند، احساس بسیار بدی از اضافه وزن خود دارد و در نتیجه سعی در کاهش وزن خواهد کرد. یکی دیگر از عوامل فردی دخیل در اختلال خوردن، نارضایتی از بدن است.به زبان ساده‌تر، اگر آن طور که به نظر می‌رسیم را دوست نداشته باشیم، در این صورت احساس بدی درباره خودمان خواهیم داشت و سعی می‌کنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم. از نظر تئوری‌های عمیق روان‌شناختی، این نارضایتی از خود (که معمولا فقط هم درباره وزن نیست و این افراد در سایر بخش‌های خود نیز احساس نارضایتی دارند)، نشانه احساس یک خلأ درونی توسط آنهاست که به نوعی فرد، به واسطه خوردن یا اشتغال ذهنی با خوردن و مقاومت در برابر خوردن، سعی در پر کردن آن خلأ دارد.

کمالگرایی (نیاز به این‌ که اوضاع بی‌عیب و نقص باشد) عامل خطر مهم دیگری در بروز این اختلال است و افراد کمالگرا، معیارهای سرسختانه و دقیقی برای لاغری خود دارند که باید براساس آن عمل کنند.

درمان

در کنار منشأ زیستی و ژنتیکی به نظر می‌رسد مسأله اصلی درباره مشکلات خوردن، احتمالا موضوعات زیربنایی‌تری مثل نارضایتی از خود است که باید به بررسی علل و منشأ آن پرداخت. مشکل در ارتباط با افراد مهم زندگی، انتظارات کمالگرایانه آنها و حالا خود فرد و بسیاری فرضیه‌های دیگر ازجمله این احتمالات هستند.

درمان اختلال‌های خوردن در موارد شدید بسیار دشوار است و میزان بازگشت علائم بیماری بالاست، اما در دوره بسیار طولانی، بهبودی امکان‌پذیر است. با توجه به آنچه گفته شد، طیفی از روش‌های درمانی برحسب سبب‌شناسی برای این بیماران به کار می‌رود که عبارتند از:

دارو درمانی: معمولا برخی داروها ازجمله داروهای ضدافسردگی در درمان بیماران مبتلا به اختلالات خوردن مفید تشخیص داده شده است. به نظر می‌رسد داروهای ضدافسردگی، خلق بیماران را بهبود می‌بخشد، حساسیت آنها را به شکل و وزن بدن کاهش می‌دهد و موجب تعدیل مشکلات خوردن خواهد شد.

درمان‌شناختی ـ رفتاری: در این درمان بیشتر روی عقاید غیرواقعی و تحریف‌شده‌ای که در ذهن بیمار نقش بسته است تمرکز می‌شود. این عقاید بیشتر حول محور وزن، غذا و همچنین خود فرد می‌گردد (عقاید نادرستی از قبیل این ‌که در صورتی که لاغر نشوم، افراد مرا طرد خواهند کرد).

خانواده‌ درمانی: درباره نوجوانان مبتلا به بی‌اشتهایی عصبی، اکنون خانواده‌درمانی، به میزان بسیاری مورد استفاده قرار می‌گیرد. در خانواده‌درمانی، درمانگر با والدین کار می‌کند تا آنها کمک کنند بیمار دوباره خوردن را آغاز کند. درمانگر وعده‌های غذای خانواده را مشاهده و والدین را ترغیب می‌کند درباره خوردن فرزندشان به صورت یک تیم عمل کنند. بعد از این ‌که بیمار افزایش وزن را آغاز کرد، به سایر مسائل و مشکلات خانواده پرداخته می‌شود و در نهایت درمانگر به بیمار کمک می‌کند روابط مستقل‌تر و سالم‌تری را با پدر و مادرش برقرار کند.

خی نکاتی که اجرای آنها توسط خود فرد و خانواده در پیشگیری و درمان اختلال خوردن در کودکان مؤثر تشخیص داده شده است، عبارتند از:

ـ فرزندتان را به خاطر آنچه هست بپذیرید و تحسین و تأیید کنید.

ـ ملاک شما برای تحسین فرزندتان همه نقاط قوت شخصیتش باشد، نه فقط تأکید بر ظاهر و زیبایی او.

ـ غذا خوردن مناسب را تشویق کنید، نه رژیم گرفتن را.

ـ ظاهر و اندازه بدن فرزندتان را با دیگر همسالانش مقایسه نکنید.

ـ نقایص ظاهری فرزندتان را به سخره نگیرید و در او احساس شرم و گناه ایجاد نکنید.

ـ بیش از حد حمایتگر و سختگیر نباشید و اجازه دهید حس استقلال و تصمیم‌گیری در فرزندتان رشد کند.

ـ فرزندتان را به خاطر رفتارهای نامناسب غذا خوردنش سرزنش نکنید و به تهدید و تنبیه متوسل نشوید. به جای آن سعی کنید نگرانی‌های خود را به او ابراز کنید (مثلا به جای ضمیر تو از ضمیر من استفاده کنید، برای مثال به جای این که به او بگویید: «تو خیلی بدغذا هستی»، بگویید: «من از این که به مقدار کافی غذا نمی‌خوری نگران سلامت‌ات هستم.»

ـ کمی دقت نشان می‌دهد مشکلات خوردن با استرس‌ها و مسائل روان‌شناختی ارتباط تنگاتنگی دارد. کنترل و پرداختن به آنها باید در خط اصلی درمان قرار گیرد.

ترد شدگی افراد معتاداز جامعه

نتیجه تصویری برای طردشدگی افراد معتاد از جامعه

بیماری خانوادگی

بـهایی کــه خــانواده یک معتاد باید بپردازند، بسـیار ویرانگر است. اگر یکی از اعــضاء خـــانــواده در ایـــن زمینه مشکل داشته باشد، همه اعضای خانواده تحت تاثیر قرار میگیرند. این مسئله یک مشکل خانوادگی محسوب می شود چون بـر استــحکام، ثـــبــات، وحدت و سلامت فکری و جسـمی خانواده تاثیر میگذارد. بچه ها به خصوص بیشتر تحت تاثیر این مشکل قرار می گیرند.

مطمئناً کسی یک شبه از یک فرد عادی به یک معتاد تبدیل نمی شود. این روند مراحل مختلفی دارد. به همراه این پیشرفت اندوهناک، فاکتورهای دیگری نیز وجود دارد که باعث آزار اعضای خانواده می شود. این مراحل و فاکتورها عبارتند از:

انکار

اعتیاد “بیماری انکار” نامیده می شود، هم برای خود فرد و هم برای خانواده اش. مسائل غیرعادی تبدیل به مسائل عادی می شوند. مشکل معمولاً آنقدر بزرگ است که خانواده یاد می گیرند وانمود کنند که اتفاقی نیفتاده است و طوری رفتار می کنند که انگار هیچ مشکلی متوجه هیچیک از اعضاء خانواده نیست. اعضای خانواده معمولاً در برخورد با اعتیاد یکی از اعضاء وانمود می کنند که، “مشکل آنقدرها هم بزرگ نیست.”

کار

اعضاء خانواده کاملاً جذب رفتار، اخلاق و فعالیت های فرد معتاد می شوند به طوری که دنیایشان فقط حول او می چرخد. این مسئله تا حدی پیش می رود که آنها کار و مسئولیت های سابق خود را کاملاً فراموش می کنند.

ترس

به خاطر رفتارهای غیر قابل پیش بینی و دمدمی مزاجانه ی فرد معتاد، زندگی خانوادگی مملو از اضطراب و ترس می شود. هیچ کس نمی داند بعداً چه اتفاقی خواهد افتاد اما بنا بر تجربه ای که دارند همه انتظار روی دادن مشکلی دیگر را میکشند. و همین مسئله باعث ایجاد استرس، فشار، و ترس در خانواده ی فرد معتاد می شود.

دروغگویی

اعضای خانواده معمولاً سعی دارند این مشکل را که برای یکی از اعضاء اتفاق افتاده است، از بقیه مخفی کنند. آنها به بچه ها، فامیل و آشنایان، همسایه ها، طلبکارها، کارفرماها و حتی خودشان دروغ می گویند.

تقصیر و گناه

اعضای خانواده سعی می کنند هرکدام خود را به نحوی برای اعتیاد آن فرد مقصر و گناهکار بدانند و بهانه های مختلفی بیاورند. آنها تصور می کنند که اگر فلان کار را میکردند یا فلان کار را نمی کردند، اعتیاد او متوقف می شد یا اصلاً ایجاد نمی شد.

تنهایی

گفتگوها و روابط خانوادگی عمیقاً تحت تاثیر قرار می گیرد. اعضای خانواده دیگر قادر نخواهند بود مثل سابق با هم حرف بزنند، به هم محبت کنند و … آنها سریعاً یاد میگیرند که، “اعتماد نکن، حرف نزن، احساس نداشته باش”. حتی دیگر نمی توانند درمورد مشکل ایجاد شده با هم گفتگو کنند.

انتقال وظایف

سایر اعضای خانواده مجبور هستند که وظایف و مسئولیت های فرد معتاد را به عهده گیرند، مسئولیت هایی مثل، نقش پدری یا مادری، تعهدات مالی، و کارهای خانه داری. در خانواده هایی که یکی از پدر یا مادر معتاد هستند، فرزند بزرگ خانواده معمولاً جور ان فرد معتاد را می کشد.

مشکلات جنسی

روابط جنسی به طور کلی در خانواده درهم شکسته می شود. والدین دیگر حتی قادر به صحبت و گفتگو باهم نیستند چه برسد به اینکه باهم هم بستر شوند. بچه ها هم دیگر الگویی برای شکل دادن به روابط جنسی آینده خود ندارند.

عدم شرکت در مراسمات

خانواده دیگر از قبول دعوت های فامیل و آشنایان را برای مهمانی ها و سایر مراسم های اجتماعی طفره می روند. آنها از این می ترسند که فرد معتاد خانواده باز با رفتارهایش برایشان مشکل آفرینی کند.

تغییر عشق

اعضای خانواده کم کم از کسی که قبلاً بسیار دوستش می داشتند، متنفر شوند تغییرات شگرفی در احساسات خانواده پدید می آید که به خصوص برای بچه ها توام با احساس گناه خواهد بود.

خشم درونی

اعضای خانواده سعی می کنند این مشکل غیر قابل کنترل  (اعتیاد آن عضو خانواده) را کنترل کنند. اما متاسفانه شکست می خورند و به خاط این شکست از خودشان و دیگران خشمگین می شوند.

ناامیدی و خلاء معنوی

خشم، آسیب، و شکست های متوالی طی این مدت باعث از بین بردن هرگونه امید، ایمان، و وحدت شده است. اعتیاد نیز مثل هر بیماری کشنده ی دیگر، همه ی جنبه های زندگی را نابود می کند.

میل به مجازات

اعضای خانواده تمایل زیادی برای مجازات کردن فرد معتاد پیدا می کنند. آنها او را برای اینکه باعث آسیب رسیدن به آنها شده است، مقصر  و گناهکار می دانند. معمولاً افراد آسیب دیده خود شروع به آسیب رساندن به دیگران می کنند.

حس تاسف فردی

همسران، والدین، و بچه های فرد معتاد، معمولاً برای خود احساس غم و اندوه میکنند. اعضای خانواده معمولاً به طور نادرستی تبدیل به “مادر”، “فدایی” یا “مدیر خانواده” میشوند. آنها احساس مسئولیت کامل کرده و برای خود متاسفند.

بی اعتمادی همه گیر

سالهای متمادی شکسته شدن عهدها و بر هم پاشیده شدن رویاها و آرزوها، باعث ایجاد بی اعتمادی عمیقی برای خود و نسبت به دیگران خواهد شد. معمولاً همه ی آن چیزهایی که تصور می شد برای ترک اعتیاد فرد موثر باشد (مثل ماشین جدید، کار جدید، خانه جدید، و …) شکست خورد.

ناراحتی در برابر تغییر

وقتی اعضای خانواده یاد می گیرند که چطور دربرابر این اعتیاد مقاومت کنند و راه زندگی کردن خود را ادامه دهند، معمولاً قبول نمی کنند که خودشان هم در طی این مشکل تاثیر گرفته اند و باید برای خود و بچه ها کمک بگیرند.

آموزش

اعضای خانواده باید حقیقت این بیماری، تاثیر آن بر روی خودِ فرد معتاد، و تاثیر آن بر روی خانواده را درک کنند. برای آگاهی یافتن درمورد این مسائل تنها راه حل گروه های پشتیبان است که در هر اجتماعی مشغول به فعالیت هستند.