همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

دلایلی که باعث احساس گمگشتگی میشود

نتیجه تصویری برای گم گشتگی

آیا تا به حال در زندگیتان احساس گم گشتگی کرده اید؟ آیا پی به دلیلش برده اید و برای رفع آن چاره ای اندیشیده اید؟ از آن‌جایی که این دنیا سعی می‌کند به وسیله‌ی کار، پول، وظایف، و از این قبیل دغدغه‌ها، ما را به مسیرهای مختلف بکشاند، ممکن است کمی احساس کسالت، کمی احساس ناامیدی، و پس از مدتی کاملا احساس گم گشتگی کنیم.این سیاره محلی برای یادگیری و رشد ما انسان‌ها است، اما شاید گاهی اوقات آزمون‌ها و رنج‌هایی که باید تحمل کنیم طاقت‌فرسا باشد. در زندگی همه‌ی ما دوره‌هایی وجود دارد که اصلا نمی‌دانیم چه باید بکنیم یا چه‌طور این احساس گم گشتگی را از بین ببریم، اما اگرکمی عمقی‌تر نگاه کنید، حتی این دوره‌های تاریکی و تنهایی می‌تواند اطلاعات مهمی را درباره‌ی سفر زندگی آشکار کند.

این‌ها برخی از دلایل رایج احساس گم گشتگی در زندگی، و راه‌کارهایی برای برطرف کردن این احساس هستند:

 

 

۱. اجازه می‌دهید نظرات دیگران بر تصمیم‌های‌تان تاثیر بگذارد.

یکی از دلایل قطعی احساس گم گشتگی و تنهایی این است که اجازه می‌دهید آدم‌های دیگر زندگی را به شما دیکته کنند، و به آرزوها و رویاهای خودتان اهمیت نمی‌دهید. آدم‌های دیگر هرگز نمی‌توانند به جای شما زندگی کنند یا مانند شما از تمایلات قلبی و روحی‌تان آگاهی داشته‌باشند، بنابراین اجازه ندهید صدای دیگران مانع از شنیدن ندای درون‌تان شود. در دیدگاه‌های‌تان استوار و ثابت‌قدم باشید، اجازه ندهید آدم‌ها شما را به چیزی وادار کنند. آنها می‌توانند نظر خودشان را داشته‌باشند، اما این دلیل نمی‌شود مسیر زندگی شما را تعیین کنند.

۲. به ندرت به ندای درون‌تان گوش می‌کنید، یا اصلا گوش نمی‌کنید.

این یکی برای بسیاری از ما، بیش از آن‌که بخواهیم اتفاق می‌افتد. بسیاری از آدم‌ها هنگامی که برای زندگی‌شان تصمیم می‌گیرند، فقط به صدای عقلانی ذهن‌شان گوش می‌کنند، و فراموش می‌کنند پاسخ سوال‌هایی که در جست‌وجوی آن هستند در قوه‌ی تخیل است. مدت‌ها است در دنیایی زندگی می‌کنیم که با عقل کنترل شده‌است، بنابراین باید این شیوه را تغییر دهیم و برای پیدا کردن مسیر درست و رسیدن به آرامش، درون خودمان را جست‌وجو کنیم. اگر صدای فکرهایی را که زنجیروار در ذهن‌مان می‌پیچد خاموش کنیم، می‌توانیم صدای روح‌مان را بشنویم، که ما را هدایت می‌کند و طبیعت و ظرفیت حقیقی‌مان را به ما یادآوری می‌کند.

۳. نگرشی منفی نسبت به خودتان دارید.

متاسفانه بسیاری از آدم‌ها واقعا عاشق خودشان نیستند، یا حتی به سختی خودشان را دوست دارند. اگر درحال‌حاضر در این سیاره زندگی می‌کنید، باید سرشار از عشق و احترام به خودتان باشید، چون زندگی در این سیاره آسان نیست. شما این‌جا آمده‌اید تا به یک هدف الهی تحقق ببخشید، و هر بخش از وجودتان را که در امتداد این مسیر گم کرده‌اید پیدا کنید. شما به‌خاطر این شاهکار قبل از این‌که در این کالبد تجسم پیدا کنید، سزاوار بیش‌ترین احترام و عشق از سوی خودتان هستید. به یاد داشته‌باشید هر صبح که بیدار می‌شوید انتخاب با شما است که عاشق خودتان باشید یا از خودتان متنفر باشید. بنابراین انتخابی بکنید که در پایان بهترین احساس را داشته‌باشید.

۴. هدف حقیقی را نیافته‌اید.

بسیاری از آدم‌ها نمی‌توانند بفهمند واقعا برای چه این‌جا آمده‌اند، یا شاید حتی باور نمی‌کنند هدفی روحانی دارند. با این حال، اگر تا به حال به بیرون نگاه کرده‌اید و متوجه اوضاع این سیاره شده‌اید، یا تردید کرده‌اید این‌جا نیامده‌اید تا روزی ۹ ساعت پشت میز بنشینید و کاری را انجام دهید که دوست ندارید، و برای کاری غیر از این این‌جا آمده‌اید، از این حقیقت آگاه شده‌اید که واقعا این‌جا روی زمین ماموریت مهمی دارید. برای این‌که احساس یک موجود تکامل‌یافته را داشته‌باشید نیازی نیست دقیقا بدانید این ماموریت چیست؛ همین که درک کنید یک معجزه‌ی زنده هستید که از انرژی خالص تشکیل شده‌اید باعث می‌شود احساس کنید فوق‌العاده خاص هستید.

۵. بیش‌تر با عقل‌تان زندگی می‌کنید تا با دل‌تان.

مانند آن‌چه در نکته‌ی قبل گفتم، دنیایی که تحت سلطه‌ی منطق باشد هرگز به پای دنیایی نمی‌رسد که در آن زندگی بر محور دل می‌چرخد. شما جواب مهم‌ترین سوال‌های زندگی‌تان را در دل‌تان دارید، اما عقل همیشه آنها را در پوشش تفکر خطی عقلایی پنهان می‌کند. برای این‌که خودتان را پیدا کنید، باید مایل باشید با ضمیرتان که توسط عقل کنترل می‌شود قطع رابطه کنید، و در عوض وارد قلمرو دل‌تان شوید. دل قضاوت نمی‌کند، تقاضایی ندارد، انتقاد نمی‌کند، مسخره نمی‌کند. قدم در این راه بگذارید تا دیگر هرگز در زندگی احساس گم گشتگی یا افسردگی نکنید.

۶. با اطرافیان‌تان اهداف مشترک ندارید.

باید آدم‌هایی را پیدا کنید که اهداف و آرزوهای‌شان شبیه به شما است، و اگر به راهی قدم بگذارید که روح‌تان می‌گوید چنین آدم‌هایی پدیدار می‌شوند. مطمئن شوید اطرافیان‌تان آدم‌هایی هستند که شما را بالا می‌برند، نه کسانی که شما را پایین می‌کشند و باعث می‌شوند در زندگی احساس گمگشتگی یا دل‌مردگی کنید.

۷. برای پاسخ‌هایی که فقط خودتان می‌توانید پیدا کنید، به دیگران نگاه می‌کنید.

برای هیچ‌چیز به دیگران اتکا نکنید؛ این فقط وابستگی ایجاد می‌کند و مانع رهایی‌تان می‌شود. برای رسیدن به این رهایی فقط باید درون خودتان به دنبال رهنمود، آرامش، و پاسخ‌های نهایی باشید. همین حالا تصمیم بگیرید زندگی خودتان را کشف کنید و به جای این‌که همیشه از دیگران بپرسید چه فکری می‌کنند یا چه‌چیزی می‌بینند، دنیا را از نگاه خودتان ببینید. به محض این‌که تصمیم بگیرید فقط به خودتان تکیه کنید، و به محض این‌که پی‌ببرید احساس گم گشتگی یک موهبت است، زندگی حقیقی را آغاز می‌کنید.

۸. یا در گذشته زندگی می‌کنید یا در آینده، در حال زندگی نمی‌کنید.

هر نوع نارضایتی یا احساس گم گشتگی را می‌توان با زندگی کردن در حال از بین برد. خودتان را با برنامه‌ریزی برای هر چیز جزیی نگران نکنید، با افسوس گذشته خودتان را افسرده نکنید. به هرچه هست تسلیم شوید، تا شاید پی‌ببرید چه‌چیزهای دیگری ممکن است.

۹. به اندازه‌ی کافی در طبیعت وقت نمی‌گذرانید.

شاید بپرسید”طبیعت چه‌طور می‌تواند احساس گم گشتگی ام را تسکین دهد؟” خوب، شما طبیعت هستید. بنابراین، اگر خودتان را از طبیعت جدا کنید، از خودتان بریده‌اید. تنها روزی ۲۰ دقیقه در طبیعت باعث می‌شود بیش‌تر احساس آرامش، و خوشحالی کنید و به زندگی خوش‌بین‌تر باشید. بنابراین بیرون بزنید؛ شاید خودتان را آن‌جا پیدا کنید.

۱۰. اجازه نمی‌دهید دنیا رهنمودتان باشد.

ما با کنترل همه‌ی جوانب زندگی‌مان، فضایی برای فرصت‌ها باقی نمی‌گذاریم که ما را پیدا کنند. دنیا از پیش می‌داند چه باید بکنید، اما باید به خودتان اجازه دهید بی‌خیال شوید و سفر زندگی را با آغوش باز بپذیرید. اجازه بدهید دنیا وارد میدان شود و کمک‌تان کند، تا شاید طوری زندگی کنید که روح‌تان را تعالی ببخشید و تاریکی را به روشنی تبدیل کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.