در عین حال ، بزهکاران نوجوان در هر اجتماعی یافت میشوند و قوانین مربوط به مجازات انها برحسب دولت ها متفاوت است. از سوی دیگر ، نمیتوان هر نوجوان ناسازگاری را بزهکار دانست زیرا اعمالی که این گروه انجام می دهند دارای یک جهت مشخص می باشد.
بزهکار کسی است که اعمال ضد اجتماعی انجام می دهد و باید اقداماتی جهت تربیت و اصلاح او صورت پذیرد به همین دلیل در اکثر کشورها دادگاه های ویژه ای تحت عنوان دادگاه اطفال بزهکار تشکیل می شود که این دادگاه صلاحیت رسیدگی به جرایم اطفال و نوجوانان زیر هیجده سال را دارد.
دادگاه در صورت صلاحدید این بزهکاران را به مراکز اصلاحی و تربیتی مختص انها ، که امروزه کانون اصلاح و تربیت نام دارد، ارجاع می دهد.
بزهکاری چیست و بزهکار کیست؟
بزه اقدام به عملی است که برخلاف مقررات قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی جامعه باشد و انواع ان شامل سرقت ، فرار از خانه، اعتیاد واعمال منافی عفت عمومی ، تجاوز به اموال دیگران و ضرب و جرح عمدی است و در هرجامعه ای افرادی پیدا می شوند که ارزش ها و هنجارها را رعایت نمی کنند و برخلاف انها عمل می کنند. این افراد که با جامعه و قوانین حاکم بران همنوا نیستند ، نابهنجار نامیده می شوند.در ایران بزهکار به کسی گفته میشود که مرتکب عملی گردد که قانون یا شرع ، ارتکاب ان را منع کرده است و ترک عملی که انجام دادن ان را واجب و لازم دانسته است . چنین کسی گنهکار و مجرم است وباید مجازات شود چه برای جرمش حد و حکم مشخص تعیین شده یا نشده باشد و در صورت دوم به دستور حاکم شرع و مجتهد جامع الشرایط تادیب و تعزیر می شود.
ماده 49 قانون مجازات اسلامی نیز اطفال را مبرا از مسئولیت کیفری می داند و عهده دار سرپرستی این اطفال را کانون اصلاح و تربیت می داند. در تبصره یک این ماده قانونی نیز طفل بزهکار را کسی معرفی می کند که به حد بلوغ شرعی نرسیده باشد.
تاریخچه:
اصلاح بزهکاری نوجوانان نخستین بار در انگلستان و در قرن نوزدهم مطرح شد . در ان دوران جرائم نوجوانان افزایش یافته بود، از ان پس واژه ی بزهکاری اطفال در تمام کشورها متداول گردید. در امریکا لایحه مربوط به تاسیس دادگاه اطفال در سال 1891 به تصویب رسید و به صورت قانونی در امد . همزمان با تصویب این قانون دادگاه های اطفال تشکیل شد و این اولین دادگاهی بود که رسما شروع به کار کرد. فکر تاسیس دادگاه اطفال به سرعت در تمام ایالت ها پیدا شد و امروز در تمام ایالات امریکا دادگاه اطفال وجود دارد.همچنین در سال 1909 در شیکاگو سازمان بسیار مهم و ارزنده ای به نام موسسه ی پیسکوپاتیک جوانان تاسیس گردید که کار اساسی ان تحقیق و بررسی در رفتار و سلوک جوانان و همکاری نزدیک با دادگاه اطفال شهر شیکاگو بود.
از نظر تاریخی بنظر می رسد که اقدامات مقابله ای با بزهکاری اطفال و نوجوانان و در عین حال ریشه یابی ان خیلی دیر انجام شده و این موضوع از جمله مسائلی است که نهایتا به یک یا دو قرن پیش باز می گردد.
عوامل موثر در بزهکاری اطفال و نوجوانان:
نابسامانی خانواده:
خانواده کوچک ترین واحد اجتماعی است که مهم ترین نقش را در پذیرش ارزش ها و هنجارها توسط کودک و نوجوان برعهده دارد. از سوی دیگر خانواده به عنوان یک نهاد ارزشی مستحکم مسئولیت نظارت و کنترل رفتار و اعمال اعضا را بر عهده دارد و در صورتی که این نهاد دستخوش ضعف گردد، بسیاری از بنیان های اخلاقی و اجتماعی ان جامعه دچار تزلزل و به سوی تباهی سوق داده می شود. در اکثر جوامع غربی ، که این کانون ارزشی دچار بی توجهی و بعضا فساد اخلاقی خارج از چارچوب شده ان جامعه را به نوعی دچار بحران اجتماعی کرده است.
نقش والدین:
در الگودهی به نوجوانان والدین نقش بسزایی را دارند و با رعایت هنجارها و ارزش ها باید نوجوان ها را ملزم به رعایت انها کنند و در شکل دهی به شخصیت و نگرش های اجتماعی ، اموزش های اولیه را از همان سال های کودکی اغاز کنند . از سوی دیگر ، بالعکس والدینی که هنجار وارزش های جامعه را نادیده می گیرند خود به عنوان یک الگو برای نوجوان مطرح می شوند و در سوق دادن نوجوان به بزهکاری موثرند. والدینی که یک محیط غیر اخلاقی را به وجود می اورند که در ان معاشرت ها و رفت و امدهای نامناسب بدون رعایت حرم و عرف جامعه صورت می گیرد ، راه را برای انجام این اعمال گشوده اند. از سوی دیگر اعتیاد والدین به همراه فقر اقتصادی ، عامل مهم دیگری است .
وقتی در یک خانواده پدر، مادر ویا هردو دچار اعتیاد باشند، دیگر کسی وجود ندارد تا به خواسته ها و نیاز های نوجوان پاسخ دهد و کمبودهای عاطفی او را جبران کند. از این رو انها از محیط خانه، فراری می شوند و به اجتماعی می گریزند تا برای رسیدن به خواسته های روحی و جسمی شان ، خود اقدام کنند و چه بسا به خاطر او دست به هرکاری بزنند.
طلاق و جدایی والدین:
مسئله طلاق و جدایی والدین نیز می تواند از عوامل ارتکاب نوجوان به بزهکاری باشد. جدایی والدین ، که بنا به عدم توافق و تفاهم زوجین صورت می گیرد ،می تواند به دلایل انتخاب نادرست ، اعتیاد، مشکلات اخلاقی، تفاوت فرهنگی، فاصله طبقاتی و زیاده طلبی ها و نااگاهی ها یا بیسوادی و .... باشد که مهم ترین پیامد احتمالی این مسئله ، انحراف نوجوان به سمت اعمال بزهکارانه است.
از سوی دیگر نوجوان بنا به حساسیت دوره ای که در ان قرار دارد به توجه و محبت بیشتری از سوی والدین نیازمند است. جدایی والدین و عدم نظارت انها می تواند اورا بیشتر به سوی اعمال بزهکارانه سوق دهد.
علاوه براین، نوجوانان پس از جدایی والدین، پرخاشگر و سرکش می شوند، افت تحصیلی و در مواردی گرایش به مصرف مواد دارند، خصوصا هنگامی که والدین به ازدواج مجدد روی می اورند، بزهکاری به صورت گسترده ای مطرح می شود . چون این نوجوانان از نظر عاطفی اسیب دیده اند.
عوامل اجتماعی:
عوامل اجتماعی شامل شرایط و اوضاع عمومی است که بر روی تمام افراد ان جامعه تاثیر می گذارد. محیط اجتماعی شامل محیط اقتصادی، محیط طبیعی است که هریک از انها می توانند به نوعی در ارتکاب نوجوان به بزهکاری موثر باشند.
هر کار (عملی) که مجازات داشته باشد، جرم است». یعنی هر فعل (انجام دادن) یا ترک فعلی (انجام ندادن) که نظم و آرامش اجتماعی را زایل میکند و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد، «جرم» محسوب می شود. «ما کاری را به خاطر «جرم» بودن محکوم نمی کنیم بلکه از آن جایی که آن را محکوم می کنیم جرم تلقی می شود.»
از نظر حقوقی، «جرم عملی است که بر خلاف یکی از موارد قانون مجازات عمومی هر کشور باشد و مجرم کسی است که در زمان معینی عمل او بر خلاف قانون رسمی کشور باشد.»
تعریف جرم در قانون و حقوق
«جرم یک عمل عمدی و ارادی (با میل و اراده فرد) بر علیه قانون است که غیر قابل حمایت و بخشودن بوده، مجرم باید دستگیر شود و به وسیله دولت مجازات گردد.»
تعریف جرم در اجتماع
ضعیف بودن معیارهای قانونی باعث به وجود آمدن رفتارهای ضد اجتماعی میشود.
تاکید کردن بر تعریف قانونی جرم توسط دو ملاک مشخص، تعیین میشود.
رفتارهایی که از قوانین اجتماعی تخطی و تجاوز می کنند.
مقررات قانونی برای مجازات یک عمل.
به عبارت دیگر، از منظر اجتماعی می توان گفت که جرم یک پدیده «معمولی» جامعه است. زیرا که بر حسب احساس تنفر و انزجاری که بزهکار در جامعه بر می انگیزد، معین میشود. البته درجه بروز تنفر و انزجار در چهارچوب جامعوی مشخص در افراد متفاوت می باشد.
جرم از نظر فرهنگ
هر جامعه دارای معیارهایی از رفتار است که «هنجار» نامیده می شود. این هنجارها ضرورتاً به صورت قانونی تدوین نشده اند؛ بلکه هر کس از نقطه نظر گروهی که عضو آن است، عملی را بهنجار (درست) و نابهنجار (نادرست) می داند و این هنجارها بستگی به ارزشهای فرهنگی هر جامعه دارد.
چه کسی را میتوان مجرم دانست؟
مجرم کسی است که برچسب انجام دادن جرمی بر او خورده و جرم رفتاری است که دیگران به آن برچسب زده اند. این رویکرد معتقد است که رفتارها به خودی خود به عنوان جرم یا کجروی محسوب نمی شوند؛ بلکه این افراد و گروههای فرهنگی هستند که به این رفتارها به عنوان جرم برچسب می زنند.
جرم از نگاه حقوق بشر
این رویکرد معتقد است که همه افراد باید در جامعه تامین باشند و از حقوق شهروندی، امکانات رفاهی، آموزشی، بهداشتی و … تضمین شوند و قانون جزا باید آنها را تضمین و اجرا کند. پس انکار یا انحراف از این حقوق، جرم نامیده می شود.
پدیده جرم نسبی است
باید توجه داشت که جرم یک پدیده اجتماعی و کاملاً نسبی است. چرا که جرم در یک زمان و در بین برخی ملتها، جرم محسوب می شود، در حالی که در زمان و مکان دیگر جرم شناخته نمی شود. برای روشن شدن مطلب چند مثال را برای شما توضیح میدهیم.قبل از ظهور اسلام، زنده به گور کردن نوزادان دختر در بین قبایل عرب شیوه ای معمول بود و مجازاتی در پی نداشت؛ در حالی که پس از ظهور اسلام این عمل نهی شد و عنوان گناه پیدا کرد.لواط در آتن و قبیله چوکچی و سرقت در قوم اسپارت جرم نبوده؛ ولی در بیشتر جوامع جرم محسوب می شود.
در جزایر فیچی، کشتن پدر و مادر نه تنها جرم نیست؛ بلکه کاری نیک شمرده می شود. و یا «پدرکشی» در بین اسکیموها و «دخترکشی» در چین باستان اساساً جرم شناخته نمی شود.
سرخپوستان بلاک فوت، دزدیدن اموال بیگانگان را کاری نیک می انگارند و بسیاری از محرومان ستمدیده ربودن اموال بیگانگان را «دزدی» و «بد» نمی شمارند؛ در صورتی که از منظر صاحب نظران اجتماعی هیچ کدام از این نظرات پذیرفته نمی شود.زنان اسکیمو اگر توسط مردی قویتر از شوهرانشان دزدیده شوند، مورد مواخذه قرار نمی گیرند، هم چنین آن مرد «زن دزد» مورد تشویق جامعه اسکیمو قرار می گیرد؛ زیرا جرات کرده است خانواده ضعیفی را از بین ببرد.بنابراین می توان گفت که نظر جامعه نسبت به جرم در همه جا یکسان نیست.
بزهکاری چیست؟
در جرم شناسی پدیده های بزه، بزهکار و بزهکاری به عنوان سه رکن اصلی در نظر گرفته می شود. بنابراین در ادامه، سعی در ارائه یک تعریف برای هر کدام از این ارکان، داریم.هر عملی که در جامعه قوانین را نقض کند و مجازات در پی داسته باشد، «بزه» نامیده می شود.
هر جرمی که اتفاق میفتد، دارای علل سازنده ای است که بر روی فرد اثر می گذارد و او را به سوی ناسازگاری و نابهنجاری سوق می دهد. پی آمد این سوق دادنها، ارتکاب خطا است و خاطی را به یک تعبیر «بزهکار» می نامند.بزهکاری مجموعه ای از جرایمی است که در یک زمان و مکان معین به وقوع می پیوندد. بزهکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار، می توان آن را مورد بررسی قرار داد و تراکم جرم، اهمیت گونه های مختلف جرایم، تغییرات اجتماعی جرایم را از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و … دقیقاً تحقیق کرد.بزهکاری یک میکروب اجتماعی است. این میکروب در محیطی که آمادگی پروراندن تبهکار نداشته باشد، بروز نکرده، جرمی اتفاق نمی افتد.
در ایران نیز بزهکاری به کل جرایمی گفته می شود که در صورت ارتکاب به موجب قوانین قصاص، دیات، حدود و تعزیرات دارای مجازات هستند.
عوامل ارتکاب جرم
محیط اجتماعی بر اثر عوامل مختلفی، افراد را به طرف ارتکاب جرم می کشاند، پس لازم است برای بررسی بهتر موضوع، محیط اجتماعی را از چند منظر مورد بررسی قرار دهیم. محیط اجتماعی را میتوان به محیط های خانوادگی، اتفاقی، انتخابی و تحمیلی تقسیم کرد که هر کدام از این محیط ها به سهم خود تاثیر بسزایی در بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم دارد.
الف) محیط های خانوادگی
خانواده محیطی است که شخص بدون اینکه حق انتخاب داشته باشد در آن متولد می شود و در این محیط شخصیت او پی ریزی می شود. این محیط رابطه مستقیمی با بروز انحرافات اجتماعی از جمله ارتکاب جرم دارد.باید توجه داشت که وقتی محیط خانواده رو به هم گسیختگی می رود، غالباً منجر به فرار کودکان از منزل، مدرسه و ولگردی می شود و آنها را به ارتکاب جرایم مختلف می کشاند.
بنابراین می توان گفت که فرآیند تربیت زیستی اجتماعی کودک از خانواده آغاز می شود. خانواده نیز جمعی کوچک از یک جامعه بزرگ است. خانواده و محیطی که کودک در آن متولد می شود و رشد مییابد، نقش مهمی در رشد جسمی و روانی و تکوین شخصیت کودک ایفا می کند. پس باید محیط او را مساعد و آماده ساخت.
ب) محیط اتفاقی در ارتکاب جرم
محیط اتفاقی یا محیط موقت شامل محیط مدرسه، کار و سربازی می شود. این محیطها تشکیل دهنده مراحل خاصی از زندگی است و به سهم خود افراد را تحت تاثیر قرار می دهد و به همان اندازه که در تعلیم و تربیت افراد و عادت دادن آنان برای انطباق یا زندگی عادی اجتماعی موثر است، در انحراف و ارتکاب بزه نیز تاثیر دارد.
پ) محیط انتخابی در ارتکاب جرم
محیط انتخابی محیطی است که فرد، خود انتخاب می کند. از جمله محیطهای انتخابی می توان به محیط خانوادگی که با انتخاب همسر و امر زناشویی آغاز می گردد، محیط کار، انجمن ها، کانونها و محیط هایی که برای گذراندن اوقات فراغت انتخاب می شوند، اشاره کرد.
ت) محیط تحمیلی در ارتکاب جرم
محیط تحمیلی، محیطی است که در آن آزادی فرد محدود شده و فرد نمی تواند کوچکترین قدرتی در انتخاب از خود نشان دهد که از جمله این محیط ها، می توان بازداشتگاه ها، ندامتگاه ها، کانون های اصلاح و تربیت و دیگر سازمان های مشابه را نام برد.
نقش عوامل محیطی در ارتکاب جرم
باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که میزان ارتکاب جرم در همه جا یکسان نیست و تحت تاثیر شرایط جغرافیایی و اقلیمی، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، شرایط و موقعیت خانوادگی، تربیتی و شغلی و طرز فکر و نگرش افراد جامعه، قرار دارد. بنابراین در ادامه چند مورد از این عوامل محیطی را مورد بررسی قرار میدهیم.
شهرنشینی و مهاجرتهای بی رویه روستاییان به شهرها: شهرنشینی و مهاجرتهای گروهی و گسترده به شهرها باعث شده است که بخش اصلی و هسته ای شهرها از بین برود و به جای آن زاغه ها، زورآبادها، حلبی آبادها و احداث مسکنهای غیربهداشتی و غیرقانونی در محلات فقیرنشین به وجود بیاید که این عامل به سهم خود در افزایش انحرافات اجتماعی و بروز رفتار انحرافی و ارتکاب جرم نقش بسزایی داشته است.
در شهرهای بزرگ، به دلیل افزایش بی حد جمعیت، هیجان، آشفتگی، نگرانی، ترس و تشویق و اضطراب در بین شهرنشینان رو به فزونی نهاده، به طوری که اغلب شهروندان را کشمکش و فشارهای روانی تهدید می کند. همچنین انحرافات جنسی، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف مشروبات الکلی و نیز روحیه سودجویی و سوداگری و روابط ناسالم و غلط اقتصادی در شهرها رونق بیشتری دارد.
در واقع در فعالیت های شهری فردگرایی و تکروی بیشتر دیده می شود و روابط صمیمانه و چهره به چهره در بین شهروندان کمتر است و احساس انزوا شدت بیشتری دارد.از سوی دیگر با مهاجرت روستاییان به شهرها فقر روستاها به شهرها انتقال مییابد. و این مهاجرتهای بیرویه باعث ایجاد شغلهای کاذب در شهر می شود. روستاییان بدون اینکه برنامه ریزی قبلی برای ادامه زندگی در شهر داشته باشند، با مهاجرت به شهر با مشکلات عدیدهای مواجه میشوند که از جمله آن میتوان به بیکاری اشاره کرد و وقتی این افراد با بیکاری مواجه میشوند ناچار رو به کارهای غیرقانونی و ضداجتماعی چون: خرید و فروش مواد مخدر، واسطه گری و دلالی و … میآورند و در نتیجه به اشاعه جرم در جامعه کمک می کنند.همچنین روستاییان وقتی که به شهر مهاجرت میکنند با یک فرهنگ جدید مواجه شده و در بسیاری از موارد به خاطر نامتجانس بودن با شیوه زندگی شهری، هویت خود را کم و بیش از دست میدهند و در محیطهای نامانوس شهری مرتکب جرم میشوند.
نقش حاشیه نشینی در ارتکاب جرم
حاشیه نشینی یا زاغه نشینی اصطلاحی است که به محله های مسکونی غیرمتعارف و متداول شهری اطلاق می شود.ساختمان یا بخشی از شهر که در آن ویرانی، نارسایی عرضه خدمات درمانی، تراکم زیاد جمعیت در واحدهای مسکونی، فقدان آسایش لازم و خطرات ناشی از عوامل طبیعی نظیر سیل، دیده می شود؛ می تواند به عنوان زاغه یا منطقه زاغه نشین معرفی گردد.بنابراین می توان گفت که حاشیه نشینی با جرم رابطه مستقیم و نزدیک دارد. تنوع، تجمل و اختلاف فاحش و چشمگیر طبقات اجتماعی ساکن شهرهای بزرگ، گرانی و سنگینی هزینه های جاری زندگی موجب می شود تا مهاجران غیر متخصص که درآمد آنان کفاف مخارجشان را نمی دهد، جهت برآوردن نیازهای خود دست به هر کاری، ولو غیرقانونی بزنند.در چنین مناطقی به لحاظ از بین رفتن ارزشهای انسانی، کجرویهای اجتماعی سریعاً رشد می کند و اعمالی چون دزدی، اعتیاد، قاچاق، فحشا و نظایر آن گسترش می یابد.
نقش فقر و بیکاری در ارتکاب جرم
به جرات میتوان گفت که فقر و بیکاری از جمله عوامل موثر و تاثیرگذار در پیدایش جرم و ارتکاب آن است. به نظر برخی از جامعه شناسان فقر و بیکاری در برخی از افراد تهیدست عقده حقارت ایجاد میکند و فرد را به ارتکاب جرم وا میدارد.مثلاَ در اغلب دخترانی که منحرف شدهاند از یک سو، این دختران دارای زندگی محقر بوده و از سوی دیگر تمایل داشتهاند لباسهای فاخر و تجملات دیگر را داشته باشند.دختران خانوادههای کارگر فقیر از سن ۱۰ سالگی به مسایل جنسی پی می برند چون سرپرست و مربی شایستهای ندارند. از همان سن بلوغ با همسالان خود در این خصوص صحبت کرده، تماس میگیرند و پس از بلوغ حجب و حیا نمیشناسند و این عمل را یکی از وسایل لازم زندگی فرض میکنند.بنابراین در جامعه ای که توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمیگیرد، هر روز شاهد فقیرتر شدن فقرا و غنیتر شدن ثروتمندان خواهیم بود که این امر باعث افزایش فاصله طبقاتی شده و اثرات مخربی را در پی دارد که از جمله آن پیدایش جرم و اشاعه آن در جامعه است.