همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

اختلال شخصیت وابسته

 Ù†ØªÛŒØ¬Ù‡ تصویری برای اختلال شخصیت وابسته

ویژگی برجسته ای شخصیت وابسته این است که نیاز شدید به مراقبت شدن دارد. این فرد اعتماد به نفس بسیار پایینی دارد. سخت به دنبال اطمینان خاطراز سوی دیگران است و بیشترین دغدغه ذهنی این فرد این است که دیگران را از خود راضی نگه دارد.اختلال شخصیت وابسته از تشخیص تا راهکارها و مداخلات درمانی

 انسان موجودی اجتماعی است که تا حدودی به اطرافیانش وابستگی دارد، ولی مشکل زمانی آغاز می شود که این وابستگی حالتی افراطی و بیمارگونه پیدا می کند.

یکی از دلایل شایع برای چنین وضعیتی، وجود اختلال در شخصیت افراد است. بیماران مبتلا به این حالت، نیازهای خود را تحت الشعاع نیازهای دیگران قرار می دهند، مسؤولیت های مهم زندگی خود را به گردن دیگران می اندازند، به خود مطمئن نیستند و اگر برای مدتی کوتاه تنها بمانند، احساس ناراحتی زیادی می کنند. روان پزشکان به این حالت می گویند: اختلال شخصیت وابسته.

راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات ذهنی چاپ چهارم تجدید نظر شده DSM-IV-TR اختلال شخصیت وابسته را این چنین توصیف می کند: نیاز فراگیر و مفرط به حمایت شدن که به رفتار سلطه پذیری، وابستگی و ترسهای جدایی منجر می شود

وابستگی به چه معناست؟

واژه وابستگی، به معنی اتکای به دیگری، زیر دست یا تابع کسی بودن، تعلق به چیزی یا کسی داشتن و تکیه کردن به دیگری برای درخواست حمایت یا کمک است.اگرچه وابسته بودن و اتکای به دیگران ویژگی اساسی اختلال شخصیت وابسته است، اما تا وقتی نشانه های دیگری وجود نداشته باشد، نمی توان گفت که فرد دارای اختلال شخصیت وابسته است، زیرا همه ی ما گاهی اوقات در کارهای خود از دیگران کمک می خواهیم و گاهی نسبت به فردی خاص احساس دلبستگی زیادی می کنیم و تمایل داریم که بیش تر اوقات در کنار او باشیم. این حالت ها در حد مشخصی، طبیعی محسوب می شوند و حتی فقدان آن ها می تواند به منزله ی بیماری باشد.اما افرادی که به اختلال شخصیت وابسته مبتلا هستند در حد افراطی به دیگران وابسته اند و به طور مداوم به اطمینان جویی از سوی دیگران نیاز دارند، عدم تحمل تنهایی و حساسیت داشتن به طرد شدن در آن ها زیاد دیده می شود، با دیگران بیش از حد موافق اند، به عبارتی جرئت مخالفت کردن با دیگران را ندارند. آن ها قادر نیستند به میل خود عمل کنند و خود انگیخته باشند و از این که دیگران آن ها را ترک کنند به شدت می ترسند. زیادی فروتن هستند و مدام نیاز به تأیید دیگران دارند و در روابط بین فردی خود بدون مرز هستند؛ یعنی به راحتی به دیگران اجازه می دهند که حقوق آن ها را زیر پا بگذارند.به تازگی مطالعاتی در کشورهای غربی صورت گرفته که نشان می دهد فرزندان کوچک خانواده با احتمال بیشتری در معرض خطر ابتلا هستند. افرادی هم که در کودکی بیماری جسمی و ذهنی داشته اند، ممکن است بیش از بقیه مستعد این اختلال باشند.مشخصه این افراد، رفتاری حاکی از وابستگی و سلطه پذیری به صورت الگویی نافذ و فراگیر در کلیه ابعاد زندگی آنهاست. افراد مبتلا، از تصمیم گیری عاجزند مگر آن که با دیگران به مقدار بسیار زیادی مشورت کرده و کاملاً مطمئن شده باشند.آنها از موقعیت های مسؤولیت آور پرهیز می کنند و اگر از آنها خواسته شود که نقش رهبر را در جایی به عهده بگیرند، به شدت مضطرب می شوند و ترجیح می دهند تحت سلطه باشند. پافشاری در انجام تکالیفی که مربوط به خودشان است را دشوار می یابند، اما اگر قرار باشد آن تکالیف را برای کسی دیگر انجام دهند، مداومت در آنها کاری سهل و آسان محسوب می شود.

این بیماران دوست ندارند تنها باشند و دل شان می خواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند. همین نیاز آنها- دلبستگی به فرد دیگر- است که روابط شان را خدشه دار می کند. آنها حتی از ابراز احساسات پرخاشگرانه خود نیز می ترسند و به همین دلیل این دسته از افراد ممکن است همسری بدرفتار یا بی وفا را مدت ها تحمل کنند، فقط برای آن که احساس دلبستگی شان به او خدشه دار نشود.

آنان به خاطر هراس از طرد شدن و تنهایی شیوه های انفعالی را پیش می گیرند تا اطرافیان را از خود راضی نگه دارند. پاداشی که این کار برای شخص وابسته دارد، حمایت بیشتر از سوی دیگران است این رفتار انفعالی رفته رفته استقلال را از فرد می گیرد و برای اینکه دیگران را از دست ندهد در روابط خود بالاترین سطح هم نوایی و هماهنگی را به کار می برد.تا جایی که اگر هم مخالف عقاید و نظرات اطرافیانش باشد باز هم مخالفت از خود نشان نداده و به سرعت خود را همرنگ دیگران می کند و به دلیل ترس از کنار گذاشتن از بیان نظراتش اجتناب می کند. همچنین این فرد نمی تواند از خود تعریفی ارائه دهد چرا که تایید و پذیرش خود را صرفا از دیدگاه دیگران می داند و به عبارت دیگر یک فرد وابسته تعریف خود را از درون روابطتش با دیگران به دست می آورد. اوج بازدهی کاری آنها زمانی است که وظایفی برای آنها تعیین شده و بطور مستمر مورد تشویق و تحسین قرار گیرند. درغیر این صورت دست به انجام کاری نمی زنند یا اگر کاری را شروع کنند چنان احساس بی کفایتی می کنند که آنها را فورا رها کرده و منزوی می شوند.

چه رابطه ای بین اختلال شخصیت وابسته با جنسیت وجود دارد؟

بطورکلی بروز اختلال شخصیت وابسته در زنان در مقایسه با مردان بیشتر است. این تفاوت معنی دار می تواند ریشه در چند عامل داشته باشد. در درجه اول باید در نظر داشت دختران بیشتر از پسران تشویق به وابسته بودن به دیگران می شوند. آنها تشویق می شوند تا افرادی حامی و مراقبت کننده باشند و نیازهای دیگران، به ویژه نیاز مردان را به نیاز خود ترجیح دهند.

دوما، تاثیر بعد فرهنگی است. در بعضی فرهنگ ها، دختران وابسته، منفعل، خدمتگزار و فداکار را به دختران مستقل خود محور و فعال ترجیح می دهند و دلیل آخر استراتژی های متفاوتی است که زنان و مردان در شرایط استرس آور از خود نشان می دهند.

مردان در چنین شرایطی به خشونت یا دیگر راهبردهای انفعالی متوسل می شود.اما زنان احتمالا به گریز، فرار و راهبردهای انفعالی روی می آورند.

معیارهای تشخیصی برای افراد با وابستگی بیمارگونه و مفرط، به طور خلاصه به شرح زیر است:

* نیازی نافذ، فراگیر و افراطی به مراقبت شدن که به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی بینجامد.

* این حالت از اوایل بزرگسالی شروع شده باشد و در زمینه های گوناگون به چشم آید که نشانه هایش وجود حداقل پنج مورد از موارد ذکر شده در زیر باشد:

1- بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در گرفتن تصمیمات روزمره مشکل داشته باشد( مثل پوشیدن لباس یا انتخاب غذا در رستوران).

2- نیازمند آن باشد که دیگران مسؤولیت بیشتر مسایل عمده زندگی اش را برعهده بگیرند( مثل خرید خانه، انتخاب همسر، تعیین رشته تحصیلی و غیره).

3- به دلیل ترس از برخوردار نشدن از حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با آنها مشکل داشته باشد که این امر به دلیل فقدان اعتماد به قضاوت ها یا توانایی های خود باشد، نه فقدان انگیزه یا انرژی.

4- در کسب حمایت و پشتیبانی دیگران بیش از حد معطل بماند، تا جایی که حتی حاضر شود کارهایی را که دوست ندارد، به خاطر دیگری انجام دهد و این امر حالتی تکرار شونده در روند زندگی فرد داشته باشد.

5- در تنهایی احساس ناراحتی یا درماندگی کند، به دلیل ترس مبالغه آمیز از نداشتن قدرت مراقبت از خود.

6- با ختم یک رابطه صمیمانه، فوراً به جستجوی رابطه ای دیگر برآید تا آن را منبع مراقبت و حمایت از خود قرار دهد.

7- ذهنش به طرزی غیرواقع گرایانه به این اندیشه مشغول باشد که مبادا برای مراقبت از خود، تنهایش بگذارند. مجموعه صفات فوق باعث می شود کارکرد شغلی این افراد اغلب مختل باشد، به طوری که نمی تواند مستقلاً و بدون نظارت دقیق شخص دیگری کارهای خود را انجام دهند.

شخصیت چیست و اختلال شخصیت وابسته چه ویژگی هایی دارد؟

قبل از تعریف «اختلال شخصیت» لازم است تعریفی از «شخصیت» ارائه شود.

شخصیت عبارت است از ویژگی های شناختی، رفتاری و هیجانی - احساسی که در طول زمان و در موقعیت های مختلف نسبتاً در فرد پایداراند و باعث تمایز یک فرد از دیگران می شوند.زمانی که ویژگی های شناختی و رفتاری انعطاف ناپذیر باشند و در سازگاری فرد با محیط تداخل ایجاد کنند و باعث افت عملکرد فرد شوند، در این صورت می گوییم فرد دچار اختلال شخصیت است. بنابراین در صورتی که فرد صفات ناسازگارانه زیادی داشته باشد (مانند نیاز شدید به توجه، بدبینی، سر کار گذاشتن دیگران، دروغ گویی و...)، حتی اگر این صفات و ویژگی ها خفیف باشند، در این صورت تشخیص اختلال شخصیت داده می شود. حتی اگر یک یا چند ویژگی منفی و بیمارگونه در فرد، باشد اما این ویژگی ها افراطی و شدید باشند، در این صورت نیز تشخیص اختلال شخصیت داده خواهد شد.

افراد مبتلا به اختلالات شخصیتی چه ویژگی هایی دارند؟

1) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی نسبت به مشکلات خود بینش ندارند. آن ها خود را بیمار نمی دانند به همین دلیل از پذیرش درمان سرباز می زنند.

2) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت باعث رنج و عذاب دیگران می شوند. از آن جایی که آن ها نسبت به مشکلات خود بینش ندارند و خود را بیمار نمی دانند، نه تنها برای درمان اقدامی نمی کنند بلکه خود را فردی سالم می دانند و بر این باورند که این دیگران هستند که مشکل دارند نه آنان.

3) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی در سازگاری با محیط مشکل دارند. ویژگی های شخصیتی غیر قابل انعطاف و طرز تلفی های نادرست سبب می شود که آن ها نتوانند خود را با محیط و اوضاع تطبیق دهند و با اطرافیان کنار بیایند.

4) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی ویژگی های منفی، ناسالم و مشکل سازی دارند که نه تنها آن ها را به اهداف شان نمی رساند بلکه برای دیگران نیز مشکل ایجاد می کنند.

5) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی از توانایی حل مسئله برخوردار نیستند. آن ها اغلب سعی می کنند همه ی مسائل و مشکلات را با یک روش، آن هم روشی که خود آن را درست می دانند، حل کنند. (مانند اتکا به نظر دیگران در حل مشکلات) به عبارتی از آن جایی که آن ها فقط یک چکش دارند با همه چیز مثل یک میخ رفتار می کنند.

6) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیت درصدد تغییر اوضاع و محیط هستند. آن ها اصرار دارند که دیگران خود را تغییر بدهند و مطابق میل آن ها رفتار کنند. سلطه جویی، کنترل کردن دیگران، اعمال زور و پرخاشگری در برخی از مبتلایان به اختلالات شخصیتی وجود دارد و بسیار بحران ساز است.

7) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی فاقد حس همدلی هستند. آن ها نمی توانند مشکلات و مسائل دیگران را درک کنند و در عشق ورزی و دوست داشتن ناتوان اند.

8) بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی در اداره و کنترل تمایلات پرخاشگرانه با مشکل مواجه هستند؛ به طوری که برخی از آن ها پرخاشگری را سرکوب می کنند (مانند بیماران وابسته)، و برخی دیگر آن را متوجه خود می سازند (بیماران مرزی) و عده ای هم خشم و پرخاشگری را متوجه دیگران می کنند (بیماران پارانوئید و ضد اجتماعی).

اختلال شخصیت وابسته از دسته سوم اختلالات شخصیت می باشد. بیماران مبتلا به این اختلال از برآورده کردن نیازهای خود صرف نظر می کنند و در پی ارضای نیازهای دیگران هستند. آن ها در خدمت دیگران هستند به طوری که خود را فراموش می کنند. مسئولیت های مهم زندگی خود را به گردن دیگران می اندازند، آن ها به خود مطمئن نیستند و اگر برای مدتی تنها بمانند، احساس ناراحتی زیادی می کنند. وابسته ها ترجیح می دهند که تحت سلطه و زیردست باشند و اگر قرار باشد که مسئولیت انجام دادن تکالیف یا کاری را به عهده گیرند، احساس ناتوانی می کنند؛ اما اگر بخواهند آن تکالیف را برای دیگران انجام دهند، تلاش در آن کار نه تنها برای شان سخت نیست! بلکه از خود خیلی مایه می گذارند و کوشش به خرج می دهند تا رضایت طرف مقابل را جلب و در دلش جا باز کنند.

این گونه افراد تمایلی به تنهایی ندارند و دل شان می خواهد کسی را پیدا کنند که بتوانند به او وابسته شوند. در حالی که همین وابستگی افراطی به دیگری به خدشه دار شدن روابط آن ها با دیگران منتهی می شود.مشخصه ی اختلال شخصیت وابسته، رفتاری حاکی از وابستگی و سلطه پذیری است که در بسیاری از زمینه های زندگی فرد اعم از خانوادگی، شغلی و تحصیلی خود را نشان می دهد. افراد وابسته از تصمیم گیری عاجزند، مگر آن که با دیگران مشورت کنند و از هر جهت کاملاً مطمئن باشند که تصمیم آن ها درست است. آن ها از موقعیت های مسئولیت آور پرهیز می کنند و اگر از آن ها خواسته شود که نقش رهبری را در جایی به عهده گیرند، مضطرب می شوند یا با آن مخالفت می کنند، چون احساس می کنند که به تنهایی از عهده ی آن برنمی آیند.وابستگی این افراد آن قدر شدید است که گاهی در موارد بسیار جزئی (مانند این که چه چیزی خریداری کنند) نیز با دیگران مشورت می کنند. آن ها در حل مشکلات به دیگران متکی هستند و در صورتی که کسی کاری برای شان انجام دهد، سعی می کنند به نحوی آن را جبران کنند و اغلب در ارتباط با دیگران تسلیم، مطیع و سلطه پذیر به نظر می رسند.اتکا به دیگران و پیروی کورکورانه از آن ها، و ناتوانی در تصمیم گیری سبب می شود که آن ها هیچ وقت طعم استقلال را نچشند و یاد نمی گیرند که اداره ی زندگی خود را به عهده گیرند؛ به همین دلیل در مواجهه با چالش های زندگی دست و پای خود را گم می کنند و خود را به شدت می بازند و در جست و جوی کمک از دیگران برمی آیند، زیرا بر این باورند که برای مقابله با مشکلات بی کفایت هستند.وابستگی به دیگران سبب می شود که همواره در تلاش برای جلب رضایت دیگران - به ویژه کسانی که نسبت به آن ها وابسته اند باشند. آن ها حتی از ابراز مخالفت نسبت به دیگران بیمناک هستند، زیرا از طرد شدن و تنهایی بسیار می ترسند. به همین دلیل برای راضی نگه داشتن دیگران دست به هر کاری می زنند حتی کارهایی که چندان برای شان دلپذیر نیست، زیرا به این ترتیب می خواهند رضایت دیگران را به دست آورند.

شایع ترین نشانه های اختلال شخصیت وابسته کدام اند؟

شایع ترین نشانه های اختلال شخصیت وابسته در زیر ارائه شده اند. فرد وابسته ممکن است برخی از این نشانه ها یا همه ی آن ها را داشته باشد. برای تشخیص این اختلال وجود پنج علامت یا بیش تر ضروری است:

* نیاز شدید و بیش از اندازه برای تأیید شدن:

تأیید طبی بیش از حد، به رفتاری مطیعانه و وابسته می انجامد و با ترس از جدایی همراه است.

* نیاز شدید به مراقبت و حمایت:

نیاز بیش از اندازه به حمایت، علامت اصلی وابستگی است. این حالت به سلطه پذیری، وابستگی و ترس از جدایی می انجامد. افراد وابسته نیاز دارند که همواره از سوی مراجع قدرت که والدین، همسر یا دوستان شان هستند، مورد مراقبت و حمایت قرار گیرند. آن ها برای برآورده کردن نیازهای خود به دیگران وابسته اند و به تنهایی قادر به انجام دادن کارهای خود نیستند.

* مشکل در تصمیم گیری مستقلانه:

افراد وابسته بدون توصیه و اطمینان بخشی فراوان دیگران، در تصمیم گیری های روزمره با مشکل مواجه هستند. آن ها از اشتباه کردن و مورد انتقاد قرار گرفتن می ترسند و از دیگران نظرخواهی می کنند.

* ترس از قبول مسئولیت:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته نیاز دارند که دیگران مسئولیت وظایف عمده ی زندگی آن ها را به عهده بگیرند. علت اصلی ترس افراد وابسته از عملکرد مستقلانه احساس ضعف، بی کفایتی و ترس از اشتباه و انتقاد است. آن ها از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند، به همین دلیل مسئولیت عمده ی تصمیمات زندگی خود را به دیگران می سپارند و بدین ترتیب از مسئولیت و اضطراب همراه با آن رهایی می یابند.

* مشکل در ابراز مخالفت:

آن ها به دلیل ترس از دست دادن حمایت یا تأیید دیگران، در ابراز مخالفت با دیگران مشکل دارند. ترس آن ها آن قدر شدید است که به هیچ عنوان جرئت مخالفت ندارند، حتی زمانی که حق با آن هاست، زیرا می ترسند دیگران را از خود برنجانند.

* مشکل در انجام دادن مستقلانه ی کارها:

این افراد در رسیدن به طرح ها و برنامه های شان بدون اتکا به دیگران، با مشکل مواجه هستند. علت این مسئله نیز این است که به قضاوت ها یا توانایی های خود اعتماد چندانی ندارند.

* نیاز افراطی به حمایت دیگران:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، برای کسب حمایت و پشتیبانی دیگران به هر کاری دست می زنند تا جایی که به انجام دادن کارهای ناخوشایند نیز تن می دهند. مشغولیت همیشگی ذهنی آن ها این است که به گونه ای رفتار کنند تا دیگران آزرده نشوند و دست از حمایت و مراقبت شان برندارند.

* عدم تحمل تنهایی:

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته بر این باورند که خود به تنهایی قادر به مراقبت از خود نیستند، به همین دلیل در تنهایی به شدت احساس ناراحتی و درماندگی می کنند.

* تلاش در برقراری روابط چسبنده: 

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، با خاتمه یک رابطه ی صمیمانه، فوراً به جست و جوی رابطه ای دیگر برمی آیند تا آن را منبعی برای مراقبت و حمایت از خود قرار دهند.

* مشغولیت ذهنی مداوم با طرد شدن و تنهایی:

فرد وابسته ذهنش به طور مداوم به این اندیشه مشغول است که مبادا دیگران تنهایش بگذارند، تأییدش نکنند و او را دوست نداشته باشند.

زندگی با فرد وابسته چه مشکلاتی ایجاد خواهد کرد؟

اگر فرد در فکر برقراری روابط پایدار و زندگی با شخصی که دارای اختلال شخصیت وابسته است می باشد باید بداند این زندگی بعد از مدتی خسته کننده و رنج آور می شود رابطه ای که در ابتدا شیرین و جذاب به نظر می رسد اما به تدریج به رابطه ای محدود کننده وعذاب آور مبدل می گردد. تقاضاهای فرد وابسته روزبه روز از شما بیشتر می شود.افزون بر آن فرد وابسته از توان عاطفی قوی برخوردار نیست که بتواند به شما اجازه دهد تا قدری هم برای خودتان زندگی کنید. چنین رابطه ای از توازن عاطفی برخوردار نیست و نقش شما در این رابطه نقش یک والد است.

وابستگی عاطفی فرد وابسته به شما در حد یک خردسال است و زمانی شما به این نتیجه می رسید که در حال بچه داری هستید یا همسر داری!

  انواع شخصیت وابسته کدام اند؟

یکی از روان شناسان به نام میلون، پنج نوع مجزای اختلال شخصیت وابسته را شناسایی کرده است. در هر کدام از انواع این اختلال، علاوه بر خصوصیات اصلی اختلال شخصیت وابسته، ویژگی های خاصی بارز است که آن ها را از دیگری متمایز می کند.

این انوع عبارت اند از:

* شخصیت وابسته مضطرب:

وابسته های مضطرب معمولاً مخلوطی از خصوصیات شخصیت وابسته و شخصیت اجتنابی را از خود نشان می دهند. این افراد اغلب به روابطی ادامه می دهند که تمایلات وابستگی و چسبندگی آنان را ارضا کند. آن ها تمایلی به خودمختاری و استقلال ندارند. وابسته های مضطرب تنها در صورتی احساس امنیت می کنند که به منابع قدرت بچسبند. این افراد همیشه از طرد شدن هراسان هستند و در صورت دور شدن از کسانی که به آن ها وابسته هستند، دچار اضطراب جدایی می شوند. وقتی دیگران نتوانند نیاز به امنیت آن ها را درک کنند و به آن ها اطمینان دهند که برای همیشه در کنارشان هستند، به شدت مضطرب می شوند. این اضطراب می تواند به شکل خشم نسبت به آنان، متجلی شود، البته خشمی که فروخورده می شود و به ندرت ابراز می شود. علاوه بر احساس ترس و خشم، پیش بینی مداوم وقوع اتفاقات بد، آشفتگی و بیقراری نیز در این افراد زیاد دیده می شود.

 * شخصیت وابسته مطیع:

این گروه از طرد شدن می ترسند و چنین چیزی سبب می شود که نتوانند با طرف مقابل صمیمی شوند. این افراد در روابط خیلی فروتن هستند و به قیمت زیر پا گذاشتن عقاید ارزش های شان از تعارض و درگیری اجتناب می کنند. وابسته های مهربان و مطیع به اطرافیان اجازه می دهند، نقش قدرتمند و فعالی در زندگی آن ها داشته باشند تا آن جا که مسئولیت های خود را به دوش آن ها می اندازند. این افراد احساس ارزشمندی نمی کنند و تنها به روابط شان با دیگران اهمیت می دهند. وابسته های مطیع برای جلب حمایت دیگران و دوری از سرزنش و انتقاد آنان، حتی ممکن است خود را ناراحت و بیمار نشان دهند.این نوع وابسته ها بسیار تأیید طلب هستند. آن ها خود را از درون قبول ندارند و تنها با تأیید گرفتن از دیگران احساس ارزشمندی می کنند. نگرش آن ها نسبت به زندگی سطحی است، بسیار فداکارند، زندگی را خیلی ساده می گیرند و اغلب آماده اند تا نقش یک فرد زیردست را ایفا کنند. موافقت بیش از اندازه با دیگران از آن ها شخصیتی مطیع و سرسپرده می سازد و از آن جایی که در درون، خود را قبول ندارند، از خود احساس رضایت نیز نمی کنند و اغلب در مواجهه با مشکلات و چالش های زندگی احساس درماندگی می کنند.

 * شخصیت وابسته نابالغ:

این افراد نسبت به جهان دیدگاهی کودکانه دارند و از مهارت های کمی برای سازگاری با محیط برخوردارند. بعضی از این افراد برای سازگاری با پیرامون خود انرژی زیادی صرف می کنند.برخی دیگر از آن ها خیلی آسان گیر هستند و هیچ آرزویی را در خود رشد نمی دهند. برخی از افراد وابسته در هیچ زمینه ای از زندگی به موفقیت نمی رسند و در همه ی زمینه ها کودک باقی می مانند. این افراد معمولاً بزرگ سالانی هستند که فعالیت های کودکانه، مانند بازی یا تفریحات کودکانه را ترجیح می دهند، و اغلب مایل هستند که با افراد کم سن و سال معاشرت کنند، آن ها از مسئولیت های بزرگ سالی گریزان هستند، از جاه طلبی امتناع می کنند و اگر اوضاع به گونه ای پیش برود که بتوانند به فعالیت های کودکانه ی خود ادامه دهند، بسیار احساس رضایت می کنند.

 * شخصیت وابسته غیر مؤثر:

این افراد تمایلات اسکیزوئیدی را در کنار وابستگی نشان می دهند. آن ها انرژی کمی دارند، سریع خسته می شوند و اکثراً ساکت و در خود فرورفته هستند. برخلاف بیماران اسکیزوئید، وابسته های غیر مؤثر می توانند عواطف دیگران را بفهمند و با آن ها همدلی کنند؛ هر چند این میزان کم تر از حد طبیعی است. افرادی که دارای این نوع شخصیت هستند، در کل انگیزه ی کمی دارند و اغلب مسئولیت های زندگی را نادیده می گیرند. وابسته های غیر مؤثر به یک سلسله عقاید منفی مخرب (مانند «هر کاری بکنند، زندگی شان فرقی نخواهد کرد») پایبندند. آن ها به سرنوشت اعتقاد دارند و هر اتفاقی را به شانس و تقدیر نسبت می دهند به همین دلیل زندگی این افراد معمولاً یکنواخت است و تغییرات عمده، کم تر در آن دیده می شود. از آن جایی که انگیزه و هدفی برای زیستن ندارند، در واقع به جای زیستن به زندگی ادامه می دهند.

 * شخصیت وابسته ایثارگر:

در این نوع شخصیت وابسته، ویژگی های خودآزارگری نیز دیده می شود. شخصیت های وابسته ی ایثارگر بیش تر از وابسته های مطیع، به برقراری روابط با دیگران اهمیت می دهند. این نوع شخصیت های وابسته، هویت خود را از دست می دهند و برای رسیدن به ثبات هیجانی، خود را ناچار می بینند به طور کامل با دیگران یکی شوند.با از دست دادن احساس هویت و استقلال، فرد خود را ناچار می بیند که به شدت مطیع و منقاد دیگران شود و به اصطلاح در دیگری ذوب می شود و مانند او فکر و رفتار می کند، به طوری که حتی ارزش های خود را زیرپا می گذارد و به ارزش های دیگری می چسبد. برای مثال عقاید دیگران را می پذیرد و عقاید خود را نفی می کند.

زندگی وابسته های ایثارگر، حول رضایت دیگران می چرخد. و بدین ترتیب آن ها با جلب رضایت دیگران موجبات آزار خود را فراهم می آورند و با ایثار و از خودگذشتگی بیمارگونه به لذت عمیق می رسند.

افراد وابسته نسبت به خود چه دیدگاهی دارند؟

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را بی کفایت، بی کس و بیچاره می بینند. آن ها معتقدند در دنیایی خطرناک و یخی زندگی می کنند و قادر به مقابله با آن نیستند. آن ها خود را برای به عهده گرفتن مسئولیت ناتوان می بینند و به همین دلیل از پذیرفتن مسئولیت کناره می گیرند. این افراد از آرمان ها و آرزوهای خود می کاهند. بیمار وابسته در مواجهه با دنیایی که آن را ترسناک و بیچاره کننده می بیند، فرد یا افرادی را پیدا می کند، تا از او حمایت و مراقبت کنند. نیاز به این روابط حمایت کننده باعث می شود، بیمار مبتلا به اختلال شخصیت وابسته خود را تحت شعاع خواسته های دیگران قرار دهد. او با چاپلوسی، خوش خدمتی و فداکاری سعی می کند رضایت آن ها را جلب کند. فردیت خود را انکار می کند و تمایلات و خواسته های خود را فدای خواسته های دیگران شاید شما فکر کنید آنها افرادی خوب، مهربان و با گذشت اند اما با وجود آن آنقدر به طرف مقابل خود می چسبند که او را از خود می رنجانند.می کند. این افراد عقاید و ارزش های دیگران را درونی می کنند و خود فاقد معیارها و ارزش های اخلاقی درونی هستند.آن ها تنها زمانی عاری از اضطراب هستند که مطمئن شوند، تحت حمایت دیگران قرار دارند و آن گونه هستند که دیگران می خواهند.

 افراد وابسته نسبت به دیگران چه دیدگاهی دارند؟

افراد وابسته دیگران را در پذیرش مسئولیت ها و مشکلات زندگی از خود تواناتر می بینند. برای افراد وابسته، دیگران در ایجاد امنیت و حمایت، قوی تر و شایسته تر از خود آنان هستند. آن ها از موقعیت هایی که مستلزم مسئولیت پذیری است، دوری می کنند و کسانی که از آن ها مراقبت می کنند (مانند والدین و همسر) را بیش از اندازه بزرگ نمایی می کنند و اعتقاد دارند که آن ها واقعاً آن قدر بزرگ و قوی هستند که بتوان به آن ها تکیه کرد. این نگرش به روحیه ی کودک صفتی و وابستگی در آن ها دامن می زند.

افراد وابسته نسبت به روابط با دیگران چه دیدگاهی دارند؟

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته معتقدند رابطه با افراد قوی تر برای زنده ماندن ضروری است. آنان فکر می کنند که نمی توانند عملکرد مستقلی داشته باشند و بر این باورند که برای اداره زندگی خود باید از کمک و حمایت دیگران برخوردار باشند. برای ایجاد و تداوم چنین رابطه ای، افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته، حتی از ابراز مناسب خشم و ناراحتی به دیگران خودداری می کنند. آن ها بیش از اندازه مطیع هستند و برای این که در چشم دیگران خوب جلوه کنند، تن به هر درخواستی از سوی دیگران می دهند، حتی درخواست هایی که انجام دادن آن ها برای شان ناخوشایند است.

عمده ترین مشکلات آن ها در روابط بین فردی عبارتند از:

* احساس رنجش:

این افراد از آن جایی که به دیگران وابسته هستند، از دیگران توقع زیادی دارند و به راحتی از آن ها دلخور می شوند، اما از ترس آزردگی دیگران، آن را ابراز نمی کنند.

* بی اطمینانی به خود:

این افراد فاقد اعتماد و اطمینان به خود هستند و اغلب خود را برای انجام دادن وظایف و امور شخصی توانمند و با کفایت نمی دانند.

 * انفعال:

افراد وابسته از ترس آزردن دیگران و طرد شدن از سوی آنان، اغلب واکنشی عمل می کنند و کم تر خودانگیخته هستند؛ به عبارتی طوری رفتار می کنند که به مذاق دیگران خوش بیاید.

 * ترس از ابراز احساسات مثبت یا منفی:

این بیماران در ابراز احساسات مثبت و منفی مشکل دارند، چون از ترس رنجاندن دیگران، سعی می کنند احساسات خود را فروخورده و آن ها را ابراز نکنند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.