همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

اعتیاد روحی وروانی به مواد مخدر

نتیجه تصویری برای بیماری های روانی و پرخاشگری در اعتیاد

از آنجایی که وابستگی به هر چیزی (حتی مواد مخدر) ریشه روانی دارد، مصرف مواد مخدر تا جایی انسان را پیش می برد که روح و روان انسان از دورن نابود می شود و بدون آن مواد نمی تواند زندگی کند. از طرفی افرادی که بعد از گذراندن دوره ی ترک اعتیاد و سم زدایی کامل دوباره به اعتیاد برمی گردند، جسمشان به طور کلی پاک شده و این روح آنهاست که درگیر مصرف دوباره است. ترک اعتیاد تنها راه چاره برای رهایی از این وابستگی است که البته وقتی قصد ترک کردن مواد مخدر را دارید باید منتظر افسردگی بعد از ترک اعتیاد باشید و برای حل این موضوع به یک روانشناس و یا متخصص روان درمانی مراجعه کنید.

اعتیاد به معنی وابستگی است. به همین سادگی! 

ولی اگر بخواهیم دقیقا در مورد آن توضیح دهیم اعتیاد حالتی است که شما باید برای انجام فعالیت های روزانه ی خود باید حتما از یک ماده خاص استفاده کنید یا رفتار خاصی را در طول روز انجام دهید. اگر آن رفتار خاص انجام نشود و یا آن ماده را مصرف نکنید شما دارای حالاتی مانند خماری یا پرخاشگری داشته باشید.

 منظور از اعتیاد روحی روانی به مواد مخدر چیست؟

بعضی از افراد به صورت ژنتیکی یا در اثر تربیت های دوران کودکی انسان های نو طلبی هستند و می خواهند چیز های جدید را تجربه کنند. همین باعث می شود  حتی زمانی که ترک کرده اند و بدنشان از هرگونه ماده ی مخدری پاک  شده است، به محض شندین این که یک ماده ی مخدر جدید وارد بازار شده تمایل داشته باشند آنرا امتحان کنند و دوباره درگیر مصرف مواد مخدر شوند. پس در این  شرایط اعتیاد روانی فرد مورد نظر به داشتن یک حس جدید است که باعث می شود او دوباره به مصرف مواد مخدر روی بیاورد.

هر چیزی که روح و روان  انسان را تحت تاثیر قرار دهد باعث می شود که رفتار انسان تغییر کند، به عنوان مثال مصرف مواد مخدر باعث می شود فرد در حالت نشئگی حال بهتری داشته باشد و یا نرسیدن مواد مخدر به او باعث خماری و پرخاشگری او خواهد شد. 

از آنجایی که اعتیاد یکی از مهمترین بیماری های شایع  در ایران است، تاثیر این  رفتار های ناهنجار را در جامعه می توانید ببینید. به صورتی که 50 درصد تصادفات منجر به مرگ در اثر مصرف مواد مخدر یا الکل است و بسیاری از موارد دیگر مثل درگیری های خیابانی و طلاق ها نیز به خاطر مصرف مواد مخدر بوده است.

چرا با وجود آسیب های مصرف مواد مخدر، آنرا ترک نمی کنند؟

مصرف مود مخدر باعث می شود که مغز انسان بخشی از وظایف خود را انجام ندهد و آنرا به مواد مخدر واگذار کند. به عنوان مثال مصرف سیگار باعث می شود که نیکوتین به صورت دستی به  بدن وارد شود و مغز آن شخص تولید نیکوتین را متوقف کند. به این صورت است که مغز انسان هم از لحاظ روحی روانی و هم از نظر بیولوژیکی به مواد مخدر وابسته شود. از طرفی عوامل محیطی هم روی اعتیاد افراد به مواد مخدر تاثیر دارند که این موضوع را به صورت کامل در تاثیر محیط بر ترک اعتیاد توضیح دادیم.

مصرف مواد مخدر چه اثراتی روی مغز انسان دارد؟

مصرف مواد مخدر مشکلات زیادی برای افراد ایجاد می کند که اصلی ترین این مشکلات اضطراب و افسردگی است. افسردگی بعد از ترک اعتیاد یک از مشکلاتی است که افرادی که به مواد مخدر اعتیاد دارند بعد از ترک اعتیاد باید با آن دست و پنجه نرم کنند. مصرف مواد مخدر در اوایل باعث لذت زیاد و پرانرژی شدن و بالا رفتن کارایی می شود، ولی کم کم برای آنکه به آن حس و حال خوب روز های اول دست پیدا کنند، باید مصرف خود را بالا ببرد و این تا جایی ادامه پیدا می کند که فرد برای اینکه زجر نکشد و حالت عادی داشته باشد مواد مخدر را مصرف می کند و مصرف مواد مخدر بزرگترین دغدغه ی زندگی او می شود و غیر آن هیچ چیزی در زندگی ندارد.

وسواس و بی خوابی در اثر مصرف مواد مخدر

یکی دیگر از تاثیرات مواد مخدر روی مغز اختلال خواب و وسواس است. افرادی که از مواد مخدر سنتی استفاده می کنند دارای اختلال خواب می شوند و افرادی که از مواد مخدر صنعتی و مدرن استفاده می کنند دچار وسواس می گردند.  اختلال خواب ممکن است بعد از ترک اعتیاد هم با فرد مورد نظر همراه باشد که برای مقابله آن می توانید درمان بی خوابی بعد از ترک اعتیاد را مطالعه کنید.

مواد مخدری که تحت عنوان مواد مخدر صنعتی وارد بازار می شوند تا 10 برابر بیشتر از مواد مخدر سنتی مخرب هستند. مواد مخدر صنعتی مانند شیشه باعث می شود که فرد مصرف کننده بعد از 2 سال کار و زندگی خود را از دست بدهد و به همه بد بین شود و دست به رفتار های پرخطر بزند و در یک کلام :"فرد مصرف کننده را به طور کامل دیوانه کند."

نقش خانواده ها در ترک اعتیاد چیست؟

از آنجایی که احتمال برگشتن افراد به اعتیاد بعد از ترک اعتیاد زیاد است، بنابراین خانواده ی افرادی که در حال ترک اعتیاد هستند باید آنها را دائما حمایت کنند و آنها را تشویق کنند که در این مسیر باقی بمانند.

یکی از دیدگاه های اشتباه مردم در مورد اعتیاد این است که اعتیاد یک بیماری نیست و یک خلاف است و انجام دادن و ندادن آن به خود فرد بستگی دارد و همین موضوع ترک اعتیاد را برای افراد سخت تر کرده است. در صورتی که اعتیاد یک بیماری مزمن مانند بیماری های قلبی عروقی یا دیابت است و به این  صورت فردی که مصرف مواد مخدر را ترک می کند باید تا آخر عمر خود درمان باشد و از نظر روحی مراقب خود باشد که دوباره به  سمت اعتیاد کشیده نشود.

تبیین های روانی اجتماعی اعتیاد

نتیجه تصویری برای زمینه های روانی اعتیاد

اعتیاد چیست؟ اعتیاد را به عادت کردن، خو گرفتن، و خود را وقف عادتی نکوهیده کردن معنا کرده اند; به عبارت دیگر تسلیم به ماده مخدّر که از نظر جسمی و یا اجتماعی زیان آور شمرده می شود، اعتیاد نام دارد.در سال 1950 سازمان ملل متحد تعریف زیر را برای اعتیاد به مواد مخدر ارائه کرد: «اعتیاد به مواد مخدّر عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی که به علت استعمال مداوم یک دارو اعم از طبیعی یا ترکیبی ایجاد می شود و به حال شخص و اجتماع زیان آور است.»اگر نیم نگاهی به پیامدها و عوارض اعتیاد به مواد مخدّر بیندازیم خواهیم دید که پیامدهای اعتیاد جامعه، فرد و خانواده را از نظر اقتصادی، اجتماعی، روانی و جسمی در برمی گیرد. از مهم ترین عوارض جسمی اعتیاد به مواد مخدّر می توان به ناراحتی های عصبی، بی اشتهایی، اضطراب، ریزش مکرّر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی و فشار شدید در ستون فقرات، لاغر شدن و مانند آن اشاره کرد.در گستره اقتصادی برخی پیامدهای ناشی از اعتیاد به مواد مخدّر عبارتند از: بیکاری، ضعف مالی در ازای خرید و مصرف مواد، لطمه به اقتصاد و جامعه و خانواده.اما عوارض روانی و شخصیتی ناشی از اعتیاد به مواد مخدر فراوانند; از جمله: ضعف اراده، بی توجهی به مسئولیت های فردی، ضعف شخصیت، ضعف عاطفه، عصبی بودن، به هم خوردن تعادل روانی، شخصیت نامتعادل و متزلزل، و ضعف اعتماد به نفس. همچنین در زمینه اجتماعی می توان به عوارضی مانند بی توجهی به مقرّرات جامعه، ضعف نیروی کار جامعه، بی نظمی و بی اعتمادی در جامعه، ضعف بنیاد خانواده، افزایش انحرافاتی مانند: دزدی، فحشا و تکدی گری اشاره کرد.

مهم ترین هدف و محور اصلی مباحث مقاله حاضر علل گرایش به اعتیاد می باشد، که می توان در سه حیطه فردی، اجتماعی و خانوادگی به آن ها پرداخت.

مشکلات روانی، کنجکاوی، ضعف اراده، فرار از زندگی تکراری، انگیزه های درمانی، و شخصیت نابهنجار فرد مهم ترین علل فردی گرایش به اعتیاد می باشند.

در قسمت علل خانوادگی می توان به کمبود محبت در خانواده، تبعیض بین فرزندان، آزادی بی حد، محدود کردن بی حد فرزندان، رفاه بی حد اقتصادی در خانواده، فقر، و نابسامانی های خانواده اشاره کرد. همچنین برخی از علل اجتماعی گرایش به اعتیاد عبارتند از: در دسترس بودن مواد مخدّر، بیکاری، نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، محیط جغرافیایی و محله زندگی نامناسب، ضعف قوانین و ضعف اجرای آن، دوست ناباب، و ضعف دینداری در جامعه.

از آن رو که دامنه علل گرایش به اعتیاد و دامنه و گستردگی عوارض ناشی از آن بسیار وسیع و فراگیر می باشد، پیشگیری، شناسایی و از بین بردن علل گرایش به اعتیاد ضروری است; زیرا همان گونه که گذشت، پیامدهای ناشی از اعتیاد بسیار خانمانسوز و بنیان شکن هستند و درمان پس از اعتیاد نسبت به پیشگیری کاری به صرفه نخواهد بود. البته این بدان معنا نیست که افراد معتاد را درمان نکنیم، بلکه بدان معناست که پیش از ایجاد اعتیاد در فرد، زمینه های گرایش به آن شناسایی شوند و با استفاده از مطالعات کارشناسانه در ابعاد و تخصص های گوناگون، در از بین بردن زمینه ها تلاش نماییم. اگر به بُعد اقتصادی توجه کنیم خواهیم دید که هزینه پیشگیری از درمان کمتر خواهد بود; چرا که برای تهیه مواد مخدّر ارز هنگفتی از کشور خارج می شود. همچنین برای کشف و مبارزه با آن و نیز مداوای معتادان هزینه های بالایی صرف می گردد. مقاله حاضر با توجه به اهمیت و مفید بودن پیشگیری نسبت به درمان، به بررسی علل گرایش به اعتیاد در سه بُعد فردی، اجتماعی و خانوادگی می پردازد، سپس متناسب با هر کدام راهکارهایی ارائه می دهد.

پیشگیری از اعتیاد

پیشگیری در لغت به معنای «جلوگیری» و «دفع» آمده است.2در زمینه پیشگیری سه موضوع «انسان اعتیادپذیر»، «محیط اعتیادساز» و «عامل اعتیاد» را باید در نظر گرفت. در نتیجه، برای پیشگیری باید با توجه به ریشه اعتیاد در زمینه ها و موارد خاص با درایت تمام، دست کم، یکی از این علل را حذف کرد تا زنجیره اعتیاد از هم بپاشد.

پیشگیری از اعتیاد باید در دو جهت مورد توجه قرار گیرد: طرف تقاضا و طرف توزیع. هر کدام از این دو جهت ویژگی های مخصوص به خود را دارند. راهکارهای پیشگیری از عرضه کننده، مجموعه فعالیت هایی می باشد که از منبع تولید تا مصرف کننده را در برمی گیرد. بخش دیگر، که مربوط به فرد معتاد (تقاضاکننده) می باشد، جنبه وسیعی دارد. از این رو، ضروری است که عوامل مستعدکننده گرایش به مواد مخدّر نظیر نابسامانی های خانواده، دوستان بد، مدرسه، و محل زندگی نامناسب مورد توجه قرار گیرند. پیش از پرداختن به علل گرایش به اعتیاد، ابتدا به مهم ترین تبیین ها و نظریه های انحرافات اجتماعی (و به طور اخص گرایش به اعتیاد) اشاره می گردد:

تبیین های روان شناختی

تبیین های روان شناختی بر تفاوت های فردی اشخاص در شیوه تفکر و احساس درباره رفتار خویش تأکید دارند; تفاوت هایی که می تواند به شکل تفاوت هایی ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، کمی وابستگی و تعلق خاطر به یکدیگر، یا تمایل به خطر کردن و لذت جویی با شدت بیشتری مستعد ارتکاب رفتارهای کجروانه سازد.

یکی از تبیین های روان شناختی که بر نارسایی های شخصیتی تأکید دارد، تبیین فروید است. فروید ساختار شخصیت را شامل سه لایه «نهاد»، «من» و «من برتر» می داند. «نهاد» همان نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی می باشد که هیچ گونه قید و بندی نمی شناسد. «من» هسته اصلی شخصیت و مبیّن آموزش و فراگیری واقعیات زندگی است. این بخش پیونددهنده «نهاد» و «مَن برتر» و ـ به اصطلاح ـ دروازه بان شخصیت است.«مَن برتر» شامل ارزش های اخلاقی و وجدانی فرد است که به تدریج با آموزش و پرورش و تأثیر عوامل محیطی ایجاد می شود. فروید معتقد است که عرصه زندگی انسان صحنه کشاکش دو نیروی «نهاد» و «مَن برتر» می باشد. زمانی رفتار انحراف آمیز پیش می آید که «نهاد» در مبارزه با «مَن برتر» پیروز گردد.ژان برژه معتادان را از نظر شخصیتی و روانی به معتادان با ساختار «روان نژند»، «روان پریش» و «افسرده» حال تقسیم می کند. اما به طور کلی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد که بیشتر روان شناسان پای بند آن هستند و آن تقسیم شخصیت معتاد به «نوروتیک»، «پسیکوتیک» و «سازمان نیافته» است.

معتادان «نوروتیک» خودآزار و دیگرآزارند و دارای اختلال در روابط عاطفی و خانوادگی می باشند. از نظر روانی، این افراد با مصاحبه و رویارویی و نیز از طریق همدلی، اعتماد و اطمینان بخشیدن به آن ها باید تحت درمان قرار گیرند.

معتادان «پسیکوتیک»، واقعیت گریز هستند، روانکاوی این گروه و کنترل پرخاشگری در آن ها بهترین راه درمان این گروه محسوب می گردد. معتادانی که دارای رفتار «سازمان نیافته» هستند، قادر به برقراری ارتباط با واقعیت ها نیستند و ناکامی های خود را معلول محیط اجتماعی و خانوادگی دوران کودکی خود می دانند و بسیار خیالپرداز هستند. این گروه نیز از طریق روانکاوی فردی و گروهی تحت درمان قرار می گیرند.

می توان نتیجه گرفت که هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تکامل نیابد، فرد در معرض و هجوم بیماری ها و اختلالات روانی قرار می گیرد و به فردی بی اراده، تلقین پذیر و بی عاطفه تبدیل می شود. در این هنگام در معرض خطر کجروی و انحراف واقع می شود، که اعتیاد به مواد مخدّر یکی از این انحرافات می باشد. این گونه افراد به دلیل عدم تکوین شخصیت نمی توانند ارزش های اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمی توانند خود را با محیط سازش دهند. علاوه بر آن، دچار مشکلات احساسی و عاطفی می گردند. در نتیجه، زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدّر در چنین افرادی به وجود می آید. برای مثال، افراد عقب مانده ذهنی به دلیل اینکه خطر ناشی از اعتیاد را نمی دانند و شخصیت تلقین پذیری دارند، تحت تأثیر تلقین دیگران و با همنشینی افراد معتاد به طرف اعتیاد کشانده می شوند.6

تبیین‌های زیست شناختی

تبیین های زیست شناختی را می توان به دو حیطه تبیین های حاکی از اختلالات بدن و تبیین های ژنتیک تقسیم کرد. تبیین های زیست شناختی، عوامل جسمی و زیستی را عامل پیدایش کجروی می شمرند. به نظر آن ها مجرمان و تبهکاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت می باشند; یعنی بین نقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیکی وجود دارد. روان پزشکان نیز ابتلا به بیماری ها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز می دانند. بر این اساس، عواملی مانند: ارث، کروموزوم ها، ژن ها، ابتلا به بیماری ها، جنسیت، سن و نژاد به نوعی عامل رو آوردن فرد به اعتیاد معرفی می شود.

لامبروزو، پدر نظریه زیستی، معتقد است مجرمان، خصایص انسان های ابتدایی و وحشی را دارا می باشند. به عقیده وی، ویژگی های جسمی و ظاهری وجود دارد که مجرمان را از بقیه انسان ها جدا می کند.دیدگاه جانی زادگان در این بخش قرار می گیرد. آنان معتقدند برخی افراد «جانی مادرزاد» می باشند و خواه ناخواه مرتکب انحرافات اجتماعی می شوند. آن ها دارای علایم بدنی می باشند که از دیگران متمایزند. علایم مزبور عبارتند از: 1. داشتن پشتی خمیده، دندان های غیرعادی; 2. داشتن دید بسیار قوی و علاقه مندی شدید به خونریزی; 3. عدم تغییر رنگ در مواقع هیجان و شرم; 4. داشتن خصوصیات معکوس جنسی; 5. بی تفاوت در مقابل درد; 6. احساس پیری در جوانی به دلیل ترشح نادرست غدد داخلی.

برخی از این متفکّران بر نقش وراثت و کروموزوم ها تأکید دارند و معتقدند اغلب افراد تبهکار دارای تفاوتی در ژن ها می باشند. (افرادی که جنایتکار به دنیا می آیند الگوی کروموزوم xyy دارند.)10 برخی نیز معتقدند بین تیپ جسمی افراد و گرایش آن ها به جرم رابطه وجود دارد; مثلا، در تیپ شناسی شلدون، افراد به سه دسته چاق، عضلانی و استخوانی تقسیم می شوند. وی معتقد است: افراد چاق مهربان، افراد عضلانی زورگو (و اغلب بین این افراد جرم بیشتر به چشم می خورد) و افراد استخوانی گوشه گیر و حساس می باشند.11 پژوهش درباره رابطه انحراف آمیز و الگوهای توزیع کروموزوم ها، هنوز هم انجام می گیرد.

تبیین های جامعه شناختی

نظریه های جامعه شناختی، بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شکل دادن به پدیده کجروی تأکید دارند; و هنگام توجه به چگونگی شکل گرفتن رفتارهای کجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه می کنند که گروه ها یا قشرهایی را از اعضای آن، در معرض کجروی قرار می دهد.12 این دسته تبیین ها، شکل گیری رفتارهای کجروانه را عمدتاً به اموری مانند ساخت اجتماعی و شرایط و موقعیت های اجتماعی که فرد در آن ها قرار می گیرد نسبت می دهند. استدلال عمده در این دسته تبیین ها آن است که نهادهای اجتماعی و مناسبات کلی اجتماعی را باید به عنوان یک کل نگریست و بر همین اساس، کجروی را نیز در درون و در ربط و نسبت با آن باید مطالعه کرد. معمولا این تبیین ها پاسخ به این پرسش را هدف خود قرار داده اند که: چه چیزی در محیط های اجتماعی وجود دارد که مردم را کجرو و بزهکار می سازد؟

  • 1. نظریه مرتن: از نظر بسیاری از جامعه شناسان انحراف نتیجه نارسایی های موجود در فرهنگ و ساختار اجتماعی یک جامعه است. هر جامعه ای نه تنها هدف های فرهنگی تجویزشده ای دارد، بلکه وسایل اجتماعاً پذیرفته شده ای را نیز برای دستیابی به این هدف ها در اختیار دارد. هرگاه این وسایل در دسترس فرد قرار نگیرد، احتمالا آن شخص به رفتار انحراف آمیز دست می زند.رویکرد نابسامانی اجتماعی به عنوان یکی از نظریه های جامعه شناختی انحراف اجتماعی و بعضاً اعتیاد می باشد. مهم ترین نظریه پرداز در این رویکرد مرتن، جامعه شناس آمریکایی، است.رویکرد نابسامانی اجتماعی، منشأ کجروی را تنها به ساخت اجتماعی و فرهنگ (نه شخص کجرو و شکست های او) مربوط نمی سازد، بلکه این توجه را نیز به دست می دهد که چرا افراد برخی اعمال کجروانه، به ویژه جرایم مالی را مرتکب می شوند. این رویکرد، هم در مورد کجروی فردی و هم در مورد کجروی گروهی بحث می کند و به گونه ای بسیاری از رفتارهای کجروانه را در برمی گیرد. بی هنجاری که به حالت عدم هنجارمندی یا بی ریشگی اطلاق می شود، زمینه ایجاد کجروی و انحراف اجتماعی می باشد; زیرا حالت بی هنجاری زمانی پیش می آید که چشمداشت های فرهنگی با واقعیت های اجتماعی سازگاری ندارد. مرتن کوشیده است بی هنجاری را به انحراف اجتماعی ربط دهد.

وی معتقد است که فرد در نتیجه فراگرد اجتماعی شدن، هدف های مهم فرهنگی و نیز راه های دستیابی به این اهداف را که از نظر فرهنگی مورد قبول باشند فرا می گیرد. هرگاه تعارض میان اهداف مقبول اجتماعی و وسایل مقبول و قابل دسترس در جامعه ایجاد شود، فرد به ناهنجاری و کجروی روی می آورد

. وی گونه های متفاوت این کجروی ها را در چهار صورت زیر تصویر کرده است:

1. کجرو در عین قبول اهداف اجتماعی، برای رسیدن به آن از وسایل غیرمقبول استفاده می کند; برای مثال، در زمینه مواد مخدّر کسی که از راه مشروع به ثروت و موقعیت اجتماعی دسترسی پیدا نمی کند ممکن است از راه های غیرمشروع و غیرقانونی، مانند توزیع مواد مخدّر، برای رسیدن به اهداف خود استفاده کند.

2. کجرو اهداف مقبول جامعه و وسایل صحیح رسیدن به اهداف را نفی می کند. در این مورد معمولا افراد از جامعه منزوی می شوند. برخی از این افراد به منظور جبران تنهایی خود، معمولا به مشروبات الکلی و یا مواد مخدّر روی می آورند.

3. کجرو، اهداف و وسایل مقبول جامعه را رد کرده و اهداف و وسایل مقبول خویش را مطرح می کند; در این مورد، افراد روحیه انقلابی می گیرند و از طریق مبارزه با نظام سعی در تغییر آن دارند.

4. کجرو، اهداف مقبول جامعه را نمی پذیرد، اما برای رسیدن به مقاصد خود از وسایل مقبول جامعه استفاده می کند. در این مورد، افراد کوشش می کنند تا وارد بدنه قدرت شوند و از راه های قانونی به اهداف خود برسند.

  • 2. نظریه کنترل اجتماعی: نظریه کنترل اجتماعی تاریخی طولانی دارد و این عقیده که «شکل گیری رفتار انحرافی به وسیله جوانان» علت فقدان برخی کنترل های اجتماعی است، برای مدتی به طور کلی مورد قبول بوده است. این نظریه همنوایی را حاصل وجود پیوندهای اجتماعی بین افراد جامعه و اعمال انواع کنترل از طرف جامعه بر افراد می داند و ناهمنوایی را ناشی از گسستن پیوندهای شخصی بر نظم قراردادی جامعه قلمداد می کند.

هیرشی، یکی از نظریه پردازان معروف این حوزه نظری و مفسّر دیدگاه دورکیم نشان داده که چگونه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نقش برجسته ای در تعاریف جرم و بزهکاری داشته اند. نظریه کنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است که اگر بخواهیم از تمایلات رفتار انحرافی جلوگیری شود باید همه افراد، اعم از جوان و بزرگسال، کنترل شوند. طبق این نظریه، رفتار انحرافی، عمومی و همه گیر است و آن نتیجه کارکرد ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی می باشد. این نظریه بر دو نوع کنترل شخصی و کنترل اجتماعی تأکید دارد. نظام های کنترل شخصی شامل عوامل فردی و به ویژه روان شناختی می باشد. اعتماد به نفس به عنوان عامل اساسی روان شناختی در کنترل شخصی شناخته شده است. عوامل کنترل اجتماعی شامل وابستگی و پای بندی به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند: خانواده، دین، سیاست، و آموزش می باشد.یکی دیگر از پیش فرض های نظریه کنترل اجتماعی این است که وفاق کلی در مورد هنجارها، ارزش ها، اعتقادات و باورهای رایج در جامعه وجود دارد و کنترل اجتماعی بر مبنای این وفاق اجتماعی انجام می شود.امروزه به دلایل گوناگون، از جمله افزایش جمعیت، کنترل رسمی بیشتر و حتی جایگزین کنترل های غیررسمی شود. ابزار مهم کنترل اجتماعی، اجتماعی کردن افراد است که ضعف در این امر موجب بروز رفتارهای نابهنجار و از جمله اعتیاد می شود

علل گرایش به اعتیاد را می توان در سه قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح کرد:

1. علل فردی

بسیاری از روان شناسان علل رفتارهای انحرافی را بر حسب نقص شخصیت فرد کجرو توجیه می کنند و بر این باورند که برخی از گونه های شخصیت، بیشتر از گونه های دیگر، گرایش به تبهکاری و ارتکاب جرم دارند. علل فردی گرایش به اعتیاد بیشتر بر مبنای نظری دیدگاه های روان شناختی متکی می باشند.با دانستن عواملی که فرد را در معرض خطر اعتیاد قرار می دهند، می توان افراد در معرض خطر را شناسایی کرد و برای پیشگیری از ابتلای آنان به اعتیاد، برنامه ریزی های دقیق و مؤثر انجام داد.الف. مشکلات روانی: گروهی از افراد که بعضاً ضعیف النفس هستند، قدرت مقابله با مشکلات و ناکامی ها را ندارند و اعتیاد را راه نجات خود تلقّی می کنند; برای رهایی از ناراحتی ها، فشارهای روانی، بی اعتمادی به خویشتن و رفع هیجانات درونی در جستوجوی پناهگاهی امن، به مواد مخدّر و یا مصرف داروهای روان گردان پناه می برند. این افراد فکر می کنند که با مصرف مواد از گرفتاری های زندگی رهایی می یابند و دنیا را به نحو دیگری مشاهده می کنند; زیرا حالت تخدیری دارو و مواد مخدّر سبب می شود که تا مدتی فرد معتاد نسبت به مسائل، مشکلات و واقعیت های زندگی بی تفاوت باشد. همین فرار از زیر بار مشکلات فردی، عامل عمده برای کشش افراد به طرف مواد مخدّر است.یک دسته از افرادی که بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدّر قرار می گیرند افراد افسرده هستند. به عقیده برژه افسردگان بیشترین و مهم ترین بخش معتادان را تشکیل می دهند. افراد افسرده ضعف روانی دارند و به نوعی احساس خلأ شخصیتی می کنند. آن ها به تصور خودشان، توان لذت بردن از دنیا را ندارند، همواره احساس ناتوانی و خستگی می کنند و خود را تهی از هرگونه توان و احساس مطلوب می دانند. به عقیده سیدنی کوهن، چنین افرادی ممکن است با مصرف مواد در جستوجوی جادویی برآیند که به دردهایشان پایان بخشد و خلأهایی را که در خودشان احساس می کنند رفع و نقص شخصیتشان را برطرف کنند.

ب. کنجکاوی: عده ای با شرکت در مجالس دوستانه زمانی که می بینند دیگران از مواد مخدّر استفاده می کنند حس کنجکاوی در آن ها تحریک شده، به مصرف مواد گرایش پیدا می کنند. این امر منجر به مهیا شدن زمینه اعتیاد در فرد می شود; زیرا ممکن است با اولین مرتبه استفاده در فرد احساس مثبتی ایجاد گردد و باعث تکرار این عمل شود. البته آن ها غافل از این هستند که این نوع لذت ها زودگذر و خانمانسوز می باشند.

دسته ای از افراد نیز برای کنجکاوی و ارزیابی خودشان با تصور اینکه با یکبار مصرف معتاد نمی شوند، و گاهی حتی برای اینکه قدرت خودشان را به دیگران ابراز دارند به مصرف مواد مخدّر تن می دهند. احتمال معتاد شدن این افراد نیز بسیار است.

ج. ضعف اراده: اراده عامل حرکت فرد می باشد. پس باید با منطق و شرع همسان باشد و با استفاده از تربیت و آموزش صحیح تقویت شود. فردی که با مشاهده یک عمل خلاف شرع و موازین اجتماعی با قاطعیت تمام در مقابل آن ایستادگی می نماید، از خود تزلزلی نشان نمی دهد و هدف خود را در زندگی به طور قطعی انتخاب می کند دارای اراده ای قوی می باشد. اما اگر فرد دچار اراده ضعیف بوده و برنامه خاصی برای زندگی خود نداشته باشد، اولا، دچار نوعی سردرگمی و خستگی روحی می شود و ثانیاً، ممکن است در مقابل هر انحرافی پاسخ مثبت دهد. در این صورت، نه تنها شخص نمی تواند مانع انحراف دیگران شود، بلکه خود نیز دچار انحراف می گردد. این مسئله در

اعتیاد فرد اهمیت بسزایی دارد.

د. رهایی از زندگی عادی: تقریباً انجام هر کاری بدون توجه به باورهای ذهنی و نیروهای درونی شخص انجام دهنده غیرممکن است. زمانی که یک تبدّل به مفهوم دقیق کلمه در خاستگاه فلسفی ذهنی صورت می گیرد، باور روانی و انگیزه ای، که از آن گرایش به مواد مخدّر تعبیر می کنیم، ایجاد می شود. فرد دایم مشکلات و موقعیت خود را ارزیابی و داوری می کند. این داوری نوعاً شخصی بوده و بر اساس دانش و فرهنگ تربیتی و فکری شخص داوری کننده صورت می پذیرد. حقیقت آن است که اعتیاد، همچنان که از نامش پیداست، اگرچه خود، صورت عادت دارد، اما برای شکستن یک عادت دیگر انجام می گیرد.یکی از بارزترین علل گرایش به مصرف مواد مخدّر در جوامع صنعتی پیشرفته شکستن عادت ناشی از حیات عادی فردی است که در بستر زمان، صورت تکرار ملال آور به خود می گیرد.

بر اساس آماری که به دست آمده، قریب هشتصد هزار نفر از معتادان (از جمع دو میلیون نفر)، معتادان تفنّنی هستند که متأسفانه آمار سرآمدان علم و دانش در این طبقه زیاد می باشد

هـ. انگیزه های درمانی: یکی از علل مصرف مواد مخدّر جنبه های درمانی آن است. حقیقت آن است که در بسیاری از موارد پرداختن و گرایش به مواد مخدّر، در آغاز، جنبه مداوا داشته و سپس در بستر زمان به اعتیاد بدل گردیده است. شیوع مواد مخدّر در روستاها نوعاً با انگیزه درمانی صورت می پذیرد. در این بخش استفاده از مواد مخدّر برای رسیدن به تعادل جسمی است.21 در برخی از روستاها برای تسکین درد کمر، درد دندان، درد گوش و مانند آن از تریاک استفاد می کنند.

و. شخصیت متزلزل: آلپورت در تعریف خود از شخصیت می گوید: «شخصیت سازمانی است پویا از نظام های روانی ـ جسمانی در درون فرد که سبب سازگاری های بی همتا و بی نظیر او با محیط می شود.»

بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل وجود دارد، به نحوی که فرد به علت وضع خاص شخصیتی و نیازها، شکست ها، ناتوانی در برخورد با مسائل و ناکامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی و ملایمات دیگر، به اعتیاد روی می آورد. از سوی دیگر، اعتیاد به نوبه خود منجر به از بین رفتن تعادل روانی و هیجانی شخص می شود. بدین سان، بین اعتیاد و شخصیت فرد دور باطلی ایجاد می شود که مبارزه با آن مستلزم تغییر شرایط بیرونی و درونی، یعنی ایجاد اراده و روحیه ای قوی و آسیب ناپذیر است. شناخت شخصیت و ویژگی های رفتاری معتادان به منظور مبارزه با اعتیاد و نیز پیشگیری و درمان آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

برخی از اختلالات مربوط به شخصیت که منجر به شکل گیری و ایجاد زمینه انحرافات اجتماعی و گرایش فرد به اعتیاد می شود عبارتند از: شخصیت «پارانویایی» و «شخصیت ضد اجتماعی».ویژگی های خاص شخصیت «پارانویایی» این است که این افراد اعمال دیگران را تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تفسیر می کنند; به دیگران اعتماد ندارند و روابط اجتماعی آن ها در اثر همین بی اعتمادی مختل شده است. این افراد خود بزرگ بین هستند و به دیگران ظلم و ستم می کنند.

ضعف «شخصیت ضداجتماعی» نوعی به هم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه است. این افراد نسبت به هنجارها و مقرّرات اجتماعی بی اعتنا و بی تفاوت هستند و سعی می کنند به هر نحو که شده به هوا و هوس خود پاسخ دهند. این افراد ارزش های اخلاقی را پایمال می کنند و به علت جستوجوی لذت و نیز ضعف اراده به آسانی گرفتار مواد مخدّر و الکل می شوند. از نشانه ها و ویژگی های شخصیت ضد اجتماعی می توان به خودمحوری، فقدان احساس گناه و فریبندگی سطحی و ظاهری اشاره کرد.

راهکارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل فردی

1. ایجاد تقویت و معرفی مراکز مشاوره روان شناسی به منظور آنکه افراد بتوانند به راحتی و بدون پرداخت هزینه مشکلات روانی خود را با آن مراکز در میان بگذارند.

2. خانواده ها باید با تشریح کامل اعتیاد و عوارض مصرف مواد مخدّر به فرزندانشان، مشکلات روانی و افسردگی هایی که پس از اعتیاد رخ می دهد (همچنین عوارضی که بر زیبایی و ظاهر افراد ایجاد می شود) به آن ها متذکر شوند و از این طریق مانع گرایش و کنجکاوی افراد خانواده به سمت اعتیاد گردند.

3. آموزش به خانواده ها در جهت رفع مشکلات روانی فرزندانشان و اهمیت قایل شدن به خواسته های آن ها.

4. حمایت از بیماران روانی و توجه به مراکزی مانند بهزیستی، تیمارستان ها و...

5. توسعه همه جانبه امکانات و مراکز درمانی اعتیاد از نظر شرایط و علوم روان شناختی.

6. با تبلیغ و گوشزد کردن این مطلب که حتی یک مرتبه مصرف کردن مواد مخدّر ممکن است منجر به اعتیاد شود، میل به استفاده از مواد مخدّر را، حتی برای یک مرتبه هم در افراد از بین ببرند.

7. افراد خانواده نباید در مهمانی هایی که در آن ها به طور تفنّنی از مواد مخدّر استفاده می شود، شرکت نمایند.

8. ایجاد سرگرمی های مثبت و سازنده برای اینکه افراد به دلایل تفنّنی به اعتیاد روی نیاورند.

9. عضویت بخشی فرزندان در گروه های هنری، ورزشی و مانند آن، تا از این طریق آن هایی که روحیه ضعیف و افسرده دارند، نقاط مثبت خود را بشناسند و استعدادهای خود را شکوفا نمایند.

10. آموزش همگانی و همه جانبه افراد جامعه به لحاظ شناخت خویشتن انسانی و تقویت عزّت نفس.

11. از بین بردن تصورات باطل در خانواده ها مانند این تصور که «با مصرف مواد مخدّر، مشکلات زندگی فراموش می شود و زندگی به نحوی زیبا تغییر می یابد!»

12. خودداری از طبابت خانگی با استفاده از مواد افیونی.

13. تقویت مراکز درمانی و بهداشتی، بخصوص در روستاها و شهرهای دورافتاده.

14. مراقبت های ویژه از افرادی که به لحاظ روحی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای گرایش به اعتیاد دارند.

15. شناسایی افرادی که از نظر شخصیتی متعادل نیستند (مثلا در مدارس، توسط معلمان و...) و آموزش آن ها برای دوری از اعتیاد.

16. خانواده ها سعی نمایند فرزندانشان را اجتماعی پرورش دهند، به نحوی که فرد با روحیه و شخصیت برون گرا و فعال تربیت شود.

2. علل خانوادگی

خانواده اصلی ترین نقش را در تربیت فرزندان دارد. یک خانواده سالم خانواده ای است که همه امور و فعالیت های آن منطبق با موازین و معیارهای حاکم بر جامعه باشد. یافته های تحقیقات حاکی از آنند که 44 درصد بزهکاران جامعه ما در خانواده های بی بند و بار زندگی می کرده اند. بی توجهی والدین به تربیت فرزندان عواقب وخیمی در آینده فرزندان به دنبال خواهد داشت.نوع شغل پدر و مادر، وضعیت مسکن، کثرت یا قلّت اولاد، همسایگان، ساکنان دیگر منزل، ویژگی های اخلاقی پدر و مادر، نحوه رفتار با کودکان، طلاق، وجود ناپدری و نامادری، تعدد ازدواج، فرهنگ خاص حاکم بر خانواده، میزان تحصیلات والدین، پدرسالاری یا مادرسالاری، وضع اقتصادی خانواده، از هم پاشیدگی و سردی خانواده، جدایی والدین و عدم پیوستگی اعضای خانواده، و سست بودن ارکان خانواده از عوامل مهمی می باشند که زمینه انحراف و کجروی را در فرد ایجاد می نمایند.تحقیقات نشان می دهند که افراد معتاد بیش از افراد غیرمعتاد به خانواده های از هم پاشیده و بی ثبات تعلّق دارند. یکی دیگر از زمینه های اعتیاد فرزندان اعتیاد پدر، مادر و یا اعضای خانواده می باشد.

امروزه نهاد خانواده در غرب از جایگاه اصلی خود دور شده است. به هم خوردن نظم خانوادگی، سست شدن پایه این نهاد اساسی، شانه خالی کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، منفور شدن مادری، کاهش علاقه پدر و مادر و به ویژه مادر به فرزندان، جانشین شدن هوس های سطحی به جای عشق، و افزایش طلاق، سبب گردیده اند که در این جوامع، نهاد خانواده کارکرد خود را در مورد کنترل آسیب های اجتماعی از دست بدهد.

اما در جامعه ما که یک جامعه اسلامی است و تعالیم اسلامی ارزش های خانوادگی را به بهترین وجه بیان کرده و مورد تأکید قرار داده است، نباید شاهد سست شدن پایه های خانواده باشیم. به طوری که بیش از چهار هزار دستورالعمل به صورت مستقیم درباره خانواده و ارزش های حاکم بر آن از طرف معصومان بیان شده است.27

در نتیجه پژوهشی که از 800 کودک بزهکار به عمل آمده، معلوم شد که 65 درصد مادرانشان طلاق گرفته یا در حال جدایی بوده اند. بررسی دیگر نشان می دهد که 88 درصد کودکان مجرم دارای پدر و مادری بوده اند که از هم جدا زندگی کرده و بین آن ها اختلاف نظر و ستیزه وجود داشته است.

در ذیل به برخی عوامل زمینه ساز گرایش فرد به اعتیاد در خانواده اشاره می گردد:

الف. کمبود محبت در خانواده: بسیاری از صاحب نظران در مسئله بزهکاری، کمبود محبت و ضعف عاطفی را ریشه اصلی جرم و انحراف دانسته اند. تحقیقی از غرب درباره بزهکاران نشان داده است که 91 درصد مجرمان در ارتباط با جرم به نحوی دچار مشکل عاطفی بوده اند

فرد در خانواده زمانی که نیازهای عاطفی اش برآورده نشود، مجبور می شود دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. در این زمان است که شکارچیان از این موقعیت ها سوء استفاده می کنند و با ارتباط عاطفی دروغین افراد را به سوی انحراف می کشانند.

ب. افراط در محبّت: زیاده روی در محبت نیز خود مانند کمبود محبت اثر منفی بر تربیت فرزندان دارد، به نحوی که فرزند همیشه متکی به پدر و مادر می باشد و هیچ گاه احساس استقلال و بزرگمنشی نخواهد کرد. زمانی که چنین فردی وارد جامعه شود و در این موقعیت از محبت های پدر و مادر به دور باشد، احساس کینه و عقده جویی می نماید و برای جبران این مسئله دست به هر خلافی خواهد زد.

ج. تبعیض بین فرزندان: این مسئله نیز یکی دیگر از مواردی است که فرد در خانواده احساس حقارت و حسادت می نماید. توجه نکردن به این امر خود می تواند زمینه اعتیاد در اعضای خانواده را ایجاد نماید.

د. محدود کردن فرزندان: همان گونه که آزادی بی حد و حصر منجر به گرایش فرد به انحرافات اجتماعی می شود، محدود بودن نیز می تواند عامل گرایش فرد به انحرافات اجتماعی باشد; زیرا از سویی، محدود بودن منجر به فعال شدن حس کنجکاوی فرد و از سوی دیگر، منجر به بروز مشکلات عاطفی می شود. کنترل بیش از حدّ فرزندان سبب می شود که فرد وابسته به کنترل خارجی (زور) باشد; یعنی تا زمانی که از طریق اعمال زور رفتارش تحت کنترل است دست به عمل منحرفانه نمی زند، اما به محض اینکه کنترل والدین ضعیف شود و یا والدین به دلیل اشتغالات فرصت کنترل را نداشته باشند، خود را رها می یابد و به رفتارهای انحراف آمیز روی می آورد; زیرا از کودکی حس کنترل درونی (وجدان) او خاموش بوده و همیشه به کنترل خارجی و احتمالا زور وابسته بوده است.

هـ. اعتیاد یکی از اعضای خانواده: افرادی که در خانواده های معتاد زندگی می کنند، ترس و قبح معتاد شدن برایشان از بین رفته است و عادی شدن مصرف مواد در خانواده موجب سهولت گرایش دیگر اعضا به مصرف مواد مخدر می شود.اگر پدر و مادر در خانواده معتاد باشند اعتیاد آن ها از یک سو، کنترل و تسلط آن ها را بر فرزندان کاهش می دهد و از سوی دیگر، عامل انتقال این عادت به فرزندان می شود. البته گاهی اوقات برخی فرزندان به دلیل انزجار از رفتار پدر و مادر و عبرت گرفتن از آن ها، از این صفت دوری می جویند، اما چنین والدینی در گرایش به اعتیاد فرزندانشان نقش مؤثر دارند.

نتایج تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از معتادان در خانواده، افراد معتاد، از قبیل پدر، مادر، پدربزرگ و... داشته اند.

و. رفاه اقتصادی خانواده: در خانواده هایی که رفاه و درآمد اقتصادی زیاد است، روابط انسانی بر اثر کثرت کار و یا سرگرمی ضعیف می گردد. ضعف روابط انسانی نیز به نوبه خود عامل مساعدی برای کشش فرد به مواد مخدر است. بهترین دلیل این مدعا افزایش روزانه درصد معتادان در جوامع صنعتی غرب است که با رشد صنعت، روابط انسانی ضعیف تر می گردد.همچنین افرادی که درآمد بیش از حد دارند موقعیت و زمینه مساعدتری برای شرکت در کلوپ های شبانه و یا تفریحات متنوع در داخل یا خارج از کشور دارند و بدیهی است که این قبیل امکانات و تفریحات، زمینه را هم برای مصرف و هم برای فروش مواد مخدر بسیار مساعد می نماید.

«خداوند در قرآن کریم، رفاه طلبی و "اتراف" را به شدت مورد حمله و نکوهش قرار می دهد و آن را عامل مستقیم در ایجاد طغیان، فساد و ظلم و کژی ها معرفی می نماید. همچنین در متون دینی آمده است که رفاه طلبی و زندگی مرفّهانه سبب طغیان در برابر خداوند، سیطره شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و کافران، لذت گرایی، غرق شدن در کامیابی ها و نیز اقدام به کجروی ها می شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در فرازی می فرمایند: من از ثروت بیش از حد، بیش از فقر برای شما هراسان هستم و آن را موجب هلاکت و سقوط می دانم، و نیز امام علی(علیه السلام) فزونی ثروت را مایه هلاکت، طغیان و فنا دانسته است.»31

ز. بی سوادی یا کم سوادی والدین: تحصیلات پایین یا بی سوادی نقش مهمی در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین در حریم خانواده و تربیت فرزندان دارد. بی سوادی و کم سوادی عامل بسیاری از مسائل، مشکلات، نارسایی های اجتماعی و انحرافات است. روشن است که پدر و مادر باسواد بسیار بهتر و با دید باز نسبت به دنیای پیرامون، مسائل و مشکلات خانواده را حل می کنند. والدین تحصیل کرده با روش های علمی و منطقی می توانند فرزندان را کنترل نمایند. آنان اغلب به دلیل آگاهی و شناخت مسائل و نیاز زندگی خود، شرایط مادی و معنوی و عاطفی مناسبی را برای فرزندان ایجاد می کنند. حال آنکه، بی سوادی والدین منجر به مسائلی از قبیل: روش های غیرمنطقی در تربیت فرزندان، پی نبردن به نیازهای روانی فرزندان، نپذیرفتن تغییرات در نگرش های جوانان و تأکید بر روش ها و اعتقادات سنّتی خود می شود که تمامی این مسائل موجب می گردند فرد نوعی احساس تنهایی و کمبود نماید و در نتیجه، در پی یافتن همدرد و همدل، به هر شخص و هر موادی روی آورد.

غالب تحقیقات نشان می دهند که بیشتر معتادان، والدینشان بی سواد و کم سوادند. «پدرِ 64 درصد معتادان و مادرِ 83 درصد آن ها بی سواد می باشند و علاوه بر آن، 51 درصد معتادان خود بی سواد بوده اند و یا دارای تحصیلات قدیمی و ابتدایی هستند. همچنین 40 درصد همسران ایشان نیز بی سواد بوده اند.»

ح. فقر خانواده: فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیده هایی هستند که به نظر بسیاری از صاحب نظران با هم مرتبط می باشند. آنان پدیده های مزبور را در دو طبقه خرد و کلان تبیین کرده اند. در سطح خرد، فقر را معلول ویژگی ها و استعدادهای فردی شخص می دانند و عواملی همچون ضعف جسمانی و اختلالات روانی و بی استعدادی را از جمله مواردی می دانند که در رابطه با ایجاد فقر مؤثرند.

اما در سطح کلان، فقر و انحرافات هر یک معلول تلقّی شده، در یک چرخه علّی و معلولی قرار می گیرند. بر اساس این گونه تبیین ها، مشخص می شود که در سطح نهادها، سازمان ها، روابط اجتماعی و خصایص ساختاری جامعه مشکلی وجوددارد و سبب ایجاد یک معضل در جامعه شده است.

تحقیقات و پژوهش ها در عین حال که مؤید وجود رابطه مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید می نماید. بر این اساس، فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن، به ویژه در زمینه جرایم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیرگذار است. در رویکرد دینی نیز این همبستگی میان فقر و انحرافات اجتماعی مورد تأیید است; بر این اساس، فقر انگیزش روی آوری به کجروی را افزایش می دهد. همچنان که رفاه طلبی و ثروتمند بودن در گرایش فرد به سوی انحرافات اجتماعی، انگیزه ای بسیار قوی می باشد

همان گونه که فقر می تواند فرد را به سوی قاچاق مواد مخدر و اعتیاد بکشاند، خود نیز یکی از عواقب اعتیاد می باشد; یعنی رابطه ای دوسویه بین فقر و اعتیاد وجود دارد، به گونه ای که هرگاه فرد فقیر به دلیل مشکلات مالی به اعتیاد روی آورد، اعتیاد باعث فقر هر چه بیشتر او می شود; زیرا از سویی، مصرف مواد مخدر نیازمند به صرف هزینه می باشد و از سوی دیگر، فرد معتاد ضعیف شده است و اراده کار کردن ندارد.

آمارهای موجود تأییدکننده ارتباط بین اعتیاد و فقر می باشند. به عنوان نمونه، بر طبق آماری که در بین سال های 1371ـ1377 انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که بین تغییرات نسبت خانواده های زیر خط فقر نسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد.34

ط. ستیزه والدین: خانواده، حریم امن و آرامش است. ستیزه و اختلاف در خانواده از علل مهم گرایش افراد به ناهنجاری ها و اعتیاد است. افراد پرورش یافته در خانواده نابسامان و از هم گسیخته زمینه های بیشتری در گرایش به انحراف و اعتیاد دارند. طبق یافته های تحقیقی 44 درصد بزهکاران جامعه ما در خانواده های لاابالی زندگی می کنند. همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شده است که 82 درصد معتادان، ستیزه های خانوادگی را در فرار فرزندان و روی آوردن به اعتیاد مؤثر می دانند.35

زمانی که محیط خانواده، محیط مناسبی برای زندگی نباشد، فرد سعی می کند بیشترین وقت خود را در خارج از خانه صرف نماید و این کار، ارتباط افراد را با شکارچیانی که به دنبال شکار می گردند مهیا می سازد. باید توجه داشت که هر قدر ستیزه های خانوادگی بیشتر باشد، احتمال کشش افراد به طرف مصرف مواد مخدّر و دیگر انحرافات اجتماعی بیشتر است.

راهکارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل خانوادگی:

1. والدین باید ارتباط با فرزندانشان را بهبود بخشند و به آن ها استقلال رأی و دخالت در امر تصمیم گیری بدهد.

2. انتخاب یک مشاور، برای خانواده و گرفتن راهنمایی از او برای ابراز محبت و علاقه به فرزندان و همچنین رفع نیازهای عاطفی آن ها.

3. جلوگیری از بحث و مجادله والدین و تقویت روحیه گذشت و ایثار در خانواده.

4. والدین باید پشتوانه مادی و معنوی فرزندان در موقعیت های شغلی، تحصیلی و... باشند.

5. تمامی خواسته های فرزندان را نباید بدون چون و چرا برآورده ساخت، بلکه اجازه دهند فرزندان سختی زندگی را کمی احساس نمایند تا زمانی که در اجتماع قرار گرفتند و با مشکلی روبه رو شدند، بتوانند با آن مقابله کنند.

6. خانواده ها باید عیوب فردی و اجتماعی فرزندان را به آنان تذکر دهند تا فرزندان کمبودها و نقص های دوران کودکی خود را به دوران بزرگسالی منتقل نکنند و در پی رفع عیوب خود باشند.

7. والدین بین فرزندان خود تبعیض قایل نشوند.

8. توجه و کنترل فرزند از نظر چگونگی مصرف پول و سعی در رفع نیازهای مالی فرزندان در حدّ معقول.

9. نظارت بر وضعیت تحصیلی و شغلی فرزندان و توجه به آن ها در موقع ترک تحصیل و... .

10. تحکیم پایه های اعتقادی و آموزش فرزندان و آشنا کردن آنان با عوارض اعتیاد به جای محدود کردن آنان.

11. اجرای طرح قانونی، که از کودکان بی سرپرست حمایت شود.

12. حمایت از خانواده های فقیر توسط دولت (تقویت مراکزی مانند کمیته امداد امام خمینی(قدس سره)).

13. ایجاد بازار کار برای جوانان و نوجوانان.

14. ایجاد شغل در شرایط خاص برای افراد معتاد، به نحوی که هم جنبه درآمدی برای آن ها داشته باشد و هم اینکه با کنترلوبرنامه ریزی برای آن ها زمینه ترک اعتیاد پی ریزی گردد.

15. از طریق رسانه های همگانی باید برنامه هایی را پخش کرد که بر کانون گرم خانواده تأکید کند و از خانواده با الگوی غربی در برنامه ها انتقاد شود، به نحوی که بر زندگی خانوادگی همراه با محبتوبه حضوروهمدلی والدین تأکید نماید.

علل اجتماعی

از آن رو که انسان طبعاً موجودی اجتماعی می باشد و برای زندگی کردن نیاز به حضور در اجتماع دارد، با یکسری علل اجتماعی روبه رو می گردد که برخی از آن ها در گرایش فرد به اعتیاد مؤثرند.

برخی از علل اجتماعی که در گرایش به سوی اعتیاد زمینه ساز و مؤثر می باشند عبارتند از:

الف. دسترسی آسان به مواد مخدر

در دسترس بودن مواد مخدر علتی می باشد که به همراه علل دیگر زمینه گرایش فرد را به اعتیاد ایجاد می نماید، به گونه ای که اگر در فرد زمینه کجروی وجود داشته باشد و مواد مخدّر به آسانی در دسترس او قرار گیرد، از مصرف و توزیع آن دریغ نمی نماید.

دسترسی به مواد مخدر به عوامل گوناگونی بستگی دارد; از جمله: وضعیت جغرافیایی کشور، استان و محله جغرافیایی، نقش قوانین، نحوه اجرا و قاطعیت قوانین، و برنامه ریزی های مسئولان برای مهار مواد مخدّر.

ب. بیکاری و اعتیاد

عامل بیکاری به طور غیرمستقیم به گرایش فرد به سوی اعتیاد می انجامد. بیکاری از سویی، به فقر شخص و از سوی دیگر، سبب ایجاد بیماری های روانی، افسردگی، ضعف اعتماد بنفس، و از بین رفتن امیدواری می شود که در نهایت، به اعتیاد شخص منجر می گردد. فرد به دلیل بیکاری و نداشتن درآمد آبرومند به خرید و فروش مواد مخدر روی می آورد و برای خود شغلی کاذب ایجاد می نماید. یکی از نتایج اشتغال، فقدان فرصت برای ارتکاب جرم است. بیکاری منجر به افزایش اوقات فراغت فرد می شود و چنانچه برای اوقات فراغت افراد برنامه ریزی های منطقی و مناسبی اتخاذ نشده باشد زمینه گرایش به اعتیاد برای آنان مهیا می شود، چرا که در این فرصت فرد با منحرفان و معتادان آشنا می گردد و به آن ها می پیوندد.

پس می توان نتیجه گرفت که بیکاری یک عامل زمینه ای می باشد که می تواند در کنار عوامل دیگر، مانند فقر، موجب روی آوری فرد به سوی اعتیاد گردد.

ج. نابرابری های اقتصادی و اجتماعی

نابرابری های اقتصادی، اجتماعی جنبه های وسیعی دارد، که نابرابری ها در توزیع منابع مادی، نابرابری در قدرت، نابرابری در حیثیت، نابرابری های جنسی و نژادی را شامل می شود.عامل نابرابری به طور مستقیم منجر به اعتیاد فرد نمی گردد، اما می تواند زمینه ساز فقر و مشکلات عاطفی گردد. از این رو، به طور غیرمستقیم عاملی در گرایش افراد به اعتیاد مواد مخدر محسوب می شود.اختلاف طبقاتی در هر جامعه، به بی ایمانی بیشترین افراد آن جامعه نسبت به شرایط اقتصادی موجود منتهی می شود. همین بی ایمانی نسبت به شناخت اجتماعی در گرایش به اعتیاد تأثیر بسزایی دارد.مطالعات اجتماعی نشان می دهند در کشورهایی که توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمی گیرد، هر روز فقرا فقیرتر و اغنیا ثروتمندتر می شوند، فاصله طبقاتی فزونی می یابد و به علت عدم آموزش های اجتماعی و ضعف فرهنگی و فقدان احساس همبستگی ناشی از مادی گرایی و فردگرایی ـ که از ویژگی های جوامع در حال توسعه است ـ افراد قادر به هدایت درست ستیز علیه این بی عدالتی اجتماعی نیستند. در نتیجه، ارزش های اجتماعی فاقد اعتماد می شوند، نظارت اجتماعی سست می گردد و بزهکاری و تبهکاری عمومیت پیدا می کنند.

 د. نقش محیط جغرافیایی و محل سکونت

نقش محیط جغرافیایی شهر، از جمله شهرهای مرزی که امکان انتقال مواد مخدر به راحتی صورت می گیرد، و نیز محل سکونت در گرایش افراد به اعتیاد نقش بسزایی دارد.در مورد محل سکونت، این مسئله اهمیت دارد که غالب افراد معتاد در مناطق حاشیه ای و مناطق قدیمی که دارای کوچه های پر پیچ و خم و خانه های مخروبه می باشد، زندگی می کنند. واقعیت این است که محیط های آلوده می توانند زمینه مساعد شکوفایی استعدادهای موجود در افراد برای ارتکاب به جرم و اعتیاد را ایجاد نمایند. در این گونه مناطق که اغلب مناطق فقیرنشین می باشند، امکانات رفاهی و مراکزی مانند سینما، پارک و امکانات رفاهی کمتر وجود دارند و جوانان برای گذران اوقات فراغت خود به اجبار به طرف اعتیاد کشانده می شوند. از سوی دیگر، غالباً این گونه مکان ها از طرف نیروی انتظامی کمتر نظارت می شوند. همچنین اغلب روستاییان و مهاجران خارجی در محله های قدیمی، شلوغ و مخروبه ها که از مراکز شهرها به دور هستند اسکان می یابند و به دلیل آنکه این افراد، اغلب شغلی ندارند و در بین مردم شناخته شده نیستند، خیلی راحت و بهتر می توانند به توزیع مواد مخدّر و در نهایت، مصرف آن روی آورند.

هـ. نقش دوستان ناباب

عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار کودکان را در فرایندی قرار می دهد که بیشترین میزان جامعه پذیری به صورتی ناخودآگاه و بدون هرگونه طرح سنجیده ای در آن انجام می پذیرد. گروه همسالان برخلاف خانواده و مدرسه، کاملا حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه می توانند به جستوجوی روابط و موضوع هایی بپردازند که در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است.تقریباً در 60 درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ می دهد.

ارتباط و دوستی با همسالان مبتلابه سوء مصرف مواد، عامل مستعدکننده قوی برای ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد است. مصرف کنندگان مواد برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان سعی می کنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. نظریه همنشینی افتراقی مؤید این دلیل می باشد. در این نظریه، کجروی و انحراف اجتماعی ناشی از آن است که فرد رفتار نابهنجاری را در خلال فرایند جامعه پذیری و یادگیری فراگرفته و آن را از طریق همانندسازی یا درونی کردن ارزش ها، در درون خود جایگزین کرده است و به صورت رفتار بروز می دهد. در این تحلیل، خانواده، دوستان و گروه همسالان بیشترین نقش را برعهده دارند.

گروه همسالان، بخصوص در شروع مصرف سیگار، بسیار مؤثرتر است. بعضی از دوستی ها صرفاً حول محور مصرف مواد شکل می گیرد.

در پایان می توان به عواملی چند در گرایش به اعتیاد اشاره کرد :

ـ نقش توسعه صنعتی و مهاجرت و حاشیه نشینی;

ـ نقش ضعف اجرای قوانین و مقررات;

ـ نقش بی سوادی و عدم آگاهی فرد;

ـ نقش زندان و عدم تأثیر آن;

ـ نقش وسایل ارتباط جمعی.

راهکارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه عوامل اجتماعی

1. ایجاد روحیه امر به معروف و نهی از منکر و همدلی بین مردم، به نحوی که در مواقع دیدن توزیع مواد مخدر در جامعه، مسئولان را در جریان امر قرار دهند.

2. ایجاد زمینه اشتغال برای همه اقشار جامعه.

3. ارتقای فرهنگی افراد جامعه از طریق ارتقای سطح آموزش.

4. کنترل شدید مرزهای کشور.

5. توجه به امکانات مورد نیاز مردم ساکن محیط های دورافتاده و پایین شهر، و ایجاد امکانات رفاهی، تفریحی (سینما، استخر، شهربازی و...) که متناسب با نیاز و وضعیت مردم آن مناطق باشد.

6. نظارت هر چه بیشتر مأموران انتظامی در مناطق پایین شهر و دورافتاده.

7. ایجاد امکانات رفاهی و مشاغل مورد نیاز روستاییان در روستاها برای جلوگیری از مهاجرت آن ها به شهرها.

8. مبارزه شدید با قاچاقچیان مواد مخدر و برخورد اصلاحی با معتاد.

9. قاطعیت در اجرای قوانین و مبارزه با مواد مخدر.

10. جداسازی معتادان در زندان ها از بقیه مجرمان.

11. تشکیل ستادهای هماهنگ با یکدیگر در موردمبارزه با مواد مخدّر، که تحت نظارت یک واحد خاص و مشخص باشند.

12. آگاه سازی خانواده ها در زمینه های علایم فرد معتاد و عوامل گرایش فرد به اعتیاد، نحوه تهیه و محل مصرف مواد، موارد شایع در منطقه زندگی، و عوامل و موقعیت هایی که سبب مصرف مواد می شود، تا از این طریق خانواده ها بتوانند از اعتیاد اعضایشان خودداری نمایند.

13. نمایش دادن دوستی های ناباب و عواقب حاصل از آن، از طریق فیلم و رسانه های دیگر.

14. حمایت از دانش آموزان معتاد و تربیت و اصلاح آنان، به منظور بازگشت به جامعه.

15. شناسایی کانال های ارتباطی و روش های جذب افراد به اعتیاد و طرز نفوذ میان نوجوانان.

16. تلاش صدا و سیما برای بیان عواقب اعتیاد به مواد مخدّر از طریق ساختن فیلم، میزگرد، جلسات مشاوره ای و... .

17. نمایش دادن فیلم ها و سریال های سازنده که رابطه دینداری و دوری از اعتیاد را مشخص می سازد.

مصرف مواد مخدر صنعتی اختلالات روانی زیادی به همراه دارد

نتیجه تصویری برای مصرف مواد مخدر صنعتی اختلالات روانی زیادی به همراه دارد

 مصرف شیشه و مواد مخدر صنعتی قطعا اختلالات روانی به همراه دارد گفت:از سال 83 تا کنون مصرف شیشه در کشور افزایش یافته و منجر به افزایش اختلالات روانی شده است .

ماده شیشه در بلند مدت ایجاد جنون و بدبیینی ایجاد می کند و توهم زا است ، پرخاشگری و هذیان گویی عارضه برجسته استفاده از شیشه است . 

مصرف کوکایین هم با اختلالات روانی همراه است ، این ماده مخدر هم در حال رواج است، مصرف ال اس دی هم در بین مصرف کنندگان جوان دیده شده است، این مواد صنعتی سلامت جامعه و طیف جوان را تهدید می کند . جنگ،زلزله، تصادفات و حوادث مختلف می تواند موجب بروز بیماری روانی و ابتلا به اعتیاد به مواد مخدر شود، آسیب های روانی، ذهن آگاهی و درمان های فردی و گروهی در این کنگره بررسی می شود . 

 سالانه حدود 30 هزارنفردرتصادفات رانندگی در کشورمان جان خود را از دست می دهند، حدود پنج تا 6 درصد از این تصادفات مربوط به استان فارس است بنابر این بازماندگان این 6 درصد تصادفات رقم قابل توجهی را شامل می شود که ممکن است در معرض آسیب های ناشی از ترومای روانی قرار گیرند یا به دام اعتیاد گرفتار شوند : اعتیاد یک بیماری روانی است ، فرد معتاد با تاکید بیمار است ، برخی از بیماری های روانی درمان نشده نیز می تواند منجر به اعتیاد شود، افسردگی ها و کودکانی که دچار بیش فعالی هستند در معرض ابتلا به اعتیاد در بزرگسالی هستند، شکل گیری شخصیت های ضد اجتماعی و اختلال رفتاری و مقابله ای نیز در این افراد دور از ذهن نیست . اعتیاد قابل درمان است، ترک اعتیاد بین 5 تا 20 درصد در یکسال در مجامع علمی ترک اعتیاد گزارش شده است، ارائه روش های درمان های نگهدارنده تا 70 درصد برای معتادان قابل ترک است ، در استان فارس اکنون 17 هزار نفر معتاد تحت درمان نگهدارنده هستند . 

 فراوانی بیماری های روانی در کشور بین 20 تا 30 درصد گزارش شده است شایع ترین این بیماری ها افسردگی ، اضطراب است ، این بیماری ها در زنان بیشتر از مردان است، در سنین کودکی بیماری های رفتاری و روانی در پسر بچه ها و بعد از بلوغ در دخترها بیشتر است . 

آلمان را از جمله کشورهایی دانست که در درمان اعتیاد در جهان موفق عمل کرده است و از این رو در این کنگره علمی از تجارب متخصصان آلمانی بهره گیری می کنیم . 

بیماری های اعصاب و روان ناشی اختلالاتی است که در تنظیم مواد شیمیایی مغز ایجاد میشود و به طبع آن برخی از مسیر های عصبی که مانند مدارهای الکترونیکی عمل می کنند، کارایی خود را از دست میدهند. با مصرف دارو و یا انجام مشاوره و به ویژه توام شدن درمان دارویی و غیر دارویی سیستم اعصاب و مدارهای الکترونیکی آن کار طبیعی خود را بدست میآوردند و بدنبال آن بیمار احساس کاهش اضطراب، افسردگی، افکار مزاحم، کاهش توهم، بهبودی خواب و اشتها را بدست خواهد آورد.

مواد مخدر اثراب مخربی بر کار کرد مدار هایی الکترونیکی مغز دارد. با مصرف مواد موقتا بیمار احساس خوبی بدست اورده و علایم بیماریهای اعصاب تخفیف می یابد ولی در دراز مدت نه تنها بیماری روانپزشکی بهبود نیافته بلکه بیماری دیگری به نام اعتیاد نیز دچار شده است.نقش مصرف مواد مخدر در درمان بیماری های اعصب به اثر قرص های مسکن در درد ناشی از عفونت دندان شباهت دارد. با مصرف قرص مسکن درد موقتا ساکت می شود ولی میکروب و عفونت مربوط به آن پیشرفت می کند و ریشه دندان را میپوساند.در صورتیکه فرد فقط دچار بیماری اعصاب مانند افسردگی باشد میتوان آن را در مدت ۵/۱ تا ۳ ماه مهار کرده و بهبود بخشید. در صورتیکه افسردگی با اعتیاد توام باشد در این صورت باید راهکار دو گانه ای به کار گرفت. اینک بیمار با دو بیماری مواجه است، افسردگی و اعتیاد .حدود ۶۰% بیماران معتاد به مواد مخدر دچار یکی از اختلالات روانپزشکی می باشند که شایعترین آن افسردگی است.مصرف مواد روانگردان خود باعث تشدید بیماری اعصاب می گردد. اگر در مراحل اولیه فشار افکار بیمار گونه با مصرف مواد کمتر شود، با معتاد شدن بیمار نه تنها این افکار و افسردگی کمتر نمی شود بلکه باعث عمیق تر شدن آنها نیز خواهد شد.

در این حالت بیمار هنگامی به درمان مراجعه میکند که هم از وجود بیماری اعصاب رنج میبرد و هم از ادامه عتیاد خسته شده است.برخی از مواد روانگردان خود باعث علایم جدید روانی و یا تشدید آن می شوند.

الکل: بسیار کسانی که به الکل اعتیاد پیدا نموده اند، پس از مدتی دچار تکه تکه شدن خواب، کاهش کفایت خواب، ااختلال نعوظ در مردان و کاهش حافظه می گردد.

تریاک: اعتیاد به آن منجر به تشدید افسردگی، اختلال در میل جنسی و اختلال در خواب میشود

حشیش: مصرف آن باعث بروز توهم، بیخوابی، اضطراب، حملات اضطرابی پانیک و در دراز مدت آتروفی مغز و ایجاد بی انگیزگی عمومی می شود. حشیش در کسانی که دچار بیماری دو قطبی و اسکیزوفرنیا هستند باعث تشدید علایم و عود بیماری می گردد.

مواد محرک: مانند شیشه، کوکائین، قرص های اِکس باعث بروز توهم، هذیان، بیخوابی، رفتارهای خطرناک، رفتارهای تهاجمی و پرخاشگری، بیقراری و بیخوابی میشوند.

مصرف این مواد منجر به تشدید علایم دو قطبی، اضطراب و اسکیزوفرنیا و عود سریع آن می شود

زمینه های روانی اعتیاد

نتیجه تصویری برای زمینه های روانی اعتیاد

 هر ماده‌ای که پس از واردشدن به درون ارگانیزم بتواند بر یک یا چند عملکرد از عملکردها تأثیر بگذارد ماده مخدر است.در سال1950 سازمان ملل اعتیاد را تعریف کرد: اعتیاد به مواد مخدر عبارتست‌از مسمومیت تدریجی یا عادی که به‌ علت استعمال مداوم یک دارو اعم از طبیعی یا ترکیبی ایجاد می‌شود و به حال شخص و اجتماع زیان‌آور باشد.معتاد به‌ کسی می‌گویند که درنتیجه استعمال متمادی دارو در بدن وی حالت مقاومت اکتسابی ایجاد شود، به شیوه‌ای که استعمال مکرر آن موجب کاسته شدن تدریجی اثرات آن می‌گردد از این‌رو پس از مدتی شخص مقادیر بیشتری از دارو را می‌تواند بدون بروز ناراحتی تحمل کند و درصورتی که دارو به بدن وی نرسد اختلالات روانی و فیزیکی موسوم به سندرم محرومیت در او ایجاد می‌شود.

مراحل اعتیاد

مرحله آشنایی: در این مرحله شخص در اثر مسامحه یا تشویق دیگران یا میل به انجام یک کار تفریحی با مواد مخدر آشنا می‌شود.

مرحله میل به افزایش مواد: در این مرحله بدن هر روز به مواد بیشتری نیاز پیدا می‌کند بعداز مدت‌ها استفاده مرتب از موادمخدر شخص دچار شک و تردید شده برای رهایی از آن با خود دست به مبارزه می‌زند.

مرحله اعتیاد: در این مرحله شخص سرانجام به مرحله اعتیاد واقعی می‌رسد که اگر مواد مخدر کم یا بدون رعایت ترتیبات لازم ناگهان قطع شود نشانه‌های سندرم محرومیت بروز می‌کند.

اگر مصرف روزانه معتاد متوقف شود و از  10 تا 12 ساعت تجاوز کند به عوارض جسمی و ناراحتی‌های عصبی، اضطراب، بیقراری، عطسه، ریزش مکرر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی، فشار شدید در ستون فقرات، دل درد، دل‌پیچه، بی‌اشتهایی، استفراق مکرر، لاغر‌شدن و کم‌شدن وزن مبتلا می‌گردد. اگر به‌چنین فردی 2 یا 3 روز مواد مخدر نرسد اعتیادش از بین می‌رود زیرا نرسیدن مواد به بدن عارضه دارد ولی مرگ‌ومیر ندارد.

معتادان از لحاظ عاطفی نابالغ، عصیانگر، بیقرار و دارای احساسات خصومت‌زا هستند. همچنین اینان افرادی مضطربند که احساس بی‌کفایتی و تنهایی می‌کنند. همچنین شخص معتاد پیش از آنکه تعادل جسمانی خود را از دست بدهد تعادل روانی خود را تا رسیدن به دارو از دست می‌‌دهد.

عوامل مؤثر در اعتیاد

در رابطه با اعتیاد شخص، اولین مرحله وجود مواد مخدر و دوستان ناباب است. وجود این دو عنصر به‌قدری محسوس است که در زندگی بیش از 85درصد معتادان به‌وضوح دیده شده است.

سیگار و اعتیاد

در سال  1975 سازمان بهداشت جهانی دخانیات(سیگار) را در ردیف سایر اعتیادها ذکر کرد. نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که آن امر به‌واقع برای سیگاری‌ها مسلم است و اکثریت آنها سعی دارند منکر آن شوند حالات خماری و نشئه دقیقاً و به‌صورت ملایم‌تری در سیگاری‌ها مشهود است. شتاب و اضطراب برای به‌دست آوردن سیگار، تحریک عصبی، اضطراب، سردرد و گیجی که در سیگاری‌ها به‌هنگام نیاز به مصرف به‌وجود می‌آیند و احساس آرامش و راحتی که بلافاصله پس از کشیدن سیگار در آنها حاصل می‌شود و برطرف شدن آن حالت گیجی همه خود دلیلی بر اعتیاد‌آوری سیگار است. 34درصد معتادان تحت بررسی اظهارداشته‌اند یکی از انگیزه‌های اولین مصرف موادمخدر تکمیل لذت حاصله از سیگار و به‌اصطلاح تست آن بوده است.همچنین سیگار در مصرف حشیش و ماری‌جوانا نقش حامل را بازی می‌کند. جالب‌ترین جمله را یک معتاد تحصیلکرده بیان کرده است، سیگار نقش رابط معرف و واسطه آشنایی انسان و مواد مخدر را به‌عهده دارد.لازم است به این نکته اشاره شود همه معتادانی که قبلاً سیگار کشیده‌اند و همچنین 95درصد از افراد سیگاری که به مدرسه می‌رفته‌اند در مسیر خانه به مدرسه یا کوچه با سیگار آشنا شده‌اند و بقیه دارای پدر و مادر سیگاری بوده‌اند.اکثریت افرادی که ترک سیگار می‌کنند پس از چند ماه نه به سبب ادامه اعتیاد به دخانیات بلکه به‌علت تغییر نیافتن مسائل و تنش‌های زندگی و اینکه هنوز راه‌حل جایگزینی نیافته‌‌اند.

شهرت کاذب و دروغین مواد مخدر

شهرت مواد‌مخدر از قدیم برای استعمال آن دلیلی موجه بوده است. به‌طوری که هم‌اکنون نیز استعمال حشیش از سوی جوانانی که تنوع‌طلب و آزاد (از نظر خانواده) و در جست‌‌وجوی شادی و ایجاد هیجانات هستند بیشتر دیده می‌شود و این به‌علت شهرت کاذبی است که برای این ماده‌مخدر مطرح شده است.

علل دیگر

همچنین در پاسخنامه‌ها به ‌صورت پراکنده به ‌علل و دلایل دیگر نیز اشاره شده است. نظیر برخی بیماری‌ها (کم‌خوابی، بیماری‌های صعب‌العلاج- ناکامی) و یا نارضایتی‌ها و تبعیض، ناسازگاری‌ها و اختلالات زناشویی و خانوادگی، فراوانی ثروت و برخی دیگر فقر، اشتغال به مشاغل خاص بخصوص رانندگی وسایل نقلیه سنگین و دیگر موارد را در گرایش خود به‌سوی مواد مخدر مؤثرتر دانسته‌اند.

وجود همسران ناسازگار یعنی زنان بهانه‌گیر، بدرفتار، متوقع، نامناسب و غیرصمیمی نیز در اعتیاد شوهران تأثیر زیادی داشته است. چنانچه شوهران این زنان در خانواده اصلی با کمبود محبت و مسائل دیگر مواجه بوده و از نابسامانی‌های دیگر متأثر باشند و در کنار همسر به آرامش و امنیتی که نیاز دارند نرسند، به اولین دعوت پاسخ گفته و مشتری صحنه گسترده اعتیاد خواهند شد به‌طوری که براساس یافته‌های تحقیق، 85درصد مردانی که پس از ازدواج به اعتیاد کشیده شده‌اند به‌واسطه داشتن همسران نامناسب که توقع آنها را درحد نیاز برنیاورده‌اند به سوی اعتیاد رفته‌اند.

نتیجه کلی بررسی علل اختصاصی اعتیاد در ایران نشان می‌دهد. قوی‌ترین نقش مستقیم در وهله اول معاشرت با دوستان ناباب و معتادان و در وهله دوم وجود و وفور و ارزانی موادمخدر و سهولت دسترسی به آن و در وهله سوم خانواده بی‌بند‌وبار، پراولاد، لاابالی، بی‌توجهی و سردی محیط‌خانه می‌باشد که کلیه معتادان به اشکال مختلف به این موارد اشاره کرده‌اند.

مسائل روانی اعتیاد و معتاد

معتادان برای رهایی از فشار و ناراحتی‌های ذهنی و جسمی خود به غلط ماده مخدر را تنها وسیله کاهش یا تخفیف می‌دانند، مخصوصا چون پس از مصرف موادمخدر، در رویا آرزوهای خود را برآورده شده می‌بینند و در یک «بهشت خیالی» دردهای خود را درمان شده احساس می‌کنند، به مصرف آن ادامه می‌دهند و رفته رفته معتاد می‌شوند و این باعث می‌شود در نزد فرد معتاد ترس، وحشت و بزدلی جانشین شجاعت و شهامت و از خود گذشتگی شود و چون نسبت به  کار و شغل بی‌اعتنا می‌شوند ناچار برای به دست آوردن موادمخدر به کارهای غیر شرافتمندانه‌ نیز روی می‌آورند.در زمینه مسائل روانی اعتیاد و معتادان، محققان دو نظریه ابراز داشته‌اند: یکی از این نظریه‌ها فرد معتاد را فردی بیمار و پیسکوپات (روان پریش) می‌دانند و نظریه دوم فرد معتاد را انسانی حساس، ضعیف و زود رنج می‌دانند. حال به بررسی این دو نظریه می‌پردازیم:

معتادان یا بیماران پسیکوپات

معتادان بر طبق تشخیص و طبقه‌بندی انجمن روانپزشکان آمریکا در گروهی قرار می‌گیرند که دارای اختلال منش هستند.

تحقیقی که به عنوان نمونه درباره یک گروه 42نفری قاچاقچیان و معتادان در زندان قصر به وسیله تست چند وجهی شخصیت به عمل آمده نشان می‌دهد که بیش از 83درصد محکومان( 35مورد از 42 مورد) دارای شخصیت پیسکوپات بوده‌اند.پیسکوپات‌ها در فهم و قبول ارزش‌های اخلاقی ناتوان هستند و در نتیجه از اوامر اجتماعی سرپیچی می‌کنند و به هدف‌های اجتماعی توجهی ندارند. چون فراخود در آنها رشد نیافته است، تاریکی تمام وجدان آنها را فرا گرفته و بدون احساس گناه یا شرم یا اضطراب، دست به اعمال ضداخلاقی و اجتماعی می‌زنند.پسیکوپات‌ها رفتاری کودکانه و خود کامه دارند، چون اسیر بیماری خود پرستی هستند. هیچ حقوقی برای دیگران نمی‌شناسند با محیط نمی‌توانند توافق کنند و در برقراری رابطه صحیح عاطفی ناتوان هستند. آنها فوق‌العاده خود خواه هستند و تن به مسئولیت نمی‌دهند. به قیود اجتماعی بی‌اعتنا هستند و نمی‌توانند به طور مستقیم عهده‌دار شغلی شوند، در مدت کوتاهی تغییر شغل می‌دهند زیرا سازگاری اجتماعی ندارند. پسیکوپات‌ها قادر نیستند از لذات آنی برای سودهای آتی چشم‌پوشی کنند. همیشه در زمان حال زندگی می‌کنند و به گذشته و آینده توجهی ندارند.آنان در برقراری روابط صحیح اجتماعی ناتوان هستند در دوستی ناپایدار و محبت و خشم برای آنها یکسان و در برابر دردها و بدبختی دیگ‌ران بی‌اعتنا می‌باشند. 

افراد پسیکوپات‌ به دلیل عدم رشد شخصیت روانی خود رفتاری مخالف نظم و آرامش جامعه در پیش می‌گیرند که در نتیجه با خشم و کینه اجتماعی روبه‌رو می‌شوند و از این بابت غرامت سنگینی را می‌پردازند و با آنکه از هوش طبیعی و گاهی سرشار برخوردارند بین سطح هوشی و رشد اخلاقی آنان فاصله عمیق و مغایرت شدید وجود دارد.

تاثیر مخدرها بر افراد پیسکوپات

داروهای مخدر در پیسکوپات‌ها نخست شور و هیجان ایجاد می‌کند و پس از مدتی که مصرف آن ادامه یافت نفوذ آرام کننده‌ای در آنها دارد و از شدت تعدی و تجاوز آنها می‌کاهد و در نتیجه گرفتاری‌های آنان را کمتر کرده زندگی پرآشوبشان را ملایم‌تر می‌سازد. این گروه از معتادان مایلند که تا سر حد توانایی خود داروی مخدر استعمال کنند، به همین جهت دسته‌ای از معتادان را تشکیل می‌دهند که بزرگترین مشکلات روانی درمان را در راه مبارزه به وجود می‌آورند.

نه فقط پیسکوپات‌ها (روان‌ رنجورها) به شدت مستعد معتاد شدن هستند بلکه از میان دسته دیگری از بیکاران روانی که دچار روان نژندی (خوروز یا بیماری عصبی) هستند و از نظر روان‌پزشکان گروه روان‌نژند را تشکیل می‌دهند نیز به موادمخدر روی می‌آورند. 

حال آیا این بیماران روانی یا دارای اختلال منش و انحراف اخلاقی می‌توانند مسئولیت خانوادگی، اجتماعی و ملی را به عهده گیرند؟

جواب، منفی است زیرا معتادانی که باعث از هم پاشیدگی کانون خانواده می‌شوند مسلما از افراد پیسکوپات هستند که مردمی آشوبگر و مزاحم و متعدی‌اند و نه دنیا را دوست ندارند و نه هیچ‌کس در آن را.

معتادان یا افرادی با روحی لطیف و حساس

انسان‌های حساس و ضعیف‌النفس بیش از دیگران در معرض اعتیاد قرار دارند و در واقع یکی از دلایل اعتیاد، حساسیت روانی و ضعف روانی بیش از حد است. زیرا این گونه افراد قادر نیستند در مقابل فشارهای روانی (استرس‌ها) و ناملایمات- که در اثر مشکلات زندگی یا اتفاقات دیگر در مسیر زندگی‌شان پیش می‌آید- واکنش عادی نشان ‌دهند و در نتیجه در موارد بسیاری به اعتیاد کشیده می‌شوند.این‌گونه افراد ممکن است در ظاهر خود را خوددار و قوی نشان دهند اما باطنا به علت هیجانات، ناآرام بوده و شدیدا به عشق و محبت نیاز دارند. در ایجاد رابطه نزدیک با افراد دیگر ممکن است مشکلاتی داشته باشند و تشخیص دهند که موادمخدر با ایجاد آرامش و اطمینان به ایشان کمک می‌کند و احساس تنهایی و ناامنی‌ آنان را به آرامش مبدل می‌کند.بررسی‌ها نشان می‌دهد همه معتادان انسان‌هایی ظریف، حساس و زود رنجی هستند. این امر در تمامی معتادان تحت بررسی مشهود بود. بنابراین کسانی که دارای روانی ضعیف و به قول خودشان لطیف هستند، بیشتر در خطر گرایش به اعتیاد قرار دارند.بارزترین خصیصه روانی قابل ذکر در معتادان، (خودشیفتگی) یا (نارکوسیست) شدیدی است که در همه آنها وجود دارد.انسان‌های حساس نسبت به مسائل اطراف خود، توجه بیشتری دارند و همچنین مسائل، آنها را بیشتر از دیگران می‌آزارد. این قبیل افراد متاسفانه واکنشی که در قبال مسائل و مشکلات دارند درونی و ذهنی است. در مقابل امری که چندان مشکل و ناراحت‌کننده نیست سریعا و در حد زیاد ناراحت، عصبانی و آزرده می‌شوند و به صورت منطقی با آن برخورد نمی‌کنند.

آنها می‌خواهند همه مسائل، طبق میل آنها و یا خواسته آنها باشد و اگر در مسئله‌ای چنین وضعیتی نباشد موجب رنجش آنها می‌شود. اگر این افراد می‌توانستند به صورت منطقی با مسئله برخورد کنند و آن را پذیرفته و یا رد کنند، مشکلی نبود ولی اینچنین نیست، اکثر آنها مطلق‌گرا بوده و مسائل را از یک بعد آن هم خویشتن‌خواهی و خویشتن‌بینی می‌‌نگرند. حد نهایت چنین حالتی را پیسکوپات( روان رنجور) می‌گویند. برابر بررسی‌های به عمل آمده رابطه مستقیمی بین شدت این حالت و افزایش استعداد برای اعتیاد وجود دارد. بیماری‌های عصبی، سرخوردگی‌ها و مشکلات روانی و حالت ناشی از آنها نظیر اضطراب در موارد بسیاری موجب اعتیاد می‌شود.

نتیجه بررسی‌ها حاکی است، زندگی قبل از اعتیاد معتادان از دو جهت با مسائل روانی ارتباط دارد: یکی خود فرد و دیگری محیط اطراف او. تمامی  معتادان یا حداقل همه افراد مورد مطالعه، اکثر این خصوصیات را دارا بوده‌اند: حساس، زود رنج، متوقع، مضطرب، پوچ‌گرا، همه چیز را پوچ و بیهوده می‌انگاشته حتی زندگی را بی‌منطق، مطلق‌گرا، بهانه‌گیر، عصبانی و پرخاشگر. این خصوصیات را خود معتادان ابراز داشته‌اند.مسئله دوم محیط اطراف معتاد در زمان قبل از اعتیاد است. منظور محیط روانی اطراف فرد معتاد است. محیط چگونه بوده است؟ آیا آرامش عصبی و روانی وجود داشته؟ به هیچ وجه . معتادان به این سؤال که آیا در خانواده شما آرامش فکری وجود داشته 81درصد پاسخ منفی داده‌اند و نمونه‌هایی از عصبانیت، برخورد خشن و ناهنجار پدران و گاهی مادران و درگیری‌های عصبی متعدد و مکرر، ذکر کرده‌اند.نکته قابل اشاره این است که نباید شخص حساس را در معرض اعتیاد دید، بلکه شخص حساس سریع‌تر تحت تاثیر عوامل و علت‌های زمینه‌ساز اعتیاد قرار می‌گیرد.

چگونگی امر را چنین می‌توان تحلیل کرد که انسان حساس با مسائل، احساسی برخورد می‌کند. نمی‌تواند با مشکلات برخورد صحیح و عقلانی داشته باشد. هرگونه ناراحتی و عدم موفقیت در هر کاری را هرچند کوچک هم باشد برای خود شکستی بزرگ می‌پندارد. خلاصه اینکه قدرت برخورد صحیح با مسائل و امور جاری زندگی خود را حتی اگر بشود به آن نام مشکل را ندارد. به عبارت علمی‌تر قدرت تطبیق با محیط و مسائل اطراف خود را ندارد. چون این حالات رنج و عذاب برای فرد به همراه دارد در موارد زیادی به سوی مواد مخدر کشیده می‌شود. چون آنها لذت را کمتر درک کرده‌اند به همین جهت به هر چیزی که آنها را از غم و غصه بی‌حد و حصرشان برهاند جذب می‌شوند. حال اگر در شرایط لازم قرار گیرند، دوستان ناباب، شرکت اتفاقی یا تشویق در محافل و مجالسی که موادمخدر وجود دارد به آسانی اولین مصرف موادمخدر را آزمایش می‌کنند و دربار اول  در آنها شور و هیجان وافر ایجاد کرده و پس از مدتی از فشار شدید عصبی آنها کاسته می‌شود، چون روزهای نخست احساس آرامش لذت‌بخش را در خود می‌بینند به سرعت دنبال ادامه چنین حالتی هستند تا از افکار مغشوش رهایی یابند. این دسته با سرعت بیشتری نسبت به سایرین آلوده و گرفتار می‌شوند. به همین جهت است که معالجه آنها مشکل‌تر از گروه‌های دیگر است.معتاد دیگری می‌گفت جدایی بین پدر و مادرم و دور بودن از پدر و گاهی دور بودن از مادر و برادرم و ماندن در منزل بستگان و سردرگمی در زندگی و لج‌بازی پدر و مادرم و طلاق آنها از هم و توجه نکردن به فرزندان و آینده آنها و پناه بردن من به دوستان ناباب.

پنج گروه از مردم از یکنواختی زندگی رنج می‌برند:

  • یکی از این گروه‌ها میلیون‌ها نفر بیکاری است که برای یافتن کار حتی امیدی به آینده نیز ندارند. تقریبا در هر یک از این کشورهای به اصطلاح متمدن تعداد روز افزونی از مردان و زنان به سر می‌برند که می‌دانند هیچگاه موفق به یافتن کاری نخواهند شد، از آنجا که جامعه ما گرایش به اشتغال دارد و در آن موقعیت و احترام به خود بسته به داشتن شغل و برخورداری از مقام و قدرت است، عدم اشتغال می‌تواند عوامل بسیار زیانباری را ایجاد کند.
  • گروه دیگر افرادی هستند که تقاضایی برای کار آنان وجود ندارد و اگر کاری نیز داشته باشند بازدهی کافی ندارد و در نتیجه انگیزه‌ای برایشان ایجاد نمی‌کند. تا چند سال پیش تقریبا تمام کارها نیاز به نوعی مهارت داشت. از یک صنعتگر انتظار می‌رفت که انگشتان چابک و دست‌های ماهری داشته باشد. از یک کارمند انتظار می‌رفت که در به کارگیری لغات و محاسبه اعداد مهارت داشته باشد. ولی اکنون ماشین تقریبا در هر گونه ارتباط کاری عامل اصلی شناخته شده است. کار به جای آنکه ارضا کننده و غرور آفرین باشد برای مردانی که می‌توانستند صنعتگری ماهر شناخته شوند، تنها به مراقبت از انبوه ماشین‌هایی که هیچ‌گونه موقعیتی را برای نشان دادن استعداد، غرور و لذت آنان باقی نمی‌گذارد تبدیل شده است.
  • گروه دیگر را مردان و زنانی تشکیل می‌دهد که بنا به تقاضای خود زودتر از موعد بازنشسته شده‌اند ولی همین عده پس از مدتی شکایت از بازنشستگی زودرس خود دارند. زیرا حتی ساده‌ترین کارهایی که به مهارت کمی نیاز دارد، هنوز نوعی قدرت، مفهوم، هدف و تماس اجتماعی را به فرد ارائه می‌کنند.
  • چهارمین گروه دانش‌آموزانی هستند که برای خود آینده‌ای جز سال‌های بیکاری نمی‌بینند. آنان هیچگونه آینده روشنی ندارند، در رؤیا نیز پناهگاهی برای خود نمی‌یابند و آرزوهایشان تحقق نمی‌یابد. بدین ترتیب آموزش در مدارس برایشان بی‌اندازه خسته کننده و غیر قابل تحمل شده زیرا امید خود را از دست داده و دلیلی برای تلاش در راه انجام وظایف تحصیلی که آنان را به جایی نمی‌رساند. نمی‌بینند.
  • بالاخره در میان زنان خانه‌دار افرادی هستند که شاید بیش از هر گروه دیگری در جامعه ما قربانی نظام یکنواختی عصر مدرن شده‌اند. اگرچه آنان ممکن است در خانه‌های راحت و در نواحی خوب شهر زندگی کنند و با مردان مناسبی ازدواج کرده باشند که شغل آنان از بازنشستگی و امتیازات خاص برخوردار است. اما موقعیتی برای ابراز استعدادها و توانایی‌های واقعی خود ندارند.

یکنواختی زندگی برای تمام این افراد نیروی محرک است که بدون وقفه آنها را به سوی اعتیاد می‌کشاند و این شرایط روز است که نوع اعتیاد آنان را تعیین می‌نماید. برای نمونه زن خانه داری که زندگی یکنواخت و خسته کننده‌ای دارد به مصرف داروهای آرام بخش کشیده می‌شود. (مثل بنزودیازپام) . دانش‌آموزی که زندگی کمی برایش یکنواخت شده به استشمام بوی چسب روی می‌آورد و یا اگر در محل زندگی او مصرف هروئین متداول باشد ممکن است معتاد به هروئین شود و مردی که از زندگی تکراری خود خسته شده احتمالا برای هموار کردن آن هرچه بیشتر به طرف دخانیات یا الکل کشیده می‌شود.یک هنرپیشه سینمایی احتمال دارد که به طرف کوکائین کشیده شود، یک معدنچی به آبجو و سیگار گرایش پیدا کند. کوکائین در میان بازرگانان آمریکایی و تمام افراد برجسته، استنشاق چسب در بین کودکان مکزیکی، آرام بخش‌هایی چون گروه بنزود یازپام در میان زنان میانسال در تمام جهان غرب مد شده است. زنان امروز والیوم را به همان دلیل مصرف می‌نمایند که زنان قرن نوزدهم در مناطق فقیرنشین منچستر تریاک مصرف می‌کردند. 

عوارض جبران ناپذیر اعتیاد

آسیب های مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
متاسفانه امروزه در جامعه ما مصرف مواد مخدر خطرناک از قبیل تریاک، هروئین، کوکائین، حشیش یا ماری‌جوانا و ال. اس. دی - مخصوصاً در بین نوجوانان و جوانان - دائماً در حال افزایش است و شبکه بین‌المللی قاچاق مواد مخدر و سوادگران مرگ بی شرمانه دام اعتیاد را در همه جا می‌گسترانند.
مبنای اعتیاد
در اکثر جوامع، جوانان سالم ۱۵ تا ۲۰ ساله‌ای که برای کسب تجربه و یا در اثر معاشرت با دوستان نامناسب و یا معتادان به استفاده از مواد مخدر پرداخته‌اند، بیشترین طیف افراد معتاد را از نظر مبنا تشکیل می دهند. این گروه به علت نداشتن پشتوانه خانوادگی و تربیت صحیح و از روی حس کنجکاوی و همچنین در اثر معاشرت با کسانی که آنها را به استفاده از داروی مخدر تشویق می‌کنند، برای اولین بار مواد مخدر را تجربه نموده و دچار اعتیاد به مواد مخدر می‌شوند.
متاسفانه بسیاری از جوانان به علت احساس درماندگی، ناکامی، عدم کفایت و همینطور برای رهایی از تنهایی و فشار روانی معتاد می‌شوند که رهایی ازاین نوع اعتیاد به سادگی میسر نیست. همچنین، تعداد زیادی از فرزندان طلاق به عنوان کسانی که از تربیت صحیحی برخوردار نیستند به شکل قابل توجهی مستعد گرفتارشدن در دام اعتیاد به مواد مخدر هستند.
اختلالات روانی و اعتیاد
اختلال شخصیتی بیش از همه چیز فرد را در برابر اعتیاد آسیب‌پذیر می‌سازد. علاوه بر این، اعتیاد خود نیز اختلالهای موجود را تشدید می‌کند و این دایره معیوب ادامه می‌یابد. شخص معتاد برای بدست آوردن ماده مخدر دست به اعمال خلاف قانون و اخلاق می‌زند و با آزاد شدن از قید و بندهای اخلاقی مرتکب جنایت نیز می‌شود. به طور کلی شخصیت های روان نژند (دچار سراسیمگی) و نیز روان پریش را می‌توان در برابر اعتیاد بسیار آسیب‌پذیر دانست.
آسیب های مواد مخدر حراست دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات
شخصیت های روان نژند، یعنی کسانی که دارای بیماریهای روانی خفیف هستند. این افراد با علائم ضعف روانی، اضطراب، وسواس، ترس و بی اراده بودن در تصمیم گیری شناخته می‌شوند؛
شخصیت های روان پریش، یعنی کسانی که به علت عدم رشد خُلقی، در سازش اجتماعی دچار اشکال هستند و دارای خلق و خوی متغیر و قضاوت ناپایدار می‌باشند.
مبتلایان به این بیماریها بسیار آسان به مواد مخدر گرایش یافته و در زمره معتادان درمی‌آیند. بدیهی است بسیاری از همین شخصیت ها نیز غیر معتاد باقی می‌مانند.
روان‌پریش ها دارای رفتارهای ضد اجتماعی و اختلال خُلقی هستند و توانایی کافی برای پیروی از قوانین و مقررات را ندارند و روابط آنها با دیگران سطحی است. با آنکه این افراد کم هوش نیستند، اما قادر به تحمل فعالیتهای منظم جسمی و ذهنی نیستند و جا و مکان و کار ثابتی را پذیرا نمی‌شوند. سابقه این افراد نشان می‌دهد که در دوران کودکی، نا‌آرام و مشکل‌ساز بوده و در مدرسه قدرت سازش نداشته و در محیطهای دیگر نیز فاقد سازش اجتماعی بوده‌اند.روان‌پریش های مهاجم که دارای اختلال رفتاری شدید هستند و به انجام اعمال تهاجمی و جنایت و حتی آدمکشی دست می‌زنند از جمله کسانی به شمار می‌آیند که بیش از همه به طرف اعتیاد گرایش می یابند. در عین حال روان‌پریش های نالایق و غیرفعال نیز که معمولاً به دروغگویی، دزدی، تقلب و آزار دیگران می‌پردازند، مواد مخدر را وسیله خوشی و آسایش خود به شمار می‌آورند.
نقش تکنولوژی و تمدن
اگرچه پیشرفتهای تکنولوژی در قرن بیستم سبب تحولات دائمی و نیز پیشرفت همه جانبه ی معیارهای زندگی از جمله بهداشت عمومی گردیده و در بهبود زندگی مردم موثر واقع شده است، اما در عین حال عوارضی چون ترس از تامین آینده و تشویش و اضطراب را نیز با خود به ارمغان آورده است که در بسیاری از افراد منجر به پیدایش کشمکش های روانی شده است.
این افراد مظطربانه و دائماً ازخود می پُرسند: آینده چه می شود؟
این کشمکش‌ها، حتی بیش از محرومیت ها، سبب درهم ریختن مکانیسم های دفاعی افراد می‌شود و از این رو بیماری های روانی ناشی از کشمکش ها و اضطراب ها بیش از بیماریهای جسمی بشر را آزار می‌دهند.
افسردگی با اعتیاد درمان پذیر نیست!
افسردگی روانی یکی از بیماریهای شایع عصر ماست که بر روی خلق و خوی، رفتار و احساس فرد اثر می‌گذارد. از عوارض افسردگی این است که فعالیت، اراده و اعتماد به نفس شخص کاهش می‌یابد و نشانه هایی همچون خستگی، بی‌میلی، بی‌علاقگی، کم‌خوابی و ناامیدی نیز بروز می‌کنند.
در این موارد نشاط، علاقه و همکاری جمعی جای خود را به نگرانی، ناخشنودی و انزواجویی می‌دهد و بیمار با از دست دادن علایق شغلی و اجتماعی و گاه فردی ممکن است به طرف مواد مخدر و قرص های روانگردان نیز گرایش یابد تا شاید آرامش و آسایش بیشتری احساس کند.
افرادی که برای برای گریز از تشویش و اضطراب و فشارهای روانی مواد مخدر و قرص های روانگردان را انتخاب می‌کنند کسانی هستند که از رو به رو شدن با واقعیات عاجزند و به علت احساس عدم کفایت، زندگی خود را از واقعیت جدا کرده و آن را بر پایه ی اوهام و رویا بنا می‌کنند.
نقش خانواده در پیشگیری از اعتیاد فرزندان
بی شک خانواده تاثیر عمیقی در رشد کودک دارد و شخصیت او را پی‌ریزی می‌کند. اگر محیط خانواده سالم باشد کودک مهر و محبت یاد میگیرد و دارای اعتماد به نفس و احساس مسئولیت می‌شود.بررسی های متعدد نشان از آن دارد که اگر کودک مورد توجه خانواده واقع نشود و از خانواده طرد شود و یا باالعکس، اگر بیش از حد مورد توجه و حمایت واقع شود، آماده ی کجروی، ناسازگاری و تجاوز به حقوق دیگران خواهد شد. کودکانی که در محیط خانه پذیرفته نشده‌اند و با محرومیت عاطفی و فقدان مهر مادری روبرو بوده‌اند، محبت و عواطف دیگران را احساس نمی‌کنند و با ترک خانه و مدرسه و ناسازگاری با جامعه، رفتار خصمانه بروز می‌دهند. این افراد فاقد قدرت سازش می‌شوند و سرنوشت خوبی در انتظار آنان نیست.حمایت بیش از اندازه و اغماض بی‌نهایت پدر و مادر نیز سبب می‌شود که کودک بسیار پرتوقع و به اصطلاح لوس و نازپرورده بار آید و در نتیجه به تدریج در سازش با دیگران دچار اشکال شود. چنین فردی به‌عنوان یک موجود ضد اجتماعی طعمه خوبی برای قاچاقچیان مواد مخدر و جنایتکاران به شمار می‌آید. برقراری رابطه صحیح پدر و مادر با کودک سبب می‌شود که رشد شخصیت فرزند سیر طبیعی داشته باشد و از انحراف و کجروی در امان بماند. عواقب خطرناک اعتیاد ایجاب می‌کند که والدین از لحظه تولد، فرزند را موجودی قلمداد نمایند که به سرعت یاد می‌گیرد و رشد شخصیت او منوط به برقراری رابطه صحیح بین همه اعضای خانواده است.
مراقبت مادر و ایجاد رابطه عاطفی او با فرزند به شکلی که به حس استقلال طلبی فرزند لطمه نخورد و همچنین رفتار خردمندانه و همراه با مهربانی پدر به رشد و متعادل شدن شخصیت کودک کمک بسیار زیادی می‌کند. این روش تربیتی حتی در صورت بروز اعتیاد در دوره بلوغ، درمان را آسان می‌سازد و فرزند امکان بازگشت به زندگی سالم را مجدداً به دست می آورد.
آثار و عوارض اعتیاد:
● عوارض جسمی
آلودگی و آسیب پذیر نمودن دندان ها، ملتهب ساختن مخاط دهان، نقصان ترشحات غدد بزاقی، ضعف قوای جسمانی و کاهش شدید وزن بدن، عقیم نمودن مردان و نازائی زنان، تخفیف تمایلات جنسی، اخلال در کار دستگاه عصبی در صورت تداوم مصرف، تنبلی کبد، ابتلا به یرقان و اثرات ناگوار بر دستگاه گوارش، ورم کلیه ها و اشکال در دفع ادرار توام با درد، التهاب مزمن تارهای صوتی، احتمال ابتلا به بیماری های برونشیت مزمن، آسم، سل و تپش قلب، تنگی نفس و دوران سر، خشکی پوست، شکنندگی ناخن ها، خطر ابتلا به انواع سرطان و سکته قلبی و ناشناخته ماندن بیماری های خطرناک به دلیل کاهش احساس درد.
● عوارض روانی
بر هم خوردن تعادل روانی، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، ضعف اراده، از بین رفتن احساس مسوولیت، ایجاد احساسات خصومت زا، بیقراری، عصیانگری، اضطراب دائم و احساس بی کفایتی و تنهایی، اختلال در خواب، بروز انواع بیماری ها و اختلالات روانی.
● عوارض خانوادگی
نابسامانی خانوادگی، محدود شدن روابط خانوادگی، عدم تربیت صحیح فرزندان، خشونت در خانواده، اُفت سطح فرهنگ اجتماعی و اقتصادی خانواده، گسترش طلاق و کاهش آمار ازدواج
● عوارض اجتماعی
مصرف کننده صرف شدن، عدم احساس مسوولیت نسبت به خانواده و جامعه، سطحی و تصنعی شدن روابط اجتماعی و دوری از پیوندهای مستحکم عاطفی، گسترش جرم و جنایت، نشر بیماری های واگیر و خطرناک مثل ایدز و هپاتیت، محروم شدن نسل آینده از تربیت صحیح و ایجاد مشاغل کاذب.
● عوارض اقتصادی
هزینه بالای استعمال موامخدر، هزینه درمان و نگهداری معتادان، کاهش راندمان کار، وقوع آتش سوزی های بزرگ، هزینه های مبارزه با ورود موادمخدر به داخل کشور، هزینه قضات و دادگاه ها در این خصوص، هزینه اجرای طرح های تحقیقاتی و تشکیل سمینارها.