همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

همه چیز درباره اعصاب و روان

همه چیز درباره بیماری های اعصاب و روان و راههای درمان آنها ( نکته مهم: مطالب تنها جنبه اطلاع رسانی دارد و توصیه پزشکی تلقی نمی شوند)

علت و درمان اختلال شخصیت وسواس اجباری

اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) نوعی اختلال شخصیتی است که با افراط در کمال گرایی، نظم و پاکیزگی مشخص می شود. افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری احساس نیاز شدیدی به اعمال استانداردهای خود در محیط بیرونی می کنند.

 افراد دارای اختلال شخصیت وسواسی جبری دارای ویژگی های زیر هستند:

بیان احساسات برایشان مشکل است.

آن ها در تشکیل و حفظ روابط نزدیک با دیگران مشکل دارند.

آن ها افرادی سخت کوش هستند، اما وسواس همراه با کمال گرایی می تواند آن ها را ناکارآمد کند.

آن ها اغلب افرادی عادل، خشمگین و عصبانی هستند.

آن ها اغلب دچار انزوای اجتماعی و دوری از اجتماع می شوند.

آن ها می توانند دچار اضطراب همراه با افسردگی شوند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری متوجه نیستند که طرز فکر کردن و یا طرز رفتار کردنشان اشتباه است بلکه بر این باورند که راه تفکر و انجام کار آن ها تنها راه صحیح است و هر کس دیگری اشتباه است.

اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) اغلب با اختلال اضطرابی که اختلال وسواسی اجباری (OCD) نامیده می شود اشتباه گرفته می شود، با این حال، آن ها یکسان نیستند.

علائم اختلال شخصیتی وسواسی اجباری عبارتند از:

کمال گرایی تا جایی که باعث اختلال در به پایان رساندن وظایف می شود

رفتار جدی، رسمی و خشک و سخت

بسیار صرفه جو در هزینه ها و پول

نیاز شدید به وقت شناسی

توجه شدید به جزئیات

از خود گذشتگی بیش از حد در کار کردن برای تامین هزینه های روابط خانوادگی و اجتماعی

احتکار وسایل فرسوده و بی فایده

ناتوانی در به اشتراک گذاشتن یا محول کردن کارها به دیگران به دلیل ترس از درست انجام نشدن کارها

پایبندی به لیست برنامه ریزی ها

پایبندی سفت و سخت به قوانین و مقررات

نیاز شدید به دستور دادن

احساس خود درست پنداری در مورد چگونگی انجام امور

پایبندی سفت و سخت به قوانین اخلاقی و معنوی

زمانی که نشانه های فوق باعث کاهش توانایی فرد در عملکرد مناسب و ارتباط با دیگران شود، اختلال شخصیت وسواسی جبری تشخیص داده می شود.

اگر مشکوک هستید که همسر، شریک زندگی یا اعضای خانواده ی شما مبتلا به اختلال شخصیتی وسواسی اجباری هستند، به وسواس و رفتارهای اجباری آن ها توجه کنید. افراد مبتلا به اختلال شخصیتی وسواسی اجباری معمولا تمایلی به تغییر رفتارهایشان ندارند. آن ها اغلب دیگران را به عنوان مشکل در نظر می گیرند.

 در صورت وجود علائم زیر به احتمال کمتری فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری است و دیگر اختلالات شخصیتی محتمل تر هستند:

وجود انگیزه های خطرناک

محدود بودن علائم به دو یا سه حوزه ی خاص زندگی است

غیر منطقی یا عجیب و غریب بودن

دلایل اختلال شخصیت وسواسی جبری

علت دقیق اختلال شخصیت وسواسی جبری ناشناخته است. مانند بسیاری از جنبه های اختلال شخصیت وسواسی جبری علل آن نیز هنوز مشخص نشده است. اختلال شخصیت وسواسی جبری ممکن است به علت ترکیبی از ژنتیک و تجارب دوران کودکی ایجاد شود. در بعضی مطالعات موردی، بزرگسالان می توانند تجربه ی اختلال شخصیت وسواسی جبری را در سنین بسیار پایین به یاد بیاورند. آنها ممکن است به داشتن فرزند کامل و بدون عیب و کاملا مطیع، نیاز داشته باشند. این نیاز به پیروی از قوانین، پس از آن به بزرگسالی منتقل می شود.

چه کسانی در معرض خطر بیش تر ابتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری هستند؟

بنیاد بین المللی اختلالات وسواسی اجباری(OCDF) تخمین می زند که مردان تقریبا دو برابر بیش تر از زنان به اختلال شخصیت وسواسی جبری مبتلا می شوند. براساس گزارش مجله ی ارزشیابی شخصیت، بین ۲ تا ۷ درصد از جمعیت مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی-اجباری هستند که همین مسئله این اختلال شخصیتی را شایع ترین اختلال شخصیت جامعه می کند. کسانی که به بیماری های بهداشت روان مبتلا هستند با احتمال بیش تری با اختلال شخصیت وسواسی جبری تشخیص داده می شوند. برای نشان دادن نقش اختلال شخصیت وسواسی جبری در این تشخیص ها، تحقیقات بیش تری لازم است. علاوه بر این، افرادی که مبتلا به اختلال وسواسی اجباری شدید(OCD) هستند بیش تر احتمال دارد که به اختلال شخصیت وسواسی جبری (OCPD) مبتلا شوند.

درمان اختلال شخصیت وسواسی جبری

برای درمان بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیتی وسواسی اجباری، همراهی در درمان توسط همسر یا دوست توصیه می شود. نزدیک شدن به فرد مبتلا به اختلال شخصیتی وسواسی اجباری برای بررسی رفتارهای وی، می تواند بسیار دشوار باشد. درمان های حمایتی برای اعضای خانواده و افراد نزدیک به فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری مفید است. انجمن ها و گروه های پشتیبانی متعددی برای کمک به همسر یا افراد خانواده ی فرد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی جبری یا دارای گرایش به اختلالات وسواسی جبری، وجود دارد. مهم ترین کاری که می توانید انجام دهید این است که رفتارهای فرد مبتلا به اختلال شخصیتی وسواسی اجباری را بخشی از شخصیت وی و یک ویژگی پایدار از آرایش روانی آن شخص، بدانید. قبل از اینکه در مورد خواسته ی او جهت نحوه ی انجام کارها با او بحث کنید، از خودتان بپرسید “آیا این موضوع به اندازه ای مهم است که من بخواهم با وی بحث یا مشاجره کنم؟ ». اگر متوجه شدید که فرد کارهایی را که از شما خواسته تا انجام دهید را دوباره خودش انجام می دهد، زیرا احساس می کند که کار شما دارای استانداردهای منحصر به فرد وی نیست، یا فرد ترجیح می دهد کاری را خودش انجام دهد، شخصا آن را انجام ندهید و این موضوع را به خودتان نگیرید. به یاد داشته باشید که این ویژگی ها بخشی از وجود فرد است و بازتابی منفی در مورد شما نیست.

برای درمان اختلال شخصیت وسواسی جبری، احتمالا درمانگر شما با استفاده از یک رویکرد سه جانبه به درمان شما می پردازد، که شامل موارد زیر است:

درمان شناختی رفتاری (CBT): درمان شناختی رفتاری نوع رایجی از مشاوره در زمینه ی بهداشت روانی است. در طول درمان شناختی رفتاری، طبق برنامه ی منظم با روانشناس خود ملاقات خواهید کرد. این جلسات منظم شامل همکاری با روانشناس و صحبت در مورد اضطراب، استرس یا افسردگی است. روانشناس به شما توصیه خواهد کرد که تاکید کم تری بر کار داشته باشید و در عوض بر تفریح و سرگرمی، خانواده و دیگر روابط میان فردی تاکید بیش تری داشته باشید.

دارو درمانی: جهت کاهش اضطراب در چرخه ی اختلال وسواسی اجباری، پزشک ممکن است مهارکننده ی انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) تجویز کند. علاوه بر مهارکننده ی انتخابی بازجذب سروتونین (SSRI) گروه های پشتیبانی و روانپزشک نیز به شما کمک خواهند کرد.معمولا استفاده ی طولانی مدت از داروها در درمان اختلال شخصیت وسواسی جبری توصیه نمی شود.

آموزش آرام سازی: آموزش آرامش یابی شامل تکنیک های خاص تنفس و آرام سازی است که می تواند به کاهش احساس تنش و استرس و اضطراب کمک کند، این علائم در اختلال شخصیت وسواسی جبری رایج هستند. نمونه هایی از اقدامات آرام بخش توصیه شده عبارتند از یوگا، تای چی و پیلاتس.

پیش آگهی و چشم انداز شخصی با اختلال شخصیت وسواسی جبری بهتر از چشم انداز دیگر اختلالات شخصیتی است. درمان اختلال شخصیت وسواسی جبری می تواند به آگاهی بیش تر شما در مورد نحوه ی تاثیر منفی علائم اختلال شخصیت وسواسی جبری بر دیگران کمک کند. همانند سایر اختلالات شخصیتی، پیدا کردن درمان مناسب شما، پایه و اساس درمان موفق است. درمان شناختی رفتاری می تواند به بهبود توانایی شما برای برقراری ارتباط و همدردی با عزیزانتان کمک کند. احتمال اعتیاد به مواد مخدر یا الکل در اختلال شخصیت وسواسی جبری نسبت به دیگر اختلالات شخصیتی کم تر است.

چه زمانی باید به پزشک مراجعه کرد؟

به طور کلی به سبب اختلالی که بیماری های روانی در زندگی فردی و اجتماعی نه تنها بیمار بلکه اطرافیان وی تاثیر گذار است. لذا برای درمان و مدیریت بیماری های روانی بهتر است به پزشک مراجعه کرد.

اختلال شخصیت وسواسی اجباری چیست؟

نتیجه تصویری برای اختلال اختلال شخصیت وسواس اجباری

شخصیت عبارت است از الگوهای رفتاری مشخص و ثابت که به‌واسطه آن فرد دنیا، دیگران و خودش را از آن طریق درک کرده و ارتباط برقرار می‌کند. اختلال‌های شخصیت الگوهای سخت، غیرقابل انعطاف و ناسازگاری هستند که باعث ایجاد مشکل در روابط اجتماعی و کارکردهای فرد شده و باعث استرس در فرد می‌شوند. این الگوها بر همه جنبه‌های زندگی تاثیر می‌گذارند و با انتظارات فرهنگی دیگران به‌شدت متفاوت هستند.به‌جهت شباهت اسمی، اکثر افراد تمایزی بین اختلال شخصیت وسواسی اجباری با وسواس فکری و عملی قائل نمی‌باشند؛ در حالیکه وسواس، یک اختلال اضطرابی است ولی شخصیت وسواسی یک اختلال شخصیت است. بعضی از افراد دچار اختلال شخصیت، وسواس هم دارند؛ ولکن لزوما دچار وسواس نیستند. تفاوت‌های آنها را می‌توان اینگونه برشمرد:

شدت نشانه‌ها و علائم وسواس در طول زمان تغییر می‌کند، در حالیکه نشانه‌ها و علائم اختلال شخصیت ثابت است.

وسواس به‌راحتی قابل تشخیص است، درحالیکه اختلال شخصیت را به‌راحتی نمی‌توان در فرد تشخیص داد و تنها پس از توضیحات فرد می‌توان به‌وجود چنین اختلالی پی برد.

انگیزه فرد وسواسی برای رفتارهای اجباری، جلوگیری از وقوع یک فاجعه و یا یک اتفاق ناگوار است که آنها تصور می‌کنند در صورت عدم انجام رفتار اجباری، پیش خواهد آمد؛ در حالیکه انگیزه فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری، کامل بودن و عملکرد عالی است.

دلیل فرد وسواسی برای مراجعه به دکتر، رنج و آزاری است که می‌بیند. آنها انگیزه زیادی برای رهایی از تنش‌ها و استرس‌های خود دارند. ولکن دلیل مراجعه فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری، آزاری است که دیگران از رفتارهای او می‌بینند. به‌همین دلیل این افراد معمولاً انگیزه چندانی برای درمان نشان نمی‌دهند. آنها مشکلات ارتباطی زیادی به‌خاطر ویژگی‌های شخصیتی‌شان با دوستان و خانواده خود دارند.

فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری منظم، خسیس، دقیق در امور جزیی و پرتلاش است، ولکن فرد وسواسی لزوماً این ویژگی‌ها را ندارد.

افراد وسواسی به‌خاطر وسواس‌های خود احساس پریشانی می‌کنند و می‌خواهند هرچه سریعتر از آنها رها شوند، ولکن فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری رفتارهای خود را هدفمند، مفید و باعث پیشرفت می‌داند.

تعریف اختلال شخصیت وسواسی اجباری و ویژگی‌های آنها

مشخصه تمام اختلال‌های شخصیت در درجه اول انعطاف‌ناپذیری و سختی در برابر هرگونه تغییر است. ویژگی اختلال شخصیت وسواسی اجباری کمالگرایی، نظم و ترتیب و تمیزی است.

آنها با افزایش سن به دو دلیل دچار اضطراب و افسردگی می‌شوند. اول آنکه آنها به هدف‌های کمالگرایانه‌ای که برای خود تعیین کرده بودند، نمی‌رسند و از سویی دیگر با افزایش سن به‌جهت تحلیل قوا، آنها دیگر مانند گذشته نمی‌توانند با انرژی سابق به‌دنبال اهداف خود بوده و فعالیت کنند.

از شخصیت‌های مشهوری که به این اختلال دچارند می‌توان به‌موارد زیر اشاره کرد:

لئوناردو دی کاپریو

جسیکا البا

جاستین تیمبرلیگ

دیوید بکهام

پنه لوپه کروز

البرت انیشتین

کیتی پری

استیو جابز

رابطه با افراد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری

افراد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری نیاز شدیدی به تحمیل استانداردهای خود به اطرافیانشان دارند و به‌همین دلیل اکثراً با خانواده و دوستان خود دچار مناقشه و تنش می‌شوند. رابطه آنها با مَراجع قدرتی که به آنها احترام می‌گذارند، همراه با احترام بوده و در قبال آنها بدون توجه به نتیجه‌ای که ممکن است به‌بار آورد، کاملاً مطیع هستند و در برابر مَراجع قدرتی که برای آنها احترام قائل نیستند، بسیار مقاومت و سرسختی به‌خرج می‌دهند.افراد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری در ابراز عواطف بسیار ضعیف هستند و ابراز عاطفه در آنها بسیار کنترل شده است و بیان احساسات در حضور دیگران برای آنها بسار سخت است. روابطشان با دیگران جدی و رسمی است و در موقعیت‌هایی که دیگران می‌خندند، خوشحال می‌شوند و ابراز احساسات می‌کنند، آنها شق و رق هستند.

زندگی با آنها دشوار است، زیرا برای فرد دچار این اختلال هیچ کار و رفتاری به اندازه کافی خوب و راضی کننده نیست. دقیق بودن بیش از حد آنها، استانداردهای سطح بالا، مشخص بودن راه و روش انجام هر کار در ذهن آنها و انعطاف‌ناپذیری حتی در باره امور جزئی، زندگی با آنها را بسیار سخت می‌کند. از نظر آنها، یا چیزی عالی است و یا اصلاً به‌درد نمی‌خورد. همه چیز سیاه یا سفید است. ذهن سیاه و سفید آنها باعث می‌شود باور داشته باشند که تنها یک روش برای انجام درست کارها وجود دارد و باقی روش‌ها کاملاً غلط است. به‌همین دلیل آنها در عقاید خود بسیار سرسخت، لجباز و سلطه‌جو هستند و این نوع تفکر در آنها باعث می‌شود روابطشان با دیگران همواره دچار مشکل شود.آنها در ارتباط با دیگران تا زمانی که اطمینان نداشته باشند چیزی که می گویند درست و کامل است، از ترس قضاوت دیگران چیزی نمی‌گویند.

علائم و نشانه‌های اختلال شخصیت وسواسی اجباری

نیاز شدید به کامل بودن و استانداردهای بالا و غیرمنطقی که از خود و دیگران انتظار دارند. آنها به‌عنوان افرادی کمالگرا شناخته می‌شوند. به همین دلیل آنها از سویی تا کاری را مطمئن نباشند، شروع نمی‌کنند و از سوی دیگر کارهای نیمه تمام زیاد دارند؛ زیرا در وسط کار به این نتیجه می‌رسند که نمی‌توانند با استاندارد مطلوبی کار را به اتمام برسانند.کنترلگری زیاد بر روی خود و اطرافیان، روابط بین فردی و محیط. فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی به‌دلیل نیاز درونی شدید به کامل بودن، همه چیز باید تحت نظارت خودش و با استانداردهای او انجام شود، بنابراین کنترلگری زیادی اعمال می‌کند. در صورتی که کارها به روش موردنظر آنها انجام نشود، آنها اضطراب زیادی احساس می‌کنند و اضطرابشان را به‌صورت انتقاد و سرزنش دیگران تخلیه می‌کنند. آنها زمانی که نتوانند محیطشان و یا روابط بین فردی‌شان را کنترل کنند، غمگین و یا عصبانی می‌شوند.توجه زیاد به جزئیات، نظم و قوانین، به‌حدی است که هدف کلی و یا فعالیت اصلی فراموش می‌شود. فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی چنان به درخت‌ها توجه می‌کند که جنگل را نمی‌بیند.چنان برای کار و فعالیت موردنظر خود وقت و هزینه صرف می‌کند که روابط عاطفی و دوستانه خود را فدا می‌کند. آنها هنر لذت بردن از زندگی را بلد نیستند و تمام ذهنشان مشغول مفید بودن و کارآمدی است.

عدم انعطاف‌پذیری درباره استانداردهای اخلاقی، ارزش‌ها و قوانین.

احتکار و یا ناتوانی در دور انداختن چیزهای بی‌ارزش.

حساست و ناخن خشکی در قبال دیگران.

رفتارهای وسواس‌گونه آنها به‌خاطر ترس و نگرانی از ارزیابی و قضاوت منفی دیگران و کامل ندانستن آنها است. این افراد از ترس کامل نبودن و اشتباه دچار اضطراب و حتی وحشت می‌شوند.

میزان شیوع اختلال شخصیت وسواسی اجباری

تخمین زده می‌شود که حدود ۲ تا ۷ درصد از افراد جامعه به اختلال شخصیت وسواسی اجباری مبتلا هستند. درصد زیادی از افراد نیز با وجود آنکه نشانه‌ها و ویژگی‌های اختلال شخصیت وسواسی اجباری را بروز می‌دهند، ولی تشخیص اختلال شخصیت وسواسی اجباری نمی‌گیرند. مردان دو برابر زنان تشخیص اختلال شخصیت وسواسی اجباری دریافت می‌کنند. تشخیص این اختلال در بزرگسالی داده می‌شود و تشخیص این اختلال در نوجوانی و کودکی متداول نیست، زیرا شخصیت کودک و نوجوان هنوز قوام خود را نیافته است و امکان تغییر دارد. اما اگر این تشخیص در کودک یا نوجوان داده شود، باید این ویژگی‌ها حداقل تا یکسال در فرد پایدار بماند.

مانند سایر اختلالات شخصیت، این اختلال نیز با افزایش سن از شدت علائم و نشانه‌های آن کم می‌شود.

دلیل ایجاد اختلال شخصیت وسواسی اجباری چیست؟

به‌طور قطعی نمی‌توان دلیلی را برای اختلال شخصیت وسواسی اجباری ذکر کرد، ولکن تئوری‌هایی را در این زمینه مطرح می‌کنند از جمله:

افراد دچار این اختلال دارای والدین بی‌محبت و سرد و کنترلگر و به‌شدت محافظت کننده می‌باشند. (والد محافظت کننده به‌جهت نگرانی‌های درونی خود از کودک به‌شدت محافظت می‌کند و نباید آن را با محبت بدون شرط یکی دانست).

افراد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری دارای والدین تنبیه‌گر بودند و این کودکان براب انکه تنبیه نشوند یاد گرفته اند تا کامل، بدون نقص و مطیع باشند.

بعضی تئوری‌ها عامل ژنتیک را نیز موثر می‌دانند، ولی هنوز این موضوع کاملاً اثبات نشده است.

فرهنگ و دینی که شخص از آن پیروی می‌کند نیز نقش موثری ایفا می‌کند. فرهنگ‌ها و ادیانی که بسیار سختگیر و اقتدارگرا هستند و تاکید زیادی بر روی کامل بودن دارند نیز در بروز این اختلال موثر هستند. بعضی ادیان کمالگرایی را مورد تشویق قرار می‌دهند.

درمان اختلال شخصیت وسواسی اجباری

درمان اختلالات شخصیتی بسیار دشوار است، زیرا آنها انگیزه‌ای برای درمان ندارند. آنها مشکل را از دیگران می‌دانند و معتقد هستند دیگران بی‌فکر، بی‌نظم و برنامه و بدون هدف هستند. اکثر آنها به اصرار همسر و یا اطرافیان به جلسات درمان می‌آیند. بنابراین صحبت درباره مشکلات و الگوهای غلط رفتاری آنها بسیار دشوار است، زیرا واکنش سخت آنها را باعث می‌شود.گفتگو درمانی، از جمله شناخت درمانی، درمان موثر اختلال شخصیت وسواسی اجباری می‌باشد. هیچ درمان دارویی برای اختلالات شخصیت موثر و مفید نمی‌باشد، زیرا اختلال شخصیت، الگو و سبک نگرش به خود، دیگران و دنیا می‌باشد و از طریق دارو نمی‌توان آنها را تغییر داد. دارو تنها می‌تواند اثرات جانبی اختلالات شخصیت از جمله اضطراب و افسردگی را کنترل کند.از آنجایی که افراد دچار اختلال شخصیت در جذب و فراگیری تغییرات جدید و به‌کارگیری آن در زندگی مشکل دارند و در برابر هر تغییری در الگوی فکری خود و نوع نگرش به دنیا مقاومت می‌ورزند، درمان آنها به‌سختی و تنها با صرف زمان زیاد صورت می‌گیرد. بنابراین لازم است در ابتدا ویژگی‌های این اختلال برای فرد توضیح داده شود و از او خواسته شود تا نمونه‌های آن را در زندگی خود پیدا کند. درباره مزایا و معایب اختلال شخصیت وسواسی اجباری با مراجع گفتگو می‌شود و از مراجع خواسته می‌شود تا آسیب‌هایی که این اختلال به کار، روابط و دیگر حوزه‌های زندگی او وارد آورده است را برشمارد.به بیمار کمک می‌شود تا احساسات مختلف را در خود هر چند اندک شناسایی کند، زیرا ازجمله مشکلات اختلال شخصیت وسواسی اجباری، نامانوسی با عواطف و عدم ابراز عاطفه می‌باشد. به او کمک می‌شود تا به جنبه‌های دیگر زندگی از جمله خانواده، تفریح و روابط بین‌فردی نیز توجه کند و برای آنها وقت بگذارد و تمام زندگی خود را معطوف کار و پیشرفت نکند. او باید درک کند زندگی دارای جنبه‌های متنوعی است و توجه کردن تنها به یک وجه باعث عدم هارمونی در فرد می‌شود. مانند آنکه سر یک کودک بزرگ شود، ولی دست‌ها و پاهای او همچنان رشد نیافته باقی بماند.او باید عمیقاً به حق خود برای اشتباه کردن باور کند و بداند او نیز مانند هر انسان دیگری نه تنها ممکن است، بلکه از جمله حقوق او است که اشتباه کند. پس از آن، این حق را برای دیگران نیز قائل شود. او باید یاد بگیرد چگونه به‌جای آنکه از طریق کنترل کردن دیگران و اتفاقات، اضطراب خود را کاهش دهد؛ مهارت‌های دیگری کسب کند تا اضطراب درون خود را کم کند. او باید اعتماد کردن به دیگران را در انجام کار یاد بگیرد و مهارت تقسیم وظایف را تمرین کند. او باید درک کند که یک اشتباه توسط دیگران فاجعه درست نمی‌کند و بهتر از آن است که از ترس ناقص انجام دادن امور، همه وظایف را خود عهده‌دار شود.از روش‌های آرمیدگی و ریلکسیشن نیز می‌توان برای کاهش استرس و اضطراب افراد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری استفاده کرد. زیرا اضطراب باعث تشدید ویژگی‌های شخصیتی در افراد دچار این اختلال می‌شود.

در مجموع، چشم‌انداز اختلال شخصیت وسواسی اجباری امیدوارکننده‌تر از سایر اختلالات شخصیتی است. درمان به آنها کمک می‌کند تا آگاهی بیشتری درباره خود و تاثیر ویژگی‌های آنها بر روابطشان به‌دست بیاورند. فرد دچار اختلال شخصیت وسواسی اجباری در مقایسه با سایر اختلال‌های شخصیت، احتمال کمتری دارد تا به اعتیاد الکل یا مواد دچار شود.

آقایان خودشیفته‌تر هستند یا خانم‌ها؟

نتیجه تصویری برای اختلال خود شیفته

 «خودش را بالا می‌گیرد و فکر می‌کند دیگران برای او کار می‌کنند»  این از خصوصیات افراد خودشیفته است، برخورد با آن‌ها ساده نیست و ارتباط برقرار کردن با آن‌ها بسیار دشوار به نظر می رسد.

اگر همسرتان خودشیفته است از خودتان مراقبت کنید، اما همیشه به عنوان یک دوست و مشاور کنار او باشید تا بتوان راحت‌تر او را درمان کرد؛ اگر همسرخودشیفته‌تان از خود همدلی نشان داد این حس او را تقویت کنید تا به آرامش برسد. اکثر افراد دچار خودشیفتگی هستند و این مسئله‌ای طبیعی است چون هر کسی که خود را دوست دارد به زندگیش اهمیت می‌دهد، اما در برخی این خودشیفتگی به طور نامعمول وجود دارد که باعث مشکلات زیادی در زندگی می‌شود.

 اختلال شخصیت خودشیفتگی اختلالی در برخی افراد است که نیاز به بزرگ‌نمایی و تحسین شدن از طرف دیگران را دارند، حال می‌تواند این بزرگ نمایی به صورت خیالی یا رفتار واقعی باشد؛ افرادی که دچار این اختلال هستند نیاز به احساس همدلی از طرف دیگران را دارند، افراد مبتلا به این اختلال اغلب بر این باورند که مهم‌ترین فرد در زندگی دیگران یا در زندگی کسانی هستند که با آنها ملاقات می‌کنند.

افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفتگی اغلب حالات و برخوردهای مغرورانه، پرنخوت و ریاست مآبانه با دیگران دارند؛ آمارها نشان می‌دهد که اختلال شخصیت نارسیستی حدود یک درصد از جمعیت دنیا را تحت تاثیر قرار داده است و اغلب این اختلال بین مردان شایع‌تر است.

خصوصیات افراد خودشیفته چیست؟

 اصولا افراد خودشیفته از اعتمادبه‌نفس بالایی برخوردارند، اما فروید اعتقاد داشت به دلیل اینکه این افراد اعتماد به نفس ندارند خودشیفته هستند، یعنی افراد خودشیفته تلاش می‌کنند تا افکار یا احساسات منفی خود را هم‌چون اضطراب، ترس، شرم و گناهکاری را به شکل دیگری بروز دهند، در واقع، نارسیست‌ها عاشق خود نیستند، بلکه یک حس درونی، آن‌ها را مجبور می‌کند که به دیگران نشان دهند، عاشق خود هستند.

آیا خودشیفته‌ها متکبر هستند؟

 به هیچ وجه نباید شخصیت نارسیستی با شخصیتی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است، اشتباه گرفته شود؛ فردی که اعتماد به نفس بالایی دارد، ممکن است فروتن هم باشد اما شخصیت نارسیست خودخواه و متکبر است.

 «دوست داشتن خود»، ویژگی مطلوبی است ولی زیاده‌روی در «دوست داشتن خود»، باعث به‌وجود‌آمدن مشکلاتی می‌شود که نه‌ تنها خود فرد را بلکه اطرافیان او را هم آزار می‌دهد؛ خودشیفتگی (نارسیسیسم) می‌تواند یک مانع‌ جدی در‌ روابط و مناسبات میان فردی باشد، ویژگی‌های یک شخصیت خودشیفته می‌تواند به‌عنوان یک عامل‌منفی به‌هر ارتباطی ضربه بزند.

افرادی که خود را بزرگ می‌بینند چه مشکلاتی دارند؟

اگرچه همه افراد تا‌حدی ویژگی‌های خودشیفتگی را دارند و گاهی آن را بروز می‌دهند اما افرادی هم به‌طور خاص مبتلا به‌خودشیفتگی هستند، یعنی خودشیفتگی به یک‌رفتار بارز یا ویژگی شخصیتی در آنها بدل شده است، بیماران خود شیفته (narcissistic personality disorder) با احساس عمیق «اهمیت خود، خود بزرگ بینی و نوعی بی‌نظیر بودن» مشخص می‌شوند، این افراد خود را قوی، مشهور و دانا‌ترین می‌دانند همچنین  انتظار اطاعت و پیروی دیگران را دارند.به دلیل اینکه دیگران نمی‌توانند خوسته‌های آن‌ها را برآورده کنند و بزرگ بینی بیش از حد دارند روابط اجتماعیشان شکننده خواهد بود و مسائل بین فردی، شغلی و فقدان‌های زیادی دارند که با رفتار خود آن‌ها به‌وجود می‌آید.افراد خوشیفته از همه طلبکار هستند و خودشان را افرادی خاص و برتر تصور می‌کنند، باید خواسته‌هایشان به‌خودی‌خود و بدون‌هر‌گونه پرسشی برآورده شود؛ آنها نسبت به چنین رفتاری احساس طلبکارانه، حق به‌جانب و مدعی دارند لذا هنگامی‌که این‌ امر محقق نشود به عصبانیت‌های بی‌دلیل یا خشم و غضب خودپسندانه‌ای دچار می‌شوند.

آیا حق با افراد خودشیفته است؟

 از آن‌جایی که تصور تحریف شده‌ای درباره اهمیت خود دارند و فکر می‌کنند همیشه حق با آنهاست، چنان‌چه‌ کسی خواسته‌های آنان را برآورده نکند، تمام تلاش خود را برای تحقیر همه‌جانبه آن شخص، بدون هیچ احساس عذاب‌ وجدانی، به‌کار می‌گیرند.

افراد خودشیفته چه شخصیتی دارند؟

وی در خصوص علائم اختلال شخصیت خودشیفته، ادامه داد: برای این که یک فرد، مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) باشد، باید پنج مورد (یا بیش‌تر) از علائم زیر در او تشخیص داده شود؛ این افراد با مفهوم موفقیت به شکل فانتزی برخورد می‌کنند، شدیدا خودخواه هستند و تنها با افراد بالاتر از خود ارتباط برقرار می‌کنند، تمایل به ناراحت کردن دیگران و اعتقاد شدید به این که دیگران به آن‌ها حسادت می‌کنند، دارند.افراد خودشیفته اهداف غیرواقعی برای خود تنظیم می‌کنند، از دیگران برای انجام کارهای خاصی انتظار بی‌خود دارند، بی عاطفه و همواره در جستجوی قدرت هستند و به راحتی حسادت می‌ورزند و به انتقاد با خشم و تحقیر پاسخ می‌دهند.

خصوصیاتی که در افراد نارسیست مشاهده می‌شود به این شرح است که فرد دارای یک احساس واهی مهم پنداشتن در خود است به عنوان مثال، در زمینه‌ دستاوردها و استعدادهای خود اغراق می‌کند، انتظار دارد که بدون داشتن دستاوردهای مناسب به عنوان فرد برتر به رسمیت شناخته شود.فکر و ذکرش این است که موفقیت، قدرت، استعداد و زیبایی نامحدود ایده‌آل دارد و معتقد است که خاص و منحصر به فرد به چشم می آید، تنها آدم‌های خاص و سطح بالا می‌توانند او را درک کنند و باید تنها با این آدم ها رابطه داشته باشد. به شدت نیازمند این است که از سوی دیگران مورد تحسین قرار بگیرد، به شدت احساس می‌کند که مستحق امتیازات خاصی است؛ به عنوان مثال، به طور غیر منطقی انتظار دارد دیگران با او رفتار خاصی داشته باشند و خودشان را به طور اتوماتیک با انتطارت او تطبیق بدهند.

 فرد خودشیفته دیگران را استثمار می‌کند، به عنوان مثال، از دیگران برای رسیدن به اهداف و برنامه‌های خود استفاده می‌کند، فاقد احساس همدلی نسبت به دیگران است، تمایلی به شناختن یا درک احساسات و نیازهای دیگران ندارد، اغلب به دیگران حسادت می‌کند یا معتقد است که دیگران به او حسادت می‌کنند، مرتبا نگرش یا رفتارهای حاکی از غرور و نخوت از خود نشان می‌دهد.

علت ایجاد شخصیت خودشیفته چیست؟

این روانشناس سلامت با اشاره به علل اصلی ابتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، گفت: هنوز علت اصلی اختلال شخصیت خودشیفته شناخته نشده است با این حال، بسیاری از محققان عوامل ژنتیکی و زیست محیطی را دلیل اصلی مبتلایان به این نوع اختلال می‌دانند، هم‌چنین دانشمندان در بخش خاکستری مغز افراد خودشیفته که به همدلی، روابط عاطفی و شفقت وابسته بود،  نوعی نارسایی را یافتند.بسیاری از صفات و ویژگی‌های افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته در طول مراحل طبیعی رشد آن‌ها رخ می‌دهد؛ به عنوان مثال عدم آگاهی والدین از چگونگی تربیت و رفتار صحیح با کودکان که در بزرگسالی منجر به این اختلال می‌شود.

 پاداش‌ها و تنبه‌های افراطی، وابستگی بیش از حد به والدین، تعریف و تمجیدهای بیش از حد از سوی والدین یا سایر اعضای خانواده، تحمل آزار و اذیت شدید در دوران کودکی از انواع محیط‌های مخرب به شمار می‌رود؛ اغلب اوقات این افراد علاوه بر خودشیفتگی به بیماری‌هایی هم‌چون اعتیاد به الکل، افسردگی یا اضطراب مبتلا هستند.

 همیشه دور و بر این افراد‌ کسانی وجود دارند که خودشیفتگی آنها را تقویت می‌کنند، افرادی که مجذوب آن‌ها می‌شوند و با رفتارهای خود کوره خودشیفتگی را برانگیخته می‌کنند؛ معمولا افرادی جذب یک فرد خودشیفته می‌شوند که اعتماد‌به‌نفس کمی دارند، خود را حقیر می‌دانند و در ارتباط با یک خودشیفته تمایلات خود آزارانه یا مازوخیسمی خود را برآورده می‌کنند.از طرف دیگر، خودشیفته‌ها نیز با تحقیر مداوم این افراد هم برتری خود را حفظ می‌کنند و هم ناخواسته با این‌کار باعث اطاعت‌پذیری آنها می‌شوند؛ درمان اختلال شخصیت خودشیفته نیازمند درمان های طولانی مدت روان درمانی است، حتی در مواقع نیاز دارو نیز تجویز می‌شود.

شخصیت افراد تا 6 سالگی شکل می‌گیرد ( به ویژه بیشترین  شکل گیری تا 4 سالگی است) و تا پایان سن بلوغ این شخصیت تثبیت می‌شود و بعد از 18 سالگی دیگر کار خاصی برای تغییر شخصیت فرد نمی‌توان انجام داد، مگر تجربه و فرآیند رشد باعث ایجاد تغییرات شود.

 برای شکل‌ گرفتن شخصیت علاوه بر ژن مهمترین فاکتور «محیط» است، یعنی محیط ژن‌هایی را که در درون ما وجود دارد را به صورت فعال در می‌آورد، پس می‌توان گفت محیط غلبه کننده بر ژن است؛ در واقع اگر  فردی ژن دیابت داشته باشد و بخواهد در کشور چین زندگی کند، به دلیل خام خواری و سبک تغذیه دریایی چینی‌ها احتمال اینکه ژن دیابت در فرد فعال شود خیلی زیاد است.

 قابل ذکر است اگر در کشوری مانند ایران با تغذیه‌ای غالب بر غذاهای نشاسته‌ای یا برنج و سیب زمینی، احتمال اینکه ژن دیابت فرد در این کشور هم فعال شود بسیار زیاد است.

 شخصیت خودشیفته چگونه شکل می‌گیرد؟

وی افزود: شخصیت خود شیفته به چند دلیل شکل می‌گیرد،‌ اولین دلیل این است که در دوران کودکی زمانی که والدین تعریف و تمجید‌های غلو آمیز به کودک بگویند، مانند اینکه تو نابغه هستی، تو بهترین هستی، تو زیباترین کودک روی زمین هستی،‌ این نوع صحبت‌ها باعث می‌شود کودک احساس کند فردی خاص و متفاوت تر از بچه‌های دیگر است.ابرخی از والدین کاملا در خدمت فرزند خود هستند و تمام نیازهای او را به سرعت برآورده می‌کنند و هیچ زمانی را برای خود در نظر نمی‌گیرند، کودک را در فضایی می‌برند که فکر می‌کند «همه باید در خدمت من باشند»، این والدین در برآورده  و محبت کردن به فرزندان افراط می‌کنند.

دسته دوم ‌والدینی هستند که نه تنها به نیازهای کودک بی‌توجهی می‌کنند بلکه کودک را مورد آز‌ارهای کلامی، شخصیتی و بدنی قرار می‌دهند؛ کودک برای اینکه از آسیب‌ها در امان بماند راهکا‌ری پیدا می‌کند و برای اینکه شخصیت خود را حفظ کند به تخیلات فرار می‌کند و خود را یک انسان خاص و دوست‌داشتنی می دانند.

 کودک با تخیلات زندگی می‌کند به نحوی که این تخیلات ملکه ذهن او می‌شود در نتیجه آن را بخشی از واقعیت می‌داند به همین دلیل اگر از شخصیت خود شیفته انتقاد کنیم به شدت عصبانی می‌شود چرا که حباب حفاظتی که برای خود ساخته است می‌ترکد.

آقایان خودشیفته‌تر هستند یا خانم‌ها؟

 تحقیقات نشان داده است که حدود 50 تا 70 درصد افراد خود شیفته را آقایان تشکیل می‌دهند، مخصوصا آقایانی که تنها حس می‌کنند برای دیگران آرام بخش هستند اما این حس تنها به دلیل اعتیاد به مصرف الکل، قلیان و غیره‌ای که دارند در آن‌ها به وجود آمده است، این افراد آسیبی که به دیگران وارد می‌شود برایشان اهمیت ندارد که یکی از خصوصیات این افراد است و نسبت به انتقادات بسیار حساس هستند.

شخصیت خود شیفته سه فاکتور اصلی دارد، به خود بیش از حد ‌اهمیت می‌دهند، توقع دارند دیگران مدام او را مورد تحسین و تمجید قرار دهند و در نهایت قادر به حس همدلی و درک دیگران هستند.

خصوصیات اخلاقی افراد خود شیفته

 شخصیت‌های خودشیفته حسود و متکبر هستند.یک روانشناس گفت: فرد خودشیفته با دیگران همدلی ندارد و به شکل مرضی حسادت می‌ورزد، خود را برتر از دیگران می‌داند و دنبال جلب توجه است. این اختلال درمان قطعی ندارد.اختلال شخصیت خودشیفته را الگوی شناختی، هیجانی و رفتاری عنوان کرد که فرد مبتلا به آن غیر قابل انعطاف است و توجه، آگاهی و احساس او معطوف به خودش است و این الگو در تمام ابعاد زندگی و رفتاری فرد مبتلا جریان دارد. مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته در رابطه با دیگران اشتغال ذهنی به موضوعات مربوط به خودشان را دارند و موقع تصمیم‌گیری نیز این اشتغالات ذهنی موجب می‌شود تا فقط خودشان را در نظر بگیرند.

* خودشیفتگی چیست؟

همه ممکن است در مقاطعی از زندگی خود اشتغال ذهنی نسبت به خود داشته باشیم اما فردی که به طور نافذ، فراگیر و غیر قابل انعطاف این اشتغال ذهنی را داشته باشد در روابط با دیگران دچار مشکل می‌شود.

*افراد خودشیفته با دیگران همدلی ندارند

مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته به علت درگیری و اشتغال ذهنی نسبت به مسائل خود با دیگران همدلی ندارند. چنانچه این افراد ازدواج کنند نمی‌توانند خود را جای طرف مقابل بگذارند و دنیا را از دریچه نگاه خود می‌بینند.آنها به شکل مرضی حسادت می‌ورزند و بیشتر اوقات نمی‌توانند درک کنند که دیگران نیز قابلیت‌هایی دارند. مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته به طور تلخی هیجانات مربوط به حسادت را درک می‌کنند آنها در مقایسه خود با دیگران نمی‌توانند حق را به ‌آنها دهند.حسادت در همه افراد وجود دارد اما کسانی که به طور مرضی حسود هستند خود و دیگران را آزار می‌دهند.

*شخصیت‌هایی که فکر می‌کنند دیگران قدر آنها را نمی‌دانند

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان گفت: افرادی که به اختلال شخصیت خودشیفته مبتلا هستند خود را برتر از دیگران می‌بینند. احساس می‌کنند دیگران قدر آنها را نمی‌دانند و نمی‌توانند قدرت هوش و مقام آنها را درک کنند. این افراد در پی گرفتن توجه و تشویق از سوی اطرافیان خود هستند.بنابراین می‌توان آنها را افرادی برشمرد که تقویت و پاداش را از منابع بیرونی می‌گیرند.

*افرادی که تکبر زیادی دارند

این متخصص حوزه بهداشت روان اظهار داشت: تکبر یکی از ویژگی‌هایی است که در فکر و رفتار مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته دیده می‌شود آنها معمولاً دیگران را استثمار می‌کنند مثلاً چنانچه به ‌آنها بگوییم که آیا کاری بیرون از منزل دارند که بتوانیم برای آنها انجام دهیم حتماً کاری را خواهند تراشید.

*چه کسانی با مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته کنار می‌آیند؟

این روانشناس بالینی با بیان اینکه شخصیت‌های وابسته معمولاً در خدمت مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته هستند تصریح کرد: متبلایان به اختلال شخصیت خودشیفته دوست دارند به طور مداوم از دیگران خدمات بگیرند معمولاً افراد وابسته که نمی‌توانند بدون کسانی که به آنها وابسته هستند زندگی کنند به این افراد خدمات ارائه می‌دهند.افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته عاشق خودشان هستند و این عشق افراطی نسبت به خود موجب می‌شود تا نسبت به محیط و اطرافیان ناسازگار باشند.این عدم سازگاری به دلیل انتظارات زیاد آنها از محیط است.

* خودشیفتگی از کجا نشأت می‌گیرد؟

عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کاشان درباره سبب‌شناسی اختلال شخصیت خودشیفته گفت: این اختلال به زمینه فکری افراد مربوط می‌شود اما بخش مهمی از آن نشات گرفته از الگوی تربیتی افراد است. خانواده‌هایی که معتقدند کودکان آنها فوق‌العاده باهوش و استثنایی هستند و نیازهای کودک را بدون تأخیر ارضا می‌کنند به او القا می‌کنند که از دیگران برتر و بالاتر است.

*معلمان از برجسته‌سازی موفقیت‌های تحصیلی دانش‌آموزان بپرهیزند

با انتقاد از برجسته‌سازی دانش‌آموزان از منظر تحصیلی که گاهی توسط اولیا مدرسه انجام می‌گیرد متأسفانه گاهی دیده می‌شود که معلمان به برخی از دانش‌آموزان که از سایر محصلان موفق‌تر هستند می‌گویند نباید با هر کسی مصاحبت کنید این تفکر خطرناک است زیرا منجر به شکل‌گیری شخصیت خودشیفته در فرد می‌شود.

*آیا متبلایان به اختلال شخصیت خودشیفته درمان‌پذیرند؟

 افسردگی شایع‌ترین اختلال در مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته است معمولاً مبتلایان به اختلال شخصیت خودشیفته جهت درمان مراجعه نمی‌کنند و عواقب این اختلال است که پای آنها را به درمانگاه‌های روانشناختی باز می‌کنند. درمان مبتلایان به دلیل عدم بینش نسبت به شخصیت خود کمی سخت به نظر می‌رسد. متأسفانه به دلیل اینکه نیازهای افراطی مبتلایان توسط دیگران ارضا می‌شود آنها مدام دچار تعارض و کشمکش می‌شوند که این تعارضات به افسردگی و اضطراب در آنها منجر می‌شود.به دلیل اینکه اختلال شخصیت مزمن و ریشه‌ای است درمان مبتلایان به کندی پیش می‌رود اما نمی‌توان گفت این اختلال کاملاً بی‌علاج است این افراد بهبودی قطعی نخواهند داشت و در درمان تلاش می‌شود تا مبتلایان را از نظر رفتاری و هیجانی با ارائه مهارت‌هایی آماده کنیم تا خودشان نیازهایشان را برطرف کنند.