بیاشتهایی عصبی، مشکلی عمده در خصوص غذا نیست، بلکه روشی ناسالم جهت تلاش و کوشش در غلبه بر مشکلات احساسی است. وقتی شما مبتلا به این عارضه هستید، اغلب لاغری را با ارزشهای فردی یکسان فرض میکنید.بیاشتهایی عصبی، یک اختلال تغذیهای است که باعث میشود افراد در مورد وزن خود و غذایی که میخورند، وسواس فکری داشته باشند. افراد مبتلا به عارضه بیاشتهایی عصبی، سعی و کوشش فراوانی در جهت نگهداری وزنشان در محدوده خیلی پایینتر از میزانی که نسبت به سن و قدشان طبیعی است، میکنند. جهت جلوگیری از افزایش وزن و یا به منظور ادامه کاهش وزن، افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، ممکن است گرسنگی زیادی تحمل کنند و یا به حد افراط ورزش نمایند. در حقیقت بیاشتهایی عصبی، مشکلی عمده در خصوص غذا نیست، بلکه روشی ناسالم جهت تلاش و کوشش در غلبه بر مشکلات احساسی است. وقتی شما مبتلا به این عارضه هستید، اغلب لاغری را با ارزشهای فردی یکسان فرض میکنید.
غلبه یافتن بر بیاشتهایی عصبی میتواند بسیار دشوار باشد. اما با درمان، شما میتوانید حس بهتری از خود به دست آورید، به عادات غذایی سالمتر برگشته و بسیاری از عوارض جدی مربوط به بیاشتهایی عصبی را در خود از بین ببرید.
نشانه ها
بعضی از افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، بیشتر وزن خود را از طریق محدودیت شدید مقدار غذایی که میخورند، از دست میدهند. همچنین این احتمال وجود دارد که آنها سعی در کاهش وزن خود با انجام ورزش و فعالیت شدید بدنی داشته باشند. برخی دیگر از مبتلایان به این عارضه، مشابه حالتی که در بیماری بولیمیا شایع میباشد، در خوردن زیادهروی کرده، سپس آن را بیرون میآورند. آنها کالری دریافتی خود را با انجام عمل استفراغ بعد از غذاخوردن و یا با استفاده غیرصحیح از مسهلها و دیورتیکها کنترل مینمایند.
صرف نظر از اینکه این کاهش وزن چگونه انجام میشود، بیاشتهایی عصبی، پارهای علائم و نشانههای جسمانی، احساسی و رفتاری دارد.
علائم و نشانههای جسمانی بیاشتهایی عصبی عبارتند از:
• کاهش بیش از حد وزن بدن
• ظاهر لاغر
• شمارش غیر طبیعی سلولهای خونی
• خستگی
• بیخوابی
• سرگیجه و یا ضعف و غش
• رنگ متمایل به آبی انگشتان
• موهای کمپشت، شکننده و یا ریزش مو
• موهای نرم و کرکمانندی که سطح بدن را میپوشاند
• قطع قاعدگی
• یبوست
• پوست خشک
• عدم تحمل به سرما
• ضربان نامنظم قلب
• کاهش فشار خون
• کم شدنآب بدن(دهیدراتاسیون)
• استئو پروز(پوکی استخوان)
• تورم دستها و پاها
مشخصههای احساسی و رفتاری که در ارتباط با بیاشتهایی عصبی میباشند عبارتند از:
• خودداری و امتناع از خوردن
• انکار و تکذیب گرسنگی
• ترس از افزایش وزن
• دروغ گفتن در مورد مقدار غذایی که خورده شده
• فعالیت بدنی و ورزش بیش از اندازه
• خلق و خوی پایین(فقدان احساسات)
• کنارهگیری از اجتماع
• تحریکپذیری
• مشغله فکری و درگیری ذهنی زیاد در رابطه با غذا
• کاهش میل جنسی
• خلق و خوی افسرده
• احتمال استفاده از ملینها، محصولات کمککننده در لاغری و یا سایر محصولات گیاهی
علت اصلی بیاشتهایی عصبی، ناشناخته است. مانند بسیاری از بیماریها، احتمالاً ترکیبی از عوامل بیولوژیکی، فیزیولوژیکی، و محیطی میباشد.
• بیولوژیکی (زیستی): ممکن است تغییرات ژنتیکی باعث گردد که بعضی از افراد در ابتلاء به بیاشتهایی عصبی، آسیبپذیرتر باشند. هرچند صریحاً آشکار نیست که چگونه ژنهای شما میتواند باعث بروز بیاشتهایی عصبی گردد. ممکن است به این خاطر باشد که بعضی از افراد به طور ژنتیکی تمایل و گرایش به سمت کمالگرایی، حساسیت، پشتکار و استقامت دارند، که همگی ویژگیهای مرتبط با بیاشتهایی عصبی هستند. همچنین شواهدی در دست است که سروتونین که یک ماده شیمیایی مغزی مرتبط با افسردگی میباشد، ممکن است در بیاشتهایی نقش داشته باشد.
• فیزیولوژیکی: ممکن است برخی از مشخصههای احساسی، در بیاشتهایی عصبی شرکت داشته باشند. این امکان وجود دارد که برخی از زنان جوان، از لحاظ شخصیتی، حالت وسواس فکری و عملی داشته باشند، که برای آنان این امر را آسانتر میسازد که علیرغم گرسنگی شدید، رژیمهای سخت را تحمل کنند و از برخی مواد غذایی صرفنظر نمایند. آنها ممکن است تمایل فراوانی به کمالگرایی داشته باشند، به این معنی که هرگز فکرنکنند به اندازه کافی لاغرند.
• محیطی: فرهنگ جدید غربی، بر لاغری تاکید داشته و آن را تایید میکند. رسانهها پر شده است از مدلها و بازیگران لاغراندام. موفقیت و ارزش اغلب با لاغر بودن معادل است. ممکن است این فشار ایجاد شده، تمایل به لاغری را خصوصاً در میان دختران و زنان جوان تقویت نماید.
عوامل خطر معینی، احتمال خطر ابتلاء به بیاشتهایی عصبی را افزایش میدهد، که عبارتند از:
• جنسیت (مونث بودن): بیاشتهایی در دختران و زنان شایعتر است. هرچند، شاید به دلیل فشارهای اجتماعی، در پسران و مردان نیز ابتلاء به اختلالات مربوط به غذا خوردن به طور فزایندهای رو به رشد است.
• سن: بیاشتهایی در میان نوجوانان بیشتر شایع است. هرچند افراد در هر سنی میتوانند به اختلالات مرتبط با غذا خوردن دچار شوند، گرچه در افراد بالای 40 سال به ندرت دیده میشود. نوجوانان به علت تمام تغییراتی که بدنشان در طول دوران بلوغ طی میکند، بیشتر مستعد هستند. همچنین ممکن است آنها در مواجهه با فشارهای ایجاد شده قرار گیرند و یا نسبت به انتقادات، عیبجوییها و یا حتی نظرهای وارده در مورد وزن و شکل ظاهری بدن خود حساستر باشند.
• ژنتیک: این احتمال وجود دارد که تغییرات در ژنهای معینی، افراد را در ابتلاء به بیاشتهایی عصبی مستعدتر سازد.
• سابقه خانوادگی: افراد با سابقه خانوادگی درجه یک یعنی پدر یا مادر، برادر یا خواهر و یا فرزند، که به این بیماری مبتلا بودهاند، احتمال خطر بیشتری جهت ابتلاء به بیاشتهایی عصبی را دارند.
• تغییرات وزن: هنگامیکه افراد یا از روی عمد و یا به طور غیرعمد، وزن از دست داده و یا برعکس دچار اضافه وزن شوند، این تغییرات اگر به صورت کاهش وزن باشد ممکن است با نظرات مثبت از جانب سایرین تقویت شود و اگر افزایش وزنی صورت گرفته باشد، با نظرات منفی همراه خواهد بود. این چنین تغییرات صورت گرفته در وزن و نظریات سایرین پیرامون آن، ممکن است فرد را ترغیب نماید تا شروع به گرفتن رژیم غذایی کند.
• تغییر و تحول: تغییر در زندگی فرد، خواه محیط مدرسه، خانه، یک شغل جدید، یک جدایی عاطفی، مرگ و یا بیماری شخصی که دوستش دارید، همه و همه این تغییرات میتواند استرس و فشار روانی احساسی با خود به همراه داشته باشد و احتمال خطر ابتلاء به بیاشتهایی عصبی را افزایش دهد.
• ورزش، کار و فعالیتهای هنری: ورزشکاران، هنرپیشگان و شخصیتهای تلویزیونی، رقصندهها و مدلهای تبلیغاتی، در معرض خطر بیشتری در ابتلاء به بیاشتهایی قرار دارند. این امکان وجود دارد که در مورد دستهای از افراد، مثلاً در مورد بالرینها، لاغری زیاد و بیش از حد، حتی یک نیاز حرفهای و لازمه شغل آنان باشد. ورزشهایی که با بیاشتهایی مربوط هستند، شامل ورزش دو، کشتی، حرکات نمایشی با اسکیت و ژیمیناستیک میباشند. ممکن است مردان و زنان حرفهای، بر این باور باشند که تحرک و پویایی روزافزون خود را با کاهش وزن بهبود خواهند داد، و سپس این کار را تا حد افراط انجام میدهند. مربیها و والدین نیز ممکن است نادانسته و به طور غیر عمد، با ارائه پیشنهاداتی به ورزشکاران جوان، مبنی بر کاهش وزن، این احتمال خطر را بالا ببرند.
• رسانههای گروهی و اجتماعی: رسانههای گروهی، مثل تلویزیون و مجلات مد، بارها و بارها جلوه و نمایش باشکوهی از مدلها و بازیگران لاغر و استخوانی را به نمایش میگذارند. اما اینکه آیا صرفاً رسانهها، ارزشهای اجتماعی را منعکس ساخته و یا عملاً آنها را تحریک میسازند، مشخص نیست. در هر حال، ممکن است این تصور به نظر برسد که لاغری با موفقیت، شهرت و محبوبیت یکسان و معادل فرض میشود.
عوارض
بیاشتهایی میتواند عوارض بیشماری به همراه داشته باشد و در حادترین شکل آن، میتواند منجر به مرگ شود. ممکن است مرگ به طور ناگهانی رخ دهد، حتی وقتی که فرد خیلی هم کاهش وزن نداشته باشد. ممکن است این امر ناشی از ضربان نامنظم و غیرطبیعی قلب (آریتمی) باشد، و یا به علت عدم تعادل الکترولیتها و املاح مثل سدیم، پتاسیم و کلسیم که توازن مایعات بدن شما را حفظ میکنند، باشد.
عوارض بیاشتهایی عصبی شامل موارد زیر است:
• مرگ
• کمخونی
• مشکلات قلبی، مانند پرولاپس دریچه میترال، ضربان نامنظم و غیرطبیعی قلب، و نارسایی قلبی
• ضایعات استخوانی، افزایش احتمال خطر شکستگیهای بعدی در طول زندگی
• قطع قاعدگی و عادت ماهانه در زنان
• کاهش سطح تستوسترون در مردان
• مشکلات مربوط به معده و روده، مثل یبوست، نفخ شکم، و یا تهوع
• ناهنجاریهای الکترولیتی، مثل کاهش سطح پتاسیم، سدیم و کلراید خون
• مشکلات کلیوی
اگر فردی با مشکل بیاشتهایی عصبی، به شدت دچار سوءتغذیه شود، هر یک از اندامهای بدن او میتواند آسیب ببیند، از جمله مغز، قلب و کلیهها. حتی درصورتیکه بیاشتهایی تحت کنترل درآید، ممکن است این آسیب کاملاً برگشتپذیر نباشد.
در افراد مبتلا به عارضه بیاشتهایی عصبی، علاوه بر بروز دستهای از عوارض جسمانی، به طورعادی سایر اختلالات روحی روانی نیز دیده میشود، که ممکن است شامل موارد زیر باشد:
• افسردگی
• اختلالات اضطرابی
• اختلالات شخصیتی
• روانرنجوری وسواسی فکری- عملی
• مصرف مواد مخدر
آمادگی برای ویزیت پزشک
درمان جهت عارضه بیاشتهایی عصبی عموماً با استفاده از یک گروه درمانی شامل اعضاء گروه پزشکی، اعضاء گروه سلامت روان و رژیمشناسان انجام میپذیرد، که همگی در زمینه اختلالات مرتبط با غذا خوردن صاحب تجربه هستند.در اینجا، اطلاعاتی برای کمک به شما جهت آماده شدن برای دیدار با این گروه و اینکه چه انتظاراتی از پزشک و سایر اعضاء گروه سلامت باید داشته باشید، آمده است.
اقداماتی که میتوانید انجام دهید:
• هرگونه علامت و نشانهای که در حال تجربه نمودن آن هستید را یادداشت کنید.
• هرگونه اطلاعات شخصی کلیدی و اصلی خود را یادداشت کنید، شامل هرگونه استرس و یا فشار روانی بزرگی که پشت سرگذاشته و تحمل کردهاید، و یا تغییرات اخیری که در زندگی شما رخ داده است.
• فهرستی از تمام داروهای مصرفی خود را تهیه کنید، شامل ویتامینها و مکملهایی که مصرف میکنید.
• در صورت امکان، از یکی از اعضاء خانواده خود و یا یک دوست بخواهید که همراه شما باشد، گاهی اوقات به خاطر سپردن کلیه اطلاعاتی که در طول مدت ملاقات به شما داده میشود، میتواند امری مشکل باشد. شخصی که شما را همراهی میکند، ممکن است مواردی را به خاطر بسپارد که شما فراموش کرده و یا آن را از قلم انداختهاید. یک عضو خانواده، ممکن است این توانایی را داشته باشد که تصویر کاملتری از زندگی خانوادگی شما را به پزشکتان ارائه دهد.
• سوالاتی را که میخواهید از پزشکتان بپرسید، یادداشت نمایید، اینگونه شما هرآنچه را که میخواهید سوال کنید، به یاد خواهید داشت و از قلم نخواهید انداخت.
پارهای از سوالات مهم و اصلی که ممکن است بخواهید از پزشک یا سایر اعضاء گروه سلامتی خود بپرسید شامل موارد زیر است:
• چه نوع آزمایشاتی باید انجام دهم؟ آیا برای انجام این آزمایشات نیاز به اقدامات مقدماتی مخصوصی است؟
• آیا این عارضه و وضعیتی که به آن دچار شدهام، موقتی و کوتاه مدت است یا طولانیمدت؟
• چه نوع درمانهایی قابلاستفاده و در دسترس است، و شما کدامیک را پیشنهاد میکنید؟
• آیا برای داروهایی که تجویز نمودهاید، جایگزینهای ژنریکی وجود دارد؟
• آیا دورههای عادت ماهانه من مجدداً آغاز خواهد شد؟
• آیا جزوات آموزشی و یا سایر محصولات انتشاراتی جهت مطالعه من موجود میباشد؟ چه وبسایتهایی را جهت بازدید، پیشنهاد مینمایید؟
علاوه بر سوالاتی که از پیش جهت پرسیدن آماده کردهاید، از پرسیدن سایر سوالات از اعضاء گروه سلامت، در هر زمانی که برای شما پیش میآید، تردید نکنید.
پزشک و یا سایر اعضاء گروه سلامت، احتمالاً تعدادی سوال شامل موارد زیر از شما خواهند پرسید:
• چه مدت زمانی است که شما در مورد وزن خود نگران شدهاید؟
• آیا ورزش میکنید؟ اغلب چند وقت یکبار ورزش میکنید؟
• آیا راههای دیگری برای کاهش وزن پیدا کردهاید؟
• آیا علائم و نشانههای جسمانی در شما دیده میشود؟
• آیا تا به حال به خاطر اینکه احساس ناخوشایندی از سیری خود داشتهاید، اقدام به استفراغ نمودهاید؟
• آیا دیگران از روی نگرانی و توجه به شما گوشزد کردهاند که بسیار لاغرید؟
• آیا اغلب در مورد غذا فکر میکنید؟
• آیا پیش آمده که در خفا و بهطور پنهانی غذا بخورید؟
• آیا تا کنون فردی از اعضاء خانواده شما نشانه و علامتی از اختلالات مربوط به غذا خوردن داشته و یا اینکه این عارضه برای وی تشخیص داده شده؟
چه زمانی به پزشک مراجعه کنیم؟
بیاشتهایی عصبی مانند سایر اختلالات مرتبط با غذا خوردن، میتواند بر زندگی شما تاثیر گذار باشد. این احتمال وجود دارد که شما تمام مدت در مورد غذا فکر کنید، ساعات زیادی جهت انتخاب گزینههای مورد نظر خود در مغازههای خوارو بار فروشی و سوپرمارکتها تقلا کرده و عذاب بکشید. همچنین ممکن است میزبان دستهای از مشکلات جسمانی باشید، مانند سرگیجه، یبوست، خستگی و اینکه خیلی اوقات احساس سرما کنید. ممکن است احساس تحریکپذیری، خشم و برآشفتگی، بداخلاقی و بدخلقی، ناراحتی، نگرانی و ناامیدی کنید. ممکن است به وبسایتهای مربوط به طرفداران بیاشتهایی عصبی سر بزنید، جاییکه در آن، به بیماری شما لقب دوستی را نسبت میدهند، که در لباسهای فاخر و گران قیمت پنهان میشود، و شما با فهرست غذایی شامل کاهو، هویج، پاپکورن، نوشابه و سودا رژیمی سعی در رسیدن به آن جایگاه را دارید.اگر با هرگونه از این مشکلات دست و پنجه نرم میکنید، و یا اگر فکر میکنیدکه ممکن است دچار اختلالات مربوط به غذا خوردن شدهاید، از دیگران کمک بخواهید. اگر بیاشتهایی عصبی خود را از افرادی که دوستشان دارید، مخفی میسازید، سعی کنید فردی رازدار و قابل اعتماد را پیدا کنید تا با او در مورد آنچه اتفاق میافتد، صحبت کنید.
بیاشتهایی عصبی و علائم خطری که باید مراقب آنها بود:
ممکن است شناختن علائم و نشانههای بیاشتهایی، مشکل باشد، چراکه افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، اغلب سعی در پنهان نمودن لاغری، عادات تغذیهای و یا مشکلات جسمانی خود دارند.
اگر شما نگران این هستید که آیا ممکن است فردی که به او اهمیت میدهید، دچار این عارضه میباشد، به دنبال این علائم خطر احتمالی باشید:
• حذف کردن وعده غذایی
• عذر و بهانه آوردن برای عدم مصرف غذا
• خوردن تنها میزان معینی از مواد غذایی سالم، معمولاً آن دسته از مواد غذایی که چربی و کالری پایینی دارند.
• غذا خوردن با سبک و سیاق خاص و به طور جدی همراه با تشریفات خاص خود، مثل برش دادن و تکه تکه کردن غذا به قطعات خیلی کوچک یا بیرون آوردن غذا از دهان بعد از جویدن.
• تهیه و درست کردن غذاهایی که به زحمت آماده میشوند و خودداری از خوردن آن.
• وزن کردن خود به طور مکرر(توزینهای مکرر).
• بازرسی کردن و بررسیهای مکرر در جلوی آینه، جهت ملاحظه و مشاهده نقصهای خود و عیبجویی
• شکایت و نالیدن از چاق شدن.
• عدم تمایل به غذاخوردن در جمع و جلوی افراد.
متاسفانه، بسیاری از افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، دستکم در ابتدا، درمان را نمیپذیرند. تمایل و علاقه آنها به لاغر باقی ماندن، به توجه و نگرانی آنان به سلامتیشان، برتری داشته و مهمتر است. اگر از اطرافیان شما فردی است که نگرانش میباشید، از او بخواهید و او را ترغیب نمایید تا با پزشک صحبت کند.
آزمایش های تشخیصی
وقتی پزشکان مشکوک میشوند که فردی مبتلا به عارضه بیاشتهایی عصبی است، مشخصاً آزمایشات و تستهای بسیاری انجام میدهند تا با کمک این آزمایشات، با دقت بیشتری به تشخیص بیماری برسند، و همچنین هرگونه عوارض مرتبط با آن را بررسی کنند و جلوی آن را بگیرند.
این آزمایشات عموماً شامل موارد زیر است:
• معاینات بدنی: این معاینات شامل اندازهگیری قد و وزن، بررسی علائم حیاتی مثل ضربان قلب، اندازهگیری فشار خون و درجه حرارت بدن، بررسی و ارزیابی پوست و ناخنها از جهت خشکی و یا سایر مشکلات، گوش دادن به صدای قلب و ششها و معاینه شکم میباشد.
• تستهای آزمایشگاهی: این آزمایشات ممکن است شامل شمارش کامل سلولهای خونی (CBC) و سایر آزمایشات اختصاصی خون جهت بررسی سطح الکترولیتها و پروتئین، و نیز بررسی کارایی کبد، کلیه و تیروئید شما باشد. یک آزمایش ادرار نیز ممکن است انجام گیرد.
• ارزیابی روحی روانی: پزشک یا روانپزشک از شما درباره افکار، احساسات، و عادات تغذیهای شما خواهد پرسید. همچنین ممکن است از شما خواسته شود پرسشنامههای خودارزیابی روحی، روانی را کامل نمایید.
• بررسیهای دیگر: ممکن است عکسبرداری به روش اشعه ایکس برای بررسی و ارزیابی شکستگیهای استخوانی، ذاتالریه(پنومونی)، یا مشکلات قلبی، انجام گیرد. از الکتروکاردیوگرام (ثبت ضربان قلب بهوسیله برق)، نیز میتوان برای جستجو و بررسی نامنظمیهای قلبی و اختلالات قلبی استفاده کرد. آزمایش تراکم استخوان ممکن است جهت ارزیابی و بررسی سلامت استخوانهای شما انجام شود. این امکان نیز وجود دارد که آزمایشاتی جهت تعیین مقدار انرژی (کالری) که بدن شما استفاده میکند انجام شود، که میتواند در برنامهریزی نیازها و احتیاجات تغذیهای شما کمککننده باشد.
معیارهای تشخیص بیاشتهایی عصبی:
برای اینکه عارضه بیاشتهایی عصبی در شما تشخیص داده شود، شرایط شما باید با یکسری معیارهایی که در دستورالعمل تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) جمع آوری شده است، مطابقت داشته باشد.
معیارهای تشخیصی DSM جهت بیاشتهایی عصبی عبارتند از:
• امتناع و خودداری از حفظ و نگهداری وزن بدن در حداقل میزان وزن طبیعی و یا بالاتر از آن که متناسب با سن و قد فرد باشد.
• ترس شدید و فراوان از افزایش وزن یا چاق شدن، مگر اینکه دچارکاهش وزن باشید.
• انکار شدید و جدی در مورد پایین بودن وزن خود، و یا وجود یک تصویر ذهنی تحریف شده از شکل ظاهری و اندام خود.
• در زنانی که عادت ماهانه در آنها شروع شده است، قطع آن حداقل برای سه دوره پیاپی و متوالی.
برخی از متخصصین رشته پزشکی، بر این باورند که ممکن است این معیارها خیلی سختگیرانه باشد و نشانهها و علائم را در بعضی از افراد، به درستی منعکس نمیسازد. ممکن است بعضی از افراد تمامی این معیارهای تشخیصی را نداشته باشند، اما هنوز مبتلا به عارضه اختلال مربوط به غذا خوردن باشند، و نیاز به کمک تخصصی داشته باشند.
درمان دارویی
وقتی شما مبتلا به عارضه بیاشتهایی عصبی هستید، این امکان وجود دارد که نیاز به چندین نوع درمان داشته باشید. اگر حیات و زندگی شما در معرض خطر جدی است، ممکن است جهت مسائلی از قبیل اختلال در ضربان قلب، کمآبی(دهیدراتاسیون)، عدم توازن الکترولیتی و یا مشکلات روانپزشکی، نیاز به درمان داشته باشید.
در اینجا نگاهی میاندازیم به آنچه که عموماً در درمان افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی اعمال میشود:
مراقبت پزشکی: به علت وجود مجموعهای از عوارضی که بیاشتهایی عصبی باعث بروز آنها میشود، این امکان وجود دارد که شما نیاز به مراقبت و نظارتهای زودبهزود و مکرر در زمینه علائم حیاتی، سطح آب و الکترولیتهای بدن، و نیز شرایط و وضعیت جسمانی مرتبط با آن داشته باشید. در موارد حاد و شدید، ممکن است افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، در ابتدا نیاز به تغذیه از راه لولهای که در بینی آنها قرار داده میشود و تا معده آنها امتداد مییابد، داشته باشند ( لوله بینی معدی). ممکن است پزشکی که در رابطه با کمکهای اولیه فعالیت میکند، شخصی باشد که مراقبت پزشکی را با سایر متخصصین درگیردر حوزه درمان و سلامت هماهنگ میسازد. گاهی اوقات، این یک روانپزشک میباشد که وظیفه هماهنگ نمودن مراقبت را بر عهده دارد.بازگشت به وزن سلامت: اولین هدف در درمان، بازگشت به وزن سلامت(وزنی که در آن احساس سلامتی میکنید) میباشد. شما بدون بازگشت به وزن مناسب و یادگیری رژیم غذایی مناسب، نمیتوانید از یک اختلال مرتبط با غذا خوردن بهبودی یابید.
یک روانشناس میتواند برای پرورش روشهای رفتاری و کمک به شما برای بازگشت به وزنی که در آن احساس سلامتی کنید با شما تمرین کند. یک کارشناس تغذیه میتواند راهنماهایی را در مورد رژیم غذایی سالم، شامل تهیه برنامههای غذایی مشخص و نیازهای کالریکی پیشنهاد دهد که به شما کمک خواهد کرد تا به اهدافی که در مورد وزن خود دارید برسید. خانواده شما نیز احتمالاً درگیر کمک به شما در حفظ و برقراری عادات تغذیهای سالم خواهند شد.
رواندرمانی: درمان فردی، درمان بر مبنای خانواده و درمان گروهی، همه این موارد سودمند خواهند بود.
• درمان فردی: این نوع از درمان به شما کمک میکند تا با رفتار و افکاری که در بیاشتهایی عصبی سهیم هستند، برخورد صحیحی داشته باشید و بر آنها غلبه نمایید. میتوانید اعتماد به نفس بهتر و سالمتری به دست آورده و راههای مثبتی جهت غلبه بر اضطراب و سایر احساسات ناخوشایند شدید، یاد بگیرید. عموماً، نوعی از درمان که درمان رفتاری شناختی (CBT) نامیده میشود، استفاده میشود. ممکن است درمان در همان روزی که برنامه درمان مقرر گردیده، صورت بگیرد، اما در بعضی موارد، ممکن است بخشی از درمان در یک بیمارستان وابسته به روانپزشکی انجام شود.
• درمان برمبنای خانواده: این نوع از درمان با این فرض شروع میشود که فرد مبتلا به اختلال مرتبط با غذا خوردن، دیگر قادر به تصمیمگیری درست و قاطع بابت سلامتی خود نیست، و به کمک خانواده خود نیاز دارد. بخش مهمی از درمان بر مبنای خانواده، این است که خانواده درگیردر این مساله، مطمئن و خاطرجمع باشد که فرد از الگوهای صحیح و سالم غذایی، پیروی میکند. این نوع از درمان، میتواند به حل مشکلات و کشمکشهای خانوادگی کمک کند و حمایتهای اعضاء دلسوز خانواده را یکجا جمع کند. درمان بر مبنای خانواده، خصوصاً برای بچههای مبتلا به بیاشتهایی عصبی، که هنوز در خانه و با خانواده زندگی میکنند، میتواند مهم باشد.
• درمان گروهی: این نوع از درمان، راهی را پیش روی شما قرار میدهد تا با افراد دیگری که مبتلا به اختلالات مرتبط با غذا خوردن هستند، ارتباط برقرار کنید. گاهیاوقات، گروههای حمایتی غیررسمی، نیز میتوانند مفید و کمک کننده باشند. هر چند باید دقت داشته باشید که این گروههای غیررسمی از تیمهای تخصصی سلامت روانی، خط نگیرند. در مورد بعضی از افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، ارتباط با گروههای حمایتی ممکن است منجر به رقابتی شود که فرد بخواهد در آن به عنوان لاغرترین فرد گروه شناخته شود.
داروها:
تا کنون داروی به خصوصی که جهت درمان بیاشتهایی طراحی شده باشد، شناخته نشده است، چراکه مشخص شده است کارایی خوبی نداشته اند. هرچند، داروهای ضدافسردگی، یا داروهای مربوط به روانپزشکی، میتوانند جهت درمان اختلالات روانی که ممکن است درگیر آن باشید، مثل افسردگی یا اضطراب، به شماکمک کنند.
بستری شدن در بیمارستان:
ممکن است در مواردی که دچار عوارض و مشکلات جدی پزشکی شدهاید، یا در مواردی که فوریتهای روانپزشکی ایجاب میکند، و یا در موارد سوءتغذیه شدید و امتناع و خودداری اکید از غذا خوردن، نیاز به بستری شدن بیمارستانی باشد. ممکن است بستری شدن در بیمارستان، در یک بخش پزشکی و یا روانپزشکی صورت بگیرد.
بعضی از درمانگاهها در درمان افراد با اختلالات مرتبط به غذا خوردن تخصصی هستند. این امکان وجود دارد که بعضی از آنها به جای بستری کردن بیماران، برنامههای روزانه، را پیشنهاد نمایند. برنامههای تخصصی مربوط به اختلالات مرتبط با غذا خوردن، ممکن است درمانهای فشردهتر وشدیدتری را در مدت زمان طولانیتری پیشنهاد دهند. همچنین، حتی پس از اتمام دوره بستری، درمانهای مداوم و آموزشهای تغذیهای برای ادامه بهبود بسیار حائز اهمیت است.
چالشهای موجود در درمان بیاشتهایی عصبی:
بعضی از موارد بیاشتهایی عصبی، می تواند بسیار شدید باشد. ممکن است در موارد خفیفتر، زمان کمتری برای درمان و بهبود نیاز باشد. یکی از بزرگترین چالشهایی که در درمان بیاشتهایی عصبی با آن مواجه میشویم، عدم پذیرش درمان از سوی افراد مبتلا به آن است. این امکان وجود دارد که آنها فکر کنند نیاز به درمان ندارند یا اینکه نسبت به افزایش وزن خود حساسیت نشان دهند. اساساً بعضی از افراد مبتلا به بیاشتهایی عصبی، آن را یک بیماری نمیبینند، و در عوض آن را به عنوان انتخابی در روش و سبک زندگی خود قلمداد میکنند.حتی اگر شما تمایل به بهبود داشته باشید، غلبه بر کشش و جاذبه بیاشتهایی عصبی، میتواند امری سخت و مشکل باشد. بیاشتهایی عصبی، اغلب یک نبرد مداوم، همیشگی و مادامالعمر است. گرچه ممکن است علائم و نشانههای آن فروکش کند، اما همچنان شما آسیب پذیر باقی خواهید ماند، و ممکن است در طول دوره استرس و فشار روانی زیاد و یا در موقعیتهای حساس، برگشت و عود مجدد این بیماری را داشته باشید. برای مثال، ممکن است علائم و نشانههای بیاشتهایی عصبی، در طول دوران بارداری از بین بروند، البته تا زمانی که کودک شما به دنیا بیاید. درمانهای مداوم و یا ملاقاتهای دورهای، در طول زمانهایی که استرس و فشار روانی وجود دارد، میتواند کمککننده و سودبخش باشد.گرچه در مورد درمانهای جایگزین، به عنوان بخشی از درمان در افراد مبتلا به اختلالات مرتبط با غذا خوردن، به خوبی مطالعه و تحقیق نشده است، با این حال، پارهای از درمانهای جایگزین، میتواند به کاهش اضطراب کمک نماید. و برخی از این نوع درمانها ممکن است به افراد با اختلالات مرتبط با غذا خوردن کمک نماید تا حس خوشی و آرامش در آنها افزایش یابد.
درمانهای جایگزینی که جهت کاهش اضطراب به کار میروند عبارتند از:
• طب سوزنی
• ماساژ
• یوگا
• مدیتیشن
تغییر شیوه زندگی
وقتی شما مبتلا به بیاشتهایی عصبی هستید، مراقبت و محافظت مناسب از خود، برایتان مشکل خواهد بود. علاوه بر درمانهای تخصصی، اقدامات زیر را نیز دنبال کنید:
• به برنامه درمانی خود متعهد باشی: از جلسات درمانی خود فرار نکنید و سعی نداشته باشید از وعدههای غذایی خود بگذرید، هر چند آنها باعث احساس ناخوشاینی شما گردند.
• با پزشک خود درباره مکملهای ویتامینی و املاح مورد نیاز و مناسب خود صحبت کنید: اگر به خوبی غذا نمیخورید، این احتمال وجود دارد که بدن شما تمام نیازهای مربوط به مواد مغذی را دریافت نکند.
• خود را از توجه و ارتباط اعضاء خانواده و دوستانی که خواهان سلامتی شما هستند، جدا نسازید: متوجه این امر باشید که آنها از صمیم قلب بهترینها را برای شما آرزو دارند.
• در مقابل اصرار و میل به وزن کردن خود و یا بازرسی مکرر بدن خود در مقابل آینه مقاومت کنید: این اعمال هیچ سودی برای شما ندارند، به جز تقویت و تحریک کشش و انگیزه شما جهت حفظ و نگهداری عادات ناسالم خود.
نکات اساسی درمان
این امکان وجود دارد که غلبه بر عارضه بیاشتهایی عصبی را امری دشوار بیابید، از آنجاییکه مدام در معرض هجوم اخبار و پیامهای ضد و نقیض و پیچیدهای از جانب رسانهها، فرهنگ، و شاید خانواده و یا دوستان خود هستید. حتی شاید شنیده باشید که افراد با شوخی بیان میکنند که کاش دچار بیاشتهایی عصبی بودند تا شاید میتوانستند وزن کم کنند. • به خود یادآوری کنید که وزن سلامت بدن شما (وزنی که در آن احساس سلامت میکنید)، چقدر است، به خصوص در زمانهایی که تصاویری را مشاهده میکنید که انگیزه و میل شما را جهت محدود ساختن کالریهای دریافتیتان، تحریک مینماید.• از وبسایتهای مربوط به طرفداران بیاشتهایی عصبی ، بازدید ننمایید. این سایتها شما را تشویق میکنند که عادات خطرناک خود را حفظ کرده، و باعث عود مجدد بیماری و یا بازگشت مجدد آن میشوند. بیاشتهایی یک انتخاب جهت سبک و شیوه زندگی نیست، این یک بیماری است.
• آگاهی از این موضوع که این امکان وجود دارد که شما همیشه بهترین داور جهت تشخیص در این مورد که آیا به اندازه کافی غذا میخورید و یا از وزن مناسب و در محدوده سلامت برخوردارید، نباشید.
• شناسایی و تعیین موقعیتهای مشکلزا، که احتمالاً افکار و رفتار شما را که میتوانند در بیاشتهایی عصبی نقش داشته باشند، برانگیخته نماید، طوریکه بتوانید نقشهای عملی جهت رسیدگی به آنها ترسیم نمایید.
• به دنبال الگوهای شخصیتی مثبت باشید. به خود یادآوری کنید که احتمالاً الگوها ومدلهای بسیار لاغر یا هنرپیشگانی که در مجلات مد مخصوص زنان و یا مجلات زرد خود را به نمایش میگذارند، نمایانگر بدنهای سالم نیستند.
پیشگیری
راه مطمئن و تضمینشدهای جهت پیشگیری از ابتلاء به بیاشتهایی عصبی و یا سایر اختلالات مربوط به غذا خوردن، وجود ندارد. احتمالاً پزشکان مراقبتهای اولیه ( متخصصین اطفال، پزشکان خانواده، و اینترنها)، در موقعیت و جایگاه خوبی برای تعیین و تشخیص نشانهها و علامات اولیه ابتلاء به اختلالات مرتبط با غذا خوردن، و جلوگیری از رشد و پیشرفت کامل بیماری، قرار دارند. برای مثال آنها میتوانند سوالاتی را در زمینه عادات تغذیهای و رضایت فرد از وضعیت ظاهری خود، طول دیدار و ملاقاتهای پزشکی، بپرسند. اگر در یکی از اعضاء خانواده خود و یا یک دوست، متوجه اعتماد به نفس پایین، عادت به رژیمهای سخت و طاقتفرسا و عدم رضایت از ظاهر خود، شدید، با او در این مقوله صحبت نمایید. گرچه ممکن است قادر نباشید از پیشرفت اختلال مرتبط با غذاخوردن جلوگیری نمایید، ولی میتوانید در رابطه با رفتار سالمتر و یا گزینههای درمانی صحبت کنید.
اختلالات خوردن یکی از اختلالات شایع روانی/ روان تنی به شمار می روند که باعث ایجاد مشکلات فراوان در سلامت جسمی و عملکرد روانی و کیفیت زندگی می شوند.
اختلالات خوردن اختلالی است که فرد نمی تواند کنترل کند که چه مقدار و یا چه چیزی را می خورد. این افراد ممکن است در مورد رفتار خود احساس خجالت داشته باشد
با وجود این که اختلال پرخوری شایعترین اختلال خوردن به شمار میرود، همچنان مورد بررسی زیادی قرار نگرفته است. در مقاله حاضر پس از مروری بر تعریف، طبقه بندی، اپیدمیولوژی و پاتوفیزیولوژی انواع اختلالات خوردن، به بررسی بیشتراختلال پرخوری پرداخته شده است.
انواع اختلالات خوردن
در حال حاضر پرکاربردترین تعریف برای اختلالات خوردن توسط انجمن روانپزشکی آمریکا در ویرایش چهارم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی ارایه شده است. بر این اساس اختلالات خوردن در سه دسته کلی بی اشتهایی عصبی، پراشتهایی عصبی اختلال خوردن تصریح نشده طبقه بندی می شوند.
بی اشتهایی عصبی
مشخصه های اصلی بی اشتهایی عصبی عبارت از کاهش وزن یا عدم وزن گیری طی یک مرحله رشدی که منجر به وزنی گردد که کمتر از ۸۵ درصد وزن مناسب برای قد و سن باشد، ترس شدید از افزایش وزن، تصویر ذهنی مختل از بدن و حداقل سه دوره متوالی بدون عادت ماهیانه (آمنوره) می باشند.
اگر چه در حال حاضر وجود آمنوره برای تشخیص این اختلال ضروری است، اهمیت این نشانه چندان واضح نیست از این رو کار گروه اختلالات خوردن در تدوین ویرایش پنجم راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-V)پیشنهاد داده است تا این نشانه برای تشخیص بی اشتهایی عصبی حذف شود بی اشتهایی عصبی، خود به دو زیرگروه محدود کننده و پرخوری/ پاکسازی تقسیم میشود. در زیرگروه محدود کننده، بیماران به طور منظم از یک رژیم غذایی کم کالری پیروی می کنند، ولی بیمارانی که در زیرگروه دوم قرار میگیرند، به طور منظم دورههای پرخوری با رفتارهای جبرانی یا بدون آن را تجربه می کنند.
پراشتهایی عصبی
مشخصه اصلی پراشتهایی عصبی، پرخوری و پاکسازی پس از آن است. پرخوری عبارت از خوردن حجم زیاد و غیر طبیعی غذا طی یک بازه زمانی مشخص، همراه با احساس عدم کنترل بر غذا خوردن در آن مقطع زمانی می باشد. در این اختلال، رفتارهای جبرانی پس از پرخوری رخ میدهد که ممکن است شامل استفراغ، استفاده از مسهل، مدر، تنقیه یا سایر داروها، روزهداری و یا ورزش شدید باشد. بیماران مبتلا به پراشتهایی عصبی، اغلب در فواصل نامنظم غذا میخورند و زمانهای طولانی روزهداری سبب ایجاد احساس وسوسه شدید به غذا و به تبع آن دورههای پرخوری و پاکسازی میشود.
اختلالات خوردن
بیماران مبتلا به پراشتهایی عصبی ممکن است مانند افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، دچار تصویر ذهنی مختل از بدنشان و ترس زیاد نسبت به افزایش وزن باشند. در حال حاضر اگر در بیمار، پرخوری و رفتارهای جبرانی متعاقب آن در زمینه کاهش وزن و آمنوره رخ دهد، تشخیص پزشک بی اشتهایی عصبی خواهد بود. باید بر این نکته تأکید نمود که وزن اغلب بیماران مبتلا به پراشتهایی عصبی در محدوده طبیعی قرار دارد
اختلال خوردن تصریح نشده
اختلال خوردن تصریح نشده، تشخیصی با طیف گسترده است و شامل بیمارانی می شود که علایم مشابه با بی اشتهایی یا پراشتهایی عصبی دارند، ولی همه شاخص های تشخیصی این دو اختلال را ندارند علاوه بر این، اختلال خوردن تصریح نشده، طیفی از رفتارهای غیر طبیعی مرتبط با خوردن مانند اختلال پرخوری و تریاد ورزشکار زن را در بر می گیرد.
بیماران مبتلا به اختلال پرخوری، به طور مفرط غذا میخورند، ولی رفتارهای جبرانی اشاره شده در مورد پراشتهایی عصبی را ندارند. تریاد ورزشکار زن، سندرمی است که در ورزشکاران زن دیده شده است و از سه حالت مرتبط با هم شامل دریافت انرژی پایین (با یا بدون اختلال در غذا خوردن) اختلال قاعدگی و کاهش تراکم معدنی استخوان تشکیل میشود.کاهش انرژی دریافتی ممکن است ناشی از مسایل مرتبط با تصویر ذهنی از بدن، تمایل به بهبود عملکرد ورزشی و یا عدم اطلاع از نیازهای واقعی متابولیک بدن در ارتباط با نوع فعالیت ورزشی در این افراد باشد. مصرف بیشتر انرژی در مقایسه با میزان کالری دریافتی، سبب مهار محور هیپوتالاموس، هیپوفیز، تخمدان و در نتیجه کاهش تولید استروژن و از دست رفتن توده استخوانی میشود.
اختلال پرخوری
مطابق تعاریف ارایه شده در DSM-IV ،اختلال پرخوری در طبقه سوم اختلالات خوردن یعنی “اختلال خوردن تصریح نشده” قرار میگیرد. چنان چه اشاره شد، اختلال خوردن تصریح نشده شایعترین دسته از اختلالات خوردن را تشکیل میدهد و این مسأله که DSM-IV اغلب بیماران را در دستهای قرار میدهد که تعریف مشخصی برای آن ارایه نشده، یکی از نقاط ضعف DSM-IV به شمار می آید.
تعریف پرخوری عبارت است از:
الف) خوردن حجمی از غذا در فواصل زمانی ناپیوسته (برای مثال هر دو ساعت) که به وضوح بیشتر از حجمی است که اغلب افراد در همان مقطع زمانی و در شرایط مشابه میخورند،
ب) احساس عدم کنترل بر غذا خوردن در همان مقطع زمانی (برای مثال فرد احساس میکند نمیتواند دست از غذا خوردن بکشد یا این که نمیتواند خودش را کنترل کند که چه غذایی یا چه مقداری بخورد).
تعریف اختلال پرخوری عبارت از دورههای مکرر پرخوری (به طور متوسط یک بار در هفته در سه ماه گذشته) بدون استفاده منظم از رفتارهای جبرانی نامتناسب کنترل وزن است. شایان ذکر است که در تشخیص اختلال پرخوری، علاوه بر احساس درماندگی در مقابل پرخوری، وجود حداقل سه مورد از این موارد لازم است:
۱ ) غذا خوردن با سرعتی بسیار بیشتر نسبت به حالت عادی خوردن،
۲ )غذا خوردن تا زمان احساس سیری آزار دهنده،
۳ )خوردن مقادیر زیادی از مواد غذایی در زمان احساس عدم گرسنگی از لحاظ جسمی،
۴ ) به تنهایی غذا خوردن به دلیل احساس خجالت نسبت به میزان زیاد غذایی که فرد میخورد،
احساس تنفر نسبت به خود، افسردگی یا احساس گناه شدید پس از پرخوری.
این اختلال به طور عمده نوجوانان و زنان جوان را مبتلا میکند.
درمان اختلال پرخوری
برای درمان مبتلایان به اختلالات خوردن رویکردهای متنوعی ممکن است بکار گرفته شود. استفاده از روان درمانگری برای سازش فرد مبتلا با عوامل هیجانی و زیربنایی لازم است. درمانگری رفتاری – شناختی برای تغییر افکار و رفتارهای نابهنجار می تواند سودمند باشد. درمانگری گروهی نیز غالبا توصیه شده است زیرا افراد می توانند از طریق تجربه های مناسب خود به یکدیگر کمک کنند. و سرانجام درمانگری خانواده، به ویژه اگر فرد در خانواده زندگی می کند و نوجوان است، بسیار مهم و سودمند خواهد بود.
پیشگیری
هیچ یافته تحقیقی نشان نداده است که بعضی از صفات در افرادی که دچار بی اشتهائی یا پراشتهائی روانی می شوند عوامل مخاطره انگیزه واقعی بوده و باید زودهنگام درمان شوند. مثلا عزت نفس پایین، نارضایتی بدنی ممکن است دلیلی برای رژیم های سخت غذائی به حساب آیند، اما نمی توانند دلیل قاطع و محکمی برای ظهور این اختلالات تلقی شوند.
از آنجا که اختلالات خوردن در سالهای قبل از دوران بزرگسالی شناخته میشوند، آنها را در شمار مسائل روانشناختی کودکان و نوجوانان آوردهاند، در عین حال گاه این مسائل تا بزرگسالی دوام مییابند. اختلالات خوردن ویژگیهای عاطفی و رفتاری و نیز پیامدهای جسمانی دارند. بیاشتهایی عصبی و پرخوری دو اختلال اصلی خوردن محسوب میشوند
اختلال خوردن در نوزادان
خوردن و خوراندن، اولین وظیفهای است که مادر و کودک هر دو به عنوان هدفی مشترک در انجام آن میکوشند. بسیاری از والدین علاقهی زیادی به جزییات غذا خوردن و عادات غذایی کودکان خود دارند و اگر در غذا خوردن نوزادشان بینظمی رخ دهد، چه بسا دچار تنیدگی شوند
بسیاری از کودکان در خوردن ایرادگیرند، غذاهای خاصی را میخورند، بیش از اندازه میخورند و استفراغ میکنند. بسیاری از این موارد در چارچوب رفتارهای عادی به حساب میآیند. هرگاه ملاکها با سختگیری مطرح میشوند نیز فقط میتوان یک تا دو درصد از نوزادان را دارای مسائل تغذیه قلمداد کرد.ویژگی اصلی اختلال خوردن در نوزادان، ناکامی مداوم در مصرف مقدار کافی غذاست که به وضوح سبب متوقف شدن رشد و کاهش وزن، حداقل بیشتر از یک ماه میشود. برای تشخیص اختلال خوردن، کودک باید کمتر از شش سال داشته باشد و مشکل او به عارضهی پزشکی یا اختلال شکم و رودهها مربوط نباشد.همچنان که در مورد بیشتر اختلالات کودکی صادق است، عوامل گوناگونی در بروز اختلالات خوردن نقش دارند. علل جسمانی، خلقوخوی، تقلید، رفتار پدر و مادر، عوامل خانوادگی، از جمله عوامل مؤثر به شمار میآیند. برای نمونه، الگوهای ناسازگارانه در اعمال متقابل والدین با نوزاد در آغاز و بروز مسائل تغذیه دخالت دارد (برادلی، کاسی و ورثام . عدم توجه به نیازهای کودک، به زور غذا خوراندن به نوزاد، همه حاکی از تأثیر رفتار والدین در بروز مشکلات غذا خوردن کودک است
زمانی که نوزادان دارای اختلال تغذیه تشخیص داده شود، روش مناسب درمان این است که با والدین او کار شود. روش غذا دادن والدین و الگوهای رفتار آنها با کودک باید مورد بررسی قرار گیرد. راهنمایی مادر و آموزش او مانند آموزشهای مکرر و آشناسازی او با الگوهای رفتاری مؤثر بر غذا خوردن کودک، توجه به نیازهای کودک، اجتناب از اعمال فشار در خوراندن، شکیبایی و تغییر در سبک غذا دادن میتواند سودمند واقع شود. از طرف دیگر، نوزاد هم در معرض انواعی از غذاها قرار میگیرد و میتواند ذائقهی خود را نسبت به غذاهای گوناگون بیازماید و از تغییر توجه به خود بهرهمند شود. باید به خاطر داشت که مشکلات غذا خوردن نوزاد، در صورتی که شدید نباشد، عادی است.
بیاشتهایی عصبی
بیاشتهایی عصبی، نوعی بیماری روانی محسوب میشود که شخص از خوردن هراس دارد. به مورد زیر توجه کنید:
لیلا، در پانزده سالگی، سالم، شاداب و با رشد کافی به نظر میرسید. قاعدگی ماهانه را در چهاردهسالگی تجربه کرد. 159 سانتیمتر قد و 72 کیلو وزن داشت. در این زمان مادرش به او اصرار کرد مدرسهاش را عوض کند و به مدرسهای برود که سطح آموزشی بهتر و قویتری داشت. پدرش نیز سخت مراقب اضافه وزن دختر بود، درست چیزی که لیلا با اشتیاق تمام آن را پذیرفت و دست به رژیم غذایی زد. وزنش به سرعت رو به کاهش گذاشت و در کمال تعجب قاعدگی او هم متوقف شد. لیلا لاغر شده بود، اما به ظریف بودن اندام افتخار میکرد و آن را نشانهی موفقیت بر میشمرد. او برنامه ی ورزشی سختی را دنبال میکرد، صدها متر شنا میکرد، با نوای موسیقی ورزش زیبایی اندام انجام میداد. چندین ساعت میدوید تا از نفس میافتاد. هر اندازه که وزنش پایین میآمد، باز هم میترسید دوباره اضافه وزن پیدا کند و بیش از حد چاق شود. اما پس از گذشت چند ماه، وزنش به 45 کیلو رسید. حالا دیگر همه به او میگفتند: «وزنت خیلی کم شده است باید اضافه کنی»، اما لیلا با اینکه اطاعت میکرد و کمی به وزنش اضافه میشد، دوباره وزن کم میکرد. علاوه براین، تغییر آشکاری در خلق و خوی او پدید آمده بود. او که قبلاً ملایم، شاد، مطیع و مؤدب بود، به دختری لجوج، تندخو و متکبر تبدیل شده بود و به همه پرخاش میکرد. پدر و مادرش نه تنها نمیدانستند دربارهی وضع مزاجی و جسمانی او چه باید بکنند، بلکه نگران رفتار و اعمال او هم شده بودند.
تعریف و طبقهبندی
در گذشته نظریهپردازان روانشناسی بر این باور بودند که بیاشتهایی عصبی، اختلالی است که بیمار در آن گرسنگی را احساس نمیکند یا میل شدیدی به غذا ندارد، اما امروزه میدانیم که این تصور درست نیست. بیاشتهایی عصبی یکی از اختلالات غذا خوردن است که نشانههای آن ترس شدید از چاق شدن، تحریف در ادراک ذهنی از خود و امتناع از برقراری حداقل وزن طبیعی است که به کاهش نامعقول وزن انجامیده است. علاوه بر این، در خانمها موجب قطع قاعدگی ماهانه نیز میشود.
افرادی که مبتلا به اختلال بیاشتهایی عصبیاند، دوست دارند وزنشان کم شود. آنها بر این باورند که چاقاند؛ در صورتی که دیگران آنها را افرادی ظریف و حتی نحیف ارزیابی میکنند. این افرادی نوعی تصویر ذهنی تحریف شده از اندازه و وزن بدن خود دارند.
ملاکهای تشخیصی اختلال بیاشتهایی عصبی
DSM-IV-RT ملاکهای زیر را برای تشخیص اختلال بیاشتهایی عصبی ذکر کرده است:
-امتناع از نگهداری وزن بدن در حداقل طبیعی یا کمی بیشتر از آن نسبت به سن و قد (برای مثال، کاهش وزن به گونهای که منجر به از دست دادن بیش از پانزده درصد وزن طبیعی مورد انتظار شود) یا شخص نتواند در طول دوران رشد حداقل وزن طبیعی آن سن را کسب کند، این مسئله به داشتن وزنی کمتر از 85 درصد وزن عادی منتهی شود.
- ترس شدید از اضافه شدن وزن یا چاق شدن، حتی اگر وزن فرد کمتر از وزن طبیعی نسبت به سن خود باشد.
- آشفتگی در ارزیابی و احساس فرد از وزن بدن و اندام خود. به عبارت دیگر، شخص تصور بیمورد و ارزیابی فردی نادرستی از اندام، شکل و وزن بدن خود دارد.
- فقدان حداقل سه دوره قاعدگی پس از نخستین قاعدگی، زن در صورتی مبتلا به فقدان قاعدگی در نظر گرفته میشود که دورههای قاعدگی او تنها پس از تجویز هورمونهایی مانند استروژن روی دهد
خطر شروع اختلال بیاشتهایی در 14 تا 18 سالگی بسیار زیاد و میانگین آن در 17 سالگی است. برآورد شیوع آن سخت متغیر است و به روشی بستگی دارد که افراد دارای بیاشتهایی را شناسایی کنیم، اما اصل ثابتی وجود دارد و آن این است که این اختلال در خانمها 8 تا 11 برابر آقایان یافت میشود. البته افراد مبتلا، چه مرد و چه زن، عادات مشابهی نسبت به خوردن دارند.برخی از یافتهها حاکی از آنند که در هر دویست دختر دبیرستانی یک نفر دارای بیاشتهایی عصبی است، حال آنکه چند بررسی دیگر، شیوع این اختلال را در دختران یک در دویست هزار دانستهاند آمارهای ارائه شده در ایالات متحده آمریکا نیز متغیر است (جونز، فاکس، بابیجین و هوتن لوکاس، بیرد، اوفالن و کورلند در مطالعهای در هلند این اختلال با میانگین 6/3 در هر صد هزار نفر گزارش شده، حال آنکه در میان سیاهپوستان آمریکایی، در آفریقا و انگلستان نادر است
بیاشتهایی، برخلاف بسیاری از مسائل روانشناختی، میتواند به بیماری وخیم جسمانی و حتی مرگ منتهی شود. برآوردهای آماری در این زمینه متغیرند. در یک ارزیابی مشخص شد که دو سوم موارد به گونهی موفقیتآمیزی درمان میشوند، اما یک سوم دیگر آن به بیماری مزمن میانجامد. کمتر از پنج درصد مبتلایان به بیاشتهایی عصبی از پیامدهای این اختلال جان خود را از دست میدهند
اختلال بیاشتهایی عصبی دارای انواع فرعی محدود کننده و خوردن با ولع تخلیهای است. در نوع محدود کننده از دست دادن وزن به طور عمده از طریق رژیم غذایی، روزه گرفتن با ورزش مفرط صورت میگیرد. در جریان این دوره، فرد به طور دائم اقدام به خوردن با ولع یا تخلیه نمیکند. در نوع خوردن با ولع تخلیهای فرد اقدام به خوردن با ولع یا تخلیه (یا هر دو) میکند. بیشتر مبتلایان به بیاشتهایی عصبی که با ولع غذا میخورند، از طریق استفراغ عمدی یا مصرف نابجای ملینها، یا تنقیه اقدام به تخلیه میکنند. برخی از افراد که در این نوع فرعی قرار میگیرند، با ولع غذا نمیخورند. بلکه به طور مرتب پس از مصرف غذا اقدام به تخلیه میکنند (هاردمن، درو و ایگان
افراد دارای اختلال بیاشتهایی را به عنوان مبتلایان به وسواس عصبی توصیف کردهاند که نیاز شدیدی به مراقبت و نظارت دارند، زیرا پی برده شده است که آنان سطوح استروژن پایینی دارند (لئون و فلان . این افراد نگرشی منفی دربارهی نیازهای جنسی دارند و بندرت دست به فعالیت جنسی میزنند (کوورت و کیندر اختلالهای خوردن به احتمال زیاد در نوجوانی رخ میدهند، زیرا تغییرات جسمانی و چالشهای روانی – اجتماعی در این سنین همگرا میشوند. برای مثال، افزایش چربی بدن، که بخصوص در دختران چشمگیر و در عین حال نامطلوب جلوه میکند، در بیشتر اوقات با نگرانی شدید در مورد افزایش وزن و یافتن راه چاره همراه میشود.
فلتچر – جانزن و رینولدز ویژگیهای زیر را برای کودکان و نوجوانان مبتلا به بیاشتهایی عصبی برشمردهاند:
1- کودک از خوردن امتناع میکند تا وزن خود را متناسب با وزن طبیعی مورد نظر برای سن و وزن خود حفظ کند؛
2- حتی اگر کودک دچار کموزنی باشد، باز هم از اضافه شدن وزن خود و چاقی هراس دارد؛ به گونهای که حتی با از دست دادن وزن نیز از میزان ترس و هراس او کاسته نمیشود؛
3- کودک در تصور از بدن خود دچار اختلال و خود را بیش از حد چاق تصور میکند؛
4- قطع چرخهی قاعدگی در دختران؛
5- بیشفعالی، بخصوص در مراحل اولیه؛
6- روزه گرفتن، استفراغ کردن و استفاده از داروهای ملین و ضد یبوست غالباً پس از پرخوری؛ و
7- مشغولیت ذهنی با افکار غذا، وزن و ورزشهای سخت.
در موارد شدید و حاد یا مراحل آخر نیز نشانههای زیر مشاهده میشوند:
1- اختلال در توانشهای شناختی؛
2- وخیم شدن روابط اجتماعی و خانوادگی؛
3- افزایش آشکار در میزان افسردگی؛
4- رشد موهای نرم بدن؛
5- احساس سرما و سردی کردن؛
6- فشار خون پایین و کند شدن ضربان؛
7- عدم تعادل در ترکیبات بدنی؛ و
8- مشکلات دندانپزشکی.
عوامل روانشناختی
نظریهپردازان روانپویشی معتقدند کودکان مبتلا به بیاشتهایی به علت وجود روابط متقابل آشفتهی مادر و فرزندی، نمیتوانند هویت جسمانی مستقلی تشکیل دهند، و احساس تعلق به خود و تسلط بر بدن خویش داشته باشند. نیازهای بدن، ذهن آنها را به فرمان خود در میآورد، «نخوردن، احساس دروغین را در نظارت بر ذهن آنها حاکم میسازد
آیا صفات و خصوصیات شخصیتی نیز در بروز بیاشتهایی عصبی نقش دارند؟ اگرچه دانش اندکی در این زمینه وجود دارد، لیکن در سابقهی این افراد الگوهای رفتاری مانند اطاعت محض، وابستگی کامل، کمالجویی، غیبت از مدرسه و مشکلات فراوان تحصیلی، گزارش شده است (اشتاین – هاوزن، . گرایشهای وسواسی، زود غذا خوردن و مشکلات هضم، همه چه بسا در این افراد موجود باشند
مینوچین و همکاران ، خانواده را به عنوان یک نظام قلمداد و استدلال کردند که علائم اختلال بیاشتهایی نمیتواند خارج از این نظام بررسی شود. اعضای خانوادهی کودک مبتلا به بیاشتهایی مانند بافتههای تور به هم ارتباط دارند. از این رو در خانوادهی به هم پیوسته، هر عضو به تنهایی هویت متمایزی ندارد. یک کودک هم، در داخل گروه خانواده و تحت حمایت آن است، اما نمیتواند حس خودمختاری را در خود بپروراند. فرد مبتلا به بیاشتهایی تلاش میکند خود را از قید و بند نظام خانواده رهایی بخشد، این تور را پاره کند و از آن بیرون آید.
از دیدگاه رفتارگرایی، بیاشتهایی به عنوان پاسخی اجتنابی توصیف شده، به گونهای که اضطراب بیش از حد همراه با اجتناب از خوردن غذاست. آنگاه اجتناب از خوردن به وسیلهی توجهی که نخوردن برای فرد ایجاد میکند، تقویت میشود. فشار اجتماعی برای لاغرشدن و ظریف ماندن نیز میتواند به عنوان توجیهی برای بیاشتهایی عصبی در نظر گرفته شود. از سوی دیگر، فشارهای فرهنگی نیز در اختلالات خوردن مؤثرند. در بسیاری از فرهنگها، زیبایی زن به ظرافت اندام او وابسته است و این طرز فکر کمکم به همهی فرهنگها سرایت کرده است. ملاک زیبایی زن در سالهای اخیر باز هم به لاغری بیشتری گراییده و شاید همین امر موجب شیوع بیشتر این اختلال در زنان شده است
گارنر و بمیس ویتوسک الگوی پابرجایی را در تفکر تحریف شده و در میان افراد مبتلا به بیاشتهایی مشاهده کردند و نخستین پایههای الگوی شناختی خود را برای این اختلال بنا نهادند. آنها متوجه شدند که رفتار افراد دارای این اختلال، بر این تفکر استوار است که حتماً باید لاغر شوند، نه اینکه فقط میلی یا آرزویی برای لاغر شدن داشته باشند. اما این "باید" اجباری برنامهریزی شده و محاسبه شده برای آنان ایجاد میکند. کوشش جدی برای کم کردن وزن، میتواند فرد را در جهت کاستن آلام درونی، احساس بیارزشی، بیکفایتی و انزوا یاری دهد و بیمهری نسبت به خود را جبران کند. همچنین نوجوانان دوست دارند با داشتن اندامی ظریف مورد توجه قرار گیرند. کمکردن وزن به نوجوانان نوعی احساس قدرتمندی میبخشد.
عوامل زیستشناختی
هورمونها، ژنتیک و عملکرد مغز از جمله مواردی هستند که در ایجاد اختلالات خوردن نقش دارند. هیپوتالاموس (26)، ناحیهای از مغز است که خوردن را زیر نظارت خود دارد. پس، عوامل زیستشناختی مؤثر در بیاشتهایی، مربوط به بدکاری هیپوتالاموساند. پژوهشگران دریافتهاند که حیوانات در اثر بدکار کردی این قسمت از مغز هنگامی که بخشی از آن صدمه ببیند یا تحریک پذیری به قسمتهای دیگر هیپوتالاموس منتقل شود، دست از خوردن میکشند و ممکن است آنقدر گرسنه بمانند تا بمیرند. هیپوتالاموس کنترل انواعی از رفتارهای انگیزشی مانند خوردن، آشامیدن، احساس گرما و سرما و امور جنسی را برعهده دارد.
مطالعات انجام شده در این زمینه نشان داده است نوعی همبستگی بین رفتار بیاشتهایی و تغییراتی در ترشح غدد فوق کلیوی و سروتونین، وجود دارد (فاواف کوپلند، شوایگر، و هرزوگگرسنگی طولانی ممکن است سبب بدکارکردی فیزیولوژیکی شود، درست همانطور که امکان دارد عملکرد بد فیزیولوژیکی اختلالات خوردن را ایجاد کند
عوامل ژنتیکی ممکن است زمینه را برای ابتلا به اختلالات خوردن فراهم سازند. مطالعات دوقلوها نشان داده است، دوقلوهای همسان در مقایسه با دوقلوهای ناهمسان اشتراک بیشتری در اختلالات خوردن ندارند هالند، سیکوت و ترژر ، گزارش کردند که 56 درصد دوقلوهای همسان در ابتلا به اختلال بیاشتهایی عصبی اشتراک دارند، حال آنکه این همگونی در مورد دوقلوهای ناهمسان فقط 5 درصد بوده است.
پیشآگهی اختلال بیاشتهایی عصبی متغیر است. برخی پس از مدتی دوباره به حالت اول بر میگردند. در واقع، موارد شدید اختلال بیاشتهایی موجب بستری شدن در بیمارستان هم شده است. اگر چه اختلال بیاشتهایی عصبی، درصد کمی از مردم را در بر میگیرد، اما حالات شدید آن میتواند منجر به مگر آنها شود. در حقیقت، بیاشتهایی عصبی، مانند اختلالهای دیگر، نتیجهی عمل متقابل بین آمادگی زیستشناختی و فشارهای محیطی است (بمیس ویتوسک و اوری موتو
پرخوری عصبی
مصرف سریع مقدار زیادی غذا در یک وعده، سیریناپذیری و عدم تسلط بر خود، از ویژگیهای اختلال پرخوری عصبی است.
تعریف و طبقهبندی
پرخوری عصبی دارای ویژگیهایی مانند پرخوری، استفراغ عمدی، مصرف مکرر مواد ملین و تحریک ادرار زیاد است. تشخیص این اختلال نیاز به این دارد که فرد مبتلا حداقل دو مورد از این ویژگی در طول سه ماه تکرار کرده باشد. نام دیگر آن اختلال پرخوری/ تخلیه است، زیرا افراد مبتلا مقادیر بسیار زیادی غذا میخورند، سپس به خلاصی خود از آن اقدام میکنند تا کالریهای بالقوهی چاق کننده را دفع کرده باشند. در DSM-IV-TR افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی را در طبقهی اختلال بیاشتهایی گذاشته است. البته امروزه بحث و جدلی در این باره وجود دارد، مبنی بر اینکه آیا پرخوری عصبی اختلال جداگانهای است یا تظاهر یا بروز دیگری از بیاشتهایی عصبی است
فایبورن و بگلین گزارش کردند که میزان شیوع اختلال پرخوری در میان نوجوانان حدود یک درصد است. پرخوری مانند بیاشتهایی عصبی اغلب در میان خانمها رواج دارد. سن اولین بروز آن بویژه در اواخر نوجوانی، با میانگین 18/4 سالگی است، این درست برعکس بیاشتهایی است که در اوایل نوجوانی رخ میدهد. پرخوری عصبی در بیشتر اوقات با اختلال بیاشتهایی عصبی ارتباط دارد. در واقع، به طور تقریب پنجاه درصد موارد بیاشتهایی، شواهدی از پرخوری عصبی را نشان میدهد. تعداد زیادی از افرادی که اختلال بیاشتهایی دارند، در مواقعی دست به پرخوری و استفراغ میزنند و این کار قسمتی از تلاش آنان برای لاغر شدن است. لیکن این عمل نتایج ناگواری در پی دارد. سلامت را بالقوه به خطر میاندازد و به طور جانبی زیانهایی میرساند. برای مثال، اسیدهایی که از استفراغ غذا در دهان میآید، مینای دندانها را خراب میکند و عدم تعادلهایی در بدن به وجود میآورد. حتی در رهایی از کالریهای بدن هم آن اندازه مؤثر نیست
ملاکهای تشخیصی اختلال پرخوری عصبی
الف) دورههای خوردن با ولع که با ویژگیهای هر دو مورد زیر مشخص میشود:
1- خوردن با فاصلههای زمانی، برای مثال، دو ساعت یکبار، با مقدار غذایی که بیشتر از اندازهای است که بیشتر مردم در طول دورهی مشابه زمانی و در همان شرایط میخورند.
2- نوعی احساس بیاختیاری در زمان غذا خوردن، برای مثال، این احساس که انسان نمیتواند از خوردن دست بکشد یا مقدار خوردن خود را کنترل کند.
ب - رفتار نامناسب جبران کننده و تکرار شونده برای جلوگیری از افزایش وزن، مانند استفراغ عمدی، استفادهی نامناسب از ملیّنها، داروهای ادرارآور، تنقیه یا داروهای مشابه، روزهداری یا ورزش شدید افراطی.
ح - زیادهخواری و رفتار جبرانی نامناسب، که هر دو، به طور متوسط، حداقل دوبار در هفته تا سه ماه رخ دهد.
د - ارزشیابی نابجا از اندام خود، تحت تأثیر شکل و وزن بدن قرار میگیرد.
ه - این عارضه فقط در طول اختلال بیاشتهایی رخ نمیدهد.
در DSM-IV-TR اختلال پرخوری عصبی به دو نوع فرعی تخلیهای و غیرتخلیهای مطرح شده است. در نوع تخلیهای، فرد به طور منظم اقدام به استفراغ عمدی یا مصرف نابجای ملینها، یا تنقیه میکند. در نوع غیرتخلیهای، رفتارهای جبرانی نامناسب مانند روزهداری یا ورزش مفرط مشاهده میشود، ولی به طور منظم استفراغ عمدی و مصرف نابجای ملینها یا تنقیه مشاهده نمیشود.
وزن بدن افراد مبتلا به پرخوری عصبی به طور معمول در دامنهی بهنجار قرار دارد. با وجود این، برخی ممکن است تا حدودی لاغر یا چاق باشند. این اختلال در میان افرادی که به طور متوسط یا در حد بیمارگون چاقاند، بیشتر روی میدهد. افراد مبتلا به پرخوری عصبی نشانههای افسردگی (مانند عزت نفس پایین) یا اختلالهای خلقی دیگر (بویژه اختلال افسردهخویی) را نیز نشان میدهند. در برخی از این افراد نیز اختلال خلقی مقدم بر پرخوری است. همچنین چه بسا نشانههای اختلالات اضطرابی (مانند ترس از موقعیتهای اجتماعی) در آنان مشاهده شود.
همان الگوهای سبب شناختی که در مورد اختلال بیاشتهایی تعیین شده، اغلب دربارهی پرخوری عصبی نیز به کار میرود. برای مثال، هامفری، اپل و کرشنبام تعامل اعضای خانوادههای دارای یک دختر جوان عادی و خانوادههای دارای دختر جوان با اختلال پرخوری عصبی را مورد مطالعه قرار دادند. خانوادهها دربارهی موضوع "جدایی دختر از خانواده" به بحث و تبادلنظر پرداختند. مشاهده کنندگان ورزیده، فراوانی رفتارهای خاص و مورد نظر را ثبت کردند. رفتارهایی نظیر "کمک کردن" و "اعتماد کردن" از جنبههای مثبت و بیاعتنایی و قطع ارتباط از جنبههای منفی مطرح شده بودند. خانوادههای دارای دختر مبتلا به پرخوری عصبی در مقایسه با خانوادههای دختران بهنجار جنبههای رفتاری منفی بیشتری را از خود بروز دادند. اگرچه تفاوتهای مشاهده شده ممکن است به دلیل داشتن یک فرد مبتلا به اختلال غذا خوردن در خانواده باشد، به عنوان یکی از عوامل مؤثر در اختلال پرخوری عصبی شناخته شده است. پولیوی و هرمان مطالعاتی در زمینهی خوردن و اختلالات مربوط به آن انجام دادهاند. به نظر آنان، غذاخوردن عادی به طور کلی تحت کنترل اشتهاست. وقتی افراد احساس سیری میکنند، از خوردن دست میکشند، افرادی که مراقب وزن خود هستند، غذا خوردن را محدود و از راهکارهای شناختی در کنترل خوردن خود استفاده میکنند؛ یعنی، فقط زمانی میخورند که باور دارند غذا بخورند و به علائم زیست شناختی گرسنگی و سیری اعتنا نمیکنند. متأسفانه این الگو، سبب خوردنهای افراطی هم میشود. پولیوی و هرمان، گروههایی از افراد عادی و نیز افراد دارای رژیم غذایی را مورد مطالعه قرار دادند و از آنها خواستند از مایع شیر و شربت و بستنی که دارای کالری بسیار زیادی است، بخورند. سپس به اتاقی هدایت میشدند که در آنجا به حد وفور خوراکهای آماده گذاشته شده بود و میتوانستند هر چه میخواهند بخورند. افراد عادی زیاد غذا بر نمیداشتند و زود سیر میشدند، اما رژیمیها غذای زیادی بر میداشتند و میخوردند، گویی با شروع شیر و شربت رژیم غذایی خود را میشکستند. به نظر میرسد، آنها علائم بدنی سیری را درک نمیکنند و نشانهای در جسمشان نیست که دستور توقف را صادر کند. پولیوی و هرمن (1985) به این نتیجه رسیدند که مرز میان این نوع غذا خوردن از سوی رژیمیها و افراد مبتلا به پرخوری روانی ممکن است فقط موضوع کم و زیاد بودن درجهی خوردن باشد.
اختلال بیاشتهایی عصبی معمولاً در اواخر سنین نوجوانی آغاز میشود، پرخوری نیز همراه با رژیم گرفتن انجام میگیرد. کیل و همکاران طی سالهای 1981 تا 1987، 173 زن مبتلا به اختلال بیاشتهایی عصبی را مورد مطالعه قرار دادند و پس از درمان، یازده درصد این جمعیت آماری، دوباره به اختلال بیاشتهایی مبتلا دچار شده بودند. 18/5 درصد آنان ملاکهای نوعی اختلال غذا خوردن مشخص را نشان میدادند. 70 درصد جمعیت نمونه، دیگر هیچ اختلالی در خوردن نداشتند.
آمادگیهای زیستشناختی و عوامل زمینهساز محیطی در تعامل با یکدیگر بر بروز اختلالات خوردن تأثیر دارند.
درمان
به طور کلی، درمان بیاشتهایی و پرخوری عصبی شامل درمانهای روانپویشی، رفتاری، شناختی، شناختی – رفتاری و خانواده درمانی است.
مینوچین و همکاران با استفاده از خانواده درمانی به درمان اختلالات خوردن پرداختند. در پایان درمان 86 درصد پنجاه و سه مراجعه کننده بهبود یافتند.
ویتوسک و اوریموتو با استفاده از روشهای شناختی – رفتاری به درمان بیاشتهایی عصبی پرداختند. هدف آنان تغییر الگوهای خوردن بود. آنان پاداشهایی را برای خوردن مقادیر بیشتری از غذا در نظر گرفتند. آنان به مراجعان کمک کردند باورهای غلط یا انتظارات بیدلیل خود را تشخیص داده و باورهای نادرست خود را در مورد غذا خوردن تغییر دهند.
فایبورن، جونز، پولر، هوپ و اکانر (مقایسهای میان درمان شناختی – رفتاری، خانواده درمانی و رفتار درمانی در مورد بیاشتهایی عصبی به عمل آورند. نتایج نشان دادند که درمان شناختی – رفتاری و خانواده درمانی، نتایج سودمند زیادی را به بار میآورد. رفتار درمانی کمتر از دو درمان دیگر تأثیر کرده بود. طی پنج سال و نیم بعد، فایبورن و همکاران درصد موردها را پیگیری کردند و گزارش دادند که بیش از پنجاه درصد کسانی که درمان شناختی – رفتاری را تجربه کرده بودند، دیگر به عنوان افراد مبتلا به اختلال خوردن شناخته نمیشدند.
درمانهای مختلف تأثیرهای مختلفی بر مشکل مورد نظر داشتهاند. نتایجی از این دست آشکار میسازند که بیاشتهایی عصبی را میتوان با موفقیت نسبی درمان کرد. درمانهای شناختی – رفتاری و دارودرمانی نیز در درمان اختلال بیاشتهایی عصبی مورد استفاده قرار گرفتهاند (کریگ هد و آگراس ؛ ویلفری و همکاران، داروهایی از قبیل ضدافسردگیها، گاه همراه با روان درمانی، سودمندی خود را در کاهش پرخوری عصبی و میل به تخلیه به اثبات رساندهاند. ویتال، آگراس، و گولد گروهی متشکل از 460 نفر را مورد مطالعه قرار دادند. این افراد به بیاشتهایی عصبی مبتلا بودند. گروهی از افراد تحت درمان شناختی – رفتاری و بقیه تحت دارو درمانی قرار گرفتند. براساس آمار به دست آمده، درمان شناختی – رفتاری به طور معناداری تأثیر بمراتب بیشتر و بهتری در درمان بیاشتهایی عصبی داشته است.فلتچر – جانزن و رینولدز نیز دریافتند که داروهای ضدافسردگی در درمان افراد مبتلا به پرخوری عصبی کارایی دارند، زیرا این افراد نیز از خود علائم افسردگی نظیر عزت نفس پایین، فقدان رضایت هیجانی، غمگینی و احساس نارضایتی از خود، نشان میدهند. همچنین آنها مشاهده کردند که اگرچه کارامدترین روش درمانی برای پرخوری عصبی شامل ترکیبی از مشاوره، گروه درمانی، خانواده درمانی و داروهای ضدافسردگی است، اما تشخیص و درمان این اختلال در مراحل اولیهی شکلگیری، در حد بالایی شانس بهبودی را افزایش میدهد.به تازگی پژوهشگران و صاحب نظران حوزهی بالینی تأکید ناچیزی بر الگوهای بیماری / دارو درمانی برای اختلالات خوردن دارند و برعکس تأکید و تلاش بسیاری برای طراحی و توسعهی الگوهایی دارند که مبتنی بر مؤلفههای خانوادگیاند و خانواده در آنها نقش فعالی دارد . با این حال، ماهیت خانواده درمانی اختلالات خوردن تا حد زیادی وابسته به سن و مبتنی بر پیش فرضهایی در مورد نقش خانواده در سبب شناسی این اختلالات است. کوششهای درمانی کنترل شده در مورد بیاشتهایی عصبی نشان دادهاند که درمانهای خانوادگی کارامدترین روشهای درمانی برای افراد زیر 18 سال (کودکان و نوجوانان) مبتلا به بیاشتهایی عصبیاند (تامپسون (43)، 2004؛ بارت و آلندیک، 2004؛ فلتچر – جانزن و رینولدز، 2003). در الگوی خانواده درمانی، اختلالات خوردن بر مسئولیت و توان خانواده در پاسخدهی به بحران کودکان خود و مفهوم سازی از خانواده به عنوان منبع حمایتی و فعال در درمان و نه به عنوان منبع شکل آفرین تأکید میشود. مفهوم کلیدی دیگری که در خانواده درمانی اختلالات خوردن مطرح است، "بیرونیسازی" بیماری یا اختلال است که رهایی از مشکل و حل آن را ممکن ساخته و اجازه میدهد که خانواده در برابر مشکلات کودکان قرار گیرد و نه در کنار آنها
خلاصه
بیاشتهایی عصبی با ویژگیهای ترس شدید از چاق شدن، و برداشت غلط و تصور شخصی تحریفشدهای از شکل اندام، امتناع از نگهداشتن بدن در حداقل وزن لازم، و در خانمها قطع قاعدگی ماهانه، مشخص میشود. اختلال بیاشتهایی عصبی، در بیشترین حد خود، در میان خانمها شایع است و در صورت عدم مهار چه بسا به مرگ منتهی شود. تأثیر خانواده نیز از عوامل ایجاد بیاشتهایی ذکر شده است. در این دیدگاه، هر عضو خانواده هویت متمایزی ندارد. برای مثال، کودک نمیتواند از خود اختیاری داشته باشد و احساس استقلال کند. درمانهای خانوادگی، درمانهای شناختی – رفتاری و همچنین درمانهای دارویی در مورد مبتلایان به بیاشتهایی به کار برده شدهاند.پرخوری عصبی دارای خصوصیات مصرف کردن سریع مقدار زیادی از مواد غذایی در فواصل زمانی بدون احساس سیری و خوردن خارج از حد طبیعی است. ویژگی دیگر این اختلال، سعی در استفراغ، استفاده از داروهای ادرارآور، روزهدار ماندن، ورزش سنگین و افراطی و نگرانی شدید در مورد اضافه وزن است.
بعضی از افراد ممکن است اختلالات خوردن را به عنوان مراحل، عواطف و انتخاب شیوه زندگی در نظر بگیرند اما در واقع اختلالات روانی جدی هستند. آنها از لحاظ جسمی، روانی و اجتماعی تاثیر می گذارند و می توانند پیامد تهدید کننده زندگی باشند.
در واقع، اختلالات خوردن در حال حاضر به طور رسمی به عنوان اختلالات روانی توسط راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM) به رسمیت شناخته شده است. تنها در ایالات متحده، حدود 20 میلیون زن و 10 میلیون مرد در یک لحظه در زندگی خود اختلال خوردن یا اختلال داشته اند.
اختلالات خوردن چیست؟
اختلالات خوردن طیف وسیعی از شرایطی است که از طریق عادات غذایی غیرطبیعی یا ناراحت کننده بیان می شود.
این به طور کلی ناشی از وسواس به غذا، وزن بدن یا شکل بدن است و اغلب به عواقب جدی سلامتی منجر می شود. در بعضی موارد، اختلالات خوردن حتی به مرگ منجر می شود.افراد مبتلا به اختلالات خوردن می توانند علائم مختلفی داشته باشند. با این حال، اغلب شامل محدودیت شدید غذا، مواد غذایی و یا رفتارهای نامناسب نظافت مانند استفراغ یا حالت استفراغ بیش از حد است.اگرچه اختلالات خوردن می تواند بر روی افراد هر جنس در هر مرحله زندگی تاثیر بگذارد اما اغلب آنها در نوجوانان و زنان جوان گزارش می شوند. در واقع، تا حدود 13 درصد جوانان ممکن است حداقل یک اختلال خوردن را تا سن 20 سالگی تجربه کنند
چه چیزی باعث اختلالات خوردن می شود؟
کارشناسان معتقدند که اختلالات خوردن ممکن است از طریق عوامل مختلف ایجاد شود.
یکی از این ها ژنتیک است. مطالعات دوقلو ها نشان داد که دوقلوهایی که در هنگام تولد جدا شده اند و توسط خانواده های مختلف نگهداری می شوند شواهدی وجود دارد که نشان می دهد اختلالات خوردن ممکن است ارثی باشد.
این نوع تحقیق به طور کلی نشان داده است که اگر یکی از دوقلو ها یک اختلال خوردن را ایجاد کند در قل دوم نیز به طور متوسط با احتمال 50٪ رشد می کند.
صفات شخصیت علت دیگری است. به طور خاص، روان رنجوری، کمال گرا و تکانشی بودن سه صفات شخصیتی است که اغلب با خطر بالایی در ایجاد اختلال خوردن ارتباط دارند.در حقیقت، برخی از اختلالات خوردن به نظر می رسد که بیشتر در فرهنگ ها وجود دارد که در معرض آرامش بیرونی غرب نیستند.
گفتنی است که ایده های لاغری پذیرفته شده فرهنگی در بسیاری از نقاط جهان بسیار حضور دارند. با این حال، در برخی از کشورها، تعداد کمی از مردم در حال توسعه یک اختلال خوردن هستند. به این ترتیب، احتمال دارد که مخلوطی از عواملی باشد که سرزنش می شود.اخیرا، کارشناسان پیشنهاد کرده اند که تفاوت در ساختار مغز و زیست شناسی نیز ممکن است در توسعه اختلالات خوردن نقش داشته باشد.
به ویژه، سطوح پیامرسانی مغز سروتونین و دوپامین ممکن است از عوامل باشد.
1. Anorexia Nervosa
بی اشتهایی عصبی ناخوشایند، به احتمال زیاد از شناخته شده ترین اختلالات خوردن است.
این معمولاً در دوران نوجوانی یا بزرگسالان جوان رشد می کند و تمایل دارد روی زنان بیشتری نسبت به مردان تأثیر بگذارد.
افراد مبتلا به آنورکسیا اغلب خودشان می گویند اضافه وزن دارند حتی اگر آنها به طور خطرناک کاهش وزن داشته باشند. آنها تمایل دارند به طور مداوم بر وزن خود نظارت کنند از خوردن انواع خاصی از غذاها جلوگیری کنند و کالری خود را به شدت محدود می کند.
علائم معمول بی اشتهایی عصبی شامل:
در مقایسه با افراد با سن مشابه، وزن کمتری دارد.
الگوهای خوردن در آنها بسیار محدود است.
ترس شدید از دست دادن وزن یا رفتارهای مداوم برای جلوگیری از افزایش وزن، علیرغم کمبود وزن.
پیگیری بی رحمانه برای لاغری و عدم تمایل به حفظ وزن سالم.
تاثیر سنگینی وزن یا شکل بدن بر عزت نفس.
یک تصویر بدن تحریف شده، از جمله انکار به طور جدی کم وزن بودن.
علائم وسواسی - اجباری نیز اغلب وجود دارد. به عنوان مثال، بسیاری از افراد مبتلا به بی اشتهایی با افکار مداوم در مورد غذا مشغول هستند و برخی حتی ممکن است وسواسانه دستورالعمل ها یا غذاهای ذخیره شده را جمع آوری کنند.
چنین افرادی ممکن است دچار مشکلی در غذا خوردن در عموم باشند و تمایل قوی برای کنترل محیطشان داشته باشند و محدودیت توانایی در خودشان داشته باشند.
بی اشتهایی به طور رسمی به دو نوع زیر تقسیم می شود: نوع محدود کننده و نوع خوردن عیاشی و پاکسازی
افراد مبتلا به نوع محدود کننده تنها از طریق رژیم غذایی، ورزش مفرط روزانه وزن از دست می دهند.
افراد مبتلا به نوع غذا خوردن و پاکسازی ممکن است مقدار زیادی از مواد غذایی را بخورند و یا بسیار غذا بخورند. در هر دو مورد، پس از خوردن، آنها با استفاده از فعالیت هایی از جمله استفراغ، مصرف ملین ها یا دیورتیک ها و یا ورزش مفرط اقدام به پاکسازی می کنند.
بی اشتهایی می تواند برای بدن بسیار مضر باشد. با گذشت زمان، افرادی که با آن زندگی می کنند ممکن است دچار کاهش استخوان ها، ناباروری، مو و ناخنهای شکننده و رشد یک لایه موهای ریز در سراسر بدنشان شوند.
در موارد شدید، بی اشتهایی می تواند منجر به نارسایی قلب، مغز یا چندگانگی و مرگ شود.
2. Bulimia Nervosa
بولیمیای عصبی یکی دیگر از اختلالات خوردن شناخته شده است.
درست مثل بی اشتهایی، بولیمیا تمایل دارد در دوران نوجوانی و اوایل بزرگسالی رشد کند و به نظر می رسد در مردان کمتر از زنان باشد.
افراد مبتلا به بولیمیا اغلب غذاهای غلیظ زیادی در یک دوره نسبتاً کوتاه مصرف می کنند.
هر مرحله از خوردن غذا معمولاً ادامه می یابد تا زمانی که فرد به طور کامل احساس درد کند. علاوه بر این، در هنگام نوشیدن، فرد معمولاً احساس می کند که نمی تواند از خوردن غذا یا کنترل میزان مصرف آن جلوگیری کنند.
عیاشی می تواند با انواع غذا اتفاق بیافتد اما اغلب با غذاهایی که فرد به طور معمول از آن اجتناب می کند رخ می دهد.
افراد مبتلا به بولیمیا سپس برای تمیز کردن کالری مصرف شده و از بین بردن ناراحتی های روده تلاش می کنند.
رفتارهای پاک کننده معمول عبارتند از استفراغ اجباری، روزه، ملین، دیورتیک، انما و ورزش مفرط.
علائم ممکن است بسیار شبیه به نوعی از خوردن یا تمیز کردن زیرگونه های anorexia nervosa باشد. با این حال، افراد مبتلا به بولیمیا معمولاً وزن نسبتاً طبیعی را حفظ می کنند نه کاهش وزن.
علائم رایج عصبی بولیمیا شامل:
اپیدمی های مکرر غذا خوردن با احساس عدم کنترل
قسمت های مجدد رفتارهای پاک کردن نامناسب برای جلوگیری از افزایش وزن
عزت نفس بیش از حد تحت تأثیر شکل و وزن بدن قرار می گیرد
ترس از به دست آوردن وزن، با وجود داشتن وزن طبیعی
عوارض جانبی بولیمیایی ممکن است شامل گلودرد، تورم غدد بزاق، سایش مینای دندان، پوسیدگی دندان، ریفلاکس اسید، سوزش روده، کمبود آب بدن و اختلالات هورمونی باشد.
در موارد شدید، بولیمیا همچنین می تواند عدم تعادل در سطوح الکترولیت های بدن مانند سدیم، پتاسیم و کلسیم ایجاد کند. این می تواند منجر به سکته مغزی یا حمله قلبی شود.
3. اختلال خوردن عیاشی
خوردن غذا به طور رسمی به تازگی به عنوان یک اختلال خوردن رسمی شناخته شد.
با این حال، در حال حاضر اعتقاد بر این است که یکی از شایع ترین اختلالات خوردن، به ویژه در ایالات متحده است.
اختلال در خوردن غذا به طور معمول در دوران نوجوانی و در اوایل بزرگسالی شروع می شود گرچه می تواند بعداً نیز پیشرفت کند.
افراد مبتلا به این اختلال علائم مشابهی را در افراد مبتلا به بولیمیایی یا زیر گروه خوردن عیاشی از بی اشتهایی دارند.
به عنوان مثال، آنها به طور معمول غذاهای غلیظ غذای زیادی را در مدت زمان نسبتاً کوتاه مصرف می کنند و معمولاً در طول خوردن عیاشی کمبود کنترل را تجربه می کنند.
با این حال، بر خلاف دو اختلال قبلی، افراد مبتلا به اختلال خوردن غذا، کالری را محدود نمیکنند و از رفتارهای پاک کننده مانند استفراغ یا ورزش بیش از حد برای جبران جوشهایشان استفاده نکنند.
نشانه های رایج اختلال خوردن غذا عبارتند از:
خوردن مقدار زیادی از غذاها با سریع خوردن، مخفیانه و تا سیری ناخوشایند، با وجود نداشتن احساس گرسنگی.
احساس عدم کنترل در طول دوره غذا خوردن.
احساسات پریشانی، مانند شرم، انزجار و گناه، وقتی که فکر می کنید خوردن رفتار بد غذایی است.
از رفتارهای پاک کردن، مانند محدود کردن کالری، استفراغ، ورزش بیش از حد و یا استفاده از داروهای مضر یا دیورتیک را برای جبران خوردن عیاشی استفاده نکنید.
افراد مبتلا به اختلال خوردن غذا اغلب دارای اضافه وزن یا چاق هستند. این ممکن است خطر عوارض پزشکی مرتبط با اضافه وزن مانند بیماری قلبی، سکته مغزی و دیابت نوع 2 را افزایش دهد.
4. پیکا
پیکا یکی دیگر از شرایط کاملاً جدید است که اخیرا به عنوان یک اختلال خوردن توسط DSM شناخته شده است.
افراد مبتلا به پیکا به مواد غذایی غیر خوراکی مانند یخ، خاک، گچ، صابون، کاغذ، مو، پارچه، پشم، سنگریزه، مواد شوینده شستشو یا نشاسته ذرت تمایل دارند.
پیکا می تواند در بزرگسالان و همچنین کودکان و نوجوانان رخ دهد. به این ترتیب، این اختلال بیشتر در کودکان، زنان باردار و افراد دارای معلولیت ذهنی مشاهده می شود.افراد مبتلا به پیکا ممکن است در معرض افزایش خطر مسمومیت، عفونت، آسیب های روده و کمبود تغذیه باشند. بسته به مواد مصرف شده، پیکا ممکن است کشنده باشد.با این حال، خوردن مواد غیر خوراکی مانند پیکا نباید بخشی طبیعی از فرهنگ یا دین فرد در نظر گرفته شود علاوه بر این، آن نباید به عنوان یک اقدام اجتماعی قابل قبول توسط همسالان یک نفر در نظر گرفته شود.
5. اختلال هراس
اختلال خواب آلودگی یکی دیگر از اختلالات خوردن شناخته شده است.
این شرایطی را توصیف می کند که در آن یک فرد غذایی را که قبلا خورده و فرو برده قی می کند و دوباره آن را می جود و سپس دوباره آن را فرو می برد.
این نشخوار معمولاً در 30 دقیقه اول پس از غذا اتفاق می افتد. بر خلاف شرایط پزشکی مانند رفلکس، آن رفلکس داوطلبانه است.
این اختلال می تواند در دوران اوایل زندگی، دوران کودکی یا بزرگسالی ایجاد شود. در نوزادان، این بیماری تمایل دارد بین سه تا 12 ماه رشد کند و اغلب به تنهایی از بین می رود. کودکان و بزرگسالان با این وضعیت معمولاً نیاز به درمان دارند.
اگر ناراحتی در کودکی حل نشود اختلال نشخوار می تواند باعث کاهش وزن و سوء تغذیه شدید شود که می تواند مرگبار باشد.
بزرگسالان با این اختلال ممکن است میزان غذای مصرفی خود را، به ویژه در عموم، محدود کنند. این باعث می شود که آنها وزن کم کنند و دچار کمبود وزن کم شوند.
6. گوشه گیری و یا اختلال دریافت مواد غذایی محدود شده
اختلال دریافت مواد غذایی محدود شده (ARFID) یک نام جدید برای یک اختلال قدیمی است.
این در واقع جایگزین چیزی است که به عنوان "اختلال تغذیه ای از دوران خردسالی و اویل کودکی شناخته می شود" یک تشخیص که قبلاً برای کودکان زیر 7 سال مطرح می شد.اگر چه ARFID به طور کلی در دوران خردسالی و یا دوران کودکی رشد می کند اما می تواند تا بزرگسالی ادامه یابد. به علاوه، در مردان و زنان نیز به همان اندازه رایج است.افراد مبتلا به این اختلال تجربه خوردن یا ناشی از عدم علاقه به خوردن و یا تنفر به بو ها، سلیقه ها، رنگ ها، بافت ها یا درجه حرارت را تجربه می کنند.
علائم معمول ARFID شامل:
اجتناب یا محدود کردن مصرف غذا که باعث جلوگیری از مصرف کالری یا مواد مغذی کافی می شود.
عادات غذا خوردن که به عملکرد اجتماعی عادی منجر می شود مانند غذا خوردن با دیگران.
کاهش وزن یا توسعه ضعیف برای سن و قد.
کمبود مواد مغذی یا وابستگی به مکمل ها یا تغذیه لوله ای.
مهم است که توجه داشته باشیم که ARFID فراتر از رفتارهای طبیعی توسعه می یابد مانند پیکای خوردن در کودکان نوپا یا مصرف غذای کمتر در افراد مسن.
علاوه بر این، شامل اجتناب یا محدودیت غذا به علت فقدان دسترسی و فعالیت های مذهبی یا فرهنگی نیست.
دیگر اختلالات خوردن
علاوه بر شش اختلال خوردن در بالا، اختلالات خوردن کمتر شناخته شده یا کمتر نیز وجود دارد. اینها به طور کلی در یکی از سه طبقه زیر قرار دارند:
اختلال خلط: افراد مبتلا به این اختلال اغلب از رفتارهای خالص سازی مانند استفراغ، ملین، دیورتیک یا ورزش بیش از حد استفاده می کنند تا وزن و شکل خود را کنترل کنند. با این حال، آنها عیاشی نمی کنند.
سندرم خوردن شبانه: افراد مبتلا به این سندروم اغلب بعد از بیداری از خواب بیش از حد غذا می خورند.
اختلال خوردن (EDNOS): این شامل هر گونه شرایط ممکن دیگر است که علائم شبیه به اختلالات خوردن دارند اما با هیچ یک از مقوله های بالا تناسب ندارند.
یکی از اختلالاتی که ممکن است در حال حاضر تحت EDNOS قرار بگیرد ارتورکسیا است. اگر چه به طور فزاینده در رسانه ها و مطالعات علمی ذکر شده است Ortorexia تا به حال به طور رسمی به عنوان یک اختلال خوردن جداگانه توسط DSM فعلی به رسمیت شناخته نشده است.
افراد مبتلا به آرتورکسی معمولاً تمرکز وسواسی در خوردن غذایی سالم دارند تا حدی که زندگی روزمره آنها را مختل کند.
به عنوان مثال، فرد مبتلا ممکن است کل گروه های مواد غذایی را از این نظر که آنها ناسالم هستند حذف کند. این می تواند به سوء تغذیه، کاهش شدید وزن، خوردن غذا در خارج از منزل و اضطراب احساسی منجر شود.
افراد مبتلا به آرتورکسی به ندرت به از دست دادن وزن تمرکز می کنند. در عوض، این خود به ارزش، هویت و رضایت آنها بستگی دارد به اینکه چگونه آنها خودشان با قوانین رژیم مقابله کنند.
موسسهی ملی سلامت روان اختلال خوردن را یک بیماری جدی و اغلب مرگبار توصیف میکند که سبب آشفتگیهای حاد در رفتارهای خوراکی فرد میشود. ممکن است شخصی که دچار این حالت غیرعادی است بیش از حد روی وزن و شکل ظاهری بدن خود تمرکز کند که در نهایت به سلامت خود آسیب میزند. شاید فرد مبتلا به اختلال خوردن در ابتدا شروع به مصرف خوراکی به مقدار کمتر یا بیشتر از معمول میکند، اما در اما بهتدریج کار به جایی میرسد مه میل به کم یا زیاد خوردن از کنترل خارج میشود.معمولا اختلالات خوردن در دورهی نوجوانی یا اوایل جوانی ایجاد میشود. اما ممکن است در کودکی نیز شروع شود. زنان در برابر اختلال خوردن خیلی آسیبپذیرتر هستند. تنها ۵ تا ۱۵ درصد آدمهایی که دچار بیاشتهایی یا اشتهای سیری ناپذیر هستند مرد هستند. یک مشکل جدی این است که اختلالات خوردن در کودکان یا نوجوانان رخ میدهد. این اختلال میتواند سبب برخی از مشکلات جسمانی و حتی مرگ شود. اگر یکی از علائم اختلال خوردن را در فرزند خود مشاهده کردید، فورا با متخصص اطفال تماس بگیرید.معمولا در پی اختلالات خوردن مشکلات دیگری از قبیل افسردگی و اضطراب ایجاد میشود. برای اجتناب از این خطر جدی باید آگاه باشیم چه وقت خانواده یا دوستان ما از اختلال خوردن رنج میبرند. نمیتوان به تکیه بر قدرت شخصی بر اختلال خوردن غلبه کرد. این نوع اختلالات نیاز به درمان دارند تا بدن به وزن و عادت خوردن عادی برگردد. این درمان شامل رسیدگی به مشکلات روانی اساسی است. به یاد داشتهباشید بهترین نتایج زمانی بهدست میآید که اختلالات خوردن در مراحل اولیه درمان شود. خوشبختانه پزشکان این اختلالات را در گروه بیماری دستهبندی کردهاند، بنابراین با درمان صحیح قابل رفع هستند.
اختلالات خوردن در ۴ قالب دستهبندی میشود که شامل بیاشتهایی عصبی، پرخوری عصبی، پرخوری دورهای (binge-eating) و اختلالاتی است که در هیچ یک از این ۳ مورد قرار نمیگیرد (EDNOS).
اختلالات خوردن انواع مختلفی دارد، اما در ادامه ۴ نوع که در سراسر دنیا شایعتر است آمدهاست.
این نوعی اختلال خوردن است که معمولا در زنان رخ میدهد. افرادی که دچار این اختلال هستند عموما از چاق شدن وحشت دارند. آنها با اینکه واقعا گرسنه هستند از خوردن عذا اجتناب میکنند یا میزان خوراکی را به شدت محدود میکنند. آنها خودشان را چاق میبینند اما در واقع خیلی لاغر هستند.
علتها
بسیاری از متخصصان معتقد هستند عوامل زیادی وجود دارد که سبب این اختلال میشود و مشکلات خانوادگی، رفتار ناهنجار، عدم اعتماد به نفس، و مشکل وزن از این جمله است. بیشتر آنها در رابطه با مشکل وزن تجربهی بدی دارند. این تجربهی بد آنها را تشویق میکند رژیمی کنترل نشده و ورزش سخت داشتهباشند که آنها را به پرخوری عصبی دچار میکند ( در این بیماری فرد ابتدا مقدار زیادی غذا میخورد و سپس با ایجاد استفراغ عمدی یا مصرف ملین یا مدر میکوشد از افزایش وزن خود جلوگیری کند، م.). پژوهشهای جدید نشان میدهد اختلال روانی نیز در اثر فرآیندهای شیمیایی درون مغز رخ میدهد. متخصصان گمان میکنند وجود حالت غیرعادی در انتقالدهندههای عصبی مانند سروتونین، محرک اصلی این نوع اختلال خوردن است. پژوهشهای بالینی حاکی از آن است که تغییرات در سیستم سروتونین مغز روی رفتارهای تغذیهای اثرگذار خواهدبود، به ویژه سروتونین، که واکنش سیری را برمیانگیزد، در بیماران مبتلا به پرخوری عصبی ضعیف عمل میکند. مقاومت به انسولین، که ممکن است در بیماران مبتلا به پرخوری عصبی و بیاشتهایی عصبی وجود داشتهباشد، توانایی بدن را برای تولید سروتونین از L-تریپتوفان ضعیف میکند.
بیاشتهایی عصبی اگر به موقع درمان نشود میتواند به مشکلات جدی سلامتی منجر شود. برخی عوارض پرخوری عصبی شامل این موارد است:
– ضربان قلب نامنظم
– آسیب مغزی
– نارسایی قلبی
– اشکال در قاعدگی
– کمخونی
– نارسایی کلیوی
– ناباروری
– پوکی استخوان یا ضعف بافتهای استخوانی
– یبوست
– مرگ در اثر سوءتغذیه یا خودکشی
درمان
اگر در جمع دوستان یا خانوادهتان کسانی هستند که از بیاشتهایی عصبی رنج میبرنند راه صحیح را به آنها نشان دهید و آنها را متقاعد کنید به پزشک مراجعه کنند. البته این کار آسان نیست. این افراد معمولا تصور میکنند همه چیز خوب است و مشکلی وجود ندارد که بخواهند آن را برطرف کنند. شما باید صبورتر باشید و حمایتی مداوم به آنها بدهید. هرگز آنها را سرزنش نکنید یا باعث ناراحتیشان نشوید چون فقط اوضاع را بدتر میکنید.
اکثر موارد بیاشتهایی عصبی به صورت سرپایی درمان میشود اما موارد حاد با مراقبت بیمارستانی کنترل میشود. هدف از این کار این است که بدون خطر دوباره به وزن ایدهآل برگردند. از این گذشته، پزشکان با رواندرمانی و توصیههای خوراکی و تغذیهای او را متقاعد میکنند که روش غلطی برای زندگی در پیش گرفته است. درمان بیاشتهایی عصبی یکباره امکانپذیر نیست. بهبودی کامل چندین سال طول میکشد.
پرخوری عصبی نیز مانند بیاشتهایی عصبی میتواند جان فرد را به خطر بیندازد. این بیماری روانی با افسردگی، عزت نفس بسیار پایین، اعتیاد به الکل، و رفتارهای خودآسیبی در ارتباط است. یکی از مشخصههای افرادی که از پرخوری عصبی رنج میبرند، پرخوری دورهای مکرر است که پس از آن بدن را وادار میکنند به واسطهی استفراغ یا مصرف ملین آن را خارج کند. آنها این کار را میکنند چون از سایز بدنشان خجالت میکشند. زنان بیشتر از مردان پرخوری عصبی، و در کل اختلالات خوردن را تجربه میکنند. بر اساس پژوهشها برآورد میشود که از هر ۱۰۰ زن تقریبا ۸ نفر از پرخوری عصبی رنج میبرند که بیشتر در زنان ۱۶ تا ۴۰ ساله مشاهده میشود.
علتها
درست مانند دلایل بیاشتهایی عصبی، علت اصلی پرخوری عصبی با قطعیت مشخص نیست. عوامل بسیاری میتواند ریسک ابتلای فرد را به این اختلال افزایش دهد. عوامل محرک شامل این موارد است:
– مشکلات روانی، از قبیل عزت نفس پایین، اختلال اضطراب، افسردگی، کمالگرایی، استرس پس از سانحه و اختلال وسواس فکری عملی.
– جنسیت. پرخوری عصبی اغلب در زنان مشاهده میشود تا مردان.– وراثت. اگر خواهر و برادر یا والدینتان دچار اختلال پرخوری عصبی هستند، خطر ابتلای شما به همان اختلال بیشتر است.– مطالبات اجتماعی. مثلا نوجوانانی که احساس میکنند باید وزن کم کنند اما روی دوستانشان تاثیر گذاشتهاند.– مقتضیات حرفهای. مثلا یک مدل که باید بسیار لاغر باشد یا ورزشکارانی که وزنشان را به دقت کنترل میکنند.
علائم و نشانههای پرخوری عصبی
همانطور که در بالا توضیح دادهشد، پرخوری دورهای مکرر علامت اصلی پرخوری عصبی است. در پی این پرخوری فرد به استفراغ، رژیم بسیار سخت و ورزش شدید روی میآورد. اما تشخیص علائم پرخوری عصبی در زندگی فرد چندان آسان نیست، چون گاهی پرخوری دورهای مکرر در جامعه امری عادی است. همهی ما میدانیم خوردن یک سرگرمی است که میتواند استرس را کم کند. شاید تصور کنید فرد مبتلا به این اختلال باید پوست و استخوان باشد اما همیشه اینطور نیست. این فرد میتواند وزن عادی یا حتی اضافه وزن داشتهباشد.
با این حال برخی نشانهها وجود دارد که میتواند علامت پرخوری عصبی باشد، از جمله:
– همیشه بعد از غذا به سرویس بهداشتی میرود تا بالا بیاورد (البته این بارها انجام میشود)
– ورزش بیش از حد
– تغییر در ظاهر مانند تورم گونهها یا فک، پارگی رگهای خونی در چشم، آسیب به مینای دندان
– پایبندی بیش از حد به تلاشهای کاهش وزن یا شکل ظاهری بدن
خطر پرخوری عصبی در اثر پرخوری دورهای مکرر و استفراغ عمدی مکرر به وجود میآید. در اثر این پاکسازی شدید اندامهای مختلف آسیب میبیند:
– ایجاد جای زخم در انگشتانی که برای القای استفراغ استفاده شدهاست
– ساییدگی مینای دندان در اثر استفراغ عمدی (ترشح اسید معده)
– تورم غدههای بزاقی در گونهها
– کمبود پتاسیم در خون
– حساسیت دندان به گرما یا سرما
– قرار گرفتن مری در معرض اسید معدهی زیاد که میتواند سبب ایجاد زخم، خراش یا باریک شدن آن شود
– مشکلات گوارشی، کم آبی شدید
– مشکلات قلبی که نتیجهی عدم توازن الکترولیت است
روشهای درمان بیماران مبتلا به پرخوری عصبی به شرح زیر است:
– درمانهای روانشناختی (رواندرمانی) توسط روانپزشک برای کنترل اختلال رفتاری
– داروهای ضد افسردگی اغلب میتواند به کنترل پرخوری عصبی کمک کند، هرچند بیمار افسرده به نظر نمیرسد. اما اگر دارو قطع شود باعث بازگشت پرخوری عصبی میشود.
اختلال پرخوری دورهای (BED) شایعترین اختلال خوردن در امریکا است که ۳.۵ درصد از زنان، ۲ درصد از مردان، و بیش از ۳۰ درصد کسانی که به دنبال کاهش وزن هستند از آن رنج میبرند. این اختلال نخستین بار در ۱۹۵۹ توسط آلبرت استانکرت (روانپزشک و پژوهشگر) به عنوان “پرخوری شبانه” توصیف شد و اصطلاح “اختلال پرخوری دورهای” برای توصیف رفتار “پرخوری دورهای” بدون عامل شبانه ساختهشد.اختلال پرخوری دورهای معمولا به چاقی مفرط منجر میشود، هرچند ممکن است در وزن نرمال اتفاق بیفتد. یک مورد حادتر همایندی مرضی (وجود همزمان دو بیماری، مثل اسکیزوفرنی و سوء مصرف مواد) وجود دارد- ۷۸.۹ درصد مبتلایان به اختلال پرخوری دورهای و ۶۳.۶ درصد مبتلایان به اختلال پرخوری دورهایِ غیربالینی دچار اختلالهای بالینی محور I هستند.
افرادی که از اختلال پرخوری دورهای رنج میبرند بارها کنترل خود را در برابر خوردن از دست میدهند. تفاوت اختلال پرخوری دورهای و پرخوری عصبی این است که پس از دورهی پرخوری رفتارهای جبرانکننده از قبیل پاکسازی، روزهداری، یا ورزش شدید انجام نمیشود. به همین دلیل شاید کسانی که از اختلال پرخوری دورهای رنج میبرند چاق باشند، از این گذشته این اختلال ممکن است به شرایط جدی دیگری از قبیل بیماری قلبی عروقی بینجامد. همچنین ممکن است افرادی که با این اختلال دست به گریبان هستند شدیدا احساس گناه، پریشانی، و خجالت کنند که با پرخوری دورهایشان در ارتباط است. این احساسات میتواند در پیشرفت اختلال خوردن موثر باشد.
علتها
مانند بیاشتهایی و پرخوری، هیچکس با اطمینان کامل نمیداند علت اختلال پرخوری دورهای چیست. اما یک چیز قطعی است، افرادی که اختلال پرخوری دورهای دارند معمولا به مدت طولانی افسرده بودهاند. اینکه افسردگی سبب اختلال پرخوری دورهای میشود یا برعکس، یا این دو رابطهی علت و معلولی دارند هنوز با قطعیت مشخص نیست.ممکن است محرک پرخوری هیجانهایی مانند شادی، خشم، ناراحتی، یا بیحوصلگی باشد. با این حال بسیاری از آدمها ادعا میکنند پرخوری دورهای در هر حالت روحی که باشند رخ میدهد. همچنین مشخص نیست آیا رژیم گرفتن با پرخوری دورهای در ارتباط است یا نه. برخی پژوهشها نشان دادهاست حدود نیمی از افرادی که مبتلا به اختلال پرخوری دورهای هستند قبل از آغاز رژیم یک دوره پرخوری داشتهاند. متخصصان نیز گفتهاند اختلال پرخوری دورهای معمولا در میان ورزشکاران رقابتپذیر، از جمله شناگران یا ژیمناستیککارها دیده میشود که برای جلب نظر جامعه تناسب اندام “ایدهآل” خود را حفظ میکنند.
نشانهها و علائم
بسیاری از افراد مبتلا به اختلال خوردن دورهای سعی کردهاند خودشان را کنترل کنند، اما باز هم نمیتوانند در درازمدت آن را کنترل کنند. حتی برخی از آدمها کار، دانشگاه، یا فعالیتهای اجتماعی را موقتا رها میکنند تا به پرخوری برسند. افراد چاقی که اختلال پرخوری دورهای دارند اغلب حس بدی نسبت خود دارند و ممکن است از دورهمیهای اجتماعی خودداری کند. کسانی که پرخوری میکنند، خواه چاق باشند یا نه، اغلب احساس خجالت میکنند و سعی میکنند مشکل خود را پنهان کنند. آنها اغلب به قدری خوب پنهانکاری میکنند که دوستان نزدیک و اعضای خانوادهشان از اختلال شدید پرخوری دورهای در آنها آگاه نیستند.
نشانهها و علائم اختلال پرخوری دورهای به این شرح است:
رژیم مزمن با وجود اینکه وزنی به شدت پایینتر از نرمال دارد
نوسان وزن دائم
درگیری فکری نسبت به محتوای کالری و چربی خوراکیها
اقدام به الگوهای خوردن تشریفاتی، مثلا خرد کردن خوراکی به قطعات کوچک، تنها خوردن و یا پنهان کردن خوراکی
افسردگی یا دورهی لتارژی (اختلال توجه به زمان و مکان، حالتی که هوشیاری بیمار کاهش یافته است ولی بیمار در کما نیست، م.)
اجتناب از آیین و مراسم اجتماعی، خانوادگی، و دوستانه؛ ممکن است فرد منزوی و گوشهگیر شود
عدم کنترل در مصرف خوراکی
پرخوری بسیار زیاد حتی زمانی که فرد احساس گرسنگی نمیکند
سهم وعدهی غذایی بیشتر از میزان نرمال برای یک فرد
این افراد سریعتر از یک فرد نرمال غذا میخورند
آنها خوردن را تا زمانی ادامه میدهند که احساس پُری و ناراحتی میکنند
عوارض
آدمهایی که از اختلال پرخوری دورهای رنج میبرند معمولا نسبت به رفتار بد خود احساس اندوه میکنند و ممکن است افسرده شوند. معمولا دورههای پرخوری شامل خوراکیهای سرشار از چربی، قند و یا نمک است، اما ویتامین و مواد معدنی کمی در آن وجود دارد. این منجر به مشکلات جدی سلامتی میشود، از جمله:
دیابت
فشار خون بالا
کلسترول بالا
بیماری کیسه صفرا
بیماری قلبی
برخی سرطانها
درمان
اساسا برای تمام اختلالهای خوردن یک درمان ساده وجود دارد، و بهبودی آن امکانپذیر است. علائم اختلالهای خوردن از طریق ترکیبی از درمان، آموزش تغذیه و مراقبت پزشکی قابل کنترل یا رفع است. متاسفانه از هر فرد مبتلا به اختلال خوردن فقط یک نفر درمان میشود، اما باید فرآیند صحیح بهبودی را طی کند.
۱. روشهای درمانی
عموما هدف از این درمانها این است که به فرد کمک کنیم به وزن سالم برگردد، تمام مشکلات روانی مربوط به اختلال رفع شود، و رفتار یا افکار منفی که در اختلال خوردن نقش دارد کاهش بیابد. درمان باید تمام جوانب اختلال، از جمله مولفههای روانی و پزشکی را در بر بگیرد. شاید برای پیشگیری از بازگشت اختلال روش درمانی مداوم لازم باشد.
۲. درمان به روش شناختی رفتاری
روش درمانی شناختی رفتاری (CBT) یک درمان برای مولفهی پزشکی اختلالهای خوردن است. این نوع درمان بسیار سازمانیافته است و اغلب مستلزم ۱۰ تا ۲۰ جلسه است. این کار را میتوان به تنهایی یا به همراه خانواده انجام داد. روش درمانی شناختی رفتاری مبتنی بر هدف است و روی تغییر الگوهای فکری ناسالم تمرکز دارد. CBT روش ارجح برای درمان اختلالهای خوردن است و اغلب با گزینههای درمانی دیگر ترکیب میشود.
۳. مشاورهی تغذیه
مشاورهی تغذیه یک مولفهی مهم در درمان اختلالهای خوردن است. کسی که از اختلال خوردن رنج میبرد از رژیم غذایی سالم برداشتی تحریفشده دارد، برای همین مشاور تغذیه کمک میکند فرد برنامهی غذایی داشتهباشد که حفظ وزن سالم را برای او امکانپذیر کند. متخصصان تغذیه میتوانند به تثبیت عادت غذا خوردن نرمال کمک کنند. شاید رژیم غذایی تحت نظر پزشک برای بیماران لاغر یا چاق مفید باشد. این نوع مشاوره بخش مهمی از بهبودی و موفقیت درازمدت است.
۴. رواندرمانی
رواندرمانی میتواند به آدمها کمک کند علتها و فرآیندهای فکری را که پشت اختلال خوردن است، کشف کنند، و مسیر بهبودی را نیز بیابند. همچنین رواندرمانی میتواند روابط را بهبود دهد و به شما یاد میدهد با استرس کنار بیایید و تکنیکهای حل مسئله را بیاموزید. رواندرمانی در درمان هر اختلالی، از قبیل افسردگی یا اضطراب، که میتواند در اختلالهای خوردن نقش داشتهباشد، اهمیت دارد.
۵. درمان با مراقبتهای پزشکی
بسیاری از بیماران در شروع درمان بسیار لاغر هستند، تا جایی که ممکن است مراقبتهای پزشکی ضروری باشد. ممکن است علائم اختلالهای خوردن به سرعت جان فرد را به خطر بیندازد، و نخستین و مهمترین گام در درمان رساندن فرد به وزن لازم و درمان مشکلات جدی سلامتی است.
۶. روش درمانی مبتنی بر خانواده
روش درمانی مبتنی بر خانواده موثرترین درمان برای کودکان و نوجوانانی است که نشانههای اختلال پرخوری در آنها دیده میشود. در این روش درمانی فرض میشود خانواده نیز در رژیم و عادتهای فرزند مشارکت میکند، و کل خانواده را برای حمایت از کودکان مبتلا به اختلال خوردن آموزش داده میشود.
۷. دیگر روشهای درمانی
در درمان اختلالهای خوردن میتوان برای کاهش وسواس فکری نسبت به غذا، ورزش یا تصویر بدن از دارو استفاده کرد. همچنین برای درمان مشکلات روانی که شاید ریشهی اختلالهای خوردن باشد میتوان از دارو استفاده کرد. ممکن است این داروها شامل داروهای ضد افسردگی یا ضد اضطراب باشد. در برخی موارد شاید بستری شدن در بیمارستان از نظر پزشکی ضروری باشد.
دیگر اختلالات خوردن (EDNOS)
EDNOS یک اختلال خوردن است که سبب دشواری شدید یا نقصان میشود، اما معیارهای دیگر اختلالهای خوردن را ندارد. از جمله:
– عدم مصرف غذا به مقدار کافی که پیامدهای تغذیهای جدی دارد، اما ویژگیهای روانی بیاشتهایی عصبی را ندارد.
– علت آن ترس از استفراغ یا دوست نداشتن بافتهای غذاها است.
– وقتی رفتارها با علائم دیگر اختلالهای خوردن همخوانی ندارد اما هنوز سبب مشکلات بالینی حاد میشود.
– وقتی پزشک در شرایط اورژانسی به خاطر کمبود اطلاعات نمیتواند ارزیابی کند که آیا فرد معیارهای یک اختلال دیگر را دارد یا نه.